مشخصا بنظر نگارنده با تجربه 50 سال شناخت از فضای سیاسی جامعه فارسی زبان بالاخص ایران ، گردانندگان و مدیران مشورتی رضا پهلوی فرزند آخرین شاه ایران تا سال 1357 برای گردهمایی مونیخ خیلی زحمت کشیده بودند و بسیار هزینه گزافی را در این راستا متحمل شده بودند . این نشست و بواقع نمایشی بصورت عملی (مشت نمونه خروار)
از توانایی سازماندهی بسیار گسترده ای را بالاخص از جنبه پر اهمیت «توجه به خانواده دادخواهان» و آوردن بخش وسیعی از «دختران و پسران آسیب دیده » جنبش های انقلابی ۹۸ و ژینا «زن،زندگی،آزادی»۱۴۰۱ در کنار خانواده های دادخواه و زندانیان سیاسی .... .
اما نتیجه:
بنظرم بعنوان یک فعال حقوق بشر در تبعید ۱- بهتر و بهتر از این نمیشود که جناح راست اپوزوسیون بدینگونه قدرتمند ظاهر شود و انتقاد واقعی بسیاری را مبنی بر « اگر جمهوری اسلامی نباشد کل کشور بهم میریزد » جوابگو بود .
۲- اپوزسیون « رادیکال و چپ » بعنوان جناح مخالف پسر شاه سابق باید فکری بحال اوضاع نابسامان و آشفته« در عدم وجود وقت تا بینهایت» خود بکند که آیا میتواند رقیبی واقعی برای آنان در صحنه واقعی عمل( حداقل انتخاب ومعرفی نماینده یا نمایندگانی ) باشند یا خیر .
۳- برجسته کردن هرچه بیشتر خطر فروپاشی کل صورت مسئله یعنی کشور عزیزمان ایران از یک تلویزیون بی رقیب ( بواقع تنها یک صدا شده بنفع جناح راست) و پر بیننده بنام اینترنشنال که تنگی وقت را با برنامه مشخص و آچمز کردن ( وادار بسکوت و حتی انزوا) منتقدین و مخالفین این تفکر . ۴-
اکنون توپ تا زمان نچندان طولانی در زمین دیگر نحله های فکری جامعه سیاسی ایران بعنوان مخالف و منتقد طرفداران حکومت سلطنتی است و بس .
با مهر یدی جدیدی لرستانی
فعال سیاسی حقوق بشر در تبعید