به باور شما دلسوزان و انسانهای مسئولیت پذیر در این دوران سخت و برزخی و آتشی که در منطقه جغرافیایی ما برای سوزاندن همه همتبارانمان هر لحظه نزدیکتر میشود ، تمدن ایلام یا کاسیان مربوط به چه کسانی بوده؟ما چه منابعی تحقیقی و پژوهشی در اختیار داریم که نامی از ایلامیان و اتابکان لر در آن نیست؟این همه باستان شناس که از 150 سال پیش در حوضه تمدن ایلامیان مشغول بررسی و تحقیقات هستند و همه ساله در نشریات معتبر دنیا انتشار می یابد .بسیاری در جهت اختلاف افکنی بین کرد ، لرو لک به عنوان اقوام مجزا هستند و دشمنان مشترکمان برای این اینکار دست به هر کاری زده اند -اما غافل از اینکه کوچکترین وجه مشخصه ای که اینها را جدا از هم بکند وجود ندارد از رسومات کلی در عزا و عروسی تا موسیقی گرفته همچنین شکل و شمایل این مردم دقیقا یکسان است -تنها اختلاف اندکی که در این بین مستمسک اختلاف افکن ها است نوع گویش است که آنهم بر می گردد به دوره ای که طوایفی در قسمت شمال لرستان در دست سلسله برزیکانی از کردهای عثمانی اداره می شده اند و گویش لری این طوایف تبدیل به ترکیبی از گویشی لری و کردی شده است .همه مردم لک زبان تا چند دهه گذشته پوششی مانند همتبارانمان یعنی لر بختیاری داشته اند ( تصاویر عهد مشروطه از مردم شمال لرستان گواه این مدعا است از جمله مردان روستاهای محل تولد ما که تا 40یا 50 سال پیش شلواری مانند شلوار بختیاری می پوشیدیم)- هیچ میدانید در کردستان اقلیمی عراق کنونی ، در دانشگاه کرمانجها وسورانیها زبان همدیگر را بخوبی نمی فهمند واززبان سوم برای ارتباط استفاده می کنندوقطعا" اگر اینها داخل یک کشوربودند حالا جنگشان بر سر این بود که ما زبانمان کردی نیست.یا مثلا زبان ایلامیهاوکلهرهای کرمانشاه از لحاظ دستوری با کرمانجی وسورانی فرق دارد .اما عزیزان یاد بگیریم که همه می گویندکرد هستند .ما و کردها با هم برادر و از یک ملت (تاکید از ماست)هستیم و به این برادری افتخار می کنیم اما واقعیت تاریخ اینست میان ما تفاوت ایجاد شده است و دلیلش اینکه بخشی زیادی از کردها بیشتر جزء عثمانیها(ترکیه)و بخش عظیمی دیگر در طول تاریخ با اعراب بوده اند و بیشترین اشتراکات فرهنگی را به اجبار با آنها دارند .از شیوه پوشش لباس گرفته تا بیشتر اداب و رسوم عمومی مردمان کرد.زنده باد کرد و زنده باد لر
مریم پارسا / سرویس فرهنگی کردپرس : این مقاله در نظر دارد با بیان و برجسته نمایی برخی از این باورها و رسومات، نسل جدید را در شناخت و گسترش و حفظ این سرمایه عظیم فرهنگی یاری نماید. شایان ذکر است به نوروز و آداب و رسوم ازدواج در مقالات آتی پرداخته خواهد شد.
آداب و رسوم مشترک
مهمان نوازی:
یکی از آداب و رسوم بسیار زیبا میان کردها و لرها مهمان نوازی است؛ اگر چه مهمان نوازی هم در بین مردم ایران (به دلیل خوی مهمان نوازی ذاتی ایرانیها) و هم در بین همه مسلمانان جهان بر اساس سفارشات و آموزههای دینی و مذهبی رواج دارد اما آنچه به عنوان مهمان نوازی در میان کردها و لرها بیان میشود براستی چیزی بسیار فراتر از آن حد از مهمان نوازی است که بین عموم مردم رایج است. یکی از تعارفات رایج میان ایرانیها در خوشامدگویی به مهمان این است که اگر میدانستیم تشریف می آورید گاوی گوسفندی چیزی قربانی میکردیم. بر همگان مبرهن است که این تنها یک تعارف است اما به واقع این رسم در بین بسیاری از کردها و لرها، لکها، کرمانجها و بختیاریهایی که توان مالی دارند و یا دامدار هستند رایج است. و اگر خانوادهای وسع مالی برای قربانی کردن گوسفند را نداشته باشد در حد توان خروس، مرغ، بوقلمون و یا حتی اردکی را برای میهمان قربانی میکند. و اگر هیچیک از اینها را هم نداشته باشد نهایت سعی خود را میکنند تا از مهمان به طرز بایسته ای پذیرایی نمایند. کردها و لرها در همان اولین برخورد با مهمان یا مهمانانشان با رویی گشاده و لبخندی بر لب استقبال میکنند. این که مهمان سرزده آمده باشد و یا با دعوت قبلی آمده باشد تأثیری در پذیرایی و خوشرویی صاحبخانه ندارد. به هر حال مهمان است و برای صاحبخانه بسیار محترم و عزیز است. کردها و لرها بالای خانه و بهترین مکان نشستن را به مهمان اختصاص میدهند در میان عشایر نیز خصوصاً عشایر بختیاری گاه حتی چادری تمیز و مرتب با چیدمان هنرِ دست زنان ایل (گلیمها، فرشها و تابلوفرشهای زیبا و...) ویژه پذیرایی از مهمان میباشد. تجملات و تعارفات رسمی در بین لرها و کردها کمتر رایج است و تعارفات با خلوص قلبی و صمیمانه اند. پذیرایی نیز ساده اما به گونه ای است که مهمان احساس راحتی میکند. کردها و لرها از غذا و خوراکی هر آنچه که داشته باشند بهترینش را به مهمان اختصاص میدهند. در بسیاری از روستاها و میان عشایر حتی به یمن ورود میهمان برای آنها نان تازه می پزند، ماست مایه میزنند، و شیر تازه فراهم میکنند. یکی از غذاهای رایج میان کردها و لرها نیز برای پذیرایی از مهمان کباب است اگر چه کباب در میان فارسها اصولاً غذایی تجملی محسوب میشود اما این یکی از غذاهای بسیار متداول میان کردها، لرها، کرمانجها و بختیاریها محسوب میشود. کباب بختیاری که امروزه در لیست غذای بیشتر سفرهخانه های جای جای ایران طبخ میشود؛ نمودی از همین فرهنگ است.
کردها و لرها هنگامی که برای صرف غذا سفره می اندازند، هرآنچه از غذا و خوراکی دارند بر روی سفره برای پذیرایی از میهمان می چینند و ابتدا به مهمان غذا را تعارف می کنند. و خودشان بسیار دیرتر از میهمان در پایان غذا از سفره کنار می کشند تا مهمان خجالت نکشد و هر اندازه که میل دارد غذا بخورد. بهترین جای خواب و بهترین رختخواب نیز به مهمان اختصاص داده می شود و مهمان یا مهمانان هر چند نفری که باشند و برای هر چند روزی که بخواهند بمانند با همان شکوه روز اول به آنها احترام می گذارند و از آنها پذیرایی می شود. همچنین هنگامی که مهمانان می خواهند بروند. صاحبخانه کفش های همه مهمانان را جفت میکند و مقابل پای آنها قرار می دهد. این رسم یکی از آداب احترام بسیار مهم به مهمان است. گرچه امروزه کمتر متداول است.
در بسیاری از آثار واقع گرایانه نویسندگان معاصر کرد و لر به میهمان نوازی این اقوام پرداخته شده است. به طور نمونه در رمان "کلیدر" اثر محمود دولت آبادی، نمودی از میهمان نوازی بینظیر کرمانجها توسط خاندان "کلمیشی" که خود گرفتار خشکسالی و فقر و مرگ دامهایشان هستند نشان داده میشود.
قصه گویی و متل گویی:
یکی دیگر از رسومات زیبا میان اقوام کرد و لر قصه گویی و متلگویی توسط بزرگان خانواده و یا طایفه است؛ گرچه این رسم امروزه به دلیل وجود ارتباطات جمعی اینترنت، تلویزیون، رادیو و... بسیار کمرنگ شده است؛ اما هنوز هم در بسیاری از خانواده های شهری و روستایی و عشایر رایج است. در گذشته که این وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت و تعداد افراد با سواد اندک بود در برخی شبها خصوصاً شبهای بلند پاییز و زمستان افراد یک خانواده و یا طایفه دور هم (در فصل سرد گرداگرد کرسی) جمع می شدند و بزرگان، قصه ها، حکایت ها و متل هایی را که سینه به سینه آموخته بودند را نقل میکردند؛ در این میان اگر کسی با سواد بود اشعار حافظ و شاهنامه و یا کتابهای دیگری را نیز برای جمع می خواند. این قصه ها و متلها بیشتر به زبان کردی و لری نقل میشدند. محتوای این قصه ها حتی گاه قهرمانان آنها نیز در میان هر دو قوم یکسان است و تفاوت تنها در بیان آنها به زبان کردی یا لری است. اخیراً علی اشرف درویشیان و رضا خندان مهابادی (دو نویسنده بزرگ کرد) در اثر چند جلدی ای که با عنوان داستانهای محبوب من تهیه کرده اند بسیاری از این قصه ها و متلها را به زبان اصلی کردی و لری نقل کرده اند [1].
ترانه ها و آوازهای بومی زنان کرد و لر:
بخش زیبایی از فرهنگ کردها و لرها در ترانه ها و آوازهای بومی زنان نهفته است. لالایی ها و ترانه های کار در زمره این ترانه ها قرار می گیرند. این ترانه ها بخشی از ترانه های عامیانه و از نخستین سروده های انسانی هستند که عموماً سینه به سینه نقل میشده اند و شاید از زمان ثبت و نگارش آنها به صورت مکتوب، زمان چندانی نگذشته باشد چرا که در گذشته این ترانه ها و آوازها بیشتر به صورت شفاهی بودند. این ترانه ها سرشار از احساساند و گاه نیز رنج نامه ای از دردها و احساسات فروخورده زنان هستند؛ همچنین میتوان آنها را آینه ای تمام نما از مسائل «اجتماعی، اقتصادی، محیط زندگی، مذهب و حتی برخی اشارات تاریخی»(عمرانی،1381: 31) دانست. «زنان از طریق شعرهایشان، خودشان و تجربیاتشان را بویژه در ارتباط با مادری و همسری نشان میدهند.»(Papke،2008: 43)
لالایی ها:
لالاییها آوازهایی هستند که مادران برای خواباندن و یا آرام کردن کودکان میخوانند. نمونه هایی از لالایی های کردی، لری، لکی و کرمانجی و بختیاری:
کردی- «گهر ملت دێشێ به پهتی زاڵم/ سهر که سهر ڕانم قهزات له ماڵم/ لالاییت بۆ دهکه م، بهڕهشتهوه/ نهمێنی ڕۆڵه شهو له دهشتهوه...»(سلیمی و کهریزی، 1387: 59-56)
اگر گردنت زخم است از بند ظالم/ سر بگذار رو پام دردت به جانم/ لالاییت کنم از دل و از جون/ فرزندم شبها به تنهایی بیرون نمون...
لری- روله کِراسَت چیته چیت کودَری/ پَرِ قیت پیلهَ سِکَه نادری...
فرزندم جنس پیراهنت از چیت است چیتی که از آن چادر میدوزند/ به سر تا پای تو سکه نادری آویزان است...
لکی- لاوه لاوه یک لاوم بر بارو/ انو طفل تر سنگ متاوانو...
برای فرزند نورسیدهام میخوانم تا به ثمر برسد./ گریهی طفل نو رسیده سنگ را هم آب میکند.
کرمانجی- لوری لوری , به رخام لوری/ لاندک لاری لاندکو , ئای لاوی مالی به رخام لوری...
لالا لالا لالایی برهی من لای عزیز من لای پسر خانهای لای
بختیاری- لالا لالا لالا لانینه/ کوک هان سر خوانی نه...
لالا لالایی لای من/ کبکها در لانه سر تخمهایشان خوابیدهاند...
هم زنان کرد و هم زنان لر به هنگام انجام کار نیز با خود ترانه هایی را زمزمه میکنند یکی از این ترانه های اصیل میان هر دو قوم ترانه مشک است که به هنگام مشک زدن خوانده می شود. آنقدر میان هر دو قوم نزدیکی وجود دارد که حتی یکی از ترانه های مشک با متنی یکسان میان هر دو قوم رایج است و تفاوت تنها در بیان آن به لری و کردی است. بخشی از این ترانه یکسان ذکر میگردد.
کردی- ئهی مهشکه مهشکه/ ئهی روله مشکه/ ئهی دایه مهشکه/ سهد مهنت روغهن چل مهنت[2] کهشکه...
لری- اِی مَشکَهَ مشکه/ ای رولَه مشکه/ ای دایه مشکه/ صَد مَنِت روغو/ چِل منت کَشکَه...
ای مشک با ارزش من (که مثل فرزندم مثل مادرم همراهم هستی و برایم با ارزشی) صد منت روغن است چهل مَنت ات کشک است...
همچنین زنان کرد و لر به هنگام قالی بافی، نخریسی و شیردوشی و... نیز ترانه هایی را میخوانند. به نمونه ای از ترانه هایی که زنان لر به هنگام شیردوشی میخوانند اشاره میشود.
هِه گولو گولو جُونِمی و نُوَرِ نادُنِ می/ نقش نِمَک دُونِ می و مُرَه و مَر جُنِمی...
ای گاو جوان اگرچه تو فهم و قدرت تفکر نداری اما برای من خیلی با ارزشی/ باعث برکت خان هام هستی و مثل مروارید و مرجان برایم ارزشمندی ...
شب یلدا یا شب چله:
یلدا در میان کردها و لرها کمی متفاوت از آن چیزی است که امروزه در کشور و در بین فارسها رایج است یلدا در بین لرها و کردها بیشتر بر اساس رسوم ایران باستان اجرا میشود. خصوصاً در میان هردو قوم یلدا به جشن سده ایران باستان بسیار نزدیک است. چرا که لرها معتقداند دو چله وجود دارد از اول دی ماه تا دهم بهمن را چله بزرگ و از دهم بهمن تا آخر بهمن را چله کوچک می نامند. کردها نیز نود روز زمستان را دو بخش می کنند به چهل و پنج روز اول "چله چکوله" و به چهل و پنج روز دوم "چله گهوره" میگویند. این باور بسیار نزدیک است به آنچه که در ایران باستان به عنوان جشن سده مرسوم بوده است. همچنین هر دو قوم بر این باور بوده اند که دوره چله کوچک بسیار سردتر از چله بزرگ است. از دیر باز هم کردها و هم لرها برای شب یلدا از چند ماه قبل چند عدد خربزه و انار را در میان کاه در کاهدان و یا در زیر خاک تا شب یلدا نگه میداشتند. در گذشته خوردن هندوانه چندان در میان کردها و لرها رایج نبوده است و به مرور زمان امروزه میان آنها نیز رایج شده است؛ اما در بین هر دو قوم خانواده هایی که مرفه تر بودن برای یلدا هندوانه، پرتقال و انگور آونگ شده (کشمش) هم استفاده میکرده اند. البته در میان کردها به جای خربزه تازه بیشتر ترشی خربزه استفاده میشده است و کشمش نیز چون از محصولات رایج کشاورزی کردستان است همواره استفاده میشده است. در میان لرها خانواده هایی که توان مالی داشتند برای شب یلدا گوسفند، بوقلمون، و یا مرغی را از چند ماه قبل پروار میکردند تا با آن شام شب یلدا را فراهم کنند به چنین حیواناتی "کُشتی" میگفتند. اما شام یلدای کردها دلمه خصوصاً دلمه گل کلم بوده است. همچنین هم کردها و هم لرها در شب یلدا آتش می افروختند و زغال تازه در منقل می ریختند در اصطلاح عامیانه لری "تش منقل" را تازه میکردند سپس منتقل ذغالی را زیر کرسی میگذاشتند و روی آن چای ذغالی دم میکردند اگر از منتقل هم برای چای استفاده نمیکردند چای را روی سماورهای زغالی دم میکردند. همچنین هر دو قوم نوع مرغوبی از گندم را یا در آب پنیر و یا در شیر می خیساندند، سپس آن را روی اجاق حرارت میدادند؛ که لرها به آن "گنم برشته" یا "گنم شیر" میگویند. سپس این گندمها را با شاهدانه مخلوط می کردند. خانواده های مرفه تر به آن نخودچی و کشمش نیز میافزودند. در شب چله متلگویی که به آن اشاره شد نیز در میان هر دو قوم بازار گرمی داشته است. بزرگان هر دو قوم نیز سعی میکردند در چنین شبی واسطه شوند و اگر احیاناً میان افرادی از طایفه کدورتی میبود آن را برطرف میکردند و همه را باهم آشتی میدادند. البته لرها در این شب برای نوعروسان نیز هدایایی را در کنار طبق یا سینی از خوراکی های ویژه آن شب می بردند. این رسومات خوشبختانه هم اکنون نیز در بیشتر مناطق لرستان و کردستان به همان قوت سابق برگزار میشود.
باورها:
در فرهنگ عمید ذیل واژه "باور" آمده است: «یقین، اعتقاد، عقیده، سخنی را راست و درست پنداشتن.» (عمید،1389: 210) باورها از گذشتههای بسیار دور در زندگی مردم جایگاه ویژهای داشتهاند. در میان کردها و لرها نیز باورهای متعددی وجود دارد به طور نمونه:
تپ تپو (لری)، شهوه (کردی):
تپ تپو و شهوه در واقع معادل همان "بختک" فارسی هستند. در فرهنگ عمید ذیل واژه بختک آمده است: «حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست میدهد، رویای وحشتناک تؤام با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب میپراند.»(همان،213) این باور هم در بین کردها و هم در بین لرها وجود دارد و بسیاری مواقع معتقداند در خواب روی آنها شهوه یا تپ تپو افتاده است و احساس خفگی داشته اند. گاهی تصورات جسمانی نیز از این موجود دارند.
آل(لری) یا زائوترسان یا شهوه (کردی):
آل در باور عامه موجودی موهوم و خیالی است، و آن را به مانند جن و پری تصور می کنند. باور آل یا زائو ترسان در بین فارسها نیز وجود دارد و فارسها هم به آن آل میگویند. در فرهنگ عمید ذیل واژه آل آمده است «هرگاه زن تازهزای در اطاق تنها بماند به او صدمه و آزار می رساند و وی را هلاک میکند.»(همان،43) در گذشته کردها و لرها نیز بر این باور بودند. هم اکنون نیز هم در بین کردها و هم در بین لرها خصوصاً در روستاها حتما یک زن جوان یا پیرزن تا چند شب کنار زن تازه زا میخوابد. و اصولاً یک زن مسن و پیر برای این همراهی با زائو انتخاب میشود زیرا هر دو قوم بر این باورند پیرزنان کرد و لر با تجربه و بیباک و شیر زناند به همین دلیل آل از پیر زنان میترسد.
مَردِزما (لری) یا مێردهزمه (کردی):
مێردهزمه یا مردزما نیز موجود موهوم و خیالی دیگری است که تنها لرها و کردها چنین باوری دارند. هر دو قوم معتقدند این موجود از خانواده جنهاست و آن را مردی با قدی بلند و ترسناک تصور میکنند. در گذشته که برق در روستاها نبود؛ فضاهای تاریک و ترسناک باعث میشد مردم تصورات ترسناکی داشته باشند. لرها و کردها معتقداند؛ مردزما یا مێرده زمه نیز به مانند بقیه جنها باذکر «اعوذ بالله من الشیطان رجیم بسم الله الرحمن الرحیم» تا هفت فرسخ دور و پس از آن ناپدید میشود.
گِجِک (لری) یا جێک ، چاوه زار (کردی):
گجک لرها درست معادل گژک یا چاوه زار در میان کردهاست. چاوه زار، جێک یا گجک یا گژک مهره آبی رنگی که مادران برای دفع چشم زخم به لباس فرزندان خود میدوزند و یا با سنجاق وصل میکنند. مادران کرد و لر معتقدند، گجک یا جێک به مانند حرز، دعا یا چشمارو در مقابل آسیب چشم شور عمل میکند و چشم خوردن را دفع میکند.
بند دخیل، نیاز (لری) یا میلوو بهستن (کردی):
نذری دادن یکی از سنن پسندیده است که بیشتر مردم برای برآورده شدن حاجات خود با خدای متعال عهدی می بندند که اگر حاجتشان برآورده شود نذرشان را ادا کنند. یکی از نذرهای خاص و جالب میان زنان کرد و لر نذر کردن پارچه سبز و گره زدن آن به درختهای اطراف یک مکان مقدس یا زیارتگاه است. به گونه ای که نذر میکنند اگر حاجتشان برآورده شد؛ پارچه نذری را میبرند و به شاخه های درخت زیارتگاه مورد نذرشان گره میزنند. گاه نیز این کار قبل از برآورده شدن حاجت انجام میدهند و معتقدند آنها پارچه را گره میزنند تا خداوند گره از مشکلات آنها بگشاید. البته این رسم در بین کردها کمی متفاوتتر از لرها هم اجرا میشود گاهی زنان کرد برای طلب شفای بیمار از خداوند پارچه سبز یا روسری را به درخت یک امامزاده یا صحابه پیامبر به گونهای می بندند که درون پارچه کمی گود بشود بعد از مدتی میآیند و داخل پارچه را نگاه میکنند هر چه داخل پارچه افتاده باشد را میدهند به بیمار تا بخورد تا شفا یابد؛ مثلا اگر داخل پارچه برگ درخت، شکوفه، آب باران و... باشد را متبرک میدانند و به بیمار میخورانند. البته این باور امروزه کمتر مرسوم است.
نتیجه گیری:
- آنچه که در این مقاله به عنوان باورها و آداب و رسوم مشترک میان کردها و لرها عنوان شد تنها نمونهای کوچک از اشتراکات این دوقوم در باورها و رسوماتشان است که ذکر همه آنها در یک مقاله امکان پذیر نمیباشد.
- باورها و آداب رسوم میان کردها و لرها چه حقیقی باشند و چه اسطوره ای نشان از قدمت و اصالت و تمدن کهن این دو قوم دارد.
- بسیاری از آداب رسوم کردها و لرها تأکید بر ساده زیستی و صمیمیت و احترام به بزرگترها و رفع کدورتها دارد.
- مضمون، محتوا و حتی آهنگ بسیاری از ترانههای زنان میان کردها و لرها یکسان است.
منابع:
1- حسنلی، کاووس. (1382). لالایی های مخملین ( نگاهی به خواستگاه و مضامین لالاییهای ایرانی). مجله زبان و ادبیات دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال اول، شمارههای پاییز و زمستان، ص 80-61.
2- حنیف، محمد. (1386)، سور و سوگ در فرهنگ عامه لرستان و بختیاری، تهران: نشر آینده.
3- خوشحالی (1387). ژوان (فرهنگ واژگان فارسی کردی). چاپ اول، تهران: پانیذ.
4- دولت آبادی، محمود.(1374)، کلیدر، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.
5- درویشیان، علیاشرف، (1383)، سالهای ابری (جلد 1و 2)، چاپ پنجم، تهران، نشر چشمه.
6- درویشیان، علیاشرف، (1383)، سالهای ابری (جلد 3و 4)، چاپ پنجم، تهران، نشر چشمه.
7- درویشیان، علیاشرف و رضا خندان مهابادی،(---)، داستان های محبوب من، تهران: نشر چشمه.
8- سلیمی، هاشم و ثریا کهریزی. (1387)، ژانه ژین (لالاییهای مادران کرد). چاپ اول، تهران: آنا.
9- شادابی، سعید.(1377)، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد: انتشارات افلاک.
10-شرفکندی، عبدالرحمن. (1369). هه نبانه بورینه (فرهنگ واژگان کردی فارسی) هژار. تهران: سروش.
11- عمید، حسن. (1389)، فرهنگ فارسی عمید. چاپ اول، تهران: راه رشد.
11. Papke , Renate (2008) Poems at the Edge of Differences: Mothering in New English Poetry by Women, Erschienen im Universitätsverlag Göttingen.
[2] . واحد وزن در گذشته، امروزه نیز برخی کاسب ها از این واحد برای اندازهگیری استفاده میکنند و معادل سه کیلو است .از همتبار عزیز مان که این مطلب را برایمان ارسال نموده است بینهایت سپاسگذاریم www.lorabad.com
|
|
تاريخ بروز رساني ( 22 دي 1392,ساعت 18:52:51 ) |