چگونه میتوان بر روی این مستندات تاریخی چشم فرو بست و به مردم دروغ گفت ؟
چگونه میشود اشتباهات تاریخی را به نقد نکشید و شاهد تکرار مکررات بود ؟
این تک برگ که یک اخطار برای کوچاندن مردم یک منطقه به قصد بمباران را به شور بنشینید !
مگر نیروهای زمینی حکومت مرکزی درمقابل مقاومت مردم منطقه شکست خورده بودند ؟
مگر حکومت مرکزی با کمک قدرتهای که او را به تخت نشانده بودند توان اداره مناطق لر نشین را نداشتند ؟
در این سند وزارت دغاع ملی طی یک اخطاریه به عموم ساکنین یک منطقه که ابوالقاسم خان بختیاری و همراهانش در آنجا ساکن بوده اند ، محکوم به بمباران کرده است !!!
عدم بررسی خیانت پشت خیانت و خود سانسوری پشت خود سانسوری ! آنهم برای عدم پرداختن به واقعیات تاریخی از مشروطه تا قدرت گرفتن خاندان پهلوی و از خاندان پهلوی تا اشتباه کمر شکن اعتماد به خمینی بعنوان ینیانگذار ینیادگرایی در منطقه ، که نه تنها ایران بلکه چندین کشور را در منطقه خاورمیانه با برپا کردن یک مافیای ویرانگر و غارتگر از جان و مال مردم ستمدیده ایران ، به خاک و خون کشانده است ....
وافعا چرا نباید به این ساختار معیوب جامعه سیاسی ایران که الفبای رقابت سیاسی را در غالب احزاب سیاسی نمیدانند !
اگر این ساختار تشکیل شده بدست سیاستمدارن 70 سال گذشته ، بطور جد و بیرحانه مورد نقد قرار نگیرد میتواند کماکان عصاری وار ادامه پیدا کند و مردمی را در نهایت زمینگیر کند پرداخت ؟
چرا نباید بررسی کرد ، که چرا بیش از 46 سال است تمام جنبشهای سیاسی اجتماعی سیاسی ایران با پرداخت جداکثر از جان و مالشان موفق به سرنگونی این اژدهای هفت سر که همانا اختاپوس واقعی در شکل انسانهای دوپا با تشکیلاتی غارتگر و مافیایی نمیشوند ؟
اشتباهات اعتماد جامعه سیاسی ایران از افراد حقیقی گرفته تا افراد حقوقی ( احزاب و سازمانهای مطرح سیاسی ) به یک هیولا به نام خمینی در سال 1357 و سپردن یک کشور ثروتمند به یک نیروی 100 درصد مذهبی آنهم از نوع ارتجاعی آن که هیچ تخصصی در سیاستمداری و نشر افکار و برنامه شان برای آینده در کشورداری و حتی تشکیلات سیاسی در سابقه سیاسیشان نداشتند .
شرح کوتاهی از واقعه مورد نظر که هدفش نجات سکونگاهشان از اشقال بوده است ! اما حکومت مرکزی مجبور به صدور حکم بمباران آن مناطق برای سرکوبشان به نفع اشفالگران میشود؛
جنگ دشت شیر در نیمه ی اول 1321 خورشیدی در منطقه ی میداود فعلی که سکونتگاه طوایف ممبینی و قراء همجوار آن شامل : طوایف کردزنگنه ،تیره ی خواجه میری ایل بهمئ ،بیگدلی و سایر طوایف جانکی است رقم خورده و تا نیمه دوم سال 1322 ادامه پیدا کرد . رهبری این خیزش را ابوالقاسم خان بختیار ، طراح عملیات علی اصغر خان پسر سردار فاتح و فرمانده قشون بختیاری بر عهده ی مهراب خان عجمی بوده است ،در این جنگ علاوه بر طوایف ایل جانکی و بختیاری چهارلنگ بسیاری از دلیرمردان ایل هفت لنگ شامل بابادی ،بهداروند ،منجزی ،دورکی باب و دینارونی باب و .... حضور داشتند . در این جنگ ایذه و قلعه تل ، باغ ملک و میداوود از کنترل دولت مرکزی خارج شدند و قوای دولتی خلع سلاح و بخش وسیعی از خاک بختیاری از لردگان و اردل گرفته تا میداود و مناطق جانکی گرمسیر به تصرف بختیاری ها در آمد
این حادثه زمانی رخ داد که رضا شاه از گردونه ی قدرت ساقط و توسط اینگلیسی ها و دول متفق به جزیره موریس تبعید شده بود و محمدرضا پهلوی که جوانی کم تجربه بود به سلطنت می رسد و همزمان با آن شمال و جنوب ایران به اشغال ارتش های شوروی و انگلستان در می آید . موضع ایران که پیش از آن در راستای پشتیبانی و حمایت از آلمان هیتلری بوده است با شروع سلطنت محمد رضا پهلوی 180 درجه چرخش پیدا می کند و ایران به پل پیروزی متفقین تبدیل می شود . در چنین اوضاع و احوالی که با آزادی زندانیان سیاسی و اعطای آزادی های نسبی همراه بوده ،بسیاری از خوانین و سرکردگان عشایر که در تهران محبوس و تحت نظر بودند آزاد شدند . سقوط رضا خان شادی و شعف زایدالوصفی را در میان بختیاری ها بوجود آورد ، ابوالقاسم خان بختیار در چنین اوضاع و احوالی با بسیج نیروهای عشایر بختیاری در صدد بر آمد با وارد کردن ضربات سهمگین مانع شکل گیری پهلوی گردد. استراتژی جنگی ابوالقاسم این بوده است که ایذه و باغملک و تمامی مناطق جانکی گرمسیر را به تصرف در بیاورد تا از این طریق ضمن نزدیک شدن به چاههای نفت آخرین میخ را در تابوت حکومت پهلوی بکوبد و ضمن تشجیع آلمانیها ضربه نهایی را به استعمار که بطور واقعی ایران در اشغالش بود وارد نماید .
ماموریت این مهم را به پسر عمویش علی اصغر خان( که در بین طوایف بختیاری ایذه و باغملک به علی عسگر خان معروف است ) واگذار کرد ، علی اصغر خان پس ورود به ایذه مورد استقبال شایان طوایف و بزرگان ایل قرار گرفت . شکوه و عظمت مراسم استقبال از علی اصغر خان باعث رعب و وحشت قوای دولتی شد . سرهنگ ملک مرزبان که فرماندهی ذز نظامی جهار برجی را بر عهده داشت از منطقه خارج شد و بدون هیج مقاومتی شهرستان ایذه از کنترل دولت خارج وبه تصرف سپاهیان ابوالقاسم خان درآمد .
یدی جدیدی لرستانی
فعال سیاسی حقوق بشر در تبعید