دوستان خوبم؛ هم شهریانم و هم میهنان عزیزم چنان با استقبالی از شما مواجه شدم که مفاهیم کلماتی چون: میهن، عشق، زادگاه، دردمشترک، فرهنگ، غرور، زبان و ...برای من مفاهیمی تازه گرفتند. نمی توانم حسم را در قالب کلمات بیان کنم ولی هر چه هست حس زیبایی ست حتی زمانی که با خواندن صدها ایمیل در لابلای آنها اشک می ریزم برایم زیباست.
رقص زنان بختیاری در یکی از جشن های ملی در استادیوم شهر مسجدسلیمان تپه های روبروی استودیوم ورزشی مسجدسلیمان استودیوم ورزشی مسجدسلیمان دوستان خوبم؛ هم شهریانم و هم میهنان عزیزم دوست دارم احساسی را که من در این مدت داشتم و دارم با شما در میان بگذارم. احساسی که کلمات ا ز بیانشان عاجز است. از خودم می پرسم این چه حسی ست؟ شادی یا غم، شوق یا شور، درد یا دوری، خنده یا گریه...همه و همه را در این چند روز با هم حس کردم و تجربه کردم. در این دو هفته گذشته که از اولین فراخوان من در باره بزرگداشت صد سالگی نفت در ایران ـ مسجدسلیمان می گذرد چنان با استقبالی از شما هم میهنانم مواجه شدم که مفاهیم کلماتی چون: میهن، عشق، زادگاه، دردمشترک، فرهنگ، غرور، زبان و ...برای من مفاهیمی تازه گرفتند. نمی توانم حسم را در قالب کلمات بیان کنم ولی هر چه هست حس زیبایی ست حتی زمانی که با خواندن صدها ایمیل در لابلای آنها اشک می ریزم برایم زیباست. خواهرم مهین که در کنار من با دوری مسافت از طریق دنیای مدرن ارتباطات ـ اینترنت کمکم می کند و به برخی ایمیل ها پاسخ میدهد و مرا با گفت و گوی های تلفنی اش آرام می کند گواه منست. عکس های قدیمی که هم شهریان پست می کنند خاطرات کودکی و نوجوانی و جوانی مرا زنده می کنند. یکی از عکس هایی که مرا خیلی متاثر کرد دیدن عکس کشیشی در قبرستان مسیحی های مسجدسلیمان بود. مسیحی ها از بهترین شهروندان مسجدسلمیان بودند. محله ارامنه که در منطقه نمره چهل که منظور همان چاه شماره چهل است بود یکی از مناطق زیبای مسجدسلیمان بود ارامنه مسجدسلیمان خیلی انسان های متمدن و مبادی آداب بودند. اکثر کارهای هنری و ظریف را در شهر ارامنه به عهده داشتند. چندی پیش خواهرم به من گفت که دوستی خبر داده آخرین ارامنی در مسجدسلیمان درگذشت. خیلی دلم گرفت. هم از در گذشت این همشهری ناشناس و هم اینکه دیگر ارمنی د رشهر مانیست. اصلا نمی توانم تصور کنم که مسجدسلیمان را بدون ارمنی ببینم. آنها گل هایی از گلدان بزرگ و رنگین مسجدسلیمان بودند. یکی از خصوصیات بسیار زیبای مسجدسلیمان رنگارنگ بودنش بود. مسیحی کلیمی یهودی و مسلمان ا ز سراسر ایران از اصفهان تا تبریز از افغانستان تا کردستان و از مشهد تا کرمان و یزد از مازندران تا شیراز و بندرعباس و ...همه قومی با هر مذهبی در مسجدسلیمان زندگی می کرد و چه مهربان بودند همه با هم! آرامگاه ارامنه در مسجدسلیمان من از همه شما عزیزانی که در این مدت با ایمیل و تلفن و پیام در وبلاگ مرا در این کار یاری کردید نهایت سپاس را دارم و آرزو دارم که با کمک همگی شما برنامه ای با شکوه به پاس تولد صد سالگی نفت و زادگاهش مسجدسلیمان برگزار کنیم. از افراد و وبلاگ ها یا وبسایت هایی که در این حرکت ملی همکاری میکنند بطور جداگانه قدردانی می شود.
یک صندوق پستی در ایران ـ مسجدسلیمان برای این کار در نظر گرفته شده تاکسانی که عکس، فیلم، مطلب، خاطره و هر سندی را دارند لطفا به این آدرس پست کنند. ایمیل پست خاطره ـ مهین قاسمی : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید شعری از شاعر مسجدسلیمانی استاد علی خدادادی کریموند (محنت ) را که در باره محله ای در مسجدسلیمان به نام ـ مال موری ـ که بسیار زیبا سروده با اجازه شاعر گرامی نقل می کنم: بخش عظیمی از ساکنان مسجدسلیمان شرکت نفتی بودند که همه از لوله کشی گاز برخوردار بودند ولی در محلات غیر شرکت نفتی عدم گاز و مواد سوخت برای مردم مشکل بزرگی بود. عکس زیر مربوط به تقسیم نفت در محلات غیر شرکت نفتی ست که عمدتا گرفتن نفت در پیت های نفت ( بشکه نفت ) به عهده زنان بوده. شاعر عزیز مسجدسلیمانی استاد خدادادی تصویری بسیار هنرمندانه ای از این مسئله دارد. من فکر می کنم که تقسیم به این شکل تا اوایل دهه چهل بوده. با تشکر از وبلاگ خوریه چه صفايي داشتمال موري ها *و چه سرخوش همه با هم،زير يك سقف پر از عقرب و ماردست به دستمي رسانديم به همعاطفه ها.اوج خوشحالي ما آمدن نوروز بود،كه فراوان همه اسباب لعبپيدا بود.و چه ساده جست مي زدبه هواخنده هامان از ذوق كه غم ناني اگر بود ، که بود همه پنهان به دل مادر بود.چه صفايي داشتمال موري هاخانه ها مان بي مرزباغچه ها مان بي پرز*غم همسايه ي ماغم ما بود غم ما نيز، غم همسايه هاو چه شيرين گوش را آوازياز صداي پيت ها* پر مي كردتانكر نفت كه ُپر مي آمد .وچه ذوقي!داشت مادرازسر چاه كه برمي گشت ،سياه!بچه ها خنديدند.پدرم مي فهميد ،عمق اين فاجعه ها.آري آري ،پدرم نيز يقين مي دانست غم ناني ، كه نهان بود به دلْ مادر را . *مال موري ها: نام محله اي است در مسجدسليمان*پرز: نرده توري ، فنس*پيت: بشكه نفتي
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم بهمن 1386ساعت 7:45 توسط اختر قاسمی مطلب را به بالاترین بفرستید: | یک نظر
کارکنان پالایشگاه آبادان، هنگام پایان کار
بیش از نه روز از تاریخ اولین فراخوان برای بزرگداشت صد سالگی نفت و تقدیر از شهر مسجدسلیمان می گذرد. استقبالی که شما هموطنان عزیز به خصوص همشهریان مسجدسلیمانی و خوزستانی ها از این مسئله در سراسر دنیا کردید مرا به چنان شور و وجدی دچار کرد که بارها احساس خودم را نتوانستم کنترل کنم. فکر می کنم هر ایرانی دیگری به جای من بود همین احساس را نه کمتر بلکه حداقل در همین حد می داشت. نامه های الکترونیکی سراسر از محبت و خاطره و احساس دریافت کردم. عکس، مطلب و....همه نشان از عشق و علاقه همه ما به زادگاه خود و به این سرزمین است. احساس غرور می کنم که چنین شانسی را داشتم تا با این فراخوان به هم میهنانم نزدیک تر شوم. تاریخ نفت در سرزمین ما تاریخ تمدن نوین ماست. از دید من هر ایرانی امروزین با کلمه نفت تعریف می شود همان طور که نام نفت در جهان هر کسی را به یاد ایران می اندازد. و هر ایرانی با نام نفت به خوزستان یا به آبادان و اهواز مسجدسلمیان می اندیشد. سرزمینی که با طلای سیاه خود ایران را به یکی از کشورهای ثروتمند دنیا تبدیل کرد. به همین دلیل بود که فراخوانی برای بزرگداشت روز استخراج نفت صادر کردم و از همه شما تقاضای کمک کردم تا پاس بداریم صدمین سال نفت را و ارج بگذاریم شهری که تمام هستی خود از معادن نفت و گاز و گوگرد و....همه را به مردمش تقدیم کرد تا ایران را به کشوری ثروتمند تبدیل کند و حال به مادری می ماند که همه غذایش را به فزرندنش می دهد و بعد خود گرسنه می ماند. اینست سرنوشت مسجدسلیمان مادر طلای سیاه ایران، طلایی که فقط سیاهی اش را برای مسجدسلیمان به جا گذاشته. هنوز کودکی ام را بیاد دارم که در جویبارهای مسجدسلیمان نفت را گاهی به جای آب در جوی و یا آمیخته با آب می دیدم. وچه آن زمان برایم طبیعی بود که جویبار باید با سیاهی آمیخته باشد. در آن زمان من بچه بودم و درک نمی کردم، نمی دانستم که این نفت برای ملت ما آب حیات است ولی آیا مسئولین فعلی ما هم درک نمی کنند که نیازهای شهر و مردم این شهر چیست؟ شهری که می بایست به موزه ای برای دیدار جهانیان تبدیل گردد که باز هم همچون نفتش به مردم مرز و بومش خدمت کند........
امروز لینکی از هموطن و همشهری عزیز آقای خدادیان هم میهنان، هم شهریان و خوزستانی های عزیز! بار دیگر ضمن تشکر از همکاری و هم فکر ی همه شما در این چند روز برای برگزاری هر چه باشکوه تر برنامه صدسالگی نفت و تقدیر از مسجدسلمیان، محتوای برنامه و شکل آنرا به آگاهی می رسانم: بخش دیگر برنامه مسابقه ای است که برندگان آن برندگان معنوی هستند و تقدیر نامه ای از طرف کمیته برگزارکنندگان جشن صد سالگی نفت در یافت خواهند کرد. در واقع این بخش صرفا به دلیل اینست که نگاهی دوباره به این دیار داشته باشیم. مسابقه در جهار قسمت انجام می شود: عکس، فیلم، خاطره و شعر که از تاریخ یک اسفند ۱۳۸۶ شروع می شود و به مدت یک ماه یعنی تا تاریخ یک فروردین ۱۳۸۷ ادامه خواهد داشت. در هر بخشی ایمیل مخصوصی داده خواهد شد که فقط باید به ایمیل های مربوطه تماس گرفت. در بخش فیلم آدرسی در ایران داده می شود که به آن آدرس فرستاده شود. همه ایمیل ها و آدرس ها در اسرع وقت در همین وبلاگ داده می شود. موضوع های مسابقه: از هر رشته به سه نفر اول تا سوم تقدیر نامه داده خواهد شد. در بخش شعر و خاطره سه شعر و خاطره اول تا سوم در برنامه خوانده می شوند.
|
|
تاريخ بروز رساني ( 27 بهمن 1386,ساعت 11:58:26 ) |