قصاب همیشه با توپ و تفنگ و بمیاران بسبک قدیمی  سالهاست که نبوده و نیست //////// روشهای قدیمی جنگی که با آن  قهرمانان لر ی را که برای نجات جانشان از حمله تجاوزگران و نوکران اجنبی به سرزمینهای لر نشین برای غارت اموال و داراییهایشان از رو زمینی تا زیر زمینی  به کوه زده بودند جای خود را به روشهای نوین حتی با پوشش و زبان و بعضی شعارهای عوام فریبانه خودمان داده است !!!! بهوش باشیم و از تاریخ درس بگیریم // به این جمله اولین قصاب ملت اکه یک قزاق وفادار به نوکری و سرسپدگی است بود و از هیچ جنایتی فروگذار نکرد  و دلیل کشتار و کوچ اجباری بخش زیادی از مردم لر به  مناطق دیگر کشور و یا کشورهای مجاوز از جمله عزاق گردیدند توجه کنید ؛ دفعه اول كه من به اين سامان پا نهادم دريافتم كه تا سنگري بين نظامي ها و لرها ايجاد نكنم ايستادگي در برابر اشرار ميسر نيست

جنگ قزاق ها و الوار لرستان به روایت سپهبد امیراحمدی
سپهبد اميراحمدي در خلال 5 ماموريت نظامي خود در لرستان از همان ابتداي كار (هنگام همراهي با فيليپ اوف روس...ي از بروجرد تا سيلاخور ) با نگاهي موشكافانه به ارزيابي كارشناسي نظامي از روحيات و خلقيات ، امكانات و ادوات و شيوه هاي جنگي الوار در راستاي طراحي نقشه هاي منظم جنگي قزاق ها با لرها و آينده سركوب الوار و لرستان پرداخت .
بدلیل گستردگی موضوع تنها به برخي از يافته ها و تجربيات امير احمدي (از مجموعه دو جلدي حدودا هزار صفحه اي كتاب خاطراتش) قبل و هنگام جنگ با الوار که می تواند ضمن ارتباط با موضوع قبل از طرح اشعار حماسی کوه شیشه به درک آنها کمک بهتری نماید بسنده می کنم :نوشته هاي اميراحمدي از كتاب خاطرات نخستين سپهبد ايران
اصل و نتيجه
....به فيليپ اوف گفتم محال است با ملاقات با افرادي كه سالهاست به دزدي و راهزني عادت كرده اند آنها را رام نمود (ص 120)
استراتژی جنگ
...از بروجرد خارج و به سيلاخور رو نهاديم . ابتدا به ساختن برج ها پرداختيم . قدم قدم جلو رفتيم و يك برج نهاديم و آن را سنگر كرديم . غالبا روزي 4 -5 نفر در زد و خوردهايي كه مي شد تلفات مي داديم . اردوي ما بواسطه شجاعتي كه در لرها بود ، با حزم و كندي پيشرفت مي كرد (ص 123)
... دفعه اول كه من به اين سامان پا نهادم دريافتم كه تا سنگري بين نظامي ها و لرها ايجاد نكنم ايستادگي در برابر اشرار ميسر نيست و همان وهله اول اين برج ها را احداث و سربازها را در آن مستقر ساختم (ص 244)
- ساخت استحكامات
- تاکتیک جنگی
- شناسايي و اعتراف به نقاط قوت الوار
...سردارخان رازاني كه يكي از سران عشاير و هميشه مطيع دولت مركزي بود وارد مذاكره شد و قرار شد با 500 نفرسرباز و 300 سوار چريك بروند و قلعه تنجور را كه ستاد مركزي لرها و منزل شيخ علي خان بود تصرف كنند...نيمه شبي سردارخان از بروجرد حركت و خود را به تپه رساند ...صبح نگاه كردم چهارده سوار با خونسردي به طرف تپه حركت مي كردند و همينكه به تيررس تپه رسيدند با تفنگ و شمشير به كساني كه در بالاي تپه بودند حمله نمودند ...عده اي كه بالاي تپه بودند به اطراف فراري شدند و غلبه 14 نفر به 700 نفر را كه به افسانه بيشتر شبيه است به چشم خود ديديم.. سردار خان را (لرها) دستگير و اطراف گردن او را با كارد شكافته ، كله اش را با حلقوم و نصف ستون فقراتش را از پيكر بيرون كشيده و بالاي نيزه در ميان عشاير وقبايل مي گرداندند (ص 124)
- توسل به كمك بومي براي سركوب
- واقعیت رشادت و تهور الوار
...اردوي ما از بروجرد حركت كرد . شب اول به سيلاخور و شب دوم در ترازان مانديم .شب سوم در آبستان و..زاغه .. در جناحين اردو ما لرهاي بيرانوند كه 12000 خانوار مسلح بودند و بيش از 25000 مرد جنگي داشتند در پيرامون نيروي ما كه قريب 4000 نفر بودن دور مي زدند .ما رو به تنگ زاهد شير رهسپار بوديم ...در طرفين تنگ زاهد شير دو كوه است ، يكي بنام بابا محمود و ديگري بنام كوه هاي سياه كمر كه دو فرسخ با آبستان فاصله دارد . لرها را ما مي رانديم و آنها نيز عقب نشيني ميكردند ..و من دانستم كه لرها خدعه مي كنند و مي خواهند در جناحين تنگ زاهد شير زودتر موضع بگيرند و ما را محاصره و دسته جمعي از پا در آورند .. من حالت تدافعي گرفتم . .. بيراوندها تنگ زاهد شير را در دست گرفتند و لرها مانند مور و ملخ در آنجا غلغله به راه انداختند.... سرگرد محمد محتشمي را خواستم و گفتم آن قسمت را كه تصرف كرده ايم مانع از اين شود كه لرها دوباره در آنجا موقع بگيرند او در حالي كه دستورهاي مرا مي شنيد لرزه بر اندامش افتاد و با لكنت زبان گفت : من طاقت اين كار را ندارم مرا ببخشيد، مرا اخراج كنيد ....آجودان سرتيپ شاه بختي آمد و گزارش داد كه يك گروهان كه در صف مقدم بوده بكلي از بين رفته و لرها با شمشير افراد و فرمانده گروهان را قطعه قطعه كرده اند .اين حادثه در روحيه افراد تيپ پياده تاثير سو داشته و نفرات روحيه خود را باخته اند. ..افسران و افراد در حالي كه تحت تاثير گفته هاي من قرار گرفته بودند و در حالي كه مي دانستند هر كس برگردد جلو نوار مسلسل گذاشته مي شود ، حمله كردند و من از رشادت سربازان سيلاخوري(الوار) كه از كوه بالا مي رفتند و نفر جلو كه كشته مي شد و نعشش بزمين مي افتاد نفر بعدي پاي خود را روي نعش او گذاشته و بالا مي رفت و از باران گلوله نمي هراسيد ، لذت مي بردم و به اين انديشه بودم كه اين استعداد ها و اين رشادت هاي ذاتي اگر تربيت و ارشاد شوند ، نيروي شگرفي بوجود خواهد آورد و كشور ما بهره فراواني از آن مي برد. ... مجموعا از نيروهاي ما 150 نفر مقتول و مجروح شدند ولي تلفات لرها بيش از اين بود و 15 نفر هم اسير از آنها گرفتيم ..
(صفحات 205 الي 208)
- ارزيابي شيوه جنگي لرها
....وقتي در خرم آباد وارد شديم در ارتفاعات خرم آباد پست بندي كردم .. به اين عقيده رسيده بودم كه شجاعت و دليري لرها بر نظامي ها فزوني دارد و به همين جهت از بروجرد تا خرم آباد هر جا را كه فتح كرديم فوري قلعه و برج ساختيم و نظامي ها را در آن سكني دادم كه اين موقعيت و برتري نقص قلت عده و شهامت و از خود گذشتگي زائدالوصف لرها را جبران كند.
(ص 209)
-استحكام مواضع
- ارزيابي از روحيات و توان الوار
.....اگر طوايف لرهمانگونه كه قرار گذاشته بودند متفقا قيام مي كردند نيروي ما نابود مي شد . چون عده آنان چندين برابر ما بود و توانايي جنگي بيشتري داشتند.
شناسايي نقاط قوت لرها
- اخباري كه از داخله طوايف مي رسيد نشان مي داد نقشه انها اين است كه 17 دي 1302 به خرم آباد حمله و قلعه فلك الافلاك را محاصره و نظامي ها را از پا درآورند ...از اول ديماه تصميم گرفتم شب 15 دي ماه كه دو شب جلوتر از موعدي است كه لرها مي خواهند حمله كنند، به آنها حمله ور شويم .. به سرهنگ گريگور نيز دستور دادم كه بعنوان گردش يا بهانه ديگر مهر علي خان را با نيرويي كه در اختيار دارد به دامنه كوه ريمله بياورد تا حمله ما به بيراوندها را تسهيل كند..روز 14 (جاسوسان ) خبر آوردند كه شيخ علي خان مشهور به شيخه به خرم آباد آمده ....يك دسته سوار فرستادم و شيخه را در منزلي كه بسر مي برد دستگير كردند و حبس نمودم . اينكار خيلي به پيشرفت كار ارتش كمك كرد(ص 218)
- دفعتا جاسوسان بمن اطلاع دادند كه عده كثيري از بيرانوندها و ساير اشرار عهد و پيمان كرده اند كه در شب 17 دي به خرم آباد حمله كنند
(ص 370)
- بكارگيري شيوه جاسوسي نظام
- استفاده بموقع از نقاط ضعف
...سحرگاهان طايفه بيرانوند در محاصره ما قرار گرفتند ...بيرانوند هاي مسلح از چادرها بيرون آمده و شروع به تيراندازي كردند. كوه و هامون را برف فراگرفته بود ...از سحرگاه 15 دي تا نيمه شب 16 دي جنگ به سختي ادامه داشت و بيرانوند ها مقابله سهمگيني نمودند . ولي پس از 36 ساعت زد و خورد خونين بين اردوي ما و بيراوند ها بالاخره ما فاتح شديم و در حدود 150 نفراز بيرانوندهاي مسلح كشته و زخمي شدند و 800 نفر نيز زنده دستگير گرديدند . از نيروي دولتي 2 افسر (1 سروان و 1 ستوان) و 32 نفر نظامي شهيد شدند و تعدادي از افراد نيز زخمي گرديدند . (ص 220)
استفاده از اصل غافلگيري منتج از جاسوسي نظامي
(حمله پیش دستانه)
...با توپ هاي سنگين محلي را كه (بيرانوندها و قائد احمدي ها و دالوند ها و پاپي ها در گردنه رازان) در دست داشتند بمباران نمودم بطوري كه نيم ساعت از شب گذشته قسمت كوچكي از ارتفاعات را كه در دست داشتند بدست گرفتم ... همين كه در سپيده دم هوا روشن شد نظامي ها را امر به حمله دادم و با شدت هر چه تمامتر به ارتفاعات آنها حمله كردند . اين جنگ سه ساعت و نيم طول كشيد و با دادن 28 مقتول از افسران و نظاميان و 68 مجروح تمام ارتفاعات گردنه رازان را بدست گرفتم ...جنازه هايي كه از لرها ديده مي شد در حدود 60 نفر بود ومجروحين را هم با خود برده بودند (ص 238)
بکارگیری سلاح برتر
...چون از سردار سپه خواهش كردم كه يكي از 4 هواپيما يونكرس را به لشگر غرب اختصاص دهد ، محلي بين تنگ رباط و خرم آباد را تسطيح كردم كه فرودگاه ان هواپيما باشد .... يك روز كه با 25 سوار از شهر براي ديدن فرودگاه خرم آباد خارج مي شدم . سه كيلومتر از خرم آباد كه دور شدم آفتاب دميد . نگاهي به ارتفاعات كوه هاي سياه كمر كردم ، ديدم مثل اينكه صدها كلاغ در ارتفاعات كوه نشسته اند (ص 241)
تجهیزات جدید و اصل برتری سلاح
...به اين فكرافتادم كه لرستان بايد خلع سلاح شود..بسياري از عشاير پذيرفتند ..ولي طايفه ديركوند كه محل سكونتشان تا پشت دزفول امتداد مي يابد تن در ندادند...من در صدد قشون كشي به آن منطقه برامدم ..از عشايري كه تسليم بودند و با ارتش همكاري مي كردند 2500 نفر بسيج كردم كه 500 نفرآن سواران آقاي علي محمد غضنفري بودند.
(ص 327 و328)
- سياست خلع سلاح لرستان
- استفاده از عشاير عليه عشاير
....هنگام اعزام 28 نفر از سران اشرار كويركوه به تهران نامه اي به اعليحضرت نوشتم كه روساي ايلات بايد در زندان باشند تا بتوان ايلات مورد نظر را تخت قاپو كرد...من گفتم براي هر فرد لر 1 گاو نر و 3 خروار گندم و 500 ريال نقد لازم است و بايد كميسيوني از نمايندگان وزارت دارايي و وزارت كشور و وزارت فوائد عامه و بازرس مخصوص نخست وزير به اتفاق 4 نماينده از معتمدين محل و نماينده ارتش تشكيل گردد و بدون تبعيض گندم و پول و گاو را بين آنها تقسيم و براي كشت و زرع ارائه طريق و تعليمات بدهند. ( ص342)

ادامه ...
عکس ‏‎Saeed Beigzadeh‎‏