ملت لر در طول تاریخ آیا به سبک عقاب بر سرنوشتش نطاره کرده یا مانند غاز ؟ در کدام مقاطع عقاب وار بوده و در کدام مقاطع غاز گونه ؟ اگر نظر اکثریت همتباران بر عقاب گونه زندگی کردن است !! این نتیجه ای که ما میبینیم و سرنوشتی که به ما بعنوان فرزندان سرداران بزرگ تاریخ ملت لر ، به ارث رسیده است را خوب بررسی کنیم باز هم نظرمان با تعصب بر عقاب گونه زندگی کردن بوده است ؟ بگذارید هر کس با هر دیدگاهی حرفش را بزند و شاید از درون همان دیدگاهها راه حلهایی برای کسانیکه مانند کبک سر به زیر برف کرده اند پیدا شود . شاید ما در درون جنبش رهایی بخش لر هم از این دیدگاهها یاد بگیریم و بکار ببندیم . شاید مشکل تاریخی ما با وجود بزرگمردانی که در طول تاریخ کل ایران نقش آفرین بوده اند و اکنون به عنوان یک ملت از هم پاشیده به نام لر از ایلام تا شهر کرد و از مسجد سلیمان تا بروجرد و از ممسنی تا خرم آباد هستیم و به مانند یک ارثیه بی صاحب هر کس برای تصرفش نقشه میکشد روزگاری با مشورت و گوش دادن به نظرگاهها و ایده های جدید حل گردد. با دقت به این نکته توجه کنیم که همه منتقدان ما و در بسیاری موارد مخالفانمان را به عنوان اینکه در صف دشمنان تاریخی ما هستند همه همتباران باید توجه کنند که به حساب نیاوریم . امّا باید خیلی خیلی مواظب دشمنانی بود که جامه ی منتقد و مخالف بر تن می کنند و مولانا در حقشان چه نیکو سروده است: ای بسا ابلیس آدم رو که هست ــــ پس به هر دستی نباید داد دست.
آدم ها دو دسته هستند: غازها و عقاب ها. هرگز نباید عقاب ها رو به مدرسه غازها فرستاد و نباید افکار دست و پا گیر غازها فکر عقاب ها رو مشغول کنه. کسی که مثل غاز هست و تعلیم داده شده، نمی تونه درست پرواز کنه و به خار و خاشاک گیر می کنه که مانع پروازش می شه . ولی عقاب رسالتش اوج گرفتنه . عقابی که مثل غاز رفتار می کنه از ذات خودش فرار می کنه .
بدترین چیز ندونستن قوانین عقاب هاست . این که ندونیم چطوری عقاب باشیم :
غازها همه مثل هم فکر می کنند و همیشه هم ادعا می کنند که درست فکر می کنند . افکارشون کپی شده هست و اصلاً خلاقیت نداره . اکثر مواقع هم همگی با هم به نتایج یکسان می رسند چون دقیقا مثل هم فکر می کنند .
عقاب ها میدونند زمانی که همه مثل هم فکر می کنند در واقع اصلا کسی فکر نمی کنه .
غازها همیشه می دونند غاز دیگه چطوری زندگی کنه بهتره. هر کسی جای کس دیگه تصمیم می گیره . برای همین اکثراً یا دیر به بلوغ ( فکری – جنسی – احساسی ) می رسن و یا اصلا بالغ نمی شن .
عقاب ها به خلاقیت ذهن هر کس اعتقاد دارن و در زندگی، ماهیگیری به فرد یاد می دن و نه ماهی . در محله عقاب ها هر کسی جای خودش باید فکر کنه و کسی مسوولیت زندگی کس دیگه رو به عهده نمی گیره .
غازها از جسمشون بیش از حد کار می کشن و تمام توان داشته و نداشته رو به کار می گیرن ولی به نتایج دلخواه نمی رسن .
عقاب ها اول تمام جوانب کار رو در نظر می گیرن ، با توجه به تجارب قبلی و برنامه ریزی های ذهن خلاقشون تصمیم می گیرند و بعد شروع به کار می کنند . عقاب ها ایمان دارند که تلاش جسمی به تنهایی اصلا برای کار کافی نیست .
غازها باید همه رو راضی نگه دارند و تمام تلاششون رو در روابط می کنند که همه انسان ها ، تک به تک از اونها راضی باشند . به جای انجام وظایف و رسالت خودشون ، رضایت همه اطرافیان رو با هر زحمتی شده به دست می یارن چون اگر به دست نیارن احساس خلا می کنند .
عقاب ها می دونند که به دست اوردن رضایت همه افراد امکان نداره و نیمی از مردم همیشه با نیمی از افکار اونها مخالفند و این وظیفه یک عقاب نیست که مخالفانش رو راضی نگه داره .
غاز نه نمی گه و همش شاکی هست که چرا باید اینهمه به دیگران توجه کنه .
عقاب در مواقعی که لازم هست ، به راحتی نه می گه .
غاز شرط اول ارتباط رو صمیمیت بیش از حد می دونه .
عقاب شرط اول ارتباط رو احترام متقابل می دونه .
غاز نمی خواد باور کنه که دشمنی داره .
عقاب می دونه که باید دشمنش رو ببخشه ولی بهش اعتماد نمی کنه .
غاز از تجربیات درس نمی گیره و فقط آزار می بینه .
عقاب بعد از گذروندن سختی مسئله ، به فکر پذیرش مسئله و درس های ممکنه هست .
غاز از دلش هیچ وقت حرف نمی زنه .
عقاب با دلش زندگی می کنه .
غاز یا احساسیه و یا منطقی .
عقاب می دونه که در دورانی از زندگی باید مغز رو پرورش و ورزش داد و در دورانی دیگه باید دل رو نوازش داد و به حرف های دل بها داد .