آبان 1391,ساعت 07:23:23

چه عواملی باعث گریز از زبان مادری بین لرها شده است؟

 شواهد و قرائن ازاین حکایت دارند که زبان لری درمعرض خطر است

و رفته رفته به سوی فراموشی پیش می رود، چه باید کرد؟

ما  قصد داریم این پدیده را از بعد جامعه شناسانه بررسی نموده

و عوامل آن را از بعد درونی، اجتماعی، فرهنگی و ارزشی تحلیل نماییم.

اگر نسل ما تصمیم به حفظ آن نگیرد و سیستمی مانند

مافیای جمهوری اسلامی که حق طلبی ما را نمیخواهد

صورت مساله لر بودن ما پاک خواهد شد و خودمان در مرگ

هویت مان بیشترین نقش را داشته ایم. آن هم مرگی تدریجی و کاملاً خاموش.

بختیاری ها، بخشی از ملیت لر هستند که پس از تشکیل دولت -ملتها در خاورمیانه ، همچون دولت-ملت ترکیه ،افغانستان ،عراق ....و البته نیز ایران؛ به توسط رضاخان ، با سرکوب حکومت های مستقل و خودمختار محلی همچون کردها ، بلوچ ها و عربها و گلیکها ،حکومت بختیاری نیز سرکوب و سرزمین بختیاری و مردم بختیاری در استان های چون :خوزستان ،چهارمحال و بختیاری و سایر ولایات اصفهان و لرستان ،تجزیه و تقسیم و پراکنده شدند .بختیاری ها به زبان لری تکلم می کنند که امروزه این زبان و ادبيات شفاهي آن به علت عدم توجه و نداشتن رسم الخط و مکتوب نشدن، در معرض آسيب جدي است. به طوری که در سال های اخیر و با رشد مهاجرت و پدیده شهرنشینی، تکلم به این زبان کم کم تضعیف شده و مردم تمایل کمتری به کاربرد آن در زندگی روزمره و نیز آموزش آن به فرزندانشان دارند. در زیر سعی می شود به مهمترین عوامل این پدیده در این منطقه و در بین بختیاری ها ،پرداخته شود

.........................................

 

1-روند پرسرعت جریان مدرنیسم بدون داشتن کارخانه تولیدی مادر و شهرنشینی

زبان شناسان علل اصلی تغییر و زوال زبانی را در عواملی چون مهاجرت، تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می داند و معتقدند که وقتی اقلیتی از یک مکان به مکان بزرگتری کوچ می کند ، بتدریج زبانی که از قدرت و وسعت بیشتری برخوردار است جایگزین زبان آنها می شود . جهت این تغییر زبانی همواره به سمت جایگزین شدن با زبان گروهی است که از قدرت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بیشتری برخوردارند . عدم توسعه زیر ساخت های کشاورزی و دامپروری در ایران که منجر به پدیده شوم مهاجرت از روستاها به شهر شده و زندگی ایلی و مبتنی بر دامپروری و کشاورزی را به نابودی کشاند، از عوامل زوال و تضعیف هویت و میراث فرهنگی بختیاری ها می باشد. ساختار ایلی و روستایی به همراه ضعف سواد و آگاهی فرهنگی و هویتی در جامعه نامبرده، برشدت این عوامل افزود. هر چند ایل و زندگی ایلی و روستایی در ماهیت واقعی خود پایگاه اصالت ها، آیین ها، فرهنگ، زبان و آداب و رسوم یک ملت است و هر کدام از ما در دامان این فرهنگ بوده که امروز این میراث را از پدر و مادرانمان فرا گرفته و به ارث برده ایم؛ اما عدم مدیریت و هدایت درست این جامعه بکر و نا اگاه از شناخت هویتی توانست به همان اندازه مخرب باشد و به میراث فرهنگیبختیاری ها آسیب بزند. با از بین رفتن زندگی ایلی و روستایی و مهاجرت به شهرها، این گروههای نا اگاه در جامعه جدید شهری که متاسفانه هیچ تنوع و تکثری را نمی پذیرد و موفقیت را تنها در یکدستی می بیند، برای فرار از نگاههای تحقیر آمیزی که ظواهر و فرهنگ ایلی و روستایی را به سخره می گرفت، شروع به باز تعریف هویت جدید خود نمودند. این گروههای از جا کنده و نابسامان در برخورد با مدرنیسم و شهرنشینی دچار سرگردانی و تناقض ها شده و در خلا رسانه، انجمن ها و گروههای فرهنگی-مدنی و نخبگان آگاه ساز، عاقبت پذیرفته شدن خود را در محیط جدید، منوط به "تغییر هویت" و فرار از هویت حقیقی خود و پذیرش همسانی با جامعه جدید دیدند. یکی از مهمترین نمودهای این تحول هویتی، تغییر زبان می باشد که به سرعت در بین این مهاجران شیوع یافت و با روی آوری به زبان فارسی، زبان مادری به کنار گذاشته شد. این گونه بود که فرایند گریز از زبان مادری از چند دهه گذشته در بین بختیاری ها شروع و در حال حاضر به مرحله نهادینگی خود رسیده است.

................................

 

2-بی توجهی انسانهای مبارز و متعهد و تحصیلکردگان و نخبگان بختیاری

زبان شناسان عقیده دارد که وقتی زبان یا گویشی به مرحله زوال یا انقراض می رسد که کودکانی که امروز به دنیا می آیند، دیگر به آن زبان یا گویش سخن نگویند. هر چند متولدین سالهای قبل هنوز می توانند به آن زبان صحبت می کنند، ولی با جابجایی نسل ها، دیگر کمتر کسی پیدا می شود که با زبان اصیل مادران و پدر بزگان خود تکلم کند. امروزه لری بختیاری پا در چنین وادی گذاشته است و رفته رفته از اصالت و دیرینگی خود دور می شود.

در این میان، یکی از عوامل تاثیر گذار در زوال یا پویایی یک زبان، کاربرد آن از سوی افراد و شخصیت های منتفذ و دارای پایگاه اجتماعی و فرهنگی در میان یک جامعه است. این نخبگان و تحصیلکردگان یک جامعه هستند که می توانند به یک زبان اعتبار بخشیده و یا آن را از ارزش و اعتبار بیندازند. در بختیاری ، تحصیلکردگان و جامعه علمی و فرهنگی لر ،جزو دسته ای بوده اند که تا حدودی زبان مادری خود را از ارزش و اعتبار انداخته اند. این جامعه، شامل بسیاری از نویسندگان و فعالان فرهنگی و اجتماعی در میان بختیاری ها می باشد که امروزه به نوعی تریبون رسمی این مردم نیز می باشند؛ اما باید گفت ژنوساید(قتل عام زبان و فرهنگ و نژاد ) زبانی در بختیاری تا حد زیادی به دست آنها شروع شد. جامعه روستایی بختیاری ها در چند دهه گذشته، از دل خود به تدریج تحصیل کردگان و نخبگانی را بیرون داد که با ازدواج و سکونت در شهر به تدریج از هویت لری خود دور شده و با صحبت کردن با کودکان خود، به زبانی غیر از زبان مادری، با این تصور غلط که یک فرد شهری یک فرد فارس زبان است و نیز برای کشیدن مرز بین شهری بودن خود و روستایی بودن دیگران، به تدریج فرهنگ "فارسی گویی" و فارس شدن را باب کرده و با خود به درون روستاها آوردند. تا جایی که کم کم برای مردم عادی نیز فارس شدن تبدیل به نوعی "کلاس اجتماعی" گردید و اکنون این پدیده تا کوچکترین روستاهای این منطقه نیز پیش رفته است.

 

این گروه با بهانه های مختلف و غیر منطقی مانند فارسی بودن زبان آموزشی در مدارس و احتمال ضعف کودکان در یادگیری و ارتباط، رفتار اشتباه خود را توجیه کردند و این توجیهات غیر منطقی را نیز به مردم عادی انتقال و فرافکنی نمودند تا جایی که این مردمان کم کم دنباله رو آنها شده و آنها را الگوی فرهنگی موفق برای خود قرار دادند. غافل از اینکه این گروه، خودشان سالها پیش در نبود امکانات و رسانه، از روستاها و مناطق دور افتاده بختیاری، وارد سیستم آموزشی فارسی شدند و توانستند در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به مدارج بالایی برسند و امروز ادیبانی از این گروه آنچنان بر شعر و ادبیات فارسی تسلط یافته اند که در این عرصه گوی سبقت را ربوده اند.

....................................

 

3- تکثر مدیای گسترده و نداشتن مدیائی دلسوز در این دنیای زبانی و اختلاط قومیتی

هدف از بیان این نکته ارزش گذاری این موضوع نیست بلکه اشاره به این واقعیت می باشد که متاسفانه هیچ کدام از این پدر و مادرهای قومیتی نتوانسته اند تصویر درستی از فرهنگ و هویت قومی خود را به فرزندانشان ارائه دهند و پدر و مادر با پاک کردن صورت مساله، هر دو هویت قومی و زبانی خود را دور ریخته و هویت دیگری را جایگزین کرده اند و یا در برخی موارد، زبان پدر به سود زبان مادر، کنار گذاشته شده است.

امروزه این پدر و مادران در این منطقه، ازدواج و اختلاط قومی را دلیلی برای عدم آموزش زبان مادری به کودکان خود می دانند. اما حقیقت این است که نمی توان در مورد این فرزندان دو رگه، نسخه هویتی پیچید و یا یک هویت را بر دیگری برتری داده و تحمیل نمود. همانگونه که هر انسان آگاه به حقوق بشر می داند تحمیل اجباری یک زبان یا هویت در ماهیت خود سلب حقوق انسانی آن فرد است. این که والدین از زبان و فرهنگ های متفاوتی هستند، امروز نه تنها یک ضعف نیست بلکه یک فرصت است. فرصتی که بتوان در خانه دو زبان را به کودک آموزش داد و علاوه بر ارتقای هوش، تعداد و دانش زبانی وی را نیز پربار ساخت که امروزه در عصر ارتباطات، دانستن زبان های مختلف، خود یکی از مهمترین شاخص ها در موفقیت و بر قراری ارتباط و تعامل به شمار می رود.

..............................

 

4- نبود رسم الخط نوشتاری

جدا از نوشته های آکادمیک مانند کتاب یا مقاله، گاه نوشتن یک نامه، تبریک، دعوت، پیامک و لطیفه به زبان مادری در میان مردم می تواند به آن زبان اعتبار اجتماعی و فرهنگی ببخشد و اقبال عمومی به آن زبان را بیشتر نماید.بختیاری هیچ تصوری از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود ندارد و برای او قابل تصور نیست که زبانش می تواند قابل آموزش و دارای ساختار نوشتاری باشد. تنها در چند سال اخیر با گسترش ارتباطات و به تاثیر از جریانات فرهنگی ، ساختار های نوشتاری لری ، آن هم در بین عده محدود باب شده است.

 

کما اینکه در چند سال اخیر به همت برخی نوشتن کارتهای تبریک و دعوت به زبان لری باب شده و امروز با استقبال بیشتری در بین بختیاری ها مواجه بوده است به طوری که هر شخص عادی می تواند جملات آن را به لری بخواند و بفهمد. چیزی که در دو دهه پیش شاید خارج از تصور بود.

......................................

 

5-ضعف ادبیات کودک و تولیدات فرهنگی که سیستمی مانند مافیای جمهوری اسلامی نمیخواهد ، در حوزه کودکان در بختیاری

نبود آثار و تولیدات فرهنگی و ادبی به زبان لری مانند کتاب، مجله، کارتون و سی دی های آموزشی برای کودکان یکی از خلا های اساسی در میان بختیاری ها می باشد. قصه ها، لالایی ها و داستان های شیرین و آموزنده ای که مادران در کودکی برای کودکانشان تعریف می کردند هیچ کدام در بختیاری ثبت نشده اند و با رفتن هر یک از این بزرگان، این میراث شفاهی نیز با آنها می میرد. بختیاری دارای ادبیات فولکور غنی در حوزه ادبیات کودک می باشد اما عدم گردآوری و به روز سازی در قالب تولیدات مصور فرهنگی برای کودکان باعث شده است که تمام توانایی های این زبان در حوزه ادبیات کودک مسکوت مانده و به تصویر کشانده نشود.

 

امروز بسیاری از فعالان فرهنگی در این منطقه هم توانایی مادی و هم استعداد ادبی و نویسندگی آن را دارند که سالانه چندین اثر از انواع تولیدات ادبیات کودک برای کودکان بختیاری نوشته و تولید نمایند، اما هیچ گاه به الزام آن فکر نکرده اند. پولهای آنچنانی و بریز و بپاش هایی که در جشن ها و عروسی های این مردم اسراف می شود، اگر در راستای این گونه اهداف فرهنگی، به کار رود تا حدودی می تواند این زبان و فرهنگ را از این بحران فراموشی نجات دهد.

...........................................

 

6-ضعف رسانه جمعی

در سیستمی مانند مافیای جمهوری اسلامی که نمیخواهد ما میتوانیم از

رادیو و تلویزیونهای استانی بعنوان پرطرفدار ترین و مناسب ترین رسانه، راه مطمئنی برای تبلیغ، حفظ و ارتقای گویش های بومی محسوب می شوند و هدف از تاسیس و راه اندازی شبکه های استانی نیز کمک به حفظ فرهنگ و همین گویش های بومی بوده است. در بختیاری به دلایل جغرافیایی و پراکندگی در خوزستان ،چهارمحال و بختیاری و سایر ولایات اصفهان و لرستان و عدم تمرکز آنها، فرصت ایجاد چنین شبکه قدرتمند و تاثیرگذاری سلب شده است. در این استان ها سهم مردم از رسانه های بومی، فقط کلیشه گویی و پخش چند قطعه موسیقی سر و ته آن به هم می آید. از این رو نه تنها هیچ دغدغه و ضرورتی در پرداختن به زبان مادری از سوی دست اندرکاران و برنامه سازان این ناحیه احساس نمی شود، بلکه سعی می شود منطقه با روندی آرام به سمت یک دستی و همسانی پیش برود. با تمام دغدغه های گفته شده، با توجه به اینکه بختیاری ها در یک استان متمرکز نیستند و جمعیت قابل توجهی را در بر می گیرند، نیاز به یک رسانه منطقه ای فرا استانی که بتواند نیازهای فرهنگی –اجتماعی این مردم را پوشش بدهد، شدیداً احساس می شود. .......................................

 

 

7-نبود چاپ و نشر لری

زبان شناسان نقش شعر و آثار ادبی را در حفظ و پویایی زبان تعیین کننده می دانند. دکتر حق شناس زبانشناس ایرانی می گوید: "من راز مرگ زبان ها را در رکود و سترونی شعر آن می بینیم. هر زبانی آنگاه می میرد که آخرین شاعرش مرده باشد". از این رو آثار ادبی بومی جدا از به مکتوب در آوردن فرهنگ عامه و به تصویر کشاندن احساسات شاعرانه، می تواند بر ارزش و پویایی گویش ها و زبان ها نیز بیفزاید. آثار ادبی لری چند سالی است که در بختیاری رواج یافته و شاعران و ادیبانی ظهور کرده اند که به این زبان شعر می سرایند و می نویسند. هر چند در این بین آثار سطحی، غیر علمی و غیر کارشناسانه ای نیز به چشم می خورد که جا دارد به بوته نقد گذاشته شوند. نمونه آن کتاب آقای.... می باشد که در آن، لری بختیاری را شاخه ای از زبان فارسی می داند و آن را تا حد یک لهجه تقلیل می دهد! که متاسفانه این کتاب با مقدمه کسانی به چاپ رسیده است که خود از نویسندگان و فعالان فرهنگی این منطقه به شمار می رود. غرض از این گونه نقد ها، بی احترامی به شخص یا گروه خاصی نیست، بلکه هدف تنها کاربرد دقت و احتیاط بیشتر در نوشتن و پژوهش است. بسیاری از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگی بختیاری یا هنوز در نوستالژی گذشته و رویای بازگشت به زندگی ایلی و عشایری و سیر در پاکی و صداقت آن دوران به سر می برند و یا نوشته های آنها به مسائل تاریخی و کلیشه ای می پردازد که گره ای از مشکلات جامعه کنونی ما را باز نمی کند. در حالی که زندگی مدرن امروز مانند سایر جوامع، مسائل و چالش های نوینی را پیش پای ما انداخته است که ادبیات و گفتمان خاص خود را می طلبد. چالش هایی مانند بحران هویت، محیط زیست، بی سوادی، تهدید زبان مادری، اعتیاد، زوال خانواده، مردسالاری، حقوق زن و... که امروزه جامعه بختیاری نیز با آنها دست و پنجه نرم می کند، موضوعاتی هستند که کمتر به آنها پرداخته می شود. در حوزه مطبوعات لری نیز این منطقه بسیار ضعیف بوده و می توان گفت در حال حاضر هیچ نشریه اختصاصی به زبان لری در آن منتشر نمی شود.

................................

 

8- ضعف تشکیلات و انجمن های فرهنگی -مدنی

انجمن ها و تشکلات مدنی که در دهه گذشته در میان بختیاری ها پا گرفته اند بیشتر تحت تاثیر فضای سیاسی و جریانات دانشجویی بوده که فعالیت آنها چندان با وجود سیستمی مانند مافیای جمهوری اسلامی نمیخواهد

منظم، پایدار و قدرتمند باشد و تنها موفقیت آنها احیا و برپایی مراسم عروسی ها، آداب و رسوم ، موسیقی، لباس و رقص بوده است و چندان به مسئله زبان مادری در این منطقه نپرداخته اند. در حوزه انجمن ها و سازمانهای مدنی باید تمرکز بر تاسیس سازمانهای مردم نهاد و قدرتمند باشد که بتواند در راستای حفظ و ارتقای ابعاد مختلف فرهنگ بختیاری ها گام بردارد. به عنوان مثال تشکیل انجمن موسیقی بختیاری ، انجمن حمایت از زبان مادری، حفظ رقص و آیین های بختیاری ها، حمایت و احیای آثار و صنایع دستی بختیاری ها، انجمن پژوهشی فرهنگ عامه و... از جمله نهادهای مدنی هستند که خلا آنها در بختیاری قویاً احساس می شود. علاوه بر این، بسیاری از بختیاری ها اکنون در شهرهای بزرگ مانند تهران، کرج، ..... ساکن و پراکنده شده اند و بی خبر از هم کانون ارتباطی و یا انجمن فرهنگی قوی به وجود نیاورده اند که آنها را هر از چند گاهی به دور هم جمع نموده و به نوعی برای آنها پیوند دهنده باشد و به رشد و ارتقای هویت و انسجام فرهنگی آنها کمک نماید.

 

همانگونه که اشاره شد مهاجرت می تواند باعث تولید ناهنجار ها و چالش های اجتماعی و فرهنگی در جامعه جدید گردد. یکی از راههای مقابله با این عواقب سوء، تشکیل موسسات و انجمن های مدنی برای گروههای فرهنگی مهاجر در جامعه جدید می باشد. با این کار مهاجرین در محیط جدید، با حفظ ارزش ها و شاخص های فرهنگی خود، می توانند در راستای ارتقای فرهنگ جامعه جدید نیز گام بردارند. به عنوان مثال اقلیت ارمنی مهاجری که به صورت اقلیت اجتماعی در برخی از شهرهای ایران زندگی می کنند، علاوه بر حفظ هویت خود توانسته اند خدمات فرهنگی نیز برای این شهرها داشته باشند. یا نمونه دیگر گرجیان اصفهان که در حدود ۴۰۰ سال پیش به دستور شاه عباس اول از کشور گرجستان به ایران کوچانده و ساکن شدند و امروز توانسته اند حتی با گذشت سالیان دراز، زبان مادری خود را از هرگونه تحریف، حفظ کنند و میراث فرهنگی خود را توسعه و گسترس دهند و یا نمونه دیگر می توان به جامعه زرتشتیان در هند و یا اقلیت کرد در قزاقستان و روسیه اشاره کرد.

 

در کنار عوامل نامبرده و سیستمی مانند مافیای جمهوری اسلامی که بطور کلی پیشرفت مارا نمیخواهد

می توان به دوری جغرافیایی از سرزمین مبدا و عدم تعامل و بی اطلاعی از جریان های فرهنگی بختیاری ، ضعف سواد در منطقه و سیستم آموزشی تک زبانه اشاره کرد که هر کدام به نوبه خود در پدیده گریز از زبان مادری در میان بختیاری ها تاثیر گذار بوده اند. بر همه ما روشن است که مهمترین فاکتور هویتی هر ملتی، زبان آن است. یک ساعته می شود لباس بختیاری را در جشن ها پوشید و از تن بیرون آورد ولی هیچ گاه یک ساعته نمی شود زبان لری بختیاری را فرا گرفت. پوشیدن لباس بختیاری و برپایی رقص های گروهی در جشن هایمان بسیار صحنه هایی زیبایی هستند، ولی زیباتر و مهمتر از آن صحبت کردن به زبانی است که اگر نسل ما تصمیم به حفظ آن نگیرد، صورت مساله بختیاری بودن ما پاک خواهد شد و خودمان در مرگ هویت مان بیشترین نقش را داشته ایم. آن هم مرگی تدریجی و کاملاً خاموش

ارسالی یاران گرامیمان برای درج در سایت جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  www.lorabad.com .

تاريخ بروز رساني ( 29 آبان 1391,ساعت 11:22:20 )