مهر 1389,ساعت 08:01:05

قهوه تلخ، روایتگر تلخکامی ملت ایران

سریال قهوه تلخ می فروشد٬ خوب هم می فروشد٬ اینقدر هم خوب می فروشد

 که مسئولان صداوسیما که به نوعی خود را متضرر یافته اند به خیال خودشان

 بر علیه سریال موضع گیری می کنند و ضرغامی می گوید:

 قهوه تلخ مورد تایید ما نیست

نمی داند که اصلا همین که مورد تایید شما نیست دلیل اصلی فروش بالای آن است!

 شاید قهوه تلخ برای خیلی ها تنها طنزی زیبا باشد که باز هم از هنر مهران مدیری سرچشمه گرفته و تنها قسمتی خیالی از تاریخ را روایت می کند٬ اما اگر خوب دقت کنید به وضوح می بینید که قهوه تلخ نه تنها یک طنز ساده٬ بلکه یک روایت بسیار دقیق و زیبا از حال و احوال این روزهای ایران است.

 داستان اصلی این است که ۵ سال از تاریخ ایران گم شده و هیچ اثری از اتفاقات آن دوره در نسخ و کتب تاریخی نیست٬ مطمئن باشید که انتخاب این ۵ سال اتفاقی نیست٬ مخصوصا وقتی نویسنده امیرمهدی ژوله باشد که خود به نوعی با مسائل سیاسی در ارتباط است٬ این ۵ سال دقیقا اشاره به ۵ سال گذشته دارد٬‌ ۵ سالی که محمود احمدی نژاد سرکار بوده و ایران را به فنا داده است! پس مطرح کردن ۵ سال اتفاقی نبود!

 در جایی دیگر از داستان فردی که در کاخ شاه زندانی است در جواب این سوال تاریخ دان داستان (سیامک انصاری) که جهانگیرشاه دولو از کجا به مقام شاهنشاهی رسید می گوید: اوضاع کشور بعد از رفتن زندیه بسیار خراب بود٬‌ همه چیز بهم ریخته بود و هرج و مرج بسیاری در کشور بود٬ جهانگیر شاه دولو که پسر گوسفند چرون والی دربار تهرون بود٬ وقتی دید اوضاع مملکت خر تو خره٬ اعلام پادشاهی کرد!

سیامک انصاری می پرسه: به همین راحتی؟

زندانی می گه: به همین راحتی که نه٬‌ با دوز و کلک و کشت و کشتار!

 و این درست داستان رئیس جمهور شدن ا.ن است٬ مردی که از روستایی دورافتاده آمد و از خر تو خری و بی قانونی کشور استفاده کرد و با دوز و کلک و کشت و کشتار و کودتا به مسند امور نشست! 

یا در جایی دیگر اشاره مستقیمی به رهبری می کند٬‌ آنجا که سیامک انصاری نزد همسر شاه رفته و همسر شاه از او می خواهد که مستشارالملک (سیامک انصاری) نظرات او را به شاه القا کند٬ و در توجیه این مسئله می گوید:‌ چرخ ملک و مملکت به سهولت نمی چرخد٬‌ هر کسی ساز ناکوک خود را می نوازد و بدان می رقصد٬ زمام امور که از دست ما در رفته٬‌ قبله عالم هم که یک سر دارند و هزار سودای عیش و عشرت!

  یکی از شخصیت های جالب داستان پیرمردی است که انگار فقط ۱ سال از خدا کمتر دارد!‌ این پیرمرد توهم دارد و هر لحظه به اینور و آنور می چرخد و تصور می کند که کسی کاری با او دارد و می خواهد اذیتش کند و دائم با تکرار بامزه: کیه؟ کیه؟ کوش؟ و کلماتی از این دست دنبال فردی در پشت سر خود می گردد.

ناگفته پیداست این شخصیت خود خود جنتی است! پیرمردی شیاد که در دستگاه حکومتی ایران نقشی بسیار تعیین کننده دارد و همواره در توهم توطئه آمریکا و انگلیس بسر می برد٬ پیرمردی که آنقدر پیر است که به نقل از او می گویند: بیگ بنگ برای شما فرضیه است٬‌ برای ما خاطره!

 اینها فقط چند مثال واضح و مبرهن بود از داستان قهوه تلخ٬‌ از داستان قهوه تلخی که ما خوردیم و این بلای قوم الظالمین بر سرمان نازل شده!

 به طور حتم اگر دقت کنید نکات بسیار زیاد دیگری از شباهت قهوه تلخ و ایران امروز خواهید یافت٬‌ و آن موقع است که به هوشمندی و نکته سنجی مهران مدیری احسنت می فرستید و بیشتر به این نکته ایمان می آورید که او به دیدار یزید زمان نرفت٬ تنها به خاطر مردم!

ارسالی یکی از یاران لر در غربت برای سایت :

www.lorabad.com