( نامه باستان ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی، دکترمیرجلال الدین کزازی ، تهران ، سمت ، جلدهای 1و2و3)
 
جان درپهلوی گیان giân . در کردی و لکی همین گونه تلفظ می شود.
نشان در پهلوی نیشان niŝân . در لکی و کردی نیز چنین کاربرد دارد.
گزیدن: درپهلوی wixtan به معنی چیدن و جدا کردن. در لکی با همین ریخت کاربرد دارد.
ماه : در اوستایی ماوه نگه mâwaŋga . در لکی و کردی در ریخت مانگmâŋ با "ن" غنه تلفظ می شود.
برف: پهلوی wafr . در کردی کاربرد دارد. ریخت لکی آن «وه ر» است.
داد : در اوستایی داته در پهلوی دات. در لکی و کردی در ریخت دای با "ی" مجهول تلفظ می شود.
تیره : در پهلوی tērak. در لکی (لهجه بیرانوندی و الشتری) در ریخت « تیه ریک»کربرد دارد.
زمان :از ستاک زم به معنای سرما است. هنوز این ستاک در لکی در واژه ی زِمگه کاربرد دارد.
ریش :در پهلوی rēŝ . در لکی با همین تلفظ (ی مجهول) به معنی زخم کاربرد دارد.
زبان : در پهلوی زووان zuwân . در کردی و لکی همین گونه رایج است. .
گفتن:درپهلوی واختن . در لکی در ریخت وِتنveten و در کردی در ریختwaten کاربرد دارد.
روزگار : در پهلوی روچگار. در لکی و کردی در ریخت روژگار کاربرد دارد.
آتش :پهلویâtaxŝ . در لکی و کردی آگِر و در لری در ریخت تَش //
باد : در پهلوی وات . در لکی، کردی و لری در ریخت وا v(w)â کاربرد دارد.
خشکی: پهلویhuŝkih . در لکی ، کردی و لری hōēŝki تلفظ می شود.
گردن :شکل دیگرآن درپهلوی griw است. ←گریو←گریوه : در لری ریخت اخیر در معنای گردنه کاربرد دارد.
برج : تازیکانه(معرب) واژه ی burg در پهلوی است. ریخت دیگرآن بَرز به معنی بلنددرلکی
وکردی رایج است / نیزدر لکی و کردی در ریخت berg نیز به معنی بلندی و ارتفاع کاربرد دارد.
راغ: با همین ریخت در پهلوی کاربرد داشته است. راغ در لکی در ریخت راخ به معنی شنزار و دامنه کوه کاربرد دارد.
ستاره در پهلوی stârag . در لکی در ریخت آساره و در کردی َاساره کاربرد دارد.
هور:در پهلوی hwar یا xwar به معنای خورشید. در لکی در ریخت هوه ر hwar رایج است /
ریخت کردی آن خور xwar است.
گزارش واژه ی مردم:درپهلویmartōm .از دو بخش مرد و توهم (تخم). شکل اخیر در لکی و
لری هنوز کاربرد دارد.
کلید: در پهلوی کلیل .در لکی، کردی و لری همین گونه تلفظ می شود.
با تشكر ؛
جهانبخش رشيدى