جنبش رهایی بخش لرستان 7+4در بیانیه مقدماتی که در مورد
اساسنامه اعلام نمود ،در رابطه با جنبش وتشکيلات، نظرات
خود را با ويژگی ها ،اهداف و مشخصات ساختاری،
تشکيلاتی مورد نظر بحث کرده و نوشته است و در اينجا قصد
نداریم آن موضوعات را مجددا تکرار کینم .
بلحاظ جمعی هم یاران شما در جنبش , روی تشکيلات منسجم ، در
اوقات متعددی با هم بحث و نظرات یاران جنبش رهایی بخش لرستان نیز
که تبادل نظر کرده اند و نهايتا به جمعبندی مشخصی در رابطه با
ويژگی های ساختاری و حقوقی در سرزمینهای لرنشین در بختیاری
و لرستان رسيده ايم , ما عميقا به آنها اعتقاد داریم و باز نمی خواهیم
در موارد اهداف جنبش رهایی بخش لرستان بزرگ چیزی بیافزاییم .
حرف ما اين بار دررابطه با بحث هايی است که الان مدتهاست
در گوشه و کنار دنیا ومخصوصا انجمنهای لر در داخل و خارج کشور
در مورد جنبش رهایی بخش لرستان چگونگی اداره آن مطرح گردیده و
می گردد، دلیل توجه ما هم دقیقا این است که اهداف و ساختار
برای جنبش رهایی بخش لرستان هم بدلائل زیر
يک بحث ذهنی نيست و کاملا واقعی است و باید جواب داده شود
برجسته ترین دلائل عبارتند از؛
1_
نارسايی های تشکيلات های موجود، انحرافات احزاب و جريانات سياسی، برتر بودن یکی بر دیگران و عدم استمرار حرکت های جمعی، فرقه ای شدن حرکت های جمعی ، در نهایت رشد اپورتونيسم و ديکتاتوری در تشکيلات ها و در بهترین حالت انشعاب و بدترینش انحلال را بدنبال دارد
2_
تجربيات تلخی که از دولت های دينی(مانند جمهوری مافیایی اسلامی کنونی) ، دولت های ايدئولوژيک و حاکم کردن نرم ها و بايد ها و نبايد های يک ايدئولوژی مشخص بر ملتی که دارای تنوعات قومی دينی و ايدئولوژيک و فرهنگی می باشد ، دارد.
از اين نظر پرداختن جنبش رهایی بخش لرستان به اين بحث ها از يک امر کاملا عينی و واقعی نشئت می گيرد، و حقيقتا بدون بحث روی اين موارد و روشن کردن نقاط ضعف و اقدامات عملی برای رفع اين ضعف ها ، برداشتن قدم های بعدی ، چشم بستن بر چاه ها و چاله هايی است که در مسير حرکت ما که در ابتدای راه در سرزمینهای لرنشین به عنوان اولین تشکل منسجم در این دیار مصیبت زده در طول تاریخ بوده وهست ، قرار دارد.
حرکت های جمعی انسان ها و فرم هايی که بر اين حرکت ها حاکم بوده ، مداوم در حالت تغيير است جنبش رهایی بخش لرستان نیز تافته جدا بافته ای نیست و هرچقدر ابزار ها و رابطه ها پيشرفت داشته باشند ، اين تغييرات نيز سريعتر صورت می گيرند ، بهتر است مثالی بزنم: 50 سال پيش ، نظر خواهی از همه اعضاء و هواداران يک گروه سیاسی در سراسر يک کشور به خصوص تحت سلطه يک رژيم ديکتاتوری، بسيار مشکل ، طاقت فرسا و مخاطره آميز بود و از نظر عملی نيز جمع کردن آن نظرات و جمع بندی کردن از آنها تقريبا غير ممکن ، از اين نظر منطقی تر اين بود که در بهترين حالت، مورد اعتماد ترين اعضای انتخابی گروه دور هم گرد آيند و مشی و سياست ها و استراتژی گروه را مشخص سازند. که البته اين شيوه انحرافات خاص خودرا نيز در بر داشت که از اين انحرافات نمونه های فراوانی را می توان برشمرد.
در حالی که امروز اين چنين نيست و با ابزار ها و روش ها و متدها و برنامه های علمی که در اختيار داريم می توانيم در عرض يک ساعت از تمامی اعضاد و کادرهای يک سازمان در سراسر کشور نظر خواهی کنيم و همچنين با يک برنامه نويسی کامپيوتری آن ها را به سرعت جمع بندی کنيم ، بنابراين اگر آن روز دموکراسی مستقيم در درون تشکيلات ناممکن بود ، امروز ممکن گشته است. آن روز همه مجبور بودند با قبول همه ريسک ها از تجربه " مرکزيت دموکراتيک" استفاده کنند ، اما امروز اگر در اثر پيشرفت های علمی و رشد ابزار توليد ، می توانيم روابط مان را گسترده تر ، عميق تر ، سهل تر و نتيجه بخش تر بکنيم ، چرا اين کار را نکنيم ؟؟؟
ما بعنوان جنبش رهایی بخش لرستان چه اجباری برای به کار گيری قالب ها و فرم های کهنه داريم در حالی که فرم ها و قالب های اجتماعی بهتر، درست تر و با ضعف های کمتر در اختيار داريم و يا می توانيم داشته باشيم. از اين نظر ما امروز بايد در فکر مکانيزم های مدرنی باشيم که بتواند به سهولت، خرد جمعی را در روابط تشکيلاتی، در تعيين اهداف تشکيلاتی ، استراتژی تشکيلاتی حاکم نمايد. و اين را همه مان واقف هستيم که " خرد جمعی در يک تشکيلات " خرد "مرکزيت " آن تشکيلات نيست و يا اکثريت و اقليت در تشکيلات ، به معنی اکثريت و اقليت در مرکزيت يک تشکيلات نيست. و اصلا مقوله " خرد جمعی" و يا " مقوله اکثريت و اقليت و سيلان پيدا کردن اراده اکثريت بر روابط تشکيلاتی ، مقولاتی متعلق به سيستم " مرکزيت دموکراتيک " نيستند.
مسئله ديگر بر می گردد به ضعف و انحرافات و شکست هايی که از سيستم " مرکزيت دموکراتيک " در پشت سرمان داريم. در بسیاری از جريانات سیاسی در ایران (اگر اکنون انتقادپذیر باشند؟) هرگز مشاهده نکرديم که چرخش قدرت صورت گرفته باشد. يا کادر های مرکزيت رسما استعفا بدهند و قدرت تشکيلاتی را به نيروهای ديگر منتقل نمايند.رهبران غالبا مادام العمر بوده اند، انتقادات در اين تشکيلات ها همواره با انشعابات و تسويه حساب ها مواجه بوده و هست و اگر ادامه دهند خواهد بود. اين موضوع را نه فقط در ايران بلکه در بسیاری از تشکيلات های سیاسی خاورميانه می توان مشاهده کرد. پس اشکال در این تئوری است و اينکه اين نوع رهبری در تشکيلات، انحرافات را در بطن خود دارد. بنابراين عاقلانه نيست که جنبش رهایی بخش لرستان اين چنين سيستمی را ادامه دهد و بعد بخواهد مثلا با انحرافات مبارزه کند، ديکتاتوری درون گروهی و سازمانی و روابط کاملا طبقاتی و اشرافيت گونه درون حزبی و سازمانی ، همزاد اين سيستم است. پس جنبش رهایی بخش لرستان بطور واقعی چه بايد بکند؟
راه حل ما این است که ، بايد جنبش رهایی بخش لرستان سيستمی انتخاب کند که، :
اولا: چرخش قدرت در آن به سهولت و مداوما صورت گيرد.
دوما : مکانيزم چرخش قدرت ، با دموکراسی مستقيم در درون جنبش رهایی بخش لرستان و با شرکت کليه فرزندان لر ازاعضاء ، هواداران گرفته تا همه عموم مردم مسئولیت پذیر تا حد امکان صورت گيرد. يکی از بزرگترين تناقضاتی که تشکيلات های شبهه دیکتاتوری که با خود حمل می کنند ، اين است که مدعی اند که با " پارلمانتاريسم " مخالفند و به برپايی شورا ها و انتخابات شورايی و يا دموکراسی مستقيم اعتقاد دارند. اما همين تشکيلات ها که " دموکراسی مستقيم" را در بين توده مردم يک کشورتجويز می کنند ، (مانند حزب موئطلفه اسلامی قبل از 1367)مردمی که دارای ملیت و افکار و عقايد و فرهنگ های متعدد هستند وبه طور ميانگين از سطح آگاهی کمتری نسبت به يک نيروی تشکيلاتی برخوردارند، وتعداشان هم ده ها ميليون نفر هست و بلطبع حصول به اراده جمعی نسبت به تشکيلاتی که چندين هزار نفر نيرو دارد بسيار مشکل تر ، اما از اعمال آن در درون تشکيلات خود واهمه دارند.
و نتيجه اين چنين تناقضی اين است که موقعی که حاکم می شوند که شدند ، به رژيم های ديکتاتوری تبديل مانند مافیای جمهوری اسلامی تبدیل می گردند و شروع به سرکوب مردم و مخالفين خود می پردازند. اگرجريانی حقيقتا طالب دموکراسی مستقيم در جامعه ده ها ميليونی هست، آن را ابتدا بايد در جمع بسيار محدود خود تجربه کند، اگر حقيقتا طالب چرخش قدرت در جامعه هست ، ضرورت دارد که آن را ابتدا در درون تشکيلات خود تجربه کند.
سوم : گسترش عرصه آگاهی و ممانعت از انحصار آن در درون عده ای که مرکزيت نام دارند. امری که باز هم يک انحراف رايج و مزمن در تشکيلات های گذشته است ، يادمان ترود که در سالهای پس از انقلاب گاها با بچه های تشکیلاتی سازمانها که برخورد می کردیم، که شب و روز به قول خودشان دنبال " حل تضاد " بودند. در جواب اين سئوال مردم که چرا کار فکری نمی کنيد ؟ چرا بحث های سياسی نمی گذاريد، و هميشه يک پاسخ می شنيدم و آن هم اين بود که : "اين کار ها به عهده مرکزيت است " و بعدا هم اين مرکزيت به انشعاب یا دردهای بی درمان دیگر تحول پيدا کرد و بعدش هم به آنجا کشيده شد که دیدیم و شنیدیم و هزاران گل بدون حرکتی سازنده توسط دشمن پرپر شدند"
جنبش فرزندان لرمیخواهد اینگونه نباشد که مانند، ديگر رسانه جمعی و ارگانهای تبليغی و نوشتاری تشکيلات های ايرانی ، که قلم زن هايش غالبا از همان طيف مرکزيت هستند.سخن گو ها، مصاحبه کننده ها هم از آن ها . اين نشان می دهد که نه تنها " قدرت" چرخش ندارد بلکه آگاهی نيز در اين تشکيلات ها نمی چرخد و گسترش نمی يابد . در حالی که اگر ما در جنبش رهایی بخش لرستان اعتقاد داريم که اين توده خودآگاه لرهستند که می توانند حق خود را بگیرند و سرنوشت و رهايی خودرا را رقم زنند، بايد مکانيزم ها و تمهيداتی داشته باشيم که اين عرصه آگاهی را مداوما وسيع تر سازند و از سطح تشکيلات فراتر رفته و گستره توده های زحمتکش را در بر گيرد.فرزندان لر همواره باید جلسات بحث و بررسی مسائل سياسی، اجتماعی ، انسانی در همه نقاط لر نشین و
شرکت گسترده همه در فعاليت های اجتماعی ، که موجب می شود که آگاهی همه فرزندان لر برای تشکيلات تعميق يابد و تشکيلات در کليت آن، به تشکيلات آگاهی تحول يابد ، که در اين صورت، انتخابی هم که توسط مردم و یا جنبش رهایی بخش لرستان به عمل می آيد نيز انتخاب بهتری خواهد بود. و هم اينکه همه کادر ها صلاحيت دارند که بر گزينند و بر گزيده شوند.اين چنين تشکيلاتی بيشتر با حقوق انسانی و اعلامیه جهانی حقوق بشر سازگار است ، تشکيلاتی که هدايت آن نه از طريق " مرکزيت دموکراتيک "بلکه از طريق " رهبری دموکراتيک" مبتنی بر خرد جمعی صورت می گيرد و خواهد گرفت و در غیر این صورت موفقیتی حاصل نخواهد شد
با امید واطمینان به موفقیت تمام فرزندان لر در بزیر کشیدن ظالمان حاکم در سرزمین مادریمان
جنبش رهایی بخش لرستان7+4
|