نوشته شده توسط atabak   
20 خرداد 1388,ساعت 09:32:16
اگر غیر از این بود , باید مردم به جای اینکه تا نیمه شبها , شعار موسوی موسوی سر بدهند و جشن و پایکوبی کنند ! شعار براندازی می دانند و برای سرنگونی رژیم مافیایی ملاها جشن و پایکوبی می کردند.
خودمان را گول نزنیم , باید اعتراف کنیم رژیم در این مرحله خیلی سیاسی عمل کرد و  در کمتر از یکسال چطور توانست بخش بزرگی از جامعه مارا را وارد صحنه کند
اینکه چه کسی انتخاب می شود , طبیعی است موسوی که بیست سال در آب نمک رژیم خوابیده بر بقیه حق تقدم دارد و انتخاب خواهد شد.
اما اینکه چگونه و در کدام سرفصل اپوزوسیون می تواند به رژیم رو دست بزند جای پرسش دارد ؟
 آیا اصلاباحرکتهای گذشته همراه با جنبش رهایی بخش لرستان در مناطق ستم دیده لر نشین چنین کاری امکانپذیرهست یا خیر؟
<>
   

www.lorabad.com

راستش خیلی سعی کردیم به این شکست بزرگی که ما از جمهوری اجباری خوردیم و اصلا هم به روی خودمان نمی آوریم اعتراف نکنیم , اما باز هم دلمان نیامد.

راستش برخلاف آن چیزی که خیلی از ما اپوزوسیون  می کنیم , رژیم با تمام فشار و ضعفی که از سوی ایرانیان و جهانیان روی خود احساس می کرد توانست با یک ریزبینی خاصی , از زیر تمامی این فشارها شانه خالی کند و به قولی , نه تنهادر مقابل ضربات پی در پی گروههای اپوزوسیون ضدضربه بزند , بلکه ضربه مهلکی نیز بر پیکره بی جان اپوزوسیون  وارد کند.

و در اینجا است که باید به تیوریسنهای رژیم آفرین گفت.

اما چرا؟

چهار سال پیش که بوش , دایما ایران را تهدید به حمله می کرد و فشارهای جهانی روی ایران چندین برابر حد معمول خود شده بود , به ناگهان با انتصاب شخصی مثل محمود احمدی نژاد , که همانند گاوی وحشی وارد صحنه سیاست شد , توانست تهدیدات و فشارهای جهانی را که کمر رژیم را خم کرده بود , از میان بردارد , چون احمدی نژاد در همان ماههای اول توانست  خود را نه به عنوان یک سیاستمدار  بلکه به عنوان یک دیوانه جانی , به جهانیان معرفی کند  که باید از او ترسید.

با آمدن احمدی نژاد فشارها و تهدیدها , تبدیل شد , به بد و بیراه گفتنهای از راه دور.

البته با توجه به اینکه رژیم از آغاز کار خود دایما با بحران روبرو بود و راه فرار از بحران را آموخته می توان خوب فهمید که انتخاب احمدی نژاد اتفاقی ساده و از روی نا آگاهی نبود.

و بعد از گذشت چهار سال که نفرت و تنفر مردم و جهانیان به اوج خود رسیده بود و خطر یک اعتراض همگانی می رفت که شیشه عمر جمهوری اسلامی را با خطر جدی روبرو کند به ناگهان دوران انتخاب شروع می شود و بر خلاف تصور همگان که فکر می کردند حنای رژیم دیگر خریداری ندارد و دوم خردادیها جایگاه خود را در جامعه از دست داده اند ناگهان شور و شوقی برای برگذاری انتخاب در کشور برپا می شود  که آنسرش نا پیداست.

ولی بهتر است کمی ریزبین بشویم و ببینیم چگونه رژیمی که زمین و زمان با آن دشمن است و هیچگونه جایگاه مردمی هم ندارد می تواند برای برگذاری انتخابات , جمعیت بزرگی را وارد صحنه کند و اصولا چرا این کار را می کند؟

باید اول بگویم چرا رژیم چنین کاری می کند:

رژیم خوب از خشم و تنفر مردم نسبت به خود آگاهی داشت و خوب هم می دانست که اگر فرصت مناسبی را برای مردم ایجاد نکند که این خشم و تنفر خود را به نمایش بگذارند ممکن است در نهایت با خطری جدی که همانا سرنگونی رژیم بود روبرو بشود.

به همین دلیل جامعه را نیازمند این دید که فرصتی داشته باشد تا خشم و کینه خود را به رژیم نمایان سازد و بیرون بریزد , و چه فرصتی بهتر از انتخابات!

دست کم نمایش خشم و کینه مردم در دوران انتخابات , نه تنها باعث آرام شدن بخشی از جامعه جوان ایران می شد بلکه حتی باعث مشروعیت بخشیدن به کلیت رژیم نیز می شد.

از سویی رژیم تصمیم بر این گرفت تا انتخابات را به گونه ای برگذار کند تا بتواند هم موجبات خالی شدن خشم و کینه مردم را بوجود بیاورد ( به شکل کنترل شده ) و هم اینکه به خود مشروعیت ببخشد.

اما چگونه می شود مردمی نا امید , خسته , بی اعتماد , بد بین به رژیم و متنفر از رژیم را وارد صحنه کرد؟؟

اولین قدم این بود که فشارها را چند برابر کنند تا مردم انتخابات را فرصتی برای فرار از این فشارها بیابند و وارد صحنه بشوند.

به همین منظور نیز در یکسال اخیر شدیدترین فشارهای سیاسی , اجتماعی و اقتصادی به جامعه وارد شد.

از گشتهای ارشاد گرفته تا گرانی سرسام آور کالاها , تا سرکوب شدید  مخالفان و موج شدید اعدامها و شکنجه ها.

بله تمامی فشارها در یکسال گذشته با این سیاست دنبال شد که مردم انتخابات را , راه گریزی از این فشارها بیابند و وارد صحنه بشوند , اما برای وارد کردن مردم به صحنه نیاز به ایجاد امید در دل مردم بود.

اصلاح طلبان که خود جایگاه خود را در میان مردم از دست داده بودند و عملا حزب , گروه و دسته ای که توان ایجاد امید را در دل مردم داشته باشد در صحنه نبود.

به ناگهان شخصی به نام موسوی ظهور می کند.

موسوی که بیست سال هیچ کسی خبری از او نداشت و جیک نمی زد.

به معنی واقعی می توان گفت:

موسوی را بیست سال تو آب نمک خواباندند تا چنین روزی از او استفاده کنند.

موسوی که در اوج اعدام زندانیان در کشور , نخست وزیر بود و کوچکترین اعتراضی نکرد.

موسوی که بزرگترین افتخار خود را همکاری با خمینی جلاد می داند و از هر دو جمله که می گوید یک جمله مربوط می شود به خاطراتش با خمینی.

موسوی که نسل جوان ایران , با سابقه پرونده او نا آشنا بود.

آری از این شخصیتهای در آب نمک خوابیده , رژیم کم ندارد و اینبار قرعه به اسم موسوی افتاد تا وارد صحنه بشود و ایفای نقش کند.

اما باز هم با اینکه همه چیز مهیا بود , اما آن شور و هیجان لازم برای خالی کردن احساس مردم در جامعه وجود نداشت و اینبار باز رژیم دست به ابتکار عمل زد و طرح مناظره انتخاباتی را به اجرا گذاشت.

برنامه ای که بازیگران آن هر کدام به خوبی نقش خود را ایفا کردند.

آری ما از رژیم رو دست خوردیم.

اگر غیر از این بود , باید مردم به جای اینکه تا نیمه شبها , شعار موسوی موسوی سر بدهند و جشن و پایکوبی کنند ! شعار براندازی می دانند و برای سرنگونی رژیم جشن و پایکوبی می کردند.

خودمان را گول نزنیم , باید اعتراف کنیم رژیم در این مرحله خیلی سیاسی عمل کرد و در کمتر از یکسال چطور توانست بخش بزرگی از جامعه را وارد صحنه کند و اینگونه در صحنه جهانی برای خودش مشروعیت بسازد.

اینکه چه کسی انتخاب می شود , طبیعی است موسوی که بیست سال در آب نمک رژیم خوابیده بر بقیه حق تقدم دارد و انتخاب خواهد شد.

اما اینکه کی اپوزوسیون می تواند به رژیم رو دست بزند جای پرسش دارد ؟

 که آیا اصلا با چنین اپوزوسیونی , چنین کاری امکانپذیر هست یا خیر؟

به هر روی بنده شخصا با جمهوری اجباری در کلیت مخالفم , حال رییس جمهور آن احمدی نژاد باشد یا موسوی و معتقدم دادن رای به هر یک یعنی مشروعیت بخشیدن به حکومتی که سی سال است اصلا مشروعیت نداشته است.

پس من رای نمی دهم.

تو هم رای نده.

با سپاس

جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

 www.lorabad.com

 

همراهی از دیار چهارمحال بختیاری

تاريخ بروز رساني ( 24 خرداد 1388,ساعت 10:22:28 )