چاپ
مقالات
بازدید: 1796

به باور شما دلسوزان و انسانهای مسئولیت پذیر در این دوران سخت و برزخی و آتشی که در منطقه جغرافیایی ما برای سوزاندن همه همتبارانمان هر لحظه نزدیکتر میشود ، تمدن ایلام یا کاسیان مربوط به چه کسانی بوده؟ما چه منابعی تحقیقی و پژوهشی در اختیار داریم که نامی از ایلامیان و اتابکان لر در آن نیست؟این همه باستان شناس که از 150 سال پیش در حوضه تمدن ایلامیان مشغول بررسی و تحقیقات هستند و همه ساله در نشریات معتبر دنیا انتشار می یابد .بسیاری در جهت اختلاف افکنی بین کرد ، لرو لک به عنوان اقوام مجزا هستند و دشمنان مشترکمان برای این اینکار دست به هر کاری زده اند -اما غافل از اینکه کوچکترین وجه مشخصه ای که اینها را جدا از هم بکند وجود ندارد از رسومات کلی در عزا و عروسی تا موسیقی گرفته همچنین شکل و شمایل این مردم دقیقا یکسان است -تنها اختلاف اندکی که در این بین مستمسک اختلاف افکن ها است نوع گویش است که آنهم بر می گردد به دوره ای که طوایفی در قسمت شمال لرستان در دست سلسله برزیکانی از کردهای عثمانی اداره می شده اند و گویش لری این طوایف تبدیل به ترکیبی از گویشی لری و کردی شده است .همه مردم لک زبان تا چند دهه گذشته پوششی مانند همتبارانمان یعنی لر بختیاری داشته اند ( تصاویر عهد مشروطه از مردم شمال لرستان گواه این مدعا است از جمله مردان روستاهای محل تولد ما که تا 40یا 50 سال پیش شلواری مانند شلوار بختیاری می پوشیدیم)- هیچ میدانید در کردستان اقلیمی عراق کنونی ، در دانشگاه کرمانجها وسورانیها زبان همدیگر را بخوبی نمی فهمند واززبان سوم برای ارتباط استفاده می کنندوقطعا" اگر اینها داخل یک کشوربودند حالا جنگشان بر سر این بود که ما زبانمان کردی نیست.یا مثلا زبان ایلامیهاوکلهرهای کرمانشاه از لحاظ دستوری با کرمانجی وسورانی فرق دارد .اما عزیزان یاد بگیریم که همه می گویندکرد هستند  .ما و کردها با هم برادر و از یک ملت (تاکید از ماست)هستیم و به این برادری افتخار می کنیم اما واقعیت تاریخ اینست میان ما تفاوت ایجاد شده است و دلیلش اینکه بخشی زیادی از کردها بیشتر جزء عثمانیها(ترکیه)و بخش عظیمی دیگر در طول تاریخ با اعراب بوده اند و بیشترین اشتراکات فرهنگی را به اجبار با آنها دارند .از شیوه پوشش لباس گرفته تا بیشتر اداب و رسوم عمومی مردمان کرد.زنده باد کرد و زنده باد لر

مریم پارسا / سرویس فرهنگی کردپرس :

این مقاله در نظر دارد با بیان و برجسته­ نمایی برخی از این باورها و رسومات، نسل جدید را در شناخت و گسترش و حفظ این سرمایه عظیم فرهنگی یاری نماید. شایان ذکر است به نوروز و آداب و رسوم ازدواج در مقالات آتی پرداخته خواهد شد.

 

آداب و رسوم مشترک

 

مهمان نوازی: 

 

یکی از آداب و رسوم بسیار زیبا میان کردها و لرها مهمان­ نوازی است؛ اگر چه مهمان­ نوازی هم در بین مردم ایران (به دلیل خوی مهمان نوازی ذاتی ایرانی­ها) و هم در بین همه مسلمانان جهان بر اساس سفارشات و آموزه­های دینی و مذهبی رواج دارد اما آنچه به عنوان مهمان­ نوازی در میان کردها و لرها بیان می­شود براستی چیزی بسیار فراتر از آن حد از مهمان­ نوازی است که بین عموم مردم رایج است. یکی از تعارفات رایج میان ایرانی­ها در خوشامد­گویی به مهمان این است که اگر می­دانستیم تشریف می­ آورید گاوی گوسفندی چیزی قربانی می­کردیم. بر همگان مبرهن است که این تنها یک تعارف است اما به واقع این رسم در بین بسیاری از کردها و لرها، لک­ها، کرمانج­ها و بختیاری­هایی که توان مالی دارند و یا دامدار هستند رایج است. و اگر خانواده­ای وسع مالی برای قربانی کردن گوسفند را نداشته باشد در حد توان خروس، مرغ، بوقلمون و یا حتی اردکی را برای میهمان قربانی می­کند. و اگر هیچ­یک از این­ها را هم نداشته باشد نهایت سعی خود را می­کنند تا از مهمان به طرز بایسته­ ای پذیرایی نمایند. کردها و لرها در همان اولین برخورد با مهمان یا مهمانانشان با رویی گشاده و لبخندی بر لب استقبال می­کنند. این که مهمان سرزده آمده باشد و یا با دعوت قبلی آمده باشد تأثیری در پذیرایی و خوشرویی صاحب­خانه ندارد. به هر حال مهمان است و برای صاحب­خانه بسیار محترم و عزیز است. کردها و لرها بالای خانه و بهترین مکان نشستن را به مهمان اختصاص می­دهند در میان عشایر نیز خصوصاً عشایر بختیاری گاه حتی چادری تمیز و مرتب با چیدمان هنرِ دست زنان ایل (گلیم­ها، فرش­ها و تابلوفرش­های زیبا و...) ویژه پذیرایی از مهمان می­باشد. تجملات و تعارفات رسمی در بین لرها و کردها کمتر رایج است و تعارفات با خلوص قلبی و صمیمانه­ اند. پذیرایی نیز ساده اما به گونه­ ای است که مهمان احساس راحتی می­کند. کردها و لرها از غذا و خوراکی هر آنچه که داشته باشند بهترینش را به مهمان اختصاص می­دهند. در بسیاری از روستا­ها و میان عشایر حتی به یمن ورود میهمان برای آن­ها نان تازه می­ پزند، ماست مایه می­زنند، و شیر تازه فراهم می­کنند. یکی از غذاهای رایج میان کردها و لرها نیز برای پذیرایی از مهمان کباب است اگر چه کباب در میان فارس­ها اصولاً غذایی تجملی محسوب می­شود اما این یکی از غذاهای بسیار متداول میان کردها، لرها، کرمانج­ها و بختیاری­ها محسوب می­شود. کباب بختیاری که امروزه در لیست غذای بیشتر سفره­خانه­ های جای جای ایران طبخ می­شود؛ نمودی از همین فرهنگ است.

 

کردها و لرها هنگامی که برای صرف غذا سفره می­ اندازند، هرآنچه از غذا و خوراکی دارند بر روی سفره برای پذیرایی از میهمان می­ چینند و ابتدا به مهمان غذا را تعارف می­ کنند. و خودشان بسیار دیرتر از میهمان در پایان غذا از سفره کنار می­ کشند تا مهمان خجالت نکشد و هر اندازه که میل دارد غذا بخورد. بهترین جای خواب و بهترین رختخواب نیز به مهمان اختصاص داده می­ شود و مهمان یا مهمانان هر چند نفری که باشند و برای هر چند روزی که بخواهند بمانند با همان شکوه روز اول به آن­ها احترام می­ گذارند و از آن­ها پذیرایی می­ شود. همچنین هنگامی که مهمانان می خواهند بروند. صاحبخانه کفش­ های همه مهمانان را جفت می­کند و مقابل پای آنها قرار می­ دهد. این رسم یکی از آداب احترام بسیار مهم به مهمان است. گرچه امروزه کمتر متداول است.

 

در بسیاری از آثار واقع­ گرایانه نویسندگان معاصر کرد و لر به میهمان­ نوازی این اقوام پرداخته شده ­است. به طور نمونه در رمان "کلیدر" اثر محمود دولت­ آبادی، نمودی از میهمان ­نوازی بی­نظیر کرمانج­ها توسط خاندان "کلمیشی" که خود گرفتار خشکسالی و فقر و مرگ دام­هایشان هستند نشان داده می­شود.

 

قصه­ گویی و متل­ گویی:

 

یکی دیگر از رسومات زیبا میان اقوام کرد و لر قصه­ گویی و متل­گویی توسط بزرگان خانواده و یا طایفه است؛ گرچه این رسم امروزه به دلیل وجود ارتباطات جمعی اینترنت، تلویزیون، رادیو و... بسیار کمرنگ شده­ است؛ اما هنوز هم در بسیاری از خانواده­ های شهری و روستایی و عشایر رایج است. در گذشته که این وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت و تعداد افراد با سواد اندک بود در برخی شب­ها خصوصاً شب­های بلند پاییز و زمستان افراد یک خانواده و یا طایفه دور هم (در فصل سرد گرداگرد کرسی) جمع می­ شدند و بزرگان، قصه­ ها، حکایت­ ها و متل­ هایی را که سینه به سینه آموخته بودند را نقل می­کردند؛ در این میان اگر کسی با سواد بود اشعار حافظ و شاهنامه و یا کتاب­های دیگری را نیز برای جمع می­ خواند. این قصه­ ها و متل­ها بیشتر به زبان کردی و لری نقل می­شدند. محتوای این قصه ­ها حتی گاه قهرمانان آن­ها نیز در میان هر دو قوم یکسان است و تفاوت تنها در بیان آن­ها به زبان کردی یا لری است. اخیراً علی­ اشرف درویشیان و رضا خندان مهابادی (دو نویسنده بزرگ کرد) در اثر چند جلدی­ ای که با عنوان داستان­های محبوب من تهیه کرده ­اند بسیاری از این قصه­ ها و متل­ها را به زبان اصلی کردی و لری نقل کرده­ اند [1].

 

ترانه­ ها و آوازهای بومی زنان کرد و لر:

 

بخش زیبایی از فرهنگ کردها و لرها در ترانه­ ها و آوازهای بومی زنان نهفته است. لالایی ­ها و ترانه­ های کار در زمره این ترانه­ ها قرار می­ گیرند. این ترانه ها بخشی از ترانه­ های عامیانه و از نخستین سروده­ های انسانی هستند که عموماً سینه به سینه نقل می­شده ­اند و شاید از زمان ثبت و نگارش آن­ها به صورت مکتوب، زمان چندانی نگذشته باشد چرا که در گذشته این ترانه­ ها و آوازها  بیشتر به صورت شفاهی بودند. این ترانه­ ها سرشار از احساس­اند و گاه نیز رنج نامه ­ای از دردها و احساسات فروخورده زنان هستند؛ همچنین  می­توان آن­ها را  آینه ­ای تمام نما از مسائل «اجتماعی، اقتصادی، محیط زندگی، مذهب و حتی برخی اشارات تاریخی»(عمرانی،1381: 31) دانست. «زنان از طریق شعرهایشان، خودشان و تجربیاتشان را بویژه در ارتباط با مادری و همسری نشان می­دهند.»(Papke،2008: 43)

 

لالایی ها:

 

لالایی­ها آوازهایی هستند که مادران برای خواباندن و یا آرام کردن کودکان می­خوانند. نمونه­ هایی از لالایی­ های کردی، لری، لکی و کرمانجی و بختیاری:

 

کردی- «گه­ر ملت دێشێ به په­تی زاڵم/ سه­ر که سه­ر ڕانم قه­زات له ماڵم/ لالاییت بۆ ده­که م، به­ڕه­شته­وه/ نه­مێنی ڕۆڵه شه­و له ده­شته­وه...»(سلیمی و کهریزی، 1387: 59-56)

 

اگر گردنت زخم است از بند ظالم/ سر بگذار رو پام دردت به جانم/ لالاییت کنم از دل و از جون/ فرزندم شبها به تنهایی بیرون نمون...

 

لری-  روله کِراسَت چیته چیت کودَری/ پَرِ قیت پیلهَ سِکَه نادری...

 

فرزندم جنس پیراهنت از چیت است چیتی که از آن چادر می­دوزند/ به سر تا پای تو سکه نادری آویزان است...

 

لکی-  لاوه لاوه یک لاوم بر بارو/ انو طفل تر سنگ متاوانو...

 

برای فرزند نورسیده­ام می­خوانم تا به ثمر برسد./ گریه­ی طفل نو رسیده سنگ را هم آب می­کند.

 

کرمانجی-  لوری لوری , به رخام لوری/ لاندک لاری لاندکو , ئای لاوی  مالی  به رخام  لوری...

 

لالا لالا لالایی بره­ی من لای عزیز من لای پسر خانه­ای لای

 

بختیاری-  لالا لالا لالا لانینه/ کوک هان سر خوانی نه...

 

لالا لالایی لای من/ کبک­ها در لانه سر تخم­هایشان خوابیده­اند...

 

هم زنان کرد و هم زنان لر به هنگام انجام کار نیز با خود ترانه­ هایی را زمزمه می­کنند یکی از این ترانه­ های اصیل میان هر دو قوم ترانه مشک است که به هنگام مشک زدن خوانده می­ شود. آنقدر میان هر دو قوم نزدیکی وجود دارد که حتی یکی از ترانه ­های مشک با متنی یکسان میان هر دو قوم رایج است و تفاوت تنها در بیان آن به لری و کردی است. بخشی از این ترانه یکسان ذکر می­گردد.

 

کردی- ئه­ی مه­شکه مه­شکه/ ئه­ی روله مشکه/  ئه­ی دایه مه­شکه/ سه­د مه­نت روغه­ن چل مه­نت[2] که­شکه...

 

لری-  اِی مَشکَهَ مشکه/ ای رولَه مشکه/ ای دایه مشکه/ صَد مَنِت روغو/ چِل منت کَشکَه...

 

ای مشک با ارزش من (که مثل فرزندم مثل مادرم همراهم هستی و برایم با ارزشی) صد منت روغن است چهل مَنت ات کشک است...

 

همچنین زنان کرد و لر به هنگام قالی بافی، نخ­ریسی و شیردوشی و... نیز ترانه­ هایی را می­خوانند. به نمونه­ ای از ترانه هایی که زنان لر به هنگام شیردوشی می­خوانند اشاره می­شود.

 

هِه گو­لو گو­لو جُونِمی و نُوَرِ نادُنِ می/ نقش نِمَک دُونِ می و مُرَه و مَر جُنِمی...

 

ای گاو جوان اگرچه تو فهم و قدرت تفکر نداری اما برای من خیلی با ارزشی/ باعث برکت خان ه­ام هستی و مثل مروارید و مرجان برایم ارزشمندی ...

 

شب یلدا یا شب چله:

 

یلدا در میان کردها و لرها کمی متفاوت از آن چیزی است که امروزه در کشور و در بین فارس­ها رایج است یلدا در بین لرها و کردها بیشتر بر اساس رسوم ایران باستان اجرا می­شود. خصوصاً در میان هردو قوم یلدا به جشن سده ایران باستان بسیار نزدیک است. چرا که لرها معتقد­اند دو چله وجود دارد از اول دی ماه تا دهم بهمن را چله بزرگ و از دهم بهمن تا آخر بهمن را چله کوچک می­ نامند. کردها نیز نود روز زمستان را دو بخش می کنند به چهل و پنج روز اول "چله چکوله" و به چهل و پنج روز دوم "چله گه­وره" می­گویند. این باور بسیار نزدیک است به آنچه که در ایران باستان به عنوان جشن سده مرسوم بوده است. همچنین هر دو قوم بر این باور بوده اند که دوره چله کوچک بسیار سردتر از چله بزرگ است. از دیر باز هم کردها و هم لرها برای شب یلدا  از چند ماه قبل چند عدد خربزه و انار را در میان کاه در کاهدان و یا در زیر خاک تا شب یلدا نگه می­داشتند. در گذشته خوردن هندوانه چندان در میان کردها و لرها رایج نبوده است و به مرور زمان امروزه میان آنها نیز رایج شده است؛ اما در بین هر دو قوم خانواده­ هایی که مرفه ­تر بودن برای یلدا هندوانه، پرتقال و انگور آونگ شده (کشمش) هم استفاده می­کرده ­اند. البته در میان کردها به جای خربزه تازه بیشتر ترشی خربزه استفاده می­شده است و کشمش نیز چون از محصولات رایج کشاورزی کردستان است همواره استفاده می­شده است. در میان لرها خانواده­ هایی که توان مالی داشتند برای شب یلدا گوسفند، بوقلمون، و یا مرغی را از چند ماه قبل پروار می­کردند تا با آن شام شب یلدا را فراهم کنند به چنین حیواناتی "کُشتی" می­گفتند. اما شام یلدای کردها دلمه خصوصاً دلمه گل کلم بوده است. همچنین هم کردها و هم لرها در شب یلدا آتش می­ افروختند و زغال تازه در منقل می­ ریختند در اصطلاح عامیانه لری "تش منقل" را تازه می­کردند سپس منتقل ذغالی را زیر کرسی می­گذاشتند و روی آن چای ذغالی دم می­کردند اگر از منتقل هم برای چای استفاده نمی­کردند چای را روی سماورهای زغالی دم می­کردند. همچنین هر دو قوم نوع مرغوبی از گندم را یا در آب پنیر و یا در شیر می­ خیساندند، سپس آن را روی اجاق حرارت می­دادند؛ که لرها به آن "گنم برشته" یا "گنم شیر" می­گویند. سپس این گندم­ها را با شاهدانه مخلوط می­ کردند. خانواده­ های مرفه ­تر به آن نخودچی و کشمش نیز می­افزودند. در شب چله متل­گویی که به آن اشاره شد نیز در میان هر دو قوم بازار گرمی داشته است. بزرگان هر دو قوم نیز سعی می­کردند در چنین شبی واسطه شوند و اگر احیاناً میان افرادی از طایفه کدورتی می­بود آن را برطرف می­کردند و همه را باهم آشتی می­دادند. البته لرها در این شب برای نوعروسان نیز هدایایی را در کنار طبق یا سینی از خوراکی­ های ویژه آن شب می­ بردند. این رسومات خوشبختانه هم اکنون نیز در بیشتر مناطق لرستان و کردستان به همان قوت سابق برگزار می­شود.  

 

باورها:

 

در فرهنگ عمید ذیل واژه "باور" آمده است: «یقین، اعتقاد، عقیده، سخنی را راست و درست پنداشتن.» (عمید،1389: 210) باورها از گذشته­های بسیار دور در زندگی مردم جایگاه ویژه­ای داشته­اند. در میان کردها و لرها نیز باورهای متعددی وجود دارد به طور نمونه:

 

تپ تپو (لری)، ­شه­وه (کردی):

 

تپ تپو و شه­وه در واقع معادل همان "بختک" فارسی هستند. در فرهنگ عمید ذیل واژه بختک آمده است: «حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می­دهد، رویای وحشتناک تؤام با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب می­پراند.»(همان،213) این باور هم در بین کردها و هم در بین لرها وجود دارد و بسیاری مواقع معتقد­اند در خواب روی آنها شه­وه یا تپ تپو افتاده است و احساس خفگی داشته ­اند. گاهی تصورات جسمانی نیز از این موجود دارند.

 

آل(لری) یا زائوترسان یا شه­وه (کردی):

 

آل در باور عامه موجودی موهوم و خیالی است، و آن را به مانند جن و پری تصور می­ کنند. باور آل یا زائو ترسان در بین فارس­ها نیز وجود دارد و فارس­ها هم به آن آل می­گویند. در فرهنگ عمید ذیل واژه آل آمده است «هرگاه زن تازه­زای در اطاق تنها بماند به او صدمه و آزار می رساند و وی را هلاک می­کند.»(همان،43) در گذشته کردها و لرها نیز بر این باور بودند. هم اکنون نیز هم در بین کردها و هم در بین لرها خصوصاً در روستاها حتما یک زن جوان یا پیرزن تا چند شب کنار زن تازه زا می­خوابد. و اصولاً یک زن مسن و پیر برای این همراهی با زائو انتخاب می­شود زیرا هر دو قوم بر این باورند پیرزنان کرد و لر با تجربه و بی­باک و شیر زن­اند به همین دلیل آل از پیر زنان می­ترسد.

 

مَردِزما (لری) یا مێر­ده­زمه (کردی):

 

مێر­ده­زمه یا مردزما نیز موجود موهوم و خیالی دیگری است که تنها لرها و کردها چنین باوری دارند. هر دو قوم معتقدند این موجود از خانواده جن­هاست و آن را مردی با قدی بلند و ترسناک تصور می­کنند. در گذشته که برق در روستا­ها نبود؛ فضاهای تاریک و ترسناک باعث می­شد مردم تصورات ترسناکی داشته باشند. لرها و کردها معتقد­اند؛ مردزما یا مێرده زمه نیز به مانند بقیه جن­ها باذکر «اعوذ بالله من الشیطان رجیم بسم الله الرحمن الرحیم» تا هفت فرسخ دور و پس از آن ناپدید می­شود.

 

گِجِک (لری) یا جێک ، چاوه زار (کردی):

 

گجک لرها درست معادل گژک یا چاوه زار در میان کردهاست. چاوه زار، جێک یا گجک یا گژک مهره آبی رنگی که مادران برای دفع چشم زخم به لباس فرزندان خود می­دوزند و یا با سنجاق وصل می­کنند. مادران کرد و لر معتقدند، گجک یا جێک به مانند حرز، دعا یا چشمارو در مقابل آسیب چشم شور عمل می­کند و چشم خوردن را دفع می­کند.

 

بند دخیل، نیاز (لری) یا  میلوو به­ستن (کردی):

 

نذری دادن یکی از سنن پسندیده است که بیشتر مردم برای برآورده شدن حاجات خود با خدای متعال عهدی می­ بندند که اگر حاجتشان برآورده شود نذرشان را ادا کنند. یکی از نذرهای خاص و جالب میان زنان کرد و لر نذر کردن پارچه سبز و گره زدن آن به درخت­های اطراف یک مکان مقدس یا زیارتگاه است. به گونه­ ای که نذر می­کنند اگر حاجتشان برآورده شد؛ پارچه نذری را می­برند و به شاخه­ های درخت زیارتگاه مورد نذرشان گره می­زنند. گاه نیز این کار قبل از برآورده شدن حاجت انجام می­دهند و معتقدند آنها پارچه را گره می­زنند تا خداوند گره از مشکلات آنها بگشاید. البته این رسم در بین کردها کمی متفاوت­تر از لرها هم اجرا می­شود گاهی زنان کرد برای طلب شفای بیمار از خداوند پارچه سبز یا روسری را به درخت یک امامزاده یا صحابه پیامبر به گونه­ای می­ بندند که درون پارچه کمی گود بشود بعد از مدتی می­آیند و داخل پارچه را نگاه می­کنند هر چه داخل پارچه افتاده باشد را می­دهند به بیمار تا بخورد تا شفا یابد؛ مثلا اگر داخل پارچه برگ درخت، شکوفه، آب باران و... باشد را متبرک می­دانند و به بیمار می­خورانند. البته این باور امروزه کمتر مرسوم است.

 

نتیجه ­گیری:

 

-        آنچه که در این مقاله به عنوان باورها و آداب و رسوم مشترک میان کردها و لرها عنوان شد تنها نمونه­ای کوچک از اشتراکات این دوقوم در باورها و رسوماتشان است که ذکر همه آنها در یک مقاله امکان پذیر نمی­باشد.

 

-        باورها و آداب رسوم میان کردها و لرها چه حقیقی باشند و چه اسطوره ­ای نشان از قدمت و اصالت و تمدن کهن این دو قوم دارد.

 

-         بسیاری از آداب رسوم کردها و لرها تأکید بر ساده زیستی و صمیمیت و احترام به بزرگتر­ها و رفع کدورت­ها دارد.

 

-        مضمون، محتوا و حتی آهنگ بسیاری از ترانه­های زنان میان کردها و لرها یکسان است.

 

منابع:

 

1-   حسنلی، کاووس. (1382). لالایی های مخملین ( نگاهی به خواستگاه و مضامین لالایی­های ایرانی). مجله زبان و ادبیات دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال اول، شمارههای پاییز و زمستان، ص 80-61.

 

2-   حنیف، محمد. (1386)، سور و سوگ در فرهنگ عامه لرستان و بختیاری، تهران: نشر آینده.

 

3-   خوشحالی (1387). ژوان (فرهنگ واژگان فارسی کردی). چاپ اول، تهران: پانیذ.

 

4-   دولت آبادی، محمود.(1374)، کلیدر، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.

 

5-   درویشیان، علی­اشرف، (1383)، سال­های ابری (جلد 1و 2)، چاپ پنجم، تهران، نشر چشمه.

 

6-   درویشیان، علی­اشرف، (1383)، سال‌های ابری (جلد 3و 4)، چاپ پنجم، تهران، نشر چشمه.

 

7-   درویشیان، علی­اشرف و رضا خندان مهابادی،(---)، داستان های محبوب من، تهران: نشر چشمه.

 

8-   سلیمی، هاشم و ثریا کهریزی. (1387)، ژانه ژین (لالاییهای مادران کرد). چاپ اول، تهران: آنا.

 

9-   شادابی، سعید.(1377)، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد: انتشارات افلاک.

 

10-شرفکندی، عبدالرحمن. (1369). هه نبانه بورینه (فرهنگ واژگان کردی فارسی) هژار. تهران: سروش.

 

11- عمید، حسن. (1389)، فرهنگ فارسی عمید. چاپ اول، تهران: راه رشد.

 

11. Papke , Renate (2008) Poems at the Edge of Differences: Mothering in New English Poetry by Women, Erschienen im Universitätsverlag Göttingen.

 

 

 

  

 


 

 

 

[1] . البته مجموعه کتاب های داستان های محبوب من قصه های دیگر اقوام ایرانی را نیز در بر می گیرد.

 

 

 

 

[2] . واحد وزن در گذشته، امروزه نیز برخی کاسب ها از این واحد برای اندازه­گیری استفاده می­کنند و معادل سه کیلو است    .            

از همتبار عزیز مان که این مطلب را برایمان ارسال نموده است بینهایت سپاسگذاریم www.lorabad.com

    

 

 

 

تاريخ بروز رساني ( 22 دي 1392,ساعت 18:52:51 )