نوشته شده توسط atabak | |
09 آبان 1388,ساعت 04:11:56 | |
جنگهاي محلي مردم لُر و کرد با دولت متصرف عثماني بود كه بدون حمايت دولتهاي مركزي هميشهي خدا ناكام ميماند و پيكر خود را قطعه قطعه ميديد شاهان صفوي تا قاجاري كه تمام هم و غمش آذربايجان و مرزهاي شمالي و شمال غربي بود گرچه هيچگونه هنري در نگاهداري آن هم نداشتند از جنوب و جنوب غرب كشور بيخبر ميماندند و اگر هم گزارش دادخواهي و تظلمي ميرسيد بياعتنا بودند گويي اين مردم كه خود مرزداران باهوش و با لياقتي بودند چندان به كار نميآيند. در صورتي كه لُر به قول شاعر ايلامي عبدالصاحب راسخي دراين دوره اينچنين بود : در وجود لُر سرِ تسليم نيستدر دل ِ او جاي ترس و بيم نيست ![]() لرها در عراق فراتر از یک تصور (بخش دوم) همانگونه در بخش نخست اين سفرنامه آمد از طرف لُرهاي عراق در شهر سليمانيه براي مراسم افتتاحيهي كانون فرهنگي "هومبههريي لُر" (سهنتهري هاو بهشيي لور) دعوت شدم، تا در راستاي معرفي مردم و فرهنگ لُرهاي ايران به ديگر برادران لُر اقليم كردستان عراق خدمات فرهنگي انجام داده باشم.
بخش اول سفرنامه را در اینجا بخوانید: http://setinelor.com/fa/archives/2009/10/08/9720 تا كوه بُر شوم غرور كوهها را در پي اتكه بهانهاي براي زندهرو رفتن توست ! بار اين سرگرداني را به دنبالت كشانماما هرگز ندانستي" سرگردون وابي دلِ خومه نادون "و گريز از اين راه همان " تَهله مرگي " استزيرا" پشتم كوه پيشَم كَمَر دورُم صيادون! ".............به دنبالت سرتا سر اين خاك پاله پاله راسراسيمه دويدمتا به هونهي پَرِ مال تا تنگ گُجستان شب زده و خواب آلودآنجا كه طشتي پُر از خون و دشتي پر از نون داردبه يار اَمبازترين نقشه جغرافيا بگوئيدكاسه هُمسابَهري ديگر چه تُمي دارد؟درنگ كن ! درنگ !كه اين گُرگِ هار دلم سر به گريبان نمينهداي كه تو غريب و مو غريبهر دو غريبزاگفتي بُرندهام بُراست ديدي چگونه بختت نبُريد ردايي راكه تا پسِ پايت را به پوشاند؟كاسه هُمسابَهري را به كُهشور پائيزان دادهامو بوي بهار را باتواز كاسه " اوسي " كردهي " براربَهري "بايد نوشيد .زيرا" هر بهاري با تو بام سي مو بهارهتا تو هيسي روزگارُم شو نداره " برگرفته از كتاب : مينويسم انديكا – رهدار همانگونه در بخش نخست اين سفرنامه آمد توسط كانون فرهنگي" هومبههريي لُر"( سهنتهري هاو بهشيي لور) از طرف لُرهاي عراق در شهر سليمانيه مراسم افتتاحيهاي داشت دعوت شدم، تا در راستاي معرفي مردم و فرهنگ لُرهاي ايران به ديگر برادران لُر اقليم كردستان عراق خدمات فرهنگي انجام داده باشم كه باردهي اين سفر را در بخش اول سفرنامه با عنوان " لُرها در عراق فراتر از يك تصور" در خصوص طوايف لُر عراق و پراكندگي، محل سكونت آنان در اقليم كردستان عراق و كشورهاي همسايه سخن به ميان آمد. همزمان در روزنامه فرهنگ جنوب و هفتهنامه نداي جنوب و هفتهنامهي كيما به چاپ رسيد كه عزيزان براي پيگيري بخش اول اين سفر ميتوانند از سايتهاي لور (كه آغازگر انعكاس اين خبر بود) – لُرنا - ستين لُر – سايت اليگودرز - سايت بُنهوار – سبزهسرا – سايت ورد پرس – ما كورديم ما لوريم كه به درج آن پرداختهاند بازديد كنند. در گذشته تمام لُرهاي عراق در يك منطقه بودند كه مركزيت آن اكنون در مناطق نفتخيز خانقين و كركوك است. در حوالي خانقين آثاري از دوران هخامنشيان وجود داشت كه بيشك به آثار هخامنشي شهر شوش در خوزستان نزديكي و يكساني دارد و چيزي كمتر از تخت جمشيد است، اين منطقه باستاني در دوران صدام بعنوان "ميدان مشق تير توپ و تمرينهاي نظاميِ شليك سنگين با انتخاب عمدي بكلي ويران شد همچنان كه مجسمه بودا در افغانستان مجسمهي ديروزيناش نيست. دو استان خانقين و كركوك هم اكنون زير نظر دولت بغداد اداره ميشوند و از پوشش حكومتي فدارل كردستان خارج بوده البته زمزمههايي در خصوص همهپَرسيهاي انتخاباتي در آينده بر سر زبانهاست كه آيا در آينده به حكومت فدرال خواهند پيوست يا خير ! همانطوري كه قبلاً در بخش اول گزارش سفر گفتم صدام با تخريب خانهها و جايگزيني سكونتي مردمان پيرامون بغداد به جاي بوميان لُر و کرد، آنان را مجبور به كوچ اجباري به داخل ايران و مناطق شمالي عراق ميكرد به هرحال 90 درصد لُرها در اين منطقه هستند همانطوري كه در كتاب از بختياري تا بختياري اشاره شد اين مناطق لُر و کردنشين تا زمان غلامرضاخان والي آخرين والي لرستان در دست ايران بود كه به تصرف دولت عثماني در آمد. كه همان لُرستان غربي است با مستقر شدن دولت عثماني بر اين نواحي مردمان لُر و کرد منطقه را به ديگر بلاد خاورميانه سوريه، لبنان و بلنديهاي جولان (گولان) و نواحي جنوبي تركيه، پيرامون آنكارا و... كوچ اجباري دادند و یا آنها را قتل عام نمودند. ![]() زخمهاي كُهنهاش بيمرهم است ![]() اين بخشها تا مرز تركيه همچنان كه در كتاب كُردي استاد هژار آمده است - استاد هژار كسي است كه كتاب "شرفنامه"ی شرفخان بدليسي را از فارسی به كردي ترجمه نمودهاند و خود ازشاعران نامدار کرد میباشد، نسخهي كُردي اين كتاب در خصوص قوم لُر موجود است – مردم اين مناطق تا 1921 كه عثماني شكست خورد قوي بودند و بعدها طبق قراردادهای "سیور" و "لوزان " و دخالت سياستهاي آتاتوركي و انگلیسیها و فرانسویان و سایر دولتهایغربی از استقلال مردم اين مناطق پيشگيري شد و بصورت عضوي از دولت عراق درآمد. ![]() ![]() به هرحال پس از ساعتها جهت استراحت به مهمانسراي كانون كه در همان ساختمان بود ميخواستيم برويم كه كاك وحيد مانع شد، از آنجايي كه همسرم نيز در اين سفر همراهم بود ما را نزد خانوادهاش در يكي از مناطق غربي و نوبنياد سليمانيه بردند كه با استقبال گرم خانوادهشان روبرو شديم. پسر كاك وحيد كلاس دوم دبستان است با خوشرويي به پيشواز آمد همراه مادرش كه بانويي زحمتكش با سيمايي معصومانه و رنج ديده به گرمي نهايت مهمانوازي زاگرس گونهاش را نشان داد و اصالتا، كُرد زازایي (دملی) تركيهاي بود و فارسي را به شيوايي سخن ميگفت اين بانو با همهي افتادگي و فروتني در يكي از شبكههاي تلويزيوني دولتي كُردستان مجري اخبار به زبان تركي استانبولي است همچنين از خانوادههاي سرديار و سرشناس كُرد تركيهاي ميباشد ( از نوادگان شيخ سعيد پيران كه همراه با سيدرضا دِرسيمی- درسيم يعني دروازه سيمين ونام کردی یکی ازایالات و استانهای کردستان ترکیه است که ترکها عمدا آنرا به تونجعلی تغییر داده اند– آغازگران مبارزات عليه دولت عثماني وترکها بود) شنبه سوم اكتبر 2009 كه برابر با 11 مهرماه 1388ميباشد زمان افتتاحيه كانون است از اين نظر تاريخ ميلادي را آوردم زيرا كه زمان افتتاحيه تنها به تاريخ ميلادي در دعوتنامه قيد شده بود. محل مراسم هم سالن روشنفکری یا به کردی"هولی روشنبيري"ميباشد كه همان روشنويري لُري خودمان يعني سالن روشنفكري كه كليه جشنها و سمينارهاي و فستيوالهاي فرهنگي در آنجا برگزار ميشود. تا ساعت 3 بعد از ظهر دسته دسته دوستداران فرهنگ لُر و اقوام لُري و كُردي كه از شهرها و روستاهاي اقليم اين خبر را شنيده بودند، تجمع كردهاند سالن پر از جمعيت مي شود از شخصيتهاي دولتي و نمايندگان حكومتي و نيز نويسندگان و شاعران و خيل خبرگزاران از شبكههاي مختلف ريز و درشت تلويزيوني تا روزنامهها و فصلنامههاي محلي گرد آمدهاند و در سالن بسته ميشود اما همچنان خيل جمعيت در پشت درهای سالن ايستاده اند. مجريان برنامه دو خانم كُرد و لُر هستند كه اعلام برنامه ها را همراه با اشعاري به زبانهاي كُردي و لُري ميسرايند به پاس داشت مقام شهدا همه برميخيزند و سپس به فراخواندن شخصيتهاي سخنران ميپردازند ابتدا جناب جبار ياور رئيس كانون هومبههري لُر كه ازمسئولین بلندپایهی وزارت پیشمرگه (وزارت نيروهای پیشرگ) نيز ميباشد به سخنراني پرداختند و سپس نمايندهي حكومت كردستان به ريشه نژادي لُر اشاره و نيز به ريشههاي تاريخي موسيقي اين قوم در زاگرس و گستره زيست لران اشاره نمودند كه به همهي نظريهها ارائه شده توسط كارشنان اشاره داشتند و شايد بيآلايشترين نظريهها را كه خالي از هرگونه تعصب و قوم گرايي بودند ارائه نمودند نوبت به كاك سيروان رسيد ايشان همانطوري كه قبلاً گفتم، سخنراني خود را با اين جمله آغاز نمود " دل مو سي لُرسو هي ميزنه زار – يه تنو و يه لُرسو يه دييَنی يار" يادم آمد اين شعر را ميرنوروز شاعر لُر عصر صفويه در وصف دهلران گفته بود و قبلاً در ديوان ميرنوروز ديده و خوانده بودم. سپس از نگارنده دعوت شد تا شعري به لُري بختياري بخوانم كه خوانده شد اما قبل از آن قرار بود كه متني را يكي از لُرهاي ايراني بخواند كه به دلايلي از خواندن آن صرف نظر شد. به هر حال گروه موسيقي لُري كانون با لباس رسمي لری بختياري و خرم آبادی به روي سن آمدند و با خواندن چند تصنيف لُري بختياري از شادروان بهمن علاءالدين و چندين تصنيف لُري خرم آبادي بيندگان را به وجد آوردند، ناگفته نماند تمامي نوازندگان چوغا پوش گروه موسيقي كانون هومبههري لُر شهروند سليمانيه و لُر هستند كه انتخاب لباس رسمي گروهشان لباس بختياري است يعني همان شال و چوغا و دبيت و كلاه خسروي بختياري، و درهر فستيوالي كه شركت ميكنند با همين لباس معرفي ميشوند.![]()
نظرات کاربران : |
|
تاريخ بروز رساني ( 09 آبان 1388,ساعت 20:19:09 ) |