شرایط موجود و  پاگیری فدرالیسم دموکراتیک در جریان پروسه های عینی و احتمالی:  

رسیدن به « دولت -حکومت» فدرالیسم دموکراتیک ، که در دنیا عملی شده و در هیچیک از کشورهایی مانند سوئیس و آلمان و ... به تجزیه کشور منجر نگردیده است ، عمدتاً با رهبری « نیرو ی دموکرات-سوسیالیست - و غیر شونیست» جامعه ی هشتاد میلیونی، ممکن و عملی ست. به شرط اینکه این نیروی مترقی بتواند
خود را توسط « وحدت، جبهه، اتئلاف» متشکل کند و نقش تعیین کنند در میان دیگر نیروها به عهده گیرد...

بدون تعضب و خودمحوری بیایم ، امکانات خود را که همانا ، دانه های آجر و مصالح موجودمان را برای عملی کردن خواستهای خود را بشماریم...    سرنوشت دولت ایران دارای حالتهای مختلف ریر است: 


1- استحکام با تعیین جانشین خامنه یی و ادامه ی مسیر تقریبا فعلی
2- استحکام با کودتای سپاه برای جانشینی خامنه یی و ادامه ی مسیر تقریبا کنونی
3- فروپاشی با حمله یا دخالت خارجی به کمک نیروی داخلی
4- خیزش عمومی به علت تضادهای داخلی دولت و تضادهای مردمان و اقشار و طبقات اجتماعی باآن.
--

اینها برنامه ها و حالت هایی ست که خود شرایط در سرنوشت دولت ایران قرار داده است. در دو حالت اول -کودتا و تعیین جانشین- نیروی مخالف در کل «  بی اثر» است.
اما در حالت های خیزش عمومی و فروپاشی نیروی مخالف اگر « آمادگی کافی قبلی: اتحاد و ائتلاف» داشته باشد میتواند سرنوشت آینده را تعیین کند. اگر آمادگی کافی نداشته باشد:
1-احتمال اینکه بعد از خیزش عمومی و یا فروپاشی باز « بخشی از دولت فعلی با اتحاد اصلاح طلبان» بتوانند « جمهوری اسلامی دوم» سرکار بیاورند با اندکی تفاوت با فرم اول اش وجود دارد و منتفی نیست.
چون «شرایط ذهنی و تشکیلات» این کار را دارند .
2- گیریم این احتمال پیش آمد که فروپاشی یا خیزش عمومی ( هردو در کل یک نتیجه دارند : رفع شدن دولت) ، طوری بود که نیروهای مخالف تعیین سرنوشت آینده را به دست گرفتند، آن وقت چه حالت و احتمالاتی میتواند موجود باشد؟

در حالتی که نیروی مخالف ( یا نیروی تازه با همراهی بریدگان کهنه)، قدرت را بدست گیرد چهار حالت میتواند پیش آید:
1- تشکیل دولت متمرکز مرکزی
2- تشکیل دولت غیر متمرکز ( فدرالیسم دموکراتیک، در کل  نسبت  به استانداردهای جهانی)
3- تشکیل دولتی با خصلت ( متمرکز - غیرمتمرکز). یعنی دولتی که در بخش هایی خصلت تمرکز و در بخشهایی خصلت غیر متمرکز دارد. و مثلا نام آنرا هم « نوع فدرالیسم ایرانی» بگذارند.
4- تشکیل « اقلیم های مختلف جدا شده».
--

نیروهای موجود برای این چهار حالت:
1- بقایای رژیم اسلامی کنونی از همه ی جناحها: بریدگان :  بخشهایی از دولت و حکومت فعلی که بریده خوانده میشوند.
2- بقایای رژیم شاه ، با طیفهای مختلف
3- نیروی ملیتها
4- چپ 
5- ملی چی ها،  با طیف های مختلف چه مذهبی و چه سکولار.
6- مجاهدین
7- نیروی خارجی( با دخالت مستقیم یا غیر مستقیم. مانند دخالت در روی کار آمدن روحانیت که غیر مستقیم بود)
---
تحت تأثیر هفت نیرو ، گیریم،  یک یک آن چهار حالت، تحقق یابند:
دولت متمرکز. آزمایش شده، آزمایش دوم نیز باز، نتیجه اش منفی در میاید. یک دولت غیر دموکراتیک و شوونیست.
دولت « متمرکز-غیر متمرکز»، عملا «دولت-حکومتی» میشود، با ماهیت« لیبرال-سوسیال-شونیست ». یعنی باز نتیجه منفی ست. 
دولت های « اقلیم های جدا شده»، در نهایت میشوند مانند « دولت اقلیم بارزانی یا جمهوری آذربایجان». با تضادهای اجتماعی و طبقاتی و فرهنگ سنتی عقب مانده.یعنی در کل آش همان آش است و کاسه هم همان. نتیجه بازهم منفی.
دولت « فدرالیسم دموکراتیک» با «دو نوع دولت مرکزی و محلی». برپایه ی « دموکراسی( آزادی و برابری)  و عدالت اجتماعی( تأمین حداقل رفاه زندگی برای همه: خانه، خوراک، پوشاک، درمان، هزینه زندگی در ایام بیکاری و بیماری). یک جامعه تقریبا هشتاد یا صد میلیونی، با تأثیری گذاری مهم در منطقه و جهان. و ایجاد زمینه برای « تشکیل اتحادیه های منطقه یی و شرکت در اتحادیه های جهانی» ، جهت ایجاد « صلح و دوستی و دموکراسی و پیشرفت».
---
از بین این چهار فرم با صرفه تر، مورد علاقه تر، دوستانه تر، نتیجه بخش تر، و حتی عملی تر، فدرالیسم دموکراتیک با دو نوع دولت محلی و مرکزی ست.
رسیدن به « دولت -حکومت» فدرالیسم دموکراتیک ، عمدتاً با رهبری « نیرو ی دموکرات-سوسیالیست - و غیر شونیست» جامعه ی هشتاد میلیونی،  ممکن و عملی ست. به شرط اینکه این نیروی مترقی بتواند
خود را  توسط « وحدت، جبهه، اتئلاف» متشکل کند و نقش تعیین کننده در میان آن هفت نیرو به عهده گیرد. این شرایط به این نیرو یاداوری میکند که متوجه نقش خود باشد. 

اما رسیدن به این شرایط ، که نیروی مترفی نقش رهبری جامعه را در دست گیرد، البته در ائتلاف با دیگر نیروها، خیلی کم است.  یعنی متاسفانه در کل به خاطر ضعیف بودنش نمیتواند تعیین کننده باشد. و رهبری نیروها را به دست گیرد. خیلی پرقدرت باشد تنها میتواند« یکی از اعضای قدرت» باشد. بنابرین فرم دولت غیر متمرکز جمعی پیش خواهد آمد.  این هم چیزی شبیه به حالت دوم، « دولت- حکومت نیمه متمرکز و نیمه غیر متمرکز شونیست» خواهد بود. در این حالت وظیفه ی نیروی « دموکرات و  سوسیالیست» ، ضعیف کردن «عنصر شونیسم» و نیرومند کردن عنصر « تمرکززدایی» میتواند باشد. 
پس در نهایت تحلیل نتیجه این است که اگر شرایط، معمولی پیش رفته باشد، و وزن نیروهای «غیر تمرکز خواه» قوی باشد  «دولت-حکومت» « نیمه متمرکز-نیمه غیرمتمرکز به همراه عنصر شونیسم» خواهد توانست حاکم شود. بر دوش این دولت بارهای « عدالت اجتماعی ( تأمین حداقل  رفاه همگانی)، عدم شونیسم، تمرکز زدایی بیشتر، دموکراسی بیشتر» را باید بار کرد. تا جایی که مجبور شود به دو دولت « مرکزی، محلی» تن در دهد. و در کل سیستم «فدرالیسم دموکراتیک» را پیاده کند. 

2- بعد از پیاده شدن فدرالیسم دموکراتیک، با آمادگی شرایط داخلی، منطقه یی  و جهانی، ضروریست سیستم حکومتی مرحله ی ورود به « سوسیالیسم دموکراتیک» را آغاز کند.

روش اداره ی همه جای جامعه  در فدرالیسم دموکراتیک لازم است « خود مدیریتی کارها توسط خود مردم » باشد . با دو متد. « تا حد ممکن دموکراسی مستقیم - و هر جا ممکن نیست با تصمیم خود مردم از راه غیر مستقیم » باشد. مدل سویس و مانندهای آن میتوانند راهگشا باشند.
برای آغاز یک رژیم دموکراتیک در ایران-قطع دموکراتیک مناسبات بهره کشی انسان از انسان در شرایط عدم اعدام و زندانی سیاسی- پیاده شدن این سیستم در جوامع پیشرفته ی جهانی و منطقه یی مانند خاورمیانه  بجهت استفاده  ابزاری از اسلام  که تبدیل به بازاری برای فروشهای میلیاری لوازم جنگی شود ، الزامی ست.

 

مطلب ارسالی یاران جنش رهایی لر جهت درج در سایت ؛ www.lorabad.com