بهمن 1386,ساعت 04:59:30
زمان نهادينه شدن تبعيض عليه اقليت ها  ملی و مذهبی در ایران \\در پايان سده نوزدهم، جمعيت ايلات حدود ٣/١جمعيت كشور بود[1] كه اغلب از واحد‌هاى خود گردان تشكيل شده بودند. يرواند ابراهيميان در اين مورد مى‌نويسد: "...هرچند شمار اندكى از مردم شناسان مدعى‌اند كه در سراسر تاريخ ايران روستا‌‌ها و شهرها وابستگى زيادى به هم داشته‌اند، بسيارى از مورخان و سياحان معتقد بوده‌اند كه تا زمان رشد تجارت و بازرگانى در نيمه دوم سده نوزدهم، اكثربخشها/ روستاها / مناطق و قبايل تقريبا ً مستقل، عملا ً خودكفا و از لحاظ سیاسی اقتصادى خود مختار و اغلب خود گردان بوده‌اند(دقیقا مانند ایالات کنونی کشورهای مدرن که دولتهای منتخب مردم در قرن 21 حامی و مشوق آن هستند)

.

وى همچنين تنوع قومى و فرهنگى جامعه ايران را چنين شرح مى‌دهد: " بدين ترتيب، ساختار قومى ايران شبيه موزائيك عجيبى بود كه اجزاى تشكيل دهنده آن اندازه و رنگهاى متفاوتى داشت. اگر واژه اى براى توصيف اين واقعيت وجود داشته باشد آن واژه "تنوع گروهى" خواهد بود، زيرا بر زندگى روستائيان، قبايل خانه به دوش و مردم شهرى تنوع و اختلاف زيادى حاكم بود. همچنين بين سنى‌‌ها و شيعيان، مسلمانان و غير مسلمانان، دوازده امامى‌هاى مجتهدى و ساير شيعيان نيز اختلاف وجود داشت. افزون بر اين، بايد از تفاوتهاى زبانى و لهجه اى به ويژه ميان فارسى زبانان، آذرى ها، تركمن ها، كردها، بلوچ ها، گيلك‌‌ها و مازندرانى‌‌ها نيز نام برد."[3] مهمترين هدف صدارت و پادشاهى رضاخان را مدرن سازى ارتش و دولت و حفظ يكپارچگى كشور تشكيل مى‌داد كه بر پايه يكسان سازى خشن ايلات و اقوام، با جمعيت شهرنشين فارسى زبان، استوار بود. اين رويكرد پشتيبانى اغلب نخبگان سياسى و برخى از روشنفكران آن زمان را نيز بخود جلب كرد. "يكسان سازى و "ملت سازى" رايج در غرب نيز به بسيارى از روشنفكران كشور نيز سرايت كرده بود. در اين زمينه ماهنامه آينده در سال ١٣٠٤ در باره وحدت ملى مى‌نوشت: "...مقصود ما از وحدت ملى ايران، وحدت سياسى، اخلاقى و اجتماعى مردمى است كه در حدود امروز مملكت ايران اقامت دارند....چگونه به وحدت ملى خواهيم رسيد؟ منظور از كامل كردن وحدت ملى اين است كه در تمام مملكت زبان فارسى عموميت يابد، اختلافات محلى از حيث لباس، اخلاق و غيره محدود شود و ملوك الطوايفى كاملا از ميان برود. كرد، لر و قشقايى و عرب، ترك و تركمن و غيره باهم فرقى نداشته، هريك به لباسى ملبس و به زبانى متكلم نباشند. اگر ما نتوانيم همه نواحى، طوايف مختلفى را كه در ايران سكنا دارند يكنواخت كنيم، يعنى همه را به تمام معنى ايرانى نمائيم، آينده تاريكى در جلوى ماست..."[4] وى درمقالات ديگرى حتى از " انتقال قبايل ترك و عرب از ايالات مرزى به نواحى داخلى" سخن بميان آورده بود.[5] اقدامات سركوب گرانه و زورمدارانه رضا خان، جنبه‌هاى گوناگون زندگى ايلات اثر گذارد. در سال ١٩٢٨، پوشش يكسان اجبارى در مجلس به تصويب رسيد كه برپايه آن از جمله پوشيدن لباس‌هاى محلى و ايلى ممنوع شد و هويت ايلات را مورد تهديد قرار داد. در همين سال‌‌ها فعاليت‌هاى اقتصادى چادرنشينى ممنوع شد و ايلات مجبور بودند در روستاها اسكان يابند و به فعاليت‌هاى كشاورزى بپردازند.[6] لمبتون برخى از نتايج اين راهبرد‌‌ها را چنين شرح مى‌دهد: " راهبرد‌هاى عشايرى رضا شاه كه با دد منشى طراحى شده و بطور نادرستى به اجرا در آمدند، به كاهش شمار عشاير، تنگدستى و تلف شدن بسيارى از گله‌‌ها منجر شد. آثار شوم عوامل مزبور بر اقتصاد كشور وى را بر آن داشت كه در سالهاى بعد سلطنتش، در اين راهبرد‌‌ها تجديد نظر كند، ازجمله كوچ محدودى دوباره اجازه داده شد...[7] سياست تمركز گرايى، بخش ديگرى از اقدامات رضا شاه بود كه با يارى سياستمدارن سرشناس در آن زمان نهادينه شد و امكان خود گردانى‌هاى محلى را براى اقليت‌هاى زبانى و قومى از ميان برداشت. ملك الاشعراى بهار دليل پيوستنش به طرفداران نظام متمركز سياسى كشور را چنين شرح مى‌دهد: "...بادرك اين مسئله كه عدم تمركز ايالتى به آسانى منجر به از هم گسيختگى ملى مى‌شود من از دولت مركزى حتى وثوق الدوله حمايت كردم و از كوچك خان خيابانى و تقى زاده، با وجود اينكه شخصا ً آنان را تحسين مى‌كنم، انتقاد كردم. به همين دلايل من به حمايت خود به طرفدارى از ايجاد دولت مركزى قدرتمند ادامه داده و برعليه تشكيل خود مختارى ايالتى هشدار دادم."[8] ريچارد كاتم ساختار قدرت در ايران سده نوزدهم و در زمان رضاشاه را چنين تشريح مى‌كند: " ساخت قدرت در ايران سده نوزدهم عبارت از دولت مركزى بود كه حكمرانان محلى را تعيين مى‌كرد و آنان در عمل به طور غير رسمى به دولت‌هاى محلى تبديل مى‌شدند."[9] وى يكى از وظايف مهم حكمرانان را جمع آورى ماليات ذكر مى‌كند كه در اين راه از اختيارات كافى برخوردار بودند.[10] در ادامه سياست‌هاى تمركز گرايانه رضا خان، و در رويارويى با خود گردانى‌هاى محلى، اختيارات حاكمان بكلى محدود شد. "...و براى آنكه هرگونه امكان استقلال استان‌‌ها از مركز از ميان رود، وظيفه جمع آورى ماليات از آنها سلب و به مأموران مالى مستقر در تهران واگذار گرديد."[11] اقدامات يكسان سازى رضا شاه در مراحل بعدى، گريبان گير اقليت‌هاى اسكان يافته كشور نيز شد، از آنجمله تقويت نقش تجارى و اقتصادى تهران را مى‌توان نام برد كه به هزينه استان‌‌ها و شهرهاى مهم تجارى كشور تحقق يافت و به باور كاتم براى نابودى احتمالى خود گردانى آينده ايالات صورت گرفت: " اقدامات رضا شاه زندگى تجارى ايران را زيرو رو كرد كه با هدف متمركز كردن امور اقتصادى در تهران و تضعيف مراكز سنتى تجارت مانند تبريز و اصفهان صورت گرفت.....پايه و اساس اقدام وى براى نابودى تلاش‌هاى احتمالى خود گردانى ايالات در آينده را بايد در راهبرد‌هاى اقتصادى‌اش جستجو كرد. وى تهران را بعنوان مركز تجارى برگزيد. دولت مركز، مهار تجارت خارجى و انحصار شكر، توتون و ترياك را در دست گرفت. هدف دولت اين بود كه محصولات تجارى در تهران متمركز و از آنجا به ايالات فرستاده شوند."[12] درپى اجراى راهبرد بالا، به شهر تبريز كه اهميت تجارى بسيار ويژه اى داشت، زيان فراوانى وارد شد. "...اين شهر اهميت تجاريش را از دست داد و فعال ترين شهروندانش به تهران مهاجرت كردند. رفتن آنها، آذربايجان را از اهميت سياسى انداخت....ناخرسندى در اين استان شديد بود و نظر عمومى بر اين بود كه رضا شاه عليه استان آذربايجان تبعيض قايل شده است."[13] اما مهمترين اقدام رضاخان كه تبعيض ميان فارس زبانان واقوام را نهادينه كرد، اعلام رسمى زبان فارسى و ممنوع كردن تحصيل و فعاليت انتشاراتى‌‌ها بزبان‌هاى محلى بود. اين اقدام رضا شاه كه به بهانه تقويت يكپارچگى كشور صورت گرفت، در ميان روشنفكران كشور نيز پيروانى داشت. همانطور كه پيش از اين ديديم، ماهنامه آينده در سرمقاله هايش بر لزوم نابودى زبان‌هاى محلى تاكيد داشت. حتى احمد كسروى نيز باور داشت كه زبان تركى به عنوان زبان تحميلى تركان به برادران آذريش، بايد از ميان برداشته شود و زبان فارسى جايگزينش گردد."[14] سياست‌هاى زبانى دولت رضا شاه، براى اقليت‌هاى زبانى كشور بسيار تبعيض آميز و زيان بار بود و نارضايتى‌هاى بسيارى را برانگيخت و جايگاه گروه‌هاى قومى غير فارس كشور را به عنوان اقليت‌هاى قومى تثبيت كرد : " سياست بستن مدارس و انتشاراتى‌‌ها براى اقليتها، به ويژه آذرى‌‌ها بسيار زيان بار بود؛ آذرى‌هايى كه نسبت به كردها، اعراب، بلوچ‌‌ها و تركمن ها، بيشتر شهر نشين شده بودند و روشنفكران بومى خود را داشتند. بنابراين، هنگامى كه مدارس، روزنامه‌‌ها و انتشاراتى‌هاى فارسى زبان جاى مدارس روزنامه‌‌ها و انتشاراتى‌هاى ترك زبان آذربايجان را گرفت، نارضايتى فرهنگى افزايش يافت. بدين ترتيب، روند نوسازى، شكل جديدى از گروه گرايى را پديد آورد كه نه بر جوامع روستايى، قبايل و محلات شهرى، بلكه بر اقليت‌هاى فرعى زبانى و فرهنگى مبتنى بود."[15] رضا شاه از جمله به پيروى از راهبرد‌هاى يكسان سازيش، به اعمال تبعيض عليه اقليت‌هاى مذهبى نيز پرداخت. "مدارس بهايى كه تنها در تهران پيش از ١٥٠٠ دانش آموز داشت، در سال ١٣١٣ به بهانه برگزارى مراسمى به مناسبت سالگرد شهادت باب تعطيل شد. در سال ١٣١٠ ساموئل حيم، نماينده كليمى‌‌ها در مجلس ناگهان به دلايل نامعلومى اعدام شد.....در مورد مدارس ارامنه، نخست كلاس‌هاى تدريس زبان‌هاى اروپايى تعطيل شد و سپس در سال ١٣١٧، اجازه نامه فعاليت اين گونه مدارس، باطل شد. در همان سال روزنامه رسمى اطلاعات، با چاپ مقالاتى در باره جنايات خطرناك، كه همگى با نام‌هاى ارمنى و آسورى بود، مبارزه شديدى عليه اقليت مسيحى به راه انداخت."[16] دولت رضا شاه كه با پشتيبانى نيروهاى جهانى و بيشتر مليون داخلى، تجدد خواهان و سوسياليست ها، برسر كار آمد، راهبرد‌هاى زورمدارانه اى را براى دولت سازى و مدرن كردن كشور پيشه كرد. رويكرد‌هاى وى از جمله بر پايه سركوب و اسكان اجبارى ايلات كه شكلى از "قوم كشى" را بخود گرفت، يكسان سازى زورمدارانه اقليت‌‌ها كه هويت زبانى و فرهنگى آنان را تهديد مى‌كرد و تبعيض‌هاى اقتصادى كه نقش شهرهاى تجارى سنتى را از ميان مى‌برد، استوار بود. راهبرد‌هاى مزبور جايگاه اقوام غير فارس را به عنوان اقليت‌هاى قومى تثبيت و تبعيض‌هاى گوناگون عليه آنان را نهادينه كرد. نتيجه گيرى كشمكش ميان اسكان يافتگى و چادر نشينى، ويژه گى اجتماعى كشورمان را تشكيل داده است. فعاليت اقتصادى چادر نشينان را دامدارى و شيوه زندگيشان را كوچ نشينى تشكيل مى‌داد. هرگاه در اثر خشكسالى، ازدياد جمعيت و يا ضعف دولت مركزى، ايلات به مراكز شهرى هجوم مى‌آوردند، بى نظمى و هرج و مرج غالب مى‌شد. در برابر، هنگامى كه دولت مركزى از اقتدار كافى برخوردار بود، مى‌توانست با درايت كافى از توانايى‌هاى رهبران ايلات از جمله جمع آورى ماليات و تامين نيروى ارتش در جهت شكوفايى كشور بهره گيرد. دولت رضا شاه كه با پشتيبانى نيروهاى جهانى و بيشتر مليون داخلى، تجدد خواهان و سوسياليست ها، برسر كار آمد، راهبرد‌هاى زورمدارانه اى را براى دولت سازى و مدرن كردن كشور پيشه كرد. رويكرد‌هاى وى از جمله بر پايه سركوب و اسكان اجبارى ايلات كه شكلى از "قوم كشى" را بخود گرفت، يكسان سازى زورمدارانه اقليت‌‌ها كه هويت زبانى و فرهنگى آنان را تهديد مى‌كرد و تبعيض‌هاى اقتصادى كه نقش شهرهاى تجارى سنتى را از ميان مى‌برد، استوار بود. راهبرد‌هاى مزبور جايگاه اقوام غير فارس را به عنوان اقليت‌هاى قومى تثبيت و تبعيض‌هاى گوناگون عليه آنان را نهادينه كرد. البته لازم به تذكراست كه ويژگى استبدادى و زورمدارى رژيم رضا شاه در روند مدرن سازى كشور نبايد به ناديده گرفتن اهميت اقدامات وى در نوسازى و انجام طرح‌هاى عمرانى بسيار در كشور، منجر شود. ادامه دارد. فرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه‌ اقلیتها در ایران، بخش سوم فرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه‌ اقلیتها در ایران، بخش دوم فرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه‌ اقلیتها در ایران، بخش نخست -------------------------------------------------------------------------------- [1]- Kaveh Bayat, 213. [2] - يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدى و محمد ابراهيم فتاحى، نشر نى، ١٣٨٣، ص 18-17. [3] - همان ص ٢٥. [4] - همان جا ص ١٥٥. [5] - همان جا ص ١٥٦. [6] - Stepanie Cronin, 262. [7] - Lambton, 286. [8] - يرواند ابراهامينان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدى و محمد ابراهيم فتاحى، نشر نى، ١٣٨٣، ص ١٥٢. [9] - Richard Cottam, Nationalism in Iran, (Pittsgurgh: University of Pittsbugrh Press, 1964), 91. [10]- Ibid., 98. [11]- Ibid, 98. [12]- Ibid., 99. [13]- Ibid., 125. [14] - يرواند ابراهميان، ١٥٦. [15] - همان، ٢٠١. [16] - همان، ٢٠١- ٢٠٠. 

"بخش چهارم"

چهارم در دوبخش اول و دوم اين مقاله به طور عام، به واكاوى معنى و جايگاه حقوقى اقليت‌‌ها پرداختيم. از بخش سوم به بعد، شكل گيرى اقليت‌‌ها و نهادينه شدن تبعيض عليه آنها بررسى خواهد شد.
سياست تمركز گرايى، بخش ديگرى از اقدامات رضا شاه بود كه با يارى سياستمدارن سرشناس در آن زمان نهادينه شد و امكان خود گردانى‌هاى محلى را براى اقليت‌هاى زبانى و قومى از ميان برداشت. ملك الاشعراى بهار دليل پيوستنش به طرفداران نظام متمركز سياسى كشور را چنين شرح مى‌دهد: "...بادرك اين مسئله كه عدم تمركز ايالتى به آسانى منجر به از هم گسيختگى ملى مى‌شود من از دولت مركزى حتى وثوق الدوله حمايت كردم و از كوچك خان خيابانى و تقى زاده، با وجود اينكه شخصا ً آنان را تحسين مى‌كنم، انتقاد كردم. به همين دلايل من به حمايت خود به طرفدارى از ايجاد دولت مركزى قدرتمند ادامه داده و برعليه تشكيل خود مختارى ايالتى هشدار دادم.

ساسان ستبر

فرآيند نهادينه شدن تبعيض عليه اقليت‌‌ها در ايران
تاريخ بروز رساني ( 06 بهمن 1386,ساعت 13:50:42 )