تير 1390,ساعت 08:06:56

آشكار شدن تضادهای درون ائتلاف

حاكم صحنه سیاسی

ایران رابا احتمالات جدیدی روبرو كرده است.

دو قطبیِ ظاهریِ

«اصولگرا ــ اصلاح طلب» كه چهرهی

جمهوری اسلامی را طی 14 سال

اخیررقم می زد به سرعت در حال تغییر است.باند احمدی نژاد كه سال ها

بود كارش را با رجزخوانی و بچه پررو بازی جلو می برد حالا مجبور

شده دست و پایش را جمع كند و حرفهایش را قبل از به زبان آوردن

مزه مزه كند باند خامنهای كه تقلبِ انتخاباتی 88 را سازمان داد و........

دست در دست «رئیس جمهور محبوب و شجاع اش» مردم معترض را در خیابان ها و زندان ها به خاك و خون كشید، حالا مجبور است لحظه به لحظه حركات احمدی نژاد و یارانش را بپاید و شنود كند و مرتبا توصیه و انتقاد و توبیخ و تهدید نثارشان كند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی از پخش سریال تكراری «سفرهای استانی هیئت دولت» و نمایش پهلوان پنبه ای «رئیس جمهور در برابر استكبار جهانی» دست کشیده و علنا به مسخره کردن و تهدید او روی آورده است. و همه این تغییرات و چرخش های سیاسی ظرف فقط دو ماه رخ داده است. ماجرا از چه قرار است؟

 

 

س ــــ‌ یك دعوای درونی جدید رو شده است. نه اینكه از قبل وجود نداشته یا زمینه اش موجود نبوده است. بلكه فقط به شكلی انفجاری آشكار شده است. روزهای اول بسیاری از مردم و حتی نیروهای سیاسی مخالف رژیم این را یك «جنگ زرگری» جدید میدانستند كه با هدف گرم كردن تنور انتخابات مجلس اسلامی در زمستان 90 سازماندهی شده است. اما حالا كمتر كسی است كه كل ماجرا را توطئهای برای فریب مردم ارزیابی كند. تشخیص واقعی بودن دعوا در بین باندهای حاكم بلافاصله بر جهت گیریهای سیاسی بخشهای قابل توجهی از مردم تاثیر گذاشته، گرایشهای جدیدی را در میان عناصر و تشكلهای مخالف رژیم شكل داده است. ما با آغاز چنین روندی مواجهیم و طی ماههای آتی با جدیتر شدن دعوا و شتاب تحولات باید انتظار پر رنگ تر شدن این جهت گیری ها و گرایش ها را داشته باشیم.

 

 

 

·                     رو شدن این تضاد و اوج گیری حملات باند خامنه ای و سران مجلس و قوه قضاییه و سپاه و دستگاه روحانیت به «حلقه مشایی» بسیاری را گیچ كرده است. در این زمینه پرسشهای زیادی در بین مردم میچرخد و پاسخ میطلبد: چه شد كه این ها به جان هم افتادند؟ طرفین دعوا به دنبال چه منفعت و جایگاهی هستند؟ چه عواملی بر آتش این تضاد میدمند؟ این درگیری تا كجا میتواند پیش برود و آیا میتوانند به اصطلاح جمع اش كنند و سر و ته قضیه را هم بیاورند؟ این وقایع چه تاثیری بر موقعیت جنبش اعتراضی مردم دارد؟ و بالاخره اینكه تكلیف مردم چیست و چه باید كرد؟ در این موارد صحبت كنید.

 

 

 

ــــ اول ببینیم تصویر و تحلیلی كه دو طرف دعوا از این ماجرا ارائه می دهند چیست. در دل كوهی از دروغ و خرافه و دشنام كه طرفین نثار هم می كنند سرنخ ها و رگه های واقعی هم وجود دارد. بدون شك منظورمان مزخرفاتی نیست كه آخوندها و رسانه هایشان در مورد نقش اجنه و سِحر شدن احمدی نژاد توسط رحیم مشایی و تفرقه افكنی های شیطان رجیم در حكومت نایب امام زمان سر هم می كنند!

 

 

 

·                     این حرف ها را كه فقط خشكه مذهبی های جاهل می خرند. یعنی آن بخش از پایه های رژیم كه بدون آیت الكرسی خواندن و فوت كردن و نظر قربانی اموراتشان نمی گذرد.

 

 

 

ــــ بله. این وسط مهم نیست كه مراجع و آیات عظام فسیل و امام جمعه ها خودشان به وجود اجنه و سحر و باطل السحر واقعا اعتقاد دارند یا نه. ولی بالاخره بخشی از جامعه این یاوه های ضد علم و منطق را به عنوان شواهد عینی و استدلال قبول می كند تا دوای گیجی و دلسردی خود کند. منظورم همان هایی است كه افسانه امام زمان و غیبت صغری و كبری را می پذیرند و به حكومت نایب امام زمان و ولایت مطلقه فقیه گردن می گذارند. یك معضل واقعیِ باند خامنه ای، حداقل در حال حاضر، اینست كه چطور پایان ماه عسل با احمدی نژاد را برای بچه حزب الهی ها و بسیجی ها و چماقداران لباس شخصی قابل هضم كنند و نگذارند این ها به مشكلات ذهنی «بچه های طلاق» دچار شوند.

 

 

 

·                     توضیح دیگری كه سران دستگاه مذهبی و بعضی مقامات سیاسی و نظامی برای بروز «جریان انحرافی» در دولت دارند، نفوذ حساب شده و خزنده «دشمن» از مدت ها قبل در نهادهای مختلف جمهوری اسلامی است. تا به حال یكی از فرماندهان سپاه، یك روحانی با نفوذ و نیز یكی از متحدان هاشمی رفسنجانی صحبت از وجود جریان «فراماسونی» یا «صهیونیستی» در حلقه احمدی نژاد ــ رحیم مشایی كرده اند. این اتهامات چقدر واقعیت دارد؟

 

 

 

ــــ منتسب كردن رقیبان حكومتی به دولت های بیگانه یك شِگِرد همیشگی در رژیم اسلامی است. البته طرح این نوع اتهامات در مورد مقامات یك نظام ارتجاعی صرفا برخاسته از «تئوری توطئه» یا برای فریب عوام الناس نیست.

 

 

 

·                     یعنی می خواهید بگویید مشائی فراماسون یا صهیونیست است؟

 

 

 

ــــ نه. من به طور كلی از روابط ناگزیر و نیازهای ذاتیِ طبقه حاكمه ایران در درون نظام جهانی سرمایه داری صحبت می كنم و تاثیرات مستقیمی كه بر جناح بندیها و گرایشهای درون هیئت حاكمه می گذارد. این هیئت حاكمه متشكل از باندهای سرمایه داران بزرگ دلال صفت و انحصارگری است كه چنگال خود را در بخش های استراتژیك اقتصاد (مشخصا صنایع نفت و گاز) و واحدهای بزرگ مالی فرو برده اند. این ها در میدان سیاست و بازار سرمایه بین المللی ارتباط تنگاتنگی با دولتها و بنگاههای بزرگ سرمایه داری جهانی دارند و علیرغم همه شعارها و ادعاهایشان نقش كارگزار و شریك درجه دوم آن ها را در سازماندهی استثمار و غارت مردم بازی می كنند. هر یك از باندها و مقامات رژیم در این ارتباط تنگاتنگ به سمت قطب های گوناگون قدرت و سرمایه كشیده می شود و اربابان و شریكان خود را در این میدان عظیم سود و رقابت جست و جو می كند. این یك نیاز ناگزیر متقابل است، هم برای مراكز قدرت امپریالیستی و هم باندهای مرتجع حاكم در كشورهای تحت سلطه ای نظیر ایران.

 

 

 

·                     پس اگر نشانههای ارتباط و وابستگی به محافل و مراكز امپریالیستی را در نهادهای مختلف جمهوری اسلامی (از بیت رهبری گرفته تا ستاد فرماندهی نیروهای مسلح، از هیئت وزیران و مجلس گرفته تا وزارت اطلاعات و دستگاه روحانیت) می بینیم امری كاملا طبیعی است.

 

 

 

ــــ درست است. ارتباط رحیم مشائی و همراهانش با جریان بین المللی فراماسونری همان اندازه می تواند واقعی باشد كه ارتباط دیرینه بخشی از سران دستگاه روحانیت شیعه و آقایان مراجع با همین جریان.

 

 

 

·                     در مقابل این اتهامات، باند احمدی نژاد ــ مشایی ظاهرا حرفی ندارند. به قول خودشان «سكوت الهام بخش وحدت» در پیش گرفته اند.

 

 

 

ــــ اینطورها هم نیست. نمی شود گفت كه كاملا سكوت كرده اند. این ها رقیبان حكومتی خود را به داشتن افكار ارتجاعی، دشمنی با ملت و نمادهای ملی، و بی توجهی به خواسته های مردم به ویژه جوانان متهم می كنند. جالب است كسانی دارند این حرف ها را می زنند كه هنوز خرافه پردازیهای «هاله نور» و ادعای چِك كردن تك تك مصوبات دولتشان با امام زمان فراموش نشده است. این حرف ها از زبان كسانی بیرون می آید كه مردم معترض را «خس و خاشاك» نامیدند و چماقداران بسیجی را به پاك كردن جوانان از خیابانها فرا خواندند. ولی این وسط یك معضل واقعی هم وجود دارد كه آخوندها را به هم صف شدن در برابر «خطر اسلامِ بدون روحانیت» می كشاند. اتفاقی نیست كه بعد از سالها آیات عظام و پادوهایشان دوباره جوش آورده اند و علیه «كورش و آرش و فردوسی» شمشیر كشیده اند.

 

     

 

·                     آیا فكر می كنید كه این دعوا هم مثل بقیه درگیری های درونی جمهوری اسلامی در 33 سال گذشته با تصفیه یك باند و تحكیم باند رقیب تمام می شود یا نه، به شكاف های عمیق منجر خواهد شد.

 

 

 

ـــ درگیریهای درونی بزرگ و كوچك این رژیم همه یک نوع نبودند و با هم تفاوت داشتند.  ماجرای تصفیه بنی صدر از حكومت در سال 60 را در نظر بگیرید، یا ماجرای قطب زاده، آیت الله شریعتمداری، مهدی هاشمی و آیت الله منتظری. حتی جریانی كه از دوم خرداد 76 شروع شد و تا رویارویی حاد اصولگرایان و اصلاح طلبان حكومتی در انتخابات 88 پیش رفت. دعوای كنونی با این ها فرق دارد. این نخستین بار است كه باندهای قدرتمند حاكم با پشتوانه و دنباله سیاسی ــ اقتصادی ــ نظامی ــ امنیتی خود در برابر هم صف آرایی كرده اند. فراموش نكنید كه این دعوا فقط بر سر سهم از قدرت سیاسی و مسلط كردن برنامه حكومت مداری یك باند نیست، بلكه دعوای بزرگی هم بر سر كنترل منابع عظیم مالی و درآمدهای نفت و گاز در جریان است. جدال باندها بر سر منافع اقتصادی هم هست.

 

 

 

·               در بحث توان و امكانات باند احمدی نژاد مطرح كردید كه خوبست در موردش توضیح بدهید. به امكانات خارجی اشاره كردید. كدام امكانات؟

 

 

 

ــــ خوب این مساله آشكار است. این روزها در حركات پیشگیرانه و فشارهای باند رقیب هم می توانیم مساله را ردیابی كنیم. نمونهاش همین مخالفت اخیر مجلس با پست دادن به رابط دولت با شورای هماهنگی ایرانیان خارج از كشور در وزارت امور خارجه. واقعیت اینست كه باند مشائی و احمدی نژاد به طور جدی به دنبال برقراری روابط با آمریكا در سطحی كیفیتا بالاتر از سه دهه گذشته هستند و در این مسیر گاه به گاه تماس و مذاكره داشته اند. فراموش نكنیم كه سیاست كابینه اوباما تا قبل از بروز خیزش اعتراضی  1388 بهبود روابط با جمهوری اسلامی با قبول احمدی نژاد به عنوان «پیروز انتخابات» بود. البته باند خامنه ای و متحدانش نظیر حزب موتلفه هم با بهبود روابط مخالف نبودند. همانطور كه در دوران ریاست جمهوری خاتمی از فرصت هایی كه «گفتگوی تمدن ها» در بهبود مناسبات رژیم با اروپا و به طور كلی غرب و تنش زدایی در منطقه ایجاد كرد راضی بودند. مشكل اینجا بود (و هست) كه بهبود روابط از دید منافع و طرح های آمریكا و اروپا در جهتی است كه تغییرات و حك و اصلاح های معینی را به ساختار حكومتی ایران ایجاب می كند. دولت آمریكا از زمان جرج دبلیو بوش چند مرتبه برای سران جمهوری اسلامی پیغام فرستاد و خواست خود مبنی بر كاهش نقش روحانیت در سیستم حكومتی ایران و مشخصا تعدیل یا حذف نهاد «ولایت فقیه» را به آن ها گوشزد كرد. خوب، این نوع تماس ها و لحن معتدلی كه لااقل بخشی از هیئت حاكمه آمریكا در مورد جریان احمدی نژاد ــ مشائی در پیش گرفته بودند اگر «امكانات خارجی» نیست پس چیست! البته آمریكا همه تخم مرغ ها را در یك سبد نمی گذارد و حاضر است با همه عوامل مرتجع و ضد مردمی حاضر در صحنه سیاسی از اصولگرا گرفته تا اصلاح طلب حكومتی اگر لازم شد كنار بیاید. بهتر است مردم ژست ها و شعارهای ضد آمریكایی امثال احمدی نژاد و خامنه ای را جدی نگیرند. این ها اگر در باغ سبز ببینند دوان دوان به طرفش حركت خواهند كرد.

 

 

 

·                     فكر می كنید حرف های احمدی نژاد در مورد «مدیریت امام زمانی» كه خیلی ها آن را به عنوان مخالفت با ولایت فقیه تفسیر می كنند، زمینه سازی برای حذف یا تعدیل ولایت فقیه است؟

 

 

 

ــــ ببینید بحث «مهدویت جدید» و «مدیریت امام زمانی» هم یك استدلال و توجیه مذهبی است كه برای تامین منافع جناح و باند احمدی نژاد تدوین شده است و هم می تواند ربط پیدا كند به یك برنامه  دوراندیشانه تر برای حفظ نظام ارتجاعی حاكم بر ایران. ضمنا این بحث به نوعی به خاستگاه و سابقه نیروهای متشكل در این باند حكومتی هم ربط پیدا می كند.

 

 

 

·                     كدام خاستگاه و سابقه؟ شاید این بحث دریچه ای باشد به سوی این كه اصلا احمدی نژادها و رحیم مشائی ها كی هستند و از كجا آمده اند.

 

 

 

ــــ درست است. البته در حركات نمایندگان سیاسی طبقات مختلف و در صحنه سیاست همیشه امكان چرخش جا به جایی افراد و محافل از یك صف بندی به صف بندی رقیب وجود دارد، اما خاستگاه هر جریان و سابقه پیوند افراد هر محفل و تشكل هم مهم است. یعنی یكی از عواملی است كه می تواند  در نحوه حركت و جهت گیری عمومی آن ها موثر باشد. سیاست و دیدگاه امروز دولت احمدی نژاد و مشخصا حلقه مشائی  و شكل ایدئولوژیكی كه تحت عنوان «مهدویت جدید» به خود گرفته، جدا از این خاستگاه و سابقه نیست. این جریان به طور كلی متشكل از بخشی از مقامات سیاسی و نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی است كه جزیی از دستگاه روحانیت شیعه در زمان رژیم شاه نبودند. در ردیف افراد بنیانگزار جمهوری اسلامی هم نبودند. این ها اساسا دانشجویان حزب الهی هار و متعصبی بودند كه پایگاه خود را دانشگاه تسخیر شده اسلامی می دانستند نه حجره های مدارس مذهبی. افراد این جریان در دهه اول عمر رژیم اسلامی در ماجرای سركوب جنبش كمونیستی و انقلابی در كردستان و دانشگاه فعال بودند؛ در سازماندهی نهادهای امنیتی شركت داشتند؛ و در مدیریت جنگ ارتجاعی ایران و عراق نقش های درجه دوم بازی كردند. بعد از خاتمه جنگ به این فكر افتادند كه حق شان از سفره گشاده قدرت و سرمایه باید خیلی بیشتر از این ها باشد. می گفتند شهرها را ما برای آخوندها امن كردیم و در كردستان و جبهه های جنگ ما حاضر بودیم، پس حق نیست كه آخوندها تنها بخورند.

 

 

 

·                     این ها همان ها بودند كه در «دوران سازندگی» رفسنجانی امتیاز گرفتند و چاق و چله شدند؟

 

 

 

ــــ امتیازات ویژه عمدتا نصیب رده اول فرماندهان سپاه و دستگاه امنیتی و انتظامی شد اما این ها هم بی نصیب نماندند. در واقع همین سیاست بود كه زمینه ساز تشكیل باندهای قدرتمند سرمایه داری انحصارگر و رانت خوار از میان چنین افرادی شد. مدیریت دستگاه ها و نهادهای اجرایی سراسر كشور منجمله شهرداری ها و استانداری ها هم پر شد از فرماندهان و سرداران و بازجویان سابق. همزمان با این تغییرات شاهد برقراری پیوندهای تو در توی خانوادگی در میان این افراد بودیم كه منافع اقتصادی ــ سیاسی اعضای هر محفل و باند جدید را بیش از پیش در هم می تنید. طبقه حاكمه امروز ایران با ویژگی ها و شكل و شمایلی كه به خود گرفته محصول چنین تغییر و تحولاتی است. آنچه از آن تحت عنوان سرمایه داری بوروكرات ــ نظامی یاد می شود و در قالب نهادهای دولتی و بنگاه های به اصطلاح خصوصی اما كاملا وابسته به دستگاه دولتی فعالیت می كند متشكل از همین باندها و محافل جوانتر در كنار باندهای پیش كسوت است.

 

 

 

·                    .

 

 

 

·                     برگردیم به بحث ائتلاف جدید و گرایش های زیان باری كه در بین بخش هایی از مردم نسبت به آن در حال شكل گیری است. این موضوع را با توجه به موقعیت جریان سبز چقدر محتمل می دانید؟ حركاتی كه اخیرا از سوی محمد خاتمی و بعضی دیگر از سخنگویان جریان اصلاح طلب حكومتی در جهت آشتی با خامنه ای مشاهده شد، یا تحركات خزنده هاشمی رفسنجانی برای استفاده از دعوای كنونی را چطور به بحث ائتلاف ربط می دهید؟

 

 

 

ــــ همانطور كه قبلا گفتم، گرایش ها را می توان ردیابی و مشاهده و تحلیل كرد اما وقایع آینده و سرنوشت برنامه ها و نقشه های نیروهای مختلف طبقاتی را نمی شود پیش بینی كرد. تا آنجا كه به گرایش ها بر می گردد فكر می كنم در بین بخش هایی از مردم یك گرایش واحد ــ اگر چه به دو شكل مختلف ــ در حال شكل گیری است. یك شكل همان است كه اول بحث مان به آن اشاره شد. یعنی سیاست «انتخاب بین بد و بدتر» را حالا یك عده دارند بین كسانی می كنند كه دو سال پیش «بدتر» به حساب می آمدند! یعنی با توجیهاتی مثل اینكه «فقط احمدی نژاد از پس این آخوندها بر می آید» یا اینكه «مشائی با بقیه فرق دارد و حرف های خوبی در مورد ایران می زند» می خواهند خودشان را راضی كنند كه باید در دعوای درونی مرتجعان باند احمدی نژاد را تقویت كرد. شكل دیگر همین گرایش كه البته به شكل خجالتی ابراز می شود حمایت از پیشنهادهای سازشكارانه مرتجعان فریبكاری نظیر محمد خاتمی است. تحت این بهانه كه: «در شرایط فروكش جنبش اعتراضی می توان دست آشتی به سمت خامنه ای دراز كرد، به شرط اینكه امتیازات واقعی مثلا آزادی زندانیان سیاسی به دست آید. و این تاكتیك بدی نیست.» همانطور كه گفتم این گرایش به علت خشم و نفرت عمیقی كه در سطح جامعه نسبت به باند خامنه ای وجود  دارد و این ها را مسئول اصلی سال ها استثمار و غارت و كشتار می دانند، با شرمندگی بیان می شود. می بینید که سیاست انتخاب میان «بد و بدتر» به انتخاب هر دو تا منجر میشود!

 

 

 

·                     آیا واقعا متوجه نیستند كه این یك توهم و بیراهه مرگبار است؟

 

 

 

ــــ مساله به این سادگی نیست كه این ها نسبت به نیات یا عملكرد باند خامنه ای توهم دارند یا نمی دانند با چه موجودات تبهكار و بیرحمی مواجهند. در واقع پای ایدئولوژی و بینشی در میان است كه بخشی از مردم ناراضی را به تایید چنین سیاست های وادار می كند. افق های توده های مردم پائین است و در این شرایط تفکر و بینش رفرمیستیِ حك و اصلاح نظام و نه سرنگونی كامل این نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی پایه می گیرد. وجه دیگری از همین بینش اعتقاد به راه های مسالمت آمیز مبارزه است. طبقات میانی و نمایندگان فکری آنان با قهر انقلابی و عادلانه مخالفند. بهتر است بگویم از آن وحشت دارند. خط و سیاست و برنامه جریان سبز و رهبرانش به بن بست رسیده است. دنبالهروی از آنان انرژی و توان مبارزاتی جوانان معترض و آزادیخواه را به میزان زیادی به هرز برده است. اما نشانه هایی از بروز روحیه قهرآمیز و گرایش به راه های مبارزاتی متفاوت و رزمنده نیز در بین دختران و پسران جوان هست. بیخود نیست كه این روزها نشریات زبان بریده «سبز» دوباره مثل چند سال پیش علیه قهر انقلابی و «چریكیسم» و امثالهم شمشیر كشیده اند و تاریخ را نبش قبر می كنند. طبیعتا در این زمینه با مشكل سانسور هم روبرو نیستند.

 

 

 

·                     منظور شما از ایدئولوژی ای كه به سازش می انجامد همین هاست؟

 

 

 

ــــ نه. اشاره ام به تاثیر مخرب باورهای مذهبی بر بخشی از معترضان و مخالفان باند حاكم است كه ناخواسته باعث تردید و تزلزل شان می شود. همین مساله ادعای دار و دسته احمدی نژاد به «ارتباط مستقیم با امام زمان» را در نظر بگیرید و افشاگری رقیبانش در این مورد. خوب، از نظر ما كمونیست ها كه ماتریالیست هستیم و به هیچ دین و مذهبی اعتقاد نداریم، این ادعای احمدی نژاد و مشائی هم خرافه ای است مثل خرافه های دیگر. یعنی مشكل از نظر ما این نیست كه احمدی نژاد دروغ می گوید و با امام زمان ارتباط ندارد. آن هایی كه چنین ادعایی هم ندارند ولی به وجود امام زمان و غیبت هزار ساله اش باور دارند درست به اندازه احمدی نژاد دچار افكار خرافی و توهمات غیر علمی اند. خیلی از مردم به این مساله مثل ما نگاه نمی كنند، اگر چه به وضع كنونی اعتراض دارند و از احمدی نژاد هم به خاطر ریاكاری هایش متنفرند. این ها وقتی می بینند كه بخش دیگری از رژیم از یك موضع مذهبی و در چارچوب اعتقاد به امام زمان به احمدی نژاد حمله می كند و به اصطلاح از او افشاگری می كند، خواه ناخواه احساس می كنند كه با آن ها در یك صف قرار گرفته اند. رك بگویم برایشان راحت تر است كه مثلا نوع نقد توكلی و مطهری از ریاكاری احمدی نژاد را قبول كنند تا نوع نقد ما را. قبول كردن نوع نقد ما یعنی به زیر سوال كشیدن گوشه های تاریك ذهن خودشان و تلاش برای پاك كردن اعتقادات خرافی خودشان.

 

 

 

·                     البته اگر چنین كاری را قبول كنند و پایش بروند نهایتا رهایی ذهن را به طور واقعی و عمیق احساس خواهند كرد.

 

 

 

ـــ درست است. اما این چیزی نیست كه به شكل خود به خودی و بدون مبارزه مشخص ایدئولوژیك كمونیست های انقلابی و نواندیشان طرفدار تفكر علمی با افكار مسلط بر بخش های بزرگی از مردم انجام شود.

 

 

 

·                     و بالاخره این پرسش كه چرا دعوا در راس جمهوری اسلامی به این شكل انفجاری یا غیر منتظره بروز كرد؟

 

 

 

ــــ معتقدم كه سه عامل در این مساله دخالت داشته است. یكم، نكته ای كه قبلا به آن اشاره شد یعنی وقوع خیزش سال 88 و خواست تغییر شرایط موجود كه مثل آتش زیر خاكستر باقی است. حال و هوایی كه بر جامعه به ویژه دختران و پسران جوان حاكم است باندهای حاكم را به فكر چاره جویی سریع انداخته است. عربده كشی های ائمه جمعه و سران دستگاه سركوب علیه دانشجویان و زنان و به طور كلی مخالفان و تشدید فشارهای سیاسی و ایدئولوژیك بر كل جامعه بازتاب همین وضع است. در مقابل، ژست ها و اقدامات آشتی جویانه باند احمدی نژاد هم شكل دیگری از چاره جویی حاكمان است. ببینید كار به كجا رسیده كه رئیس یكی از همین تشكل های خلق الساعه احمدی نژادی به نام «حزب اسلامی رفاه» در مصاحبه با روزنامه شرق از خودشان انتقاد می كند كه در گذشته نسبت به اصلاح طلبان و دولت خاتمی تندروی داشته اند و «اگر موقعیتش فراهم شود» دست همكاری به سوی همه دراز خواهند كرد! دوم، وضع بحرانی فراگیر در كل منطقه خلیج فارس و شمال آفریقا است. امواج مقاومت و اعتراض توده های منطقه اگر چه محروم از یك رهبری و برنامه روشن رهاییبخش انقلابی است ولی آنقدر قدرتمند بوده كه همه رژیمهای ضد مردمی را به فكر بیندازد تا ناگزیری مساله تغییر را بیشتر از هر زمان احساس كنند. فكر می كنم این عامل بر هیئت حاكمه ایران تاثیر زیادی گذاشته و حركات باندهای مختلف حكومت را شتاب بخشیده است. عامل سوم برنامه ها و تحركات نیروهای امپریالیستی و مشخصا آمریكا در این منطقه است. ما از بسیاری جوانب سیاست ها و اقدامات پشت پرده آمریكا در قبال رژیم جمهوری اسلامی بی خبریم، یعنی دقیقا نمی دانیم كه در چند ماه گذشته كم و كیف فشارها و تهدیدها یا چراغ سبزهای آمریكا در برابر باندهای مختلف حكومت ایران چگونه بوده است. نمی دانیم كه قدرت های موثر منطقه نظیر تركیه در حال حاضر چه تدابیری را در روابطشان با رژیم ایران در پیش گرفته اند. اما هر چه هست به رو شدن انفجاری این دعوا كمك كرده است. در هر صورت هر چه كه باشد، تغییر در دستور كار جامعه قرار دارد. این نیاز از بالا تا پایین جامعه تاثیر می گذارد. آنچه نیاز به بحث دارد مفهوم و مضمون تغییر، برنامه ها و راه های گوناگون طبقاتی برای تغییر، نقش توده های زحمتكش و ستمدیده در این كار، و بالاخره تشكل های مورد نیاز برای رهبری و به پیروزی رساندن یك دگرگونی ریشه ای ــ یك انقلاب اجتماعی واقعی ــ در جامعه ایران  است.

 

 

 

·                     نكته اساسی همین است. این مساله ای است كه باید به شكل مستمر و از زوایای گوناگون به آن پرداخت و قشرهای مختلف مردم را به فكر كردن و بحث و مبارزه بر سر آن فرا خواند.

 

 

 

ـــ بدون شك.

 

ارسالی از طرف یکی از هواداران جنبش رهایی بخش لرستان www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 18 تير 1390,ساعت 09:06:53 )