آذر 1391,ساعت 07:11:21

مگر «هم وطنی » اتوبانی یک طرفه است که فقط ما هر روز و

هر روز در آن ویراژ بدهیم و هر روز هر روز به فکر اثبات این

باشیم که نجزیه طلب نیستیم و خشونت طلب نیستیم و تحت خشونت

اجباری به سر می بریم و هر روز هر روز ما ثابت کنیم با هم هستیم و

این باهم بودن همیشه باید از سوی ما اتفاق بیافتد. شما دوست هم وطن

نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و روشنفکر من، نباید در لاین

دیگر این اتوبان ویراژ که نه، گاهی توقفی کوتاه بکنی؟ هرگاه هر کدام

از ما دمی بر آوردیم و از دردمان گفتیم به آن گفته ی نخ نمای تکراری

سوق مان دادید که فعلا بگذار ما مسئله ی جمعی مان را حل کنیم

بعد آن موقع می آییم سراغ شما، فعلا طرح  این بحث نوعی جدایی طلبی ست

و باعث به هم خوردن صفوف اتحاد ماست. عجیب است که این چگونه

اتحادی است که نباید رنج های من، خواست های من، حقوق من و… من

در آن مطرح شود؟ این نوع جواب شبیه همان جوابی است که برخی مردسالاران

به فعالان فمینیست در جواب حق خواهی و برابری خواهی شان می دهند و

می گویند که فعلا ما مسئله ی دموکراسی را حل کنیم آن موقع در یک

جامعه ی دموکراتیک همه به حقوق برابر می رسند. گرچه دیدیم تجربه کردیم

که در هیچ کدام از اشکال تغییر چه انقلاب (انقلاب های توده ای، انقلاب های

ایدئولوژیک مانند 1357ایران و..) برای کرد و لر  و بلوچ و آذری و عرب

چه تغییر از راه گزینه ی خارجی همانند عراق و افغانستان

و چه اصلاحات و..در هیچ کدام چنین اتفاقی نیافتاد.

 یست سال پیش  (13جولای 1989برابر با 22تیرماه1368)دکتر عبدالرحمن قاسملو و یاران اش برای حل مسئله ی کوردستان و به دعوت جمهوری اسلامی در وین پایتخت اتریش، به پای میز مذاکره دعوت شدند. مذاکره ای که هرگز نه انجام گرفت و نه به سرانجام رسید. زیرا چند نفر مسلح به جلسه ای که قرار بود غیر مسلح باشند ریختند و به فجیع ترین شیوه دکتر قاسملو و همراهان اش را ترور کردند و با این کار برگ خونین دیگری به تاریخ مبارزان راه آزادی افزودند. آن ها که برای آزادی شان ارزش قایل اند و برای آزادی مردمانی از هر جنس و زبان و رنگ و نژاد به مبارزه بر می خیزند و به گفته ی خود قاسملو:« ملتی که آزادی می خواهد باید بهای آن را نیز بپردازد» و قاسملو یاران اش هم چون دیگر آزادی خواهان این سرزمین و دیگر سرزمین های جهان بهای آن را با جان شان پرداختند. انکار شدنی نیست، این که شخصی پای میز مذاکره کشته شود(حالا از سوی هر کسی) خیلی تلخ تر از آن است که در میدان جنگی،حتا نابرابر. اگر در میدان جنگ بود و حتا جنگ نابرابر بود و حتا جنگ «دفاع مشروع» بود، باز می گفتیم جنگ است و در میدان جنگ نیز هر کسی حتا اگر رهبر و دبیرکل یک حزب باشد، ممکن است کشته شود و هیچ کس هم انتظار ندارد که توان نظامی را به مساوی تقسیم کنند.

اما آن گاه که برای «دیالوگ و گفت و گو» قرار است بنشینی پای میز مذاکره و میز مذاکره تبدیل شود به جوخه ی مرگ قبول کنیم که خیلی سخت است. مذاکره و گفت و گو برخلاف تمام اتهاماتی که سال هاست همه ی سیستم های سرکوب گر و همه ی دولت هایی که با کوردها مشکل حقوق بشری دارند، به آن ها تحمیل می شود، نه تنها آخرین راه حل کوردها نبوده است که اولین و آخرین راه حل بوده است. از اولین قیام کوردها در ترکیه که توسط شیخ عبید ا… نهری در ترکیه آغاز شدو آغاز آن با مکاتبه با سران حکومت عثمانی و قاجار شکل گرفت تا بدر خوان ها و همین حزب دمکرات کوردستان نیز در آغاز چه قبل ازانقلاب و چه بعد از انقلاب راه مذاکره و مناظره و گفت و گو را برگزیده بودند و وقتی راه بسته شد کار به لشکر کشی کشیده شد و جنگ آغاز شد باز بعد 8سال دوباره حاضر شدند پای میز مذاکره بنشینند. اما انگار نیرویی «جادویی» و «ماورایی» می خواهد به آن ها بفهماند که دوست عزیز تو در هر کجا که بنشینی پشت سنگر یا پشت میز در خانه ات یا رستوران، تفنگ دست ات باشد یا خودکاری و چند برگه کاغذ برای یادداشت برداری از ریز مذاکرات، فرقی نمی کند در هر صورت تو قرار است کشته شوی. این نیرو ی جادویی و ماواریی می خواست به نسل آینده نیز بفهماند، که انگار یگانه راه حل، بین ما و کسانی که ما نمی خواهیم آنان مانع آزادی های سیاسی و مدنی و فرهنگی مان بشوند، همان راه اسلحه و خشونت و جنگ است.

 

اما نسل آینده ی کرد و لر  و بلوچ و آذری و عرب ، همان راه بدون خشونت را در پیش گرفت و فعالیت در عرصه های نوشتاری و فرهنگی ومدنی را در پیش گرفت و به تاسیس سازمان های حقوق بشری و روزنامه و نهادهای مدنی همت گمارد. جنبش های زنان و دانشجویی و کارگری و ملی گرایانه را از راه های فرهنگی و مدنی پی گیری می نمود. اما باز راه تبعیض در این جا نیز بسته نماند و هر گاه فرصت شد و یکی از ما به حکم نیروهای قضایی و امنیتی گرفتار می آمدیم حتا در همان سیستم قضایی نیز بر ما حکم سنگین تری روا داشته می شد.

 

تلخ تر از همه ی این ها این است که همان دوست روزنامه نگار و همان دوست فعال حقوق بشر و نویسنده و روشنفکر من، در مورد جفایی که بر من هم وطن اش می رود نهایت تلاش اش را به امضا کردن یک بیانیه محدود و محتوم خواهد کرد. اما برای هم کار و هم فکر و هم قدم ما در تهران داد اش به آسمان ِبلندترین ساختمان های نهادهای بین المللی خواهد رفت و قلم اش رسا و شیوا می شود و من می مانم و بغض تنهایی ام. در همین مورد دکتر قاسملو که 20 سال از ترور وی می گذرد، آیا 20 مقاله از سوی دوستان من در این 20 سال، در محکومیت این ترور نوشته شد؟ آیا نه مگر که قاسملو نیز کورد است و همه‌ی شما وقتی هرگونه بحثی پیش می‌آید می گویید همه‌ی ما ایرانی هستیم و همه‌ی ما باید مثل هم باشیم؟ نه مگر قاسملو یکی از شهروندان ایرانی بود که در بلاد غربت ترور شد؟ نه مگر او بود که بیش از 30 سال پیش که بسیاری از روشنفکران و مردان سیاسی این سرزمین حتا هجا و هنجی دموکراسی را نمی دانستند و در آن هنگامه ی انقلابی و انقلابی گری و میل به خشونت، از دموکراسی برای ایران گفت و به قول رضا علامه زاده‌ی عزیز حتا این دمکراسی خواهی برای ایران را به «خودمختاری» برای کوردستان ترجیح داد؟

 

پس چطور است که این یکی ایرانی که خود یکی از نوابغ سیاسی و اقتصادی این سرزمین بود حتا نام و نام خانوادگی‌اش را بلد نیستیم تلفظ نماییم؟ چرا برای این شهروند ایرانی نه صدایی و نه کنفرانسی برای اندیشه‌‌ها و روش‌ها خواسته‌های‌اش هرگز برگزار نشد.

 

تلخ است دوست فعال حقوق بشر من، که طبق همان گزارش های سازمان های حقوق بشری بین المللی که شما گزارش های ات را برای آن می فرستی،80% موارد نقض حقوق بشر در ایران مربوط به مناطق کوردنشین ایران است و از این سو 80% فعالیت حقوق بشری شما دوستان من برای موارد نقض حقوق بشر در مناطق غیر کورد نشین و به ویژه مرکز نشینان است. چرا مگر «هم وطنی » اتوبانی یک طرفه است که فقط ما هر روز و هر روز در آن ویراژ بدهیم و هر روز هر روز به فکر اثبات این باشیم که نجزیه طلب نیستیم و خشونت طلب نیستیم و تحت خشونت اجباری به سر می بریم و هر روز هر روز ما ثابت کنیم با هم هستیم و این باهم بودن همیشه باید از سوی ما اتفاق بیافتد. شما دوست هم وطن نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و روشنفکر من، نباید در لاین دیگر این اتوبان ویراژ که نه، گاهی توقفی کوتاه بکنی؟ هرگاه هر کدام از ما دمی بر آوردیم و از دردمان گفتیم به آن گفته ی نخ نمای تکراری سوق مان دادید که فعلا بگذار ما مسئله ی جمعی مان را حل کنیم بعد آن موقع می آییم سراغ شما، فعلا طرح کردن این بحث ها نوعی جدایی طلبی ست و باعث به هم خوردن صفوف اتحاد ماست. عجیب است که این چگونه اتحادی است که نباید رنج های من، خواست های من، حقوق من و… من در آن مطرح شود؟ این نوع جواب شبیه همان جوابی است که برخی مردسالاران به فعالان فمینیست در جواب حق خواهی و برابری خواهی شان می دهند و می گویند که فعلا ما مسئله ی دموکراسی را حل کنیم آن موقع در یک جامعه ی دموکراتیک همه به حقوق برابر می رسند. گرچه دیدیم تجربه کردیم که در هیچ کدام از اشکال تغییر چه انقلاب (انقلاب های توده ای، انقلاب های ایدئولوژیک و..) و چه تغییر از راه گزینه ی خارجی همانند عراق و افغانستان و چه اصلاحات و..در هیچ کدام چنین اتفاقی نیافتاد. عجیب تر آن که من همین جواب را در مصاحبه ام با یکی از بزرگان و مشهور ترین فعالان جنبش زنان، که خود باید درد چنین جوابی را چشیده باشد، دریافت کردم و هنگامی که از حقوق قومی و ملی در جوامع چند ملیتی سوال کردم و پایگاه حقوق بشری چنین حقوقی را پرسیدم٬ گفت :«حالا ما اول باید به فکر این باشیم که اول زیربنای یک جامعه ی دموکراتیک را بنهیم و آن موقع…».

چگونه تلاش جمعی را برای دموکراسی و آزادی وبرابری بپذریم که اکنون و از همین لحظه حق و حقوق برابر من در پایه های این جنبش طرح نشود و زنان و قومیت ها و ملیت ها و دیگر گروه های تحت ستم همگی خاموش شوند . در حالی که به گفته ی رانسیر دموکراسی وقتی دموکراسی است که در نقطه آغاز آن همه در موضع برابر باشند.

 

نامه شما همتبار گرامی بدون دخل وتصرف در سایت جنبش رهائی بخش لرستان درج گردید و امید است که همواره به عقاید دیگران احترام بگذارید که در دفاع ازحقوق ستمدیدگان که امروز برای حتی نان خالی در سفره خود مستاصل هستند و نظر ما و یاران جنبش رهائی بخش لرستان این است که عامل اصلی این مصیبتها جمهوری مافیای سیاسی نظامی ملاها و پاسداران حاکم بر ایران استwww.lorabad.com  

 

 

 

 

 

 

تاريخ بروز رساني ( 30 آذر 1391,ساعت 15:26:20 )