تا کنون شخصیتی نتوانسته است با ادعای براندازی، اعتماد اکثریت ایرانیان را  جلب کند. ظرفیت های انسانی درون کشور، نه فقط در زندان ها که همه جا بیش از آن است که بتوان انکارش کرد.
ولی ماشین سرکوب ظهور و حضور علنی آن ها را تا حال تعلیق به محال کرده. فضای خارج از کشور که گرفتار سرکوب نبوده نتوانسته شخصیت و سازمان سیاسی توانمندی را معرفی کند. در خارج عرصه ی رقابت باز است.
این که فرزند شاه سابق با ادعای بزرگی وارد صحنه شده عجیب نیست ولی به نظر نمی رسد فرجام موفقیت آمیزی داشته باشد یا راه را بر دیگرانی که درون کشور واجد صفات لازم هستند ببندد.
درون ایران به خصوص پس از شکست نشست جورج تاون، مشکل به نظر می رسد که  شخصیت های مقیم خارج را به رهبری یا پدری بپذیرند. از آن بیش نقطه ضعف بزرگ در روند قدرت نمایی طرفدارانی هستند که حتی بیش از امنیتی های جمهوری اسلامی، هر منتقد و مخالف و پرسشگری را با کلام مستهجن و هرزه گویی به نیت حذف، می نوازند و در عمل به شدت از احترام ایشان کاسته اند.
من در این صحنه فرجام نیکی نمی بینم، ولی جلسه ای را که برگزار کرده اند، البته رویداد مهمی می دانم که نباید نادیده اش گرفت. و با تحقیر از کنارش گذشت. 
در نهایت مردم درون ایران باید تصمیم بگیرند و هنوز حتی طرفدارانشان نفهمیده اند که می خواهند شاه شوند یا رییس جمهور یا رهبر یا اخیرا پدر؟
همچنین نمی دانند سنگ به این بزرگی را چگونه به مقصد از راه دور پرتاب می کنند.
گفتم ادعا بزرگ است و رقیب هم به خصوص درون کشور بسیار.
همه حق داریم از ایشان بپرسیم چگونه اول، حکومت  ایران را از واشنگتن فرو می پاشند و بعد از واشنگتن اجازه ی رأی به مردم می دهند؟
مشتاقانه منتظر شنیدن نقشه ی راهشان هستیم.
آن چه تا حال گفته اند نقشه ی راه نبوده است.
 
 
مهرانگیز کار