جهان در آستانهی قرن بیستویکم دوم، بیش از هر زمان دیگری به آیینهای شکسته میماند؛ آیینهای که تصویر را وارونه بازمیتاباند. داستان «احمد حسین الشرع» ، همان ابومحمد الجولانیِ سابق ، یکی از برجستهترین نمونههای این وارونگی تاریخی است.
الشرع متولد ۱۹۸۲ در ریاض است، خانوادهاش در کودکی به دمشق رفتند و او در محلهی المزه رشد کرد. همانجا بود که از جوانی متدین، به بنیادگرایی تندرو گرایید. پس از حملهی آمریکا به عراق در ۲۰۰۳، راهی موصل شد و به تشکیلات القاعده به رهبری ابومصعب الزرقاوی پیوست. سالها بعد، در زندانهای آمریکایی ابوغریب و بوکا روزگار گذراند؛ جایی که بهگفتهی منابع اطلاعاتی غربی (رویترز، بیبیسی و الجزیره)، نخستین پیوندهای فکری خود با ساختار تشکیلات جهادی را شکل داد.
در سال ۲۰۱۱ با آغاز شورشهای سوریه، از عراق به سوریه بازگشت و در ژانویه ۲۰۱۲ تشکیل «جبهه النصره» را اعلام کرد؛ شاخهای از القاعده در شام. ایمن الظواهری، جانشین بنلادن، بیعت او را پذیرفت و الجولانی را «نمایندهی شرعی القاعده در سرزمین شام» خواند. چندی بعد وزارت خارجهی ایالات متحده نام او را در فهرست تروریستهای جهانی گنجاند و داراییهایش را مسدود کرد. در مه ۲۰۱۷، برنامهی رسمی Rewards for Justice پاداشی دهمیلیوندلاری برای اطلاعاتی که به یافتن او منجر شود تعیین کرد منبع: U.S. State Department, May 10, 2017) )
اما بازیِ هویت در خاورمیانه، قواعد دیگری دارد. در فاصلهی کمتر از یک دهه، الجولانی کوشید تا با تغییر ظاهر و گفتمان، از «امیر جبهه النصره» به «مدیر هیئت تحریر الشام» و سپس به «رهبر دولت موقت سوریه» بدل شود. لباس نظامی را با کت و کراوات تعویض کرد، و مصاحبههای رسانهایاش از تهدید غرب به وعدهی دموکراسی تغییر یافت. از همانجا رسانههای غربی و عربی (الجزیره، نیویورکتایمز، الشرق، و واشنگتن پست) شروع کردند به ترسیم چهرهی تازهای از او — مردی که گویا از خشونت عبور کرده و آمادهی صلح است.
یازده ماه اخیر، زمانبندی عجیبی را رقم زد: شورای امنیت سازمان ملل متحد، ایالات متحده و اتحادیه اروپا نام احمد الشرع را از فهرست تحریمها خارج کردند؛ اقدامی که به گفتهی خبرگزاری رویترز (۹ نوامبر ۲۰۲۵) به ابتکار واشینگتن و در آستانهی دیدار او با دونالد ترامپ انجام شد. همان دولتی که سالها پیش برای سر او جایزه گذاشته بود، اکنون فرش قرمز کاخ سفید را برایش میگستراند.
تصاویر تازه، الجولانی را در حال بازی بسکتبال با فرمانده سنتکام نشان میدهد؛ در همان حالی که میلیونها سوری هنوز در خرابهها زندگی میکنند. جهان، چشمانش را بسته و لبخند دیپلماتیک را ترجیح داده است.
آیا جهان واقعاً تغییر کرده است، یا فقط معیارهایش را به نفع مصلحت بازتعریف کرده؟ احمد الشرع ، همان که زمانی در زندان ابوغریب زندانیِ نیروهای آمریکایی بود و سپس با حکم وزارت خزانهداری آمریکا در فهرست تروریستهای جهانی ثبت شد ـ امروز در برابر همان پرچمها، در قامت متحدی بالقوه ایستاده است. این، تنها دگردیسی یک انسان نیست؛ بلکه بازتاب وارونگی اخلاق در سیاست معاصر است.
لغو تحریمهای بینالمللی علیه او، نه به سبب توبه، که بهدلیل ضرورتهای سیاسی و موازنهی قدرت انجام شد. شورای امنیت با قطعنامهای به پیشنهاد آمریکا، نام او و وزیر کشورش انس خطاب را از فهرست تحریمهای ضد القاعده و داعش حذف کرد. اتحادیه اروپا و بریتانیا نیز، به فاصلهی یک روز، اقدام مشابهی انجام دادند. ترکیه نیز با فرمان ریاستجمهوری، توقیف داراییهای او را لغو کرد. در بیانیهی واشینگتن آمده بود: «سوریه وارد عصر تازهای شده است.» اما پرسش اینجاست: عصری تازه یا صرفاً نقابی تازه؟
برای ناظران منطقه، این تصمیم چیزی فراتر از بازسازی سوریه است. این تغییر جهت، نماد انتقال مرکز ثقل نفوذ از محور روسیه و ایران به مدار غرب است؛ بخشی از نقشهی بزرگتر ایالات متحده برای بازآرایی توازن قوا در شرق مدیترانه و آسیای میانه. در نگاه واقعگرایانه، الشرع ابزاری است برای مهار نفوذ تهران، تضعیف روسیه و کنترل خطوط انرژی و امنیت مرزی. اما در سطح اخلاقی و انسانی، این یک عقبنشینی است؛ عقبنشینی از اصولی که خود غرب دههها بر آن تأکید میکرد.
رسانههای غربی اکنون از او بهعنوان «رهبر جوان و اصلاحگر سوریه» یاد میکنند؛ همانها که چند سال پیش او را «تروریستی خونریز» مینامیدند. صحنههای لبخند، عکسهای رسمی، و مصاحبههای صلحطلبانه، حافظهی عمومی را به بازی گرفتهاند. این همان جایی است که سیاست، مرزهای اخلاق را میبلعد و حقیقت، قربانیِ ضرورت میشود.
قدرتهای جهانی، به نام «صلح و دموکراسی»، گاه خون را رنگ میزنند تا بوی آن حس نشود. آنها بهجای بازخواست گذشته، بهدنبال کارکرد حالاند. اما در نهایت، این اتوریتهی سیاسی است که در پس این نمایشها پنهان شده: بازتوزیع نفوذ، بازسازی ائتلافها و شکلدهی به جهان پساآشوب، نه برای مردم سوریه، بلکه برای منافع قدرتها.
احمد الشرع ممکن است نماد امید معرفی شود، اما او بیش از آن، نشانهی بحرانِ معنا در سیاست بینالمللی است — جایی که «تروریست دیروز» میتواند «دموکرات امروز» شود، اگر منافع ایجاب کند.
در دنیای وارونهوارونه، ارزشها وارونه میشوند و تاریخ، نه از مسیر عدالت، که از مجرای قدرت نوشته میشود. و شاید همین کافی است تا بفهمیم صلح، اگر بدون حافظه باشد، خود شکلی از جنگ است.
کتر مسعود کاشفی
۱۰ نوامبر ۲۰۲۵ / ۱۹ آبان ۱۴۰۴