مطلبی از صفحه همتبار محقق و عزیزمان جناب آقای جدیدی لرستانی بانام «به بهانه سالگرد جاودانه شدن حمید اشرف  

در زمانی نه چندان دور چریکی با زندگی بی اغراق سحر امیز از درون سازمان چریکهای فدایی خلق متولد شد که تا سالها الگویی برای چریک های نسل خویش گشت. امروز شاید جوانان بسیاری نتوانسته اند به خاطر سایه شوم استبداد و راهگشا بودن این تاریخها به عنوان چراغی برای راه آینده در این دوران بررزخی و سخت که ارتجاع وحشی دست در دست دنیای سود و سرمایه بوجود آورده اند باشد ! نام حمید اشرف را شنیده باشد. حمید اشرف یکی از رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق بود که زندگی افسانه ای او از فرارهای متعدد اش از دام ساواک تا زندگی پر تلاطم اش در خانه های تیمی را شاید نتوان در یک متن کوتاه جا داد. 

 

می‌گویند عمر زندگی چریک خیلی که بخت یارش باشد، شش ماه است. «حمید اشرف» اما این رکورد را شکست و بالا‌ترین عمر زندگی چریکی در شهر به نام او رقم خورد. چهارده بار از خطر مرگ جست و گریخت و ۱۳ سال تمام زندگی چریکی را درست زیر چشم ماموران دستگاه امنیتی تجربه کرد. پدر «چه‌گوارا» دربارهٔ جستن‌های پی‌درپی «فیدل کاسترو» از مهلکهٔ مرگ گفته بود: «او یا همدست شیطان است یا اینکه خدا با اوست.» و حمید اشرف مردی شد که هم‌قطارانش و ساواک حیران جستن‌هایش از مرگ بودند. او هرگز زنده به دست ساواک نیفتاد و حتی یک‌بار هم بازداشت نشد. بسیاری او را محافظه‌کار خطاب می‌کردند و در آن‌سو شاهدانی هستند که ثابت می‌کنند او حتی بر سر قرارهای لو رفته حاضر می‌شد تا همرزمان دیگرش را نجات بدهد و ساواک او را مرد جادو شدهٔ چریک‌های فدایی خلق می‌دانست، چریکی که می‌توانست از چندین و چند حلقهٔ محاصره به سلامت عبور کند.
پرویز ثابتی، مسئول اول اداره کل سوم ساواک و رئیس ساواک تهران در کتاب خاطراتش دربارهٔ مسالهٔ بغرنج گیر انداختن حمید اشرف می‌نویسد: «پس از ضربه‌های مهلک ساواک به چریک‌های فدایی خلق، بازداشت یا کشتن اشرف به مهم‌ترین مسالهٔ ساواک تبدیل شده بود. شاه به شدت این موضوع را تعقیب می‌کرد.» (ص ۲۴۸)

هشتم تیرماه ۵۵ این تعقیب و گریز به پایان رسید، حمید اشرف و ۹ نفر دیگر از اعضای برجستهٔ سازمان چریک‌های فدایی خلق، در حالی که بر اثر ضربه‌های پی‌درپی سرگردان بودند، در نشستی با هدف یافتن راهی برای گریز از دروازهٔ مرگ که هر روز چند نفر از اعضای این تیم را به کام خود می‌کشید، جلسه‌ای داشتند. اما تیربار‌ها از زمین و آسمان خانهٔ دو طبقه‌ای در مهرآباد جنوبی را به مدت ۴ ساعت نشانه رفت و همهٔ حاضران در خانه کشته شدند. گزارش‌های ساواک و شهادت زندانیانی که برای شناسایی اجساد به آن خانه برده شده بودند نشان می‌دهد که اشرف روی بام خانه با تیری در میان ابرو‌هایش کشته شده است، شاید این بار هم بندهای کفش‌های ورزشی‌اش را بسته بود تا گریزی دوباره را آغاز کند. 
یادش گرامی باد.
ی / جدیدی لرستانی

 www.lorabad.com از آنجا که ما موفق به تماس با نگارنده محترم و عزیزمان نشده ایم اما بر این امر واقفیم که ایشان همواره لطفشان را از جوانان لر که هدفشان آگاهی رسانی به مردم و مبارزه با جهل و خرافات است و قبلا هم از رهنمودهای ایشان برخوردار بوده ایم مبادرت به درج مطلب ایشان کرده ایم