آذر 1388,ساعت 02:36:57

روز 16 آذر تظاهر کنندگان باید نشان دهند که جنبش یک گام از 13 آبان جلوتر رفته است و تصمیم ندارد بدون زیر سوال بردن جدی و عملی نظام ولایت فقیه عقب نشینی کند. برای این منظور بهره بری هوشمندانه از این فرصت لازم است.

تغییر کیفی در محتوا و نه فقط شکل ,خوب می دانیم که تمرکز جنبش در ماه های اخیر روی شعارهایی بوده است که به طور عمده سیاسی بوده اند. این امر ضمن حفظ ارزش خود نیروهای اجتماعی محدودی را به میدان آورده است. اما برای به ثمر رساندن این جنبش و عقب زدن رژیم نیاز به نیروهای مردمی وسیع تر و در قالبی گسترده تر است. جنبش کنونی به وسیله ی نیروهایی که به طو رعمده متعلق به طبقه ی متوسط جامعه هستند آغاز شد و توسط آنها نیز ادامه یافت. اما نیرویی که می تواند این جنبش را به یک حرکت سرنوشت ساز تبدیل کند طبقه ی محروم جامعهاست که اکثریت عظیم جمعیت کشور را تشکیل می دهند.

در آستانه ی 16 آذر موجی دیگر از دستگیری ها و احضار دانشجویان به راه افتاده است. رژیم که می داند شانزده آذر پله ای است برای تداوم بخشیدن به جنبش آزادیخواهی مردم ایران می خواهد با سرکوب پیشگیرانه دو کار کند: از یک سو پتانسیل فعال دانشگاه ها را خنثی سازد و از سوی دیگر اعلام کند که جنبش اعتراضی در کلیت خود از نفس افتاده است.

برای همین نیز لازم است تا فعالیت ها گسترش بیشتری پیدا کند تا 16 آذر تبدیل به مقطعی برای جا انداختن دو پیام شود: 1) دانشگاه به اعتراض گری ادامه می دهد و دوم این که جنبشی که از 23 خرداد آغاز شد هم چنان ادامه دارد.

اما به نظر می رسد وقت آن رسیده است که حرکت یک گام جلوتربرود تا بتواند در عین حال بلوغ کیفی جنبش را نیز نشان دهد و تنها به تداوم بخشی کمی آن بسنده نکند. و آن این است که در روز 16 آذر در ورای این که چه حجم از مردم وارد صحنه ی تظاهرات شوند باید به تظاهرات اعتراضی محتوای دیگری بخشید.

دقت داشته باشیم این جنبش در همین شش ماه گذشته تبدیل به یک جنگ فرسایشی شده است، اما هر جنگ فرسایشی برای به ثمر رسیدن علاوه بر تامین تداوم خویش نیاز به نقطه ی عطف های متعدد نیز دارد، در غیر این صورت ممکن است به جای نیروهای دشمن، نیروهای خودی دچار فرسایش شوند. بنابراین باید به عنصر نقطه ی عطف نیز نگریست. به طور مثال در مقطع 13 آبان مردم با به زیر کشیدن و آتش زدن عکس های خامنه ای نشان دادند که جنبش می خواهد از سد ولایت فقیه عبور کند. این کار حاوی یک پیام بود که براساس آن، جنبش مراحل رادیکالیزه شدن را می پیماید. پس از آن، موج دستگیری دانشجویان و احضار و بازداشت آنها تا کنون نشان می دهد که رژیم به شدت در وحشت از 13 آبانی دیگر در روز 16 آذر است. به همین خاطر از حالا تلاش می کند که آن را ضعیف و شکننده کند.

برای خنثی ساختن این تلاش دشمن بد نیست که در روز 16 آذر تظاهر کنندگان نشان دهند که جنبش یک گام از 13 آبان جلوتر رفته است و تصمیم ندارد بدون زیر سوال بردن جدی و عملی نظام ولایت فقیه عقب نشینی کند. برای این منظور بهره بری هوشمندانه از این فرصت لازم است.

تغییر کیفی در محتوا و نه فقط شکل

خوب می دانیم که تمرکز جنبش در ماه های اخیر روی شعارهایی بوده است که به طور عمده سیاسی بوده اند. این امر ضمن حفظ ارزش خود نیروهای اجتماعی محدودی را به میدان آورده است. اما برای به ثمر رساندن این جنبش و عقب زدن رژیم نیاز به نیروهای مردمی وسیع تر و در قالبی گسترده تر است. جنبش کنونی به وسیله ی نیروهایی که به طو رعمده متعلق به طبقه ی متوسط جامعه هستند آغاز شد و توسط آنها نیز ادامه یافت. اما نیرویی که می تواند این جنبش را به یک حرکت سرنوشت ساز تبدیل کند طبقه ی محروم جامعهاست که اکثریت عظیم جمعیت کشور را تشکیل می دهند.

این بخش از جمعیت، غایب بزرگ جنبش است. 16 آذر می تواند این نیرو را به صحنه دعوت کند. برای این منظور لازم است حرکت از چارچوب های خودساخته ی خویش بیرون آید. یعنی درکنار شعارها و خواست های خود مطالباتی را مطرح کند که برای میلیون ها نفر از توده های محروم، فقیر و حاشیه نشین قابل شناسایی و ارزشمند است. این مطالبات هرچند به نوعی در شعارهایی مانند «مرگ بر دیکتاتور» و « ایرانی می میرد سازش نمی پذیرد» و غیره متبلور است، اما باید شعارهایی نیز به طور مستقیم در رابطه  با خواست های بدیهی مادی و اقتصادی و صنفی قشرهای محروم جامعه مطرح شود. شعارهایی مانند « گرانی بسه دیگه، بیکاری بسه دیگه» و یا در رابطه با افزایش قیمت نان و یا حذف یارانه ها، پایین بودن سطح دستمزدها و ...

این شعارهاست که مردم را در تمامیت خود نسبت به جنبش حساس ساخته و به دلیل مرتبط بودن با واقعیت های حاد و سیاه زندگی وارد صحنه می کند.

فراموش نکنیم ما با یک رژیم سراپا مسلح و جنایتکار روبرو هستیم که جز به خشونت فکر نمی کند. خیال خام کنار زدن این رژیم با نوار سبز بر مچ هایمان یا خاموش کردن چراغ ها در ساعت 9 شب را از سر بیرون کنیم. کنار زدن این رژیم باید بر اساس یک استراتژی عمل گرا مانند «خلع قدرت از رژیم از طریق خلع سلاح نیروهای رژیم» باشد. این امر نیز نیاز به یک «رزم اجتماعی سازماندهی شده» به عنوان تاکتیک دارد[1]. یعنی یک نبرد رویاروی با نیروهای مسلح رژیم با هدف خلع سلاح آنان و پایان بخشیدن به خشونت دولتی. برای این منظور نیز نیاز است به این که حجم وسیعتری از نیروهای اجتماعی به صحنه آیند و مبارزه را به این سمت پیش ببرند.  

دانشجویان ایرانی به عنوان «موتور پویای جنبش کنونی» باید این وظیفه را برعهده گیرند و با مخاطب قرار دادن قشرهای محروم و لایه های ستمدیده اما خاموش جامعه پای آنها را به صحنه بازکنند. حضور این نیروها به طور کامل معادله ی قوا را در صحنه به هم خواهد ریخت، هم از حیث کمی و هم از نظر کیفی. از حیث کمی گستره ی جغرافیایی و شمار معترضین به حدی خواهد بود که نیروهای سرکوبگر رژیم امکان کنترل و سرکوب همگانی را از دست خواهند داد. از حیث کیفی نیز این نیروهای اجتماعی توان بالاتری برای رودرویی عملی با نیروهای رژیم خواهند داشت.

به همین خاطر بد نیست که تظاهرات را هم از حیث موضوعی و هم از حیث جغرافیایی به میان محرومان برد. می توان به جای تمرکز در مناطق مرکزی و یا شمالی شهر محل اصلی تظاهرات را در جنوب شهر قرار داد، جایی که تجمع هسته ی اولیه و آغاز تظاهرات هزاران هزار نفر از ساکنان این محل را  به خود جذب خواهد کرد و به سرعت به یک تظاهرات بزرگ تبدیل خواهد شد. ابتکاراتی از این دست بنا به واقعیت های شرایط می تواند بسیار معنادار و پرفایده باشد. یا چرا یکی از تجمعات از مقابل کارخانه های بزرگ اطراف تهران مانند کارخانجات ایران خودرو در جاده ی کرج نباشد؟ به این گونه ابتکارهای عمل گرا و سودمند فکر کنیم.

ورود قشرهای محروم، بیکاران، کارگران و حاشیه نشین ها به جنبش کنونی یگانه ابزار بیرون کشیدن آن از دور تسلسل اعتراض محدود-سرکوب-اعتراض محدود دیگر-سرکوب است. این ورود نه یک تاکتیک برای استفاده ی ابزاری از این نیروها، بلکه یک انتخاب استراتژیک است که به مبارزه ای سیاسی که از فردای انتخابات آغاز شد رنگ و آب اجتماعی داده و آن را از بن بست و فرسودگی به خاطر پرداخت هزینه ی بالای سرکوب نجات خواهد داد.

خوب می دانیم که اعتراضات کارگری در ماه های اخیر رشد تازه ای یافته و سرکوب و احضار و محاکمه ی فعالان کارگری نیز اوج گرفته است. پس می بینیم سرکوب دانشجویی و سرکوب کارگری پا به پای هم پیش می رود و همین خبر از وجود یک پیوند ممکن و منطقی در راستای مبارزاتی دارد.

این بر همه فعالان جنبش است که با پرهیز از افتادن در دام ترس ها و عادت های ناخودآگاه و محاسبات طبقاتی و خرده بورژوا مآبانه به درد ها و رنج های میلیون ها هموطن محروم، بیکار، کارگر و حاشیه نشین خود بیاندیشند و تبدیل به نیروهای روشنگر و دعوت کننده ی این اقشار ستمدیده در جامعه بشوند. فراموش نکنیم که یک جامعه انباشته از نابرابری های حاد طبقاتی هرگز رنگ و آب دمکراسی و آزادی را نخواهد دید. استقرار یک نظام مردمسالار ترکیبی است متقابل از آزادی و عدالت و هیچ یک بدون دیگری تحقق نخواهد یافت.

جنبش کنونی می تواند فرصتی باشد برای خودرهایی مردم ایران از فقر مادی و فقر فرهنگی، از نابسامانی اقتصادی و بی بند وباری سیاسی و در یک کلام رهایی از مثلث جهل، فقر و ترس (روحانیت-بازار-پاسدار).

16 آذر فرصتی است جهت آغازی نوین برای جنبش اعتراضی کنونی، فرصتی برای اجتماعی کردن یک مبارزه ی سیاسی و تضمین شانس موفقیت آن.

مطلب ارسالی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان است و قضاوت را

به عهده فرزندان سرزمینهای لر نشین می گذاریم 
www.lorabad.com