آخرین جمله‌ی محمد.
این جانها به هدر نخواهند رفت ، شما حتما پیروز خواهید شد !
این مطلب از صفحه فیس بوک محقق ارجمند جناب جهانبخش رشیدی که قبلا از زحمت ایشان در خصوص الفبای مناطق لرنشین بهره مند شده ایم جهت درج در سایت جنبش رهایی بخش لر ارسال میشود.
چقدر این جمله‌ی آخرین محمد تکان دهنده بود . با چه امیدی این جمله را به زبان آورد ، « شما حتما پیروز خواهید شد» اوج احساس ، اوج امید ، اوج همبستگی و دوست داشتن مردم و میهنش .
او جان خود را در سبد اخلاص گذاشت در میانه رود خروشان،در ساحل غربت به امواج داد ! تا چشمانی را به روی حقیقت بگشاید ، تا بتواند نظرهای را به سوی خونهای ریخته شده‌ی خواهرانش و برادرانش جلب کند ! تا شاید کسی آواز محزون زیبای نیکای عزیز را بشنود  تاشاید کسی رقص زیبای خدانور به تماشا نشیند ، بر قایق زیبای رؤیایی کیان بنشیند ! با طنز زیبای حسین زرینجوی عزیز گریه کند ، تا دلاوریهای مجید را ببیند ، تا گرز نهصدمن سام نریمان را در دست مسعود ببیند که چگونه بر یک لشگر از وحوشان جیره خوار پیروز شد و حالا در انتظار طناب دار . تا به تماشای لبان شیرین مهسای زیبا بنشیند ، و تا …………..
و تا جهانیان را وادارد که ببینند چگونه این عزیزان تا بی نهایت زیبایی ، تا بی نهایت رشادت ، تا بی نهایت عشق به آزادی به همبستگی ، به اتحاد ، به میهن ، به همنوع ، به ایران ، با هدیه‌ی خون خود و جان خود در مقابل وحوش اسلامی ، برای نجات کشورشان ، به پیشباز مرگ رفتند ،
و محمد با چه امیدی آخرین تیر ترکش را به خاطر عشق به آزادی هم میهنانش به سان برق غیرت در کمان گذاشت و پرتاب کرد : (شما حتما پیروز خواهید شد !!)
اما آیا کسی پیدا می شود که این برق امید را در چشمان محمد و محمدها خاموش کند ؟
کسی قادر است امید به پیروزی را در گلوی محمدها خشک کند ؟ آیا واقعا نیرویی وجود دارد که در برابر اراده‌ی پولادین محمد و محمدها بایستد تا جانشان را هدر دهد و خونشان را پایمال کند ؟ متأسفم که تجربه به من می گوید هست ! نیروی خیانت ، نیروی فریب ، نیروی سیاس ! نیرویی که همین مردم را به جان محمد و محمدها خواهد انداخت ، در میانه‌ی همین مردم رخنه خواهد کرد ! از من نرنجید من تجربه خیانت را تا مغز استخوانم دارم !
ما هم سال پنجاه و هفت در اوج غرور و جوانی و آزادی خواهی تمام این آرزوها و آمال و آرمانهای اکنون را در ذهنمان پرورش دادیم و همه‌ی آرمانها را شعار کردیم و به میدان آمدیم و کشته شدیم و زخمی شدیم و دربدر شدیم ،
ما هم می خواستیم مملکتمان را خودمان با دستهای خودمان بسازیم ! سود و زیان و سرمایه اش را خودمان متحمل شویم ، خودمان آباد کنیم !
ما نمی خواستیم به سان گله گوسفند باشیم برایمان لقمه‌ای ینجه بریزند و اسطبلی برایمان بسازند ، ما هم می خواستیم به حساب بیائیم نظر بدهیم و به مملکتمان به خانه‌ی مادریمان عشق بورزیم دوستش داشته باشیم دوستمان داشته باشد
شعار دادیم ، سینه سپر کردیم ، اما به ناگاه نیروهای خبیث پشت پرده در میانه‌ی راه دستی از غیب در آستین خیانت در شهر نجف بلند کردند و به پرواز در آوردند ، مردی عامه پسند با شعارهایی عامه پسند ، بزک کردند و پرورش دادند و با شعارهایی خداپسندانه بر مردم سوار کردند ! او راه خود را بلد بود و ما ساده و مغرور ! او ضعف مردم را می شناخت ، دین ! او شعار آزادی برای همه داد ، نان برای همه ، سربلندی برای همه ، دین برای همه ، چنان در دل مردم جایش دادند که هر کس کوچکترین شعار به غیر از شعاعر ایشان سر می داد همین مردم ساده خفه اش می کردند ، کسی جرأت نکرد بگوید بالای چشم امام ابروست ، امام را ابتدا بردند داخل کره‌ی ماه متبرکش کردند و در جماران پیاده‌اش کردند ! امام یک تنه شد تمام اصول و فروع دین ، یک تنه شد اسلام ناب محمدی ! هر کس مخالف امام بود خائن بود یا منافق بود یا دشمن بود یا کافر بود یا مشرک بود آنقدر انگ خورد که کسی قدرت مخالفت و یا حتی قدرت نظر دادن نداشت :
پیاده شدند مردم رزمجو
سوار آنکه لاف آورد و گفتگو
و ، و ، امروز هم دقیقا من بوی خیانت ، بوی فریب ، بوی سیاست و حیله را در شمیم شعارهای مردمی و ملی و انسانی و دموکراسی و آزادی و نرم و نازک و زیبا اما مشمئز کننده حس می کنم
بوی تعفن حقه ، و فریب مردم ، زیر نام یک بیرق ملی ، زیر نام وطن ، وطنپرستی ، ایران ، ایرانیت ، به مشامم می رسد !
بوی مقدس گرایی ، تقدس سازی ، خرافه پرستی را حس می کنم ،!
اینان نیز دارند مقدس می شوند ، چند روز دیگر بیرق ملی و آزادی پشمکی را در کره‌ی ماه به اهتراز در می آورند ،
شعارهای عامه پسند ، شعارهای زیبا و ملایم !
، اگر من همین الان جرأت کنم و بگویم اینان همان آب زیر کاههای پنجاه و هفتند ، اگر بگویم رد پاهای دزد چقدر شبیه رد پاهای کدخداست، یا بیشتر جرأت کنم بگویم دزد خود کدخداست ، قیمه قیمه خواهم شد ، همین مردم را به جان من خواهند انداخت ، تیکه بزرگه‌ام گوشم خواهد بود ! چون به جای محارب با خدا اینبار هم محارب با خدا می شوم هم وطنفروش و ضد وطن ! و بیگانه پرست !
و محمد جان ، من متهم خواهم شد که جان عزیز تورا من به هدر داده ام !!!!
ممنونم
ج - رشیدی
ارسالی یاران جنبش رهایی بخش لر جهت درج در سایت www.lorabad.com