• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2967
  • جنبش رهایبخش لرستان
نوشته شده توسط جنبش رهائی بخش لرستان 7+4   
17 آذر 1386,ساعت 08:43:39

 ضمن درود بر یارانی که تا کنون ما را از نقطه نظرات ارزشمندشان برخوردار نموده اند،به دلیل غیر قابل انکار بودن ایده های گوناگون و ضرورت تحقيقات کیفی ما در این راه سخت، می خواهیم آخرین سعي و تلاشمان را با توجه به سانسور قرون وسطی جمهوری اسلامی ، در گردآوری هر چه بیشتر ایده ها و آرمانهای فرزندان دلیر لر بکار بگیریم .لذا بعد از انتشار این مقدمه و اعلام این فراخوان میخواهیم با کمک اندیشه های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه تمام فرزندان مردم ستم کشیده لـر ،در داخل و خارج سرزمینهای لـر نشین برای تهیه و تنظیم یک اساسنامه مستدل برای جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  که ضمن رعایت تمام حقوق انسانی ،همچنین  از کلیه موازین اعلامیه جهانی حقوق بشرنیز برخوردار باشد ،مبادرت کنیم .این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

مسلما بعد ازنظرات مشورتی و همه پیشنهاداتی که امید است برای ما به آدرس  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  ارسال گردد،در آینده نزدیک با توجه به موارد مشخص در این مقدمه پيش‌نويس اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 و با کمک فکری همه یاران این جنبش در آینده میخواهیم اساسنامه  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 سراسری را با کمک اراده شما عزیزان لـر در تمام سرزمینهای ستمدیده لر نشین بختیاری و لرستان یعنی از مسجد سلیمان تا بروجرد و از شهر‌کرد تا خرم آباد و از ایلام تا یاسوج بطور گسترده‌ پخش کنیم، همراهان عزیز جنبش کوششهای متفاوتي را با ایده های گوناگون و تحقيقات کیفی در این راه‌ در حال انجام دا‎رند . به دلیل غیر قابل انکار بودن ایده های گوناگون و تحقيقات کیفی لازم و ضرورتیغیر قابل انکار است كه بدانیم ،با كدام زندگي مخالفیم و در راستای این تلاش و مبارزه خود در این جنبش ،در آرزوي چه نوع زندگي هستيم ؟؟  قطعا این اساسنامه مورد سوالهای فراوانی در آینده‌  قرار مي‌گيرد که‌ در همین ابتدای راه‌ اعلام میکنیم تمام انتقادات را در راستای رسیدن به آزادی و حفظ آن در یک محیط کاملا برابر و دموکراتیک میپذیریم .زیرا اعتقاد داریم هر کس با هر موقعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی فقط حق یک رأی دارد و بس . در اين‌جا به برخی پرسشهای آمده‌ در طول این مدت میپردازیم پرسشهای مانند :چه چيز خوب و چه چيز زيباست؟ صحیح كدام است و اشتباه كدام است؟ چه چيز زشت و چه چيز بد است؟ بسيار پرسيده  شده‌ و مي‌شود . زيرا كه با طرح این سوالات است که ما را در رسیدن به اهداف این جنبش كماکان رشد و شکوفائی مورد انتظار را در ميان اين اصطلاحات اساسي پيشرفتی چشمگیر میبخشد. پرسش‌هايي از قبيل از كجا آمده‌ايم(ستم تاریخی بر ملت لـر )؟ زندگي سنتي چيست و چگونه از آن جدا شده‌ ایم ؟ همه با زندگي نوين چه ارتباطي داريم و جگونه با آن تنظیم رابطه ومرتبط شده ایم ؟ چگونه و برای چه اراده کرده ایم و خواسته ایم پيشرفت نمائیم ؟ این سوالاتی است که مکررا پرسيده مي‌شود و در اذهان بسیاری مسلما وجود ش تضادی برای عدم پیوستن به این جنبش بوده‌ و هست . از طرف ديگر عدم پيشرفت سريع جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 به صورت يك مبارزه‌ آزادیخواهی درنيامدن بيانگر چيست؟ تصاوير گوناگون حق تعیین سرنوشت و براندازی دیکتاتوری حاکم بر جان و مال و .... كدامند ؟آیا در کلیت این جنبش راه را برچه چيزي مي‌گشايد؟ اين‌ها مورد بازخواست قرار مي‌گيرند و سعي مي‌شود به شيوه‌اي صحيح مشاركتي در پيشرفت جوابها در چگونگی رسیدن به حق تعیین سرنوشت ، در اين جهت صورت گيرد.ضمن درس گرفتن از تجربیات مبارزات سایر ملل تحت ستم در ایران و سایر نقاط دنیا ، روش کپی برداری را فراموش کنیم ، زیرا که هر ملت دارای خصوصیات خاص خود میباشد و لذا بحث بر سر داده‌ها و ماتريال‌هايي موجود در مناطق لر نشین است كه در این جنبش مي‌تواند بعنوان حقيقي  عینی و مشخص به آن متكي بود . یک حقیقت واقعی این است که موارد بسياري تجربه شده و به‌ دست آمده كه مشابه آن در بسياري از كشورها با توجه به بافتهای آن اجتماع به دست نمي‌آيد. قهرماني ها و شاید تجربه گذشته در خيانتها و ميانه‌روي‌هايي  به عنوان تجربه در گذشته و درسهائی برای اکنون كه مبارزه رهايي ملي به رهبري واقعی مردم لـر و پیشتازی جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 آن را به‌وجود آورده خود موارد عظيمي هستند که آسان میسر نمیگردد . در آینده این حق طلبی حتي در مورد هر دوره این مبارزه و يا هر شخصيتي که در این را جانانه اقدام کند مي‌توان كتابي نوشت. ما سعي داريم در این اساسنامه و انتخاب این راه كه كلي‌ترين بيان اين موارد را در ارتباط با جنبش و دوره‌ي رهايي ملت لـر و سختیهایش را در مسیر مبارزه و قبل و بعد از پیروزی ارائه دهيم. این مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 سعي دارد كه از يك طرف حقيقت اليگارشيك ایران را  و از طرف ديگر واقعيت فئودالي و عشيره‌اي دوران قرون وسطايي منطقه‌ را و از طرفي وضعيت فقير و روستايي زحمتكشان، كارگران و همچنين شخصيت‌ها و مناسباتي را كه با گسستن  قيد و بندهاي فئودالي و عشيره‌اي شكل گرفته‌اند را بيان نمايد. این اساسنامه هم محصول توسعه‌ي عقیده آزادیخواه‌ی و کوشش در راه‌ آزادیبخشی است و همچنین تاحد ممكن مي‌تواند به توسعه‌ي عقیده آزادیبخشی شكل ببخشد. به عنوان مثال:اگرچه با رقص ، شعر، موسيقي و نقاشي آزادی بدست نمی آید ، ولي ما با كمك در توسعه‌ي ذاتي  شعر، موسيقي ، نقاشي و رقص شادی بخش لـری ، با کمک از این هنرها و رزم فکری و پراکتیک ، آزادی ما فرزندان ڵـر حتمي خواهد بود. هدف از ارائه این پيش‌نويس بعنوان مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 ، ارائه‌ي كمابيش محتواي موارد و جنبه های مختلف در بالا بوده است. پيش‌نويس مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  كه مي‌خواهيم توسعه‌اش بدهيم كم و بيش در اطراف سوالات بسیار زیادی  شكل مي‌گيرد و چه بسیار سوالات پیش بینی نشده ای را نیز که در مسیر راه پر از فرازو نشیبمان پیش رو خواهیم داشت. از يك نظر حقيقت موجود و شرائط مشخص مردم لـر همین و هم همين است. بعضی همراهان عزیز و آگاه سعي میکنند ارتباط اين حقيقت موجود را با تعصب و محافظه‌كاري عظيم، يعني نظام اليگارشي و پس‌مانده‌هاي فئوداليزم و در كنار آن چگونگي جلاي جامعه بوسيله مدرنيسم تقلبي نشان داده شود. اما و اما و اما ، همراه با تعريف ماهيت شخصيت انسان و حقوق انسانی آن ، يا شخصيت‌هاي موجود صاحب اتيكت‌هاي قلابي مانند تظاهر به وطن‌پرستي و تظاهر به چپ‌گرا ئی و وووو توضيح داده و میدهند ، اما با این تفاوت که چرا توضیح را نمیدهند ، که ارتباط هويت ملي با رهايي اجتماعي نوين چيست؟ و يا نمايندگي آنان در سطح ملل تحت ستم مانند لر چگونه است و چیست و کجاست؟ کلیه مبارزان در جنبشها و اینکه اين‌گونه شخصيت‌ها که در دوران تحت ستم و سرکوب بودن ،چگونه ظاهر شده و چگونه آنهابه مبارزه برای گرفتن حق تعیین سرنوشت خودش بمیدان آمده است؟
این جنبش همچنين از تجربیات نیروهای ميانه‌رو (دست به عسا)درسهای فراموش نشدنی گرفته است كه يك پايشان در قرون وسطي و پاي ديگرشان در فرماسيون اجتماعي نوين است و هميشه نمايندگي فكري هر دو دوره را متاسفانه داشته و دارند. تاریخ کنونی که مصادف با حاکمیت سیستم ارتجاعی جمهوری اسلامی است وکسانی قبل از آن که درحاکمیت ستمگرانه بر سرزمینهای لـر نشین بوده‌ اند،در هر مقطعي فرهنگ ضد انسانی و نگرش خاص خويش را تحميل مي‌كرده‌ اند و میکنند . با امید و اطمینان که در فرصتهای مناسب و توسط اندیشمندان ڵـر بعد از سرنگونی ستم ، اين‌ها را باید به نقدی تاریخی برای بستن راه‌ تکرار مجددشان كشيد. به ويژه موشكافي‌ با اهميتي در تحليلات این اقدامات جنبش مان كه در اين موضوع پيشرفتي را ايجاد نموده ـ از آن مي‌توان به عنوان تحليلات مقدمه ای هم ياد كردـ . به دیگر سخن ،يعني استفاده از اين موارد به عنوان يك ماتريال جهت گسترده‌ تر کردن این جنبش مي‌تواند كمكي مهم باشد. اين خطوط  تا کنون كمابيش در تحليلات و موضع گیریهای جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 مطرح گشته‌اند. تحليلات اساسی و پایه ای افراد در کنار زندگي آزادیخواهی و  آزمايش هر کدام از فرزندان لـر دربحبوحه‌ شرائط سخت که در آینده‌ به وجود خواهد آمد. زیرا اینها واقعیت هستند و به دیگر زبان يعني اين‌ها خيالات نبوده و نيستند بلکه حقايقي هستند كه مبارزه این جنبش آن‌ها را ايجاد نموده و خواهد نمود.
 اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 تا حدودي هم تلاش براي بيان یک احساس دوگانگي را در مورد تسلیم ستم شدن و یا مقابل ستم ایستادن را نشان مي‌دهد. درباره‌ي اشكال و مناسبات یک فرزند لـر كه بايد پشت سر گذاشته شوند و مناسبات و شكل زندگي‌ای كه بايد از آن محافظت كرد و آن را علاوه‌ بر به نقد ‌كشیدن ، تحليل کنیم  و از نو ايجاد ‌نمائيم . هر اندازه در اين كار از تجربه دیگران  به خوبي استفاده شود، به همان ميزان مشاركتي مثبت در رسیدن به هدف هم خواهد بود. البته مي‌توانيم خاطرنشان كنيم وقتي، حقايق تاريخي مبارزه‌ي این جنبش و شكل اجتماعی‌ای كه به آن باید تكيه ‌کند .، حقيقت و جوانب محتمل پيشرفت امروزه و مرحله‌ي تاريخ اخير آن را در سطحي علمی ارزيابي نماييم و زمينه‌اي اين‌چنينی را به جنبش ارائه دهيم، نيازهاي اين حق طلبی بر بنيادهاي حقيقتي آزادی و عدالت اجتماعی متكي است و بايد متكي باشد.
اگر این جنبش حق طلبی بر بنيادهاي حقيقتي آزادی و عدالت اجتماعی متكي است ، لذا در همان حال به‌وسيله‌ي انتقاد از موضع‌گيريي اشتباه كه این اشتباهات بر اساس داده‌هاي علمي به وجود آن پی برده میشود ،خود را از هر گونه تعصب عقب كشيده و خواهان آن باشد كه راه را برای خود و یارانش در آینده باز بگذارد تا با حفظ منافع مردم خود را با رفرميزه‌كردن، مدرنيزه نمايد و همچنين انتقاد از هر كسي كه نمايندگي آن موضع‌گيري را برعهده دارد، برآورده مي‌شود. همگام با اين در حد توان جهتي پيشرو به خود مي‌گيرد و در رابطه با پيشاهنگي، آرزو، اشتياق و آرمان خواهی را اساس مي‌گيرد. وقتي اين جنبش واقعيت موجود را بررسي نموده و مي‌نمايد، در واقع همراه با زيربنا و روبناي اجتماعي كه رو به فروپاشي و نابودی بوده و هست و زندگي فردي تمام ما فرزندان لـر به آن متكي است، اين واقعه را مشاهده كرده و به راديكالترين شيوه از آن انتقاد داشته و خواهد داشت . در هر حال این جنبش سعي دارد نشان دهد كه مورد جايگزين ستم سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی بر مردم  چگونه بايد باشد ؟ ارتباط  جايگزين با تمام اجزاي اساسي زيربنا و روبناي زندگي جديدي كه بايد پذيرفته شود را باید برقرار نمايد. اين مي‌تواند با نوسازي يك روحیه سرشار از انگیزه و منجر به تجديد بناي يك جامعه نوین در سراسر مناطق ڵـر نشین شود. این مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 در عين حال، كار بر روي چند اصل اساسی در اين‌جا بود، زیرا این مقدمه راه را بر تفسير اصول اساسنامه که بر نیازها و واقعيت تاريخي و اجتماعي مردم لر بنا شده‌ را باز میکند .  
آنچه که جنبش خواهان گسترش آن در اين عرصه هست و خواهد بود در واقع يك اساسنامه آزادیبخش و اهداف مشخص یک جنبش  رهائی بخش است. مي‌توان اين را مرحله‌ي بازكردنِ گره كوري كه در جامعه لـرايجاد شده، و يا مرحله‌ي به تصوير كشيدنِ روي‌آوري به سوي تشكلي نو با جنبشی سراسری و نه محلی (بختیاری ، لرستان ووو ) مانند گذشته و يا بيان نمودن نیاز این جنبش در سراسر مناطق لـر نشین است .  اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  از نظر ايدئولوژيك، سياسي و نظامي و همچنين استراتژي و تاكتيك بر یک هدف پافشاری مي‌نمايد و آن تنها و تنها حق تعیین سرنوشت برای تمام سرزمینهای ایران کثیرالمله است . پيشرفت‌هايي از اين نوع  در دنیا ايجاد شده و یا مي‌شوند خود ،در همان حال اگر جوابي به سوال منتقدان جنبش نباشد حداقل فرزندان لـر را از يك پيشرفت مهم شكلي از صحيح بودن كار و اهداف اين‌ جنبش آشكارا آگاه میسازد. بنابراين سوال"چگونه بايد جنبش را به پیش ببریم "براي يك مبارز لـر بسيار حياتي است. در حالي‌كه مبارزه‌ي رهايي ملي كه این جنبش پيشتازيش را بر عهده دارد، تمام جامعه را در بر خواهدگرفت . در اساسنامه علاوه بر اهداف به چگونگي گسترش يك شيوه‌ي زندگي آزادیبخشی را نه‌تنها براي يك مبارز بلكه براي تمامي افراد به صورت نيازي حتمي درآورده كه به اندازه‌ي آب و نان مهم میگردد. در جامعه‌ي ما عقب‌ماندگي‌هاي عظيم اقتصادی و مشكلات رفتاري (فرهنگی) به عینه وجود دارد . نیاز به این اساسنامه برای یک تنظیم رابطه منظم  كه به صورتي همه‌گير ارتباط اين مسئله را با ساختار اليگارشيك و پس‌مانده‌هاي قرون وسطي موشكافي كرده و آن را تحليل ‌نمائیم، مي‌بينيم كه درمقابل همه‌ي اشكال زندگي و روابطي كه بايد از هم فروپاشند و نسبت به آن‌ها كين وجود داشته باشد، احتياج به اشكال نوين زندگي و ارتباطاتی كه بايد ساخته شوند ،وجود  این اساسنامه مسلما ضرورت خود را بهتر نشان خواهد داد و میدهد . این مهم تنها و تنها با کوشش من و ماست که محقق میگردد ولاغیر .جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  آذر 1386 برابر با نوامبر 2007www.lorabad.com

 

تاريخ بروز رساني ( 16 شهريور 1388,ساعت 21:38:41 )

 

روز دادخواهی در عدالت کامل میرسد!!

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2975
  • جنبش رهایبخش لرستان
نوشته شده توسط atabak   
13 آذر 1386,ساعت 04:56:51

این مطالب از منبع ذکر شده در زیر تهیه گردیده است ، و جنبش رهایبخش لرستان از تمام  فرزندان لر از تمام مناطق لرنشین میخواهد با توجه به اسناد معتبر آن یعنی کتاب(  (كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني،  ) که یکی از کتابهای تدوین شده  حتی در زمان حاکمیت  قبلی بوده است توجه کامل نمایند. با توجه و عنایت ویژه به این حقیقت که؛ این کتاب تنها بخش کوچکی از جنایات را  با هدف و مقصود کاملا مشخصی در آن زمان تدوین گردیده است !

ما یاران شما در  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4

با استناد  و شواهد موجود و زنده در سراسر مناطق لــر نشین و طبق گفته سالمندان و تاریخ نویسان لر و این کتاب حاضر و فقط به صورت پراکنده   و فقط  ، آنهم برای آشنا کردن نیروهای ضد مردمی و سرکوبگر حاکمیت وقت و ریختن ترس این نیروها ، زیرا از رفتن به این منطقه ماموریتی از وحشت به درک واصل شدن سر پیچی میکردند ، نوشته شده است با صدای بلند اعلام می داریم! و  قطعا این کتب و تاریخهای تحریف شده مندرج در آنها ، هیچگاه نمی تواند تمام واقعیت اتفاق افتاده ، آگاهانه بدست جنایتکاران و فاشیست ها باشد.  قطعا در آینده این مستندات  تکمیل تر  و منظم تر توسط همه یاران  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  برای طرح شکایت در مراجع شناخته شده بین المللی  مانند ؛ دادگاههای  بین المللی عضو سازمان ملل متحد  ،  جمع آوری ، منظم و منتشر خواهد شد .  مبنا ومعیار همه این عدالتخواهی ها را اگر تنها اعلامیه جهانی حقوق بشر بدانیم  ، این حق مسلم و خلل ناپذیر تمام فرزندان لر  در تمام دنیا است که برای طرح یک دعوی بین المللی و گرفتن حقوق تاریخی پایمال شده یک ملت ستمدیده در سرزمینهای لر نشین از شهر کرد تا ایلام و از مسجد سلیمان تا خرم آباد  اقدام کند .  میتوانیم عاملان همه جنایات را در هر زمانی و از هر کجا ، به جرم جنایت غلیه بشریت به دست عدالت بسپاریم  . این دادگاه میتواند شامل همه کسانی که در زندانها جوانان بیگناه سیاسی و آزادیخواه را بطور دسته جمعی اعدام کردند تا کسانی که گروه گروه جوانان را به روی میدانهای مین در جنگ خانمان سوز هشت ساله میان دولتهای ستمگر ایران و عراق  میفرستاند ، و همچنین تمام کسانی که جوانان دلیر  را در هر کجا به جرمهای کاذب و ساخته شده دست رژیم  جنایتکار جمهوری اسلامی ، مانند بهانه اقدام علیه امنیت  کشور ، جوانان شجاع را با جرثقیل در میدانها و مراکز شهرها  حلق آویز میکنند ،مشمول تک تک آنان خواهد شد.  این شکایت و دادخواهی در عدالت کامل در داخل و خارج ، در آینده  نچندان دور باهمت و توان مبارزان راه رهائی بدست خواهد آمد و جنایتکاران را از آن گریزی نخواهد بود .

ملت لُر و ستمهای ملي در قرنهای اخير ^مسلما "يك نسل كشي واقعي بوده", كه از صفحات تاريخ معاصر ایران و منطقه زدوده شده است!!

...لُرها در قديم هم ثروتمند بودند و هم نيرومند. اما امروزه براي آنها فقط غرورشان باقي مانده است. چون از ثروت و نيرومندي ديگر خبري نيست.... به بعضي از دهات سر زدم، تعدادي از لُرها به‏علت ضعف ناشي از گرسنگي، حتي 5 دقيقه هم نميتوانستند روي پا بايستند... در ايران وقتي مي‏خواهند فقرزدگي را مجسم كنند مي‏گويند: من يك لُر هستم!... يا اينكه مي‏گويند: من يك لُر پاپتي (پابرهنه) هستم!... ... فقر بي‏اندازه لُرها، معلول تاراج و چپاول ارتش ايران بود. اين تراژدي به سياست رضاشاه در رابطه با مطيع كردن آنان مربوط مي‏شد... برنامه‏اي كه بالاخره به قتل‏عام و غارت آنها انجاميد... اما تا چه حد شخص رضاشاه مسئول تراژدي و مصيبت‏هاي وارده بوده، مسئله‏اي است قابل بحث. بعيد نيست كه او اطلاع كافي نداشت كه ارتش او با لُرها چه كرده و چه مي‏كنند. شايد هم اطلاع داشت اما چشم و گوش خود را بسته بود. به هر تقدير يكي از ننگين‏ترين فصول تاريخ سلطنت رضاشاه به دست يكي از افسران او كه بين ايرانيان به «قصاب لُرستان» مشهور است، نوشته شده است. (ويليام او. داگلاس. سرزمين شگفت انگيز و مردمي مهربان و دوست داشتني. صفحات 170و167و159)  اسناد و مدارك تازه و نو يافته، چون نامه‏ هاي محرمانه و خصوصي دربار قاجار و پهلوي، خاطرات سياسيون و نظامياني كه خود شخصاً در وقايع مناطق لُرنشين و قلع و قمع ‌آنها دخيل و ناظر بوده يا حضور داشته‏اند و هم‏چنين سفرنامه‏ها وخاطرات سياحان بيگانه كه همزمان با وقايع اخير، به اين مناطق سفر داشته‏اند كه چندي است كه به همت برخي مترجمان، برگردان و در اختيار افكار عمومي قرار گرفته، خود بهترين داور جهت قضاوت است كه گوشه‏هايي پنهان از اين دو سده جنايت، پاكسازي و نسل‏كشي قومي حكام فاجر و جابر را در حق قوم لُر برملا مي‏كند.از اين جمله، ناصرالدين شاه در جواب نامه‏اي از ظل‏سلطان، فرزند خود،كه در آن نامه از والي لُرستان و ايلخاني بختياري به سعايت و بدگويي پرداخته، و از سفر سياحان خارجي به اين منطقه، اظهار بدگماني كرده، چنين پاسخ نوشته است:«...طوري باطناً بكنيد كه به آنها (سياحان خارجي) خوش‏نگذرد و يك اسباب وحشتي در سياحت خود ملاحظه كرده، ديگر ميل نكنند به سياحت،  و اين فقره را هم از الوار و اكراد بدانند نه از شما...» (اسناد نويافته، ابراهيم‏صفايي، سندپانزدهم،ص87) نامه بالا، از آن جهت حائز اهميت است كه همزمان دو سه تن از سياحان فرنگي در لرستان به طرز مشكوكي به قتل مي‏رسند كه بدنامي آنان برگردن ياغيگري لُرها افتاد!رضاشاه نيز، طبق دستورالعمل بالا و سياست داخلي قاجار، زمينة حمله به لرستان را با چنين بهانه‏اي چيد و با تمهيداتي، در لرستان، سرلشكر امير طهماسبي، وزير راه را، كه دلخوشي از او نداشت، به توسط عمال خود به قتل رساند و آن را به لُرها نسبت داد! «... اشتباه كوچك قاتلين كه در لباس محلي با لهجه غليظ تهراني صحبت مي‏كردند، معلوم كرد كه مرتكبين قتل غير محلي و بطوري‏كه به زودي معلوم شد، دو نفر از گروهبان‏هاي لشكر بودند...» (كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني، جلد1، ص 65)قصاب لرستان  رضاشاه با چنين ترفندي، بزرگترين لشگركشي حكومت خود، به فرماندهي سپهبد امير احمدي معروف به قصاب لرستان را عليه اتباع لُر خود، فراهم كرد و فجيع‏ترين قوم‏كشي تاريخ معاصر ايران را رقم زد كه متأسفانه نويسندگان، تاريخ‏نويسان و سياسيون مزدور و قلم به مزد در ايران، از كنار آن به راحتي گذشته و از تاريخ معاصر آن را حذف كرده‏اند. فجايعي كه شايد مصايب اقوام كرد و بلوچ و تركمن در تاريخ معاصر ايران، در برابر آن كوچك مي‏نمايد. «....يعني لُرها را واقعاً «قلع و قمع» كرد. به طوري‏كه پشتكوه براي سال‏ها خالي از سكنه شد. به همين جهت عنوان قصاب به او دادند....» (كهنه سرباز ...جلد 1، ص 55) ويليام‏ او. داگلاس، قاضي مشهور ديوان عالي كشور امريكا كه اندكي پس از قوم‏كشي لُرها، به لرستان سفر كرده و قصاب لرستان را نيز حضوراً ملاقات نموده، در سفرنامه خود، سرزمين شگفت‏انگيز، فجايع و قتل و غارت عمال حكومت وقت، سپهبد امير احمدي و سپهبد حبيب‏اله‏خان شيباني، نسبت، به لُرهاي لرستان، بختياري، بوير احمد و ممسني را به تفضيل شرح داده كه برخي از وقايع فجيع كه خود ديده و يا شنيده، بسي شگفت‏انگيز و متأثركننده است. او از زبان پير مردي لُر كه استثناً از قتل‏عام قصاب امير احمدي، جان به در برده، چنين مي‏نويسد: «من از او سؤال كردم كه درباره امير احمدي چه مي‏داند؟ او نگاهي عجيب و پرمعني به من كرد و سري تكان داد، شرح داستان را با احتياط تمام آغاز كرد و من خيلي تلاش كردم تا او را به بازگو كردن جزئيات ماجرا ترغيب نمايم و به او قول دادم كه آنچه را كه او مي‏گويد براي كسي فاش نكنم يا لااقل اسمي از او به ميان نياورم.... .....ما صد نفر بوديم كه در بيست كلبه كوچك و چادر  زندگي مي‏كرديم، هزارها رأس بز وگوسفند وهزار رأس گاو وگوساله و قاطر و ده‏ها اسب داشتيم، تعدادي از جوانان ما در قلعه فلك‏الافلاك محاصره شده بودند. جوانان ما بلا استثنأ كشته شدند. خوانين ما را دار زدند. ارتش پيروز شده بود. نبرد دفاعي به پايان رسيده بود حالا ديگر مانعي در راه جادّه‏اي كه رضاشاه در نظر داشت بسازد وجود نداشت.» او داستان خود را چنين ادامه داد: «چند روز بعد در اوردوگاه خود نشسته بوديم كه از دور گـرد و خـاك زيادي را مشـاهده كرديم عده‏اي از سوار نظام ارتش بودند كه چهار نعل به‏طرف كلبه ‏هاي م مي‏آمدند. سرهنگي هم فرمانده اين واحد بود وقتي كه به اردوگاه ما رسيدند سرهنگ با صداي رسا و بلند فرماني صادر كرد و با اين فرمان سربازها از اسب پياده شدند. سپس سرهنگ فرمان قتل عام ما را صادر كرد و در اجراي اين فرمان سربازان ما را هدف قرار داده شروع به تيراندازي كردند. تعدادي از كودكان ما هنوز در گهواره در خواب بودند و تعدادي در گوشه وكنار بازي مي‏كردند. سربازان به هر بچه‏اي كه مي‏رسيدند او را مي‏گرفتند و لوله هفت‏تير خود را در شقيقه او مي‏گذاشتند، ماشه را مي‏كشيدند و مغز او را متلاشي مي‏كردند. زنها جيغ مي‏كشيدند و از چادرها به بيرون مي‏دويدند. زن من در گوشه‏اي خزيده بود واز ترس مثل بيد مي‏لرزيد. من جلوي او ايستاده بودم و كاردي هم در دست داشتم كه يك مرتبه صداي تيراندازي بلند شد و من نقش زمين شدم و از حال رفتم.» «وقتي به هوش آمدم، زنم را در كنارم ديدم كه خون از بدنش جاري است. جسد او و جسد چند زن وبچه ديگر، روي زمين افتاده بودند. همه اينها در اثر اصابت گلوله‏هاي سربازان كشته شده بودند. ولي خود من در اثر اصابت گلوله‏اي كه در گردنم فرورفته بود، زخمي شده بودم و آنها به خيال اين كه من مرده‏ام، مرا رها كرده بودند تا اگر احيانأ كشته نشده‏ام با يك مرگ تدريجي و زجرآوري بميرم. من پس از هوش آمدن بلافاصله چشمانم را بستم و در همان وضع بي‏حركت باقي ماندم، چون صداي سرهنگ را شنيدم و متوجه شدم كه او و سربازانش هنوز محل را ترك نكرده‏اند. من از گوشه چشم و از زير پلك‏هاي نيمه باز آنها را ديد مي‏زدم. شما ممكن است حرف مرا باور نكنيد. شما قطعأ آنچه را كه من ديدم باور نمي‏كنيد ولي قسم به ناني كه در سفره اين خانه هست آنچه مي‏گويم حقيقت دارد» شرط‏بندي برسرمسافت دويدن اجسادبي سر!خلاصه پيرمرد به سخنان خود چنين ادامه داد: «سرهنگ چندين نفر از جوانان ما را كه اسير كرده بود جمع كرد و بلافاصله دستور داد با زغال آتش روشن كنند. من فورأ متوجه شدم در حال تدارك چه جنايت فجيعي است. او دستور داد يك طاوه آهني بزرگ آماده كنند و طاوه را روي آتش بگذارند تا خوب تفته و قرمز رنگ بشود، آنگاه دستور داد يكي از جوانان لُر را بياورند. دو نفر سرباز دستهاي جوان را محكم گرفتند و سومي هم با يك شمشير تيز در عقب او ايستاد سپس با اشاره سرهنگ، سرباز جلاد با شمشير سر جوان را قطع كرد. هنگامي كه سر از بدن جدا شد و به كناري افتاد، سرهنگ فرياد كشيد: « بدو...بدو» و همزمان يكي از افراد طاوه سرخ شده را روي گردن بريده چسباند. جسد بي‏سر از جا بلند شد و يكي دو قدم دويد و بعد افتاد. سرهنگ مثل اينكه از اين عمل شنيع خود رضايت حاصل نكرده باشد فرياد كشيد: «آن جوان بلند قد را بياوريد. فكر مي‏كنيم كه او بهتر از اين‏ها بدود.» خلاصه آن بيچاره را هم آوردند و اين بار با دقت بيشتري سر او را بريدند و طاوه آهني را روي گردن بريده محكوم قرار دادند به طوري‏كه اين بار جسد بي‏سر توانست يكي دوقدم بيشتر بدود، خلاصه اين عمل سبعانه ادامه پيدا كرد تا اينكه يك بار سرهنگ خودش شخصاً در اين عمل شنيع شركت كرد و اين بار خود مسئوليت گذاشتن طاوه آهني تفته را روي گردن محكوم قبول نمود ولي چون او به موقع نتوانسـت طاوه را روي گردن بريـده قرار دهـد، لذا وقتـي جلاد سر محكوم را از تن جدا كرد خون از گردن محكوم در حدود يك متر فواره زد و سر و روي او و همه اطرافيان را خوني كرد.» «پس از اين كه چند نفري از جوانان با اين وضع فجيع كشته شدند، فكر تازه‏اي در مغز ديوانه سرهنگ خطور كرد تا بر سر مسافت دويدن اجساد بي‏سر شرط‏بندي كنند و بر سر تعداد قدم‏هايي كه اجساد مي‏توانند بدوند برد و باخت راه بيندازند.»«خلاصه اين جنايت بارها و بارها تكرار شد تا آنجا كه بالاخره اجساد و سرهاي همه محكومين هر كدام يك طرف روي زمين تلمبار شد. گفتني است كه هربار كه اين عمل وحشيانه انجام مي‏شد خود سرهنگ و افسران و درجه‏داران و ساير افراد مثل تماشاچيان مسابقه فوتبال با دست ‏زدن و هورا كشيدن و هلهله دوندگان را تشويق مي‏كردند كه قبل از افتادن هر چه بيشتر بدوند.» این شهادت را ثبت کنیم !!پيرمرد كه از فرط خشم و غضب صورتش به زردي گرائيده بود مكثي كردو من از اين فرصت استفاده كردم و پرسيدم: «خوب، بالاخره در اين مسابقه دو اجساد، برنده چه كسي بود؟» او چند دقيقه‏اي سكوت كرد سپس گفت: «سرهنگ در اغلب شرط‏بندي‏ها، برنده شد: فكر مي‏كنم فقط در يكي از شرط‏بنديها كه جسد توانست 15 قدم بدود، هزار ريال برنده شد.» من مجدداً رو به او كرده پرسيدم: سرهنگ بعد از اين ماجرا چه كرد؟ او در پاسخ به اين سئوال چنين گفت: «خوب معلوم است كه چه كرد، او دستور داد همه گاوها و گوسفندان و اسب و الاغ‏ها و ساير اغنام و احشام ما را ببرند و روز بعد چند كاميون آوردند و همه اسباب و اثاثيه و بالاخره همه دار و ندار ما را از قبيل قالي‏ها و سماورها و بشقاب‏ها و طلاآلات و زينت‏آلات و لباس‏هاي ما را بار كاميون كردند و بردند.» پرسيدم: «تو در اين گيرودار  چه كردي؟» جواب داد: «من خودم را به طرف چشمه‏آبي كه داخل درّه كوچكي قرار داشت كشيدم و زخم خود را شستشو دادم. من آنقدر ضعيف شده بودم كه دو شب تمام قدرت حركت را نداشتم تا اين كه روز سوم قدري حالم بهتر شد و توانستم روي پاي خود بايستم و اجساد را به سختي و زحمت زياد دفن كنم. همه مردها و زن‏ها و بچه‏هاي ما بلا استثنأ كشته شده بودند و لاشخورها گرد آنها جمع شده بودند. بطوري‏كه من براي دفن كشته‏ها مجبور بودم آنها را از اطراف اجساد دوركنم.» مجدداًپرسيدم: «بعد از آن براي سرهنگ چه اتفاقي افتاد؟» او در پاسخ با نفرت و تحقير غير قابل وصفي گفت: «سرهنگ؟! ايشان به پاداش شاهكارهايي كه در لُرستان انجام داده بود، به درجه ژنرالي ارتقاء يافت و بعدها هم وزير جنگ شد.» پرسيدم: «آيا او هنوز زنده است؟» او در جواب گفت: «بله زنده است و در تهران زندگي مي‏كند. او اموال غارت شده از دهات ما را بار كاميون‏ها كرد و به‏غنيمت برد.«بله آن سرهنگ امروز به تيمسار اميراحمدي قصاب لرستان معروف است.» بالاخره پس از دقايقي سكوت لب به سخن گشود و گفت: «ميداني....من يك ايراني هستم ، من كشورم را دوسـت مي‏دارم. من حاضـرم جانم را فداي كشورم بكنم، ولي چه‏كنم كه مجبورم به اين حقيقت هم اعتراف كنم كه من از نظامي جماعت متنفرم و اميدوارم كه تا من زنده‏ام به‏چشم خود ببينم كه خداوند انتقام ما را از آنها بگيرد.» ساكت! واِلا ميگم اميراحمدي تو را بخورد! ويليام‏داگلاس، بعدها خود شخصاً قصاب لرستان را ملاقات كرد و چنين نوشت: «مدتي بعد از اين ماجرا بود كه من اميراحمدي را در يكي از گاردن پارتي‏ها در تهران ملاقات كردم، او مردي بود چهارشانه راست قامت كه ظاهراً شصت ساله بنظر مي‏رسيد. او ضمناً داراي يك سيبيل سياه چخماقي و چشماني نافذ بود: او يك سري دندان‏هاي طلايي داشت كه هنگام خنديدن به‏خوبي نمايان مي‏شد. به زبان روسي و تركي آشنايي داشت و در ارتش قزاقستان در روسيه آموزش ديده بود. در آن ايام هنوز هم آثار تكبر، نخوت و جسارت از سيمايش و به‏خصوص از طرز صحبت و آهنگ صدايش حتي هنگام بحث‏هاي خصوصي و خودماني‏اش هويدا بود. در اين حيص و بيص خانمي از او سؤال كرد: «تيمسار! مناسبات شما با مردم لُرستان در حال حاضر چگونه است؟» او در جواب گفت: «آنها با احترام از من ياد مي‏كنند. امروز اسم من در اغلب خانواده‏ها مطرح است.» خانم دوباره سؤال كرد: «ولي چگونه؟» او خنديد، با اين خنده همه دندان‏هاي طلايي‏اش نمودار گرديد و پس از مدتي خنديدن گفت: «به اين نحو، كه اگر كودكي در لرستان گريه بكند، مادرش براي ساكت كردن او مي‏گويد: ساكت! والاّ ميگم اميراحمدي تو را با خودش ببرد.»  لشكر شرق، آوارگان لُر راتحويلبگيرد!فجايع پس از قتل عام نيز شنيدني است: «... در پشتكوه، فقط آن عده‏اي از لرها كه به عراق گريختند، زنده ماندند و بقيه تمام كشته شدند، در پيشكوه كه به علت فعاليت راهسازي و وجود مهندسين و تكنسين‏ها، كشتار به آن صورت ميسر نبود، تصميم به كوچاندن لُرها به خراسان گرفته شد كه چگونگي عمل غيرانساني آن، ممكن است خود موضوع تراژدي كم نظيري باشد.»                                                 (كهنه سرباز ....جلد 1 ص 66)  «... براي جلوگيري از اغتشاشات حاصله، بعضي از طوايف كه اقامت آنها در برخي نقاط لرستان، مضر و اصولاً تحريكات مي‏نموند، اين قبيل طوايف كوچ داده شده و در حدود تهران تا خراسان و از طرفي خوزستان اسكان پيدا كردند....» (كاوه بيات، گزارشي از عمليات نظامي لرستان درسال 8 و 1307 شمسي توسط تيمسار رضاقلي ‏جلاير، مجله شقايق، سال 1376، ش2، ص66)  «...گروهان هنگ آهن، الوار را تا شاهرود رسانيده، در آنجا تحويل لشكر شرق نمود. كوچاندن اين الوار بسيار مشكل و كار پرزحمتي بود. يك قسمت ديگر از الوار پس از چند روز كوچانده شدند و در ورامين سكني گزيدند... به اين ترتيب قضيه لُرستان خاتمه پيدا كرد. از اين تاريخ به بعد شروع به استفاده از موقعيت شد و براي عمران وآبادي لُرسـتان نقشـه‏هايي طـرح و  عمل شد(؟؟!!)...» ( كاوه بيات، گزارشي از عمليات نظامي لرستان ... ص 76) اينكه، نقشه‏هاي وعده شده بالا، جهت عمران و آبادي لرستان و مابقي سرزمين‏هاي لُرنشين، آيا طي پنجاه سال حكومت پهلوي طرح و عملي شد، قضاوتش با خوانندگان منصف است.؟! اما داستان تبعيديان لُر و پيامدهاي آن و كوچ‏هاي اجباري نيز حكايت خود را دارد كه سخت متأثر كننده است. هزاران خانواده لُرفيلي و لُر بختياري، طي اقدامي عجولانه با خشونت تمام توسط نظاميان از كوهستان زاگرس به صحرا و بيابان‏هاي خراسان و قم و...يعني هزاران كيلومتر دورتر از سرزمين آبا و اجدادي خود كوچانده شدند.  

 

پناهیان٬ عضو قرارگاه «عمار»امام فتوا داد ماکشتیم

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
22 دی 1392
بازدید: 1481

اعدام‌ هزاران نفر در سال ۱۳۶۷ با «اجازه» امام و

حکم قوه قضائیه به اجرا گذاشته شد
===================
علیرضا پناهیان٬ عضو قرارگاه «عمار» اعلام کرد

اعدام‌ ده ها هزار نفر در سال ۱۳۶۷ «دستور اسلام» بود که

با «اجازه»خمینی و حکم قوه قضائیه به اجرا گذاشته شد.

به گزارش روز چهارشنبه (۱۱ دی) دیگربان به نقل از سایت رسمی سپاه تهران٬ آقای پناهیان این مطلب را در جمع هیات‌های مذهبی شمال غرب تهران بیان کرده است.

وی گفته وقتی «امام» اجازه داد دستگیر شدگان «منافقین» با حکم قوه قضائیه اعدام شوند٬ حسینعلی منتظری «نتوانست اقتدار امام در اجرای دستورات اسلام را درک کند و از امام برید.»

در تابستان ١٣۶٧ براساس گزارش‌ها هزاران زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی اعدام شدند که تاکنون از آمار دقیق این قربانیان اطلاعی در دست نیست.

اتهام این زندانیان به طور کلی همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیف‌های مختلف گروه‌های چپ و کمونیست اعلام شده بود.

آیت الله حسینعلی منتظری یکی از معدود مقام‌های وقت جمهوری اسلامی است که در خاطرات خود به این اعدام‌ها اشاره و با آن مخالفت کرده است.

پناهیان با اشاره به همین موضوع مدعی شده «آقای منتظری فاقد عدالت لازم برای مرجعیت بود ولی هنوز عده‌ای از سران سیاسی مملکت با افتخار خودشان را مقلد آقای منتظری می‌دانند.»

وی افزوده «امام در زمان حیاتشان می‌خواستند با آقای منتظری محکم‌تر برخورد کنند. مرحوم مشکینی و دیگران وساطت کردند و امام به آن‌ها گفت بعدا پشیمان می‌شوید.»

این روحانی تندرو در ادامه سخنان خود با اشاره به اختلاف خمینی و منتظری و برخی وقایع دوران پیامبر اسلام گفته از آنجا که پیامبر «قدرت» اجرای برخی احکام را نداشت «غریب» بود.

این عضو قرارگاه «عمار» اظهار کرده «وقتی پیامبر خدا به علت جهالت مردم نمی‌تواند ۱۲ نفر را که نقشه قتلش را ریختند مجازات کند و حتی آن‌ها را رسوا کند٬ مصداق غربت است.»

وی اضافه کرده پیامبر اسلام به این خاطر نتوانست آن‌ها را مجازات کند که «زمانی از سران بودند و مردم درک مجازات این سران منحرف را نداشتند، قدرت یعنی اگر کسی جرمی انجام داد بدون ترس از افکار عمومی بتوان آن را مجازات کرد.»

به نظر می‌رسد این اظهارات علیرضا پناهیان٬ به عدم مجازات میرحسین موسوی و مهدی کروبی مربوط باشد.

این دو رهبر جنبش سبز بیش از سه سال است که بدون محاکمه در حصر به‌سر می‌برند و طی این مدت اتهام‌های فراوانی علیه آن‌ها مطرح شده٬ اما نظام از محاکمه علنی آن‌ها خودداری می‌کند.

پناهیان در بخش پایانی سخنان خود گفته «امام زمان پس از ظهور غیر از دشمنان اسلام، سران منحرف پای رکاب خودشان را گردن خواهد زد که این یعنی قدرت اسلام.»

وی افزوده «کسانی که برای غربت اهل بیت گریه می‌کنند باید برای به قدرت رسیدن آنان تلاش کنند و حتی از آبروی خویش برای آن‌ها هزینه کنند.»
  ارسالی یاران جنبش رهائی بخش لرستان برای درج در سایت www.lorabad.com 

About the campaign This Campaign is a social movement that has been initiated by a group of individuals composed of the families of the victims, former political prisoners, the suvivers of mass killings of 1980s, political and labour activists, women´s... rights activists, lawyers, students, Children´s rights activists, writers, artists and human right activists, who have been holding regular meetings since October 2007 to assess the possibility of setting up a Commission of Inquiry and an internationally symbolic tribunal. The aim of this campaign is to investigate the mass executions and massacre of political prisoners in 1980s and to hold the Islamic Republic of Iran accountable for its crime against humanity. The Campgain has a clear historical precedent and will be modelled on the tribunals set up by Bertrand Russell and Jean Paul Sartre in their 1965-1967 world campaign against the American atrocities in the Vietnam War. In late 1967, the campaign planned two sessions in Paris and Copenhagen, but, due to the French government refusal, the Paris hearing was moved to Stockholm. The Copenhagen session resembled a Truth Commission. A panel of twenty five prominent legal experts, writers, poets, journalists, academics, philosophers, political activists and representatives of labour movements from eighteen countries was chaired by Russell and Sartre. The tribunals were held in Stockholm and Copenhagen and attended by such world famous writers as Simone De Beauvoir and several noble laureates. Our own task is different in many ways and more difficult, but the same responsibility remains. How can such atrocities be prevented? The procedures of a trial or a truth commission are impossible to implement. We do not represent any state power, nor can we compel the perpetrators responsible for crimes against the people of Iran to stand accused before us. We believe that these apparent limitations are, in fact, virtues. We are free to conduct a solemn and historic investigation, unrestricted by the confines of state or other such obligations. The proposal will allow tens of thousands of families of victims to have a voice. We have learned from history if the account of an atrocity does not transcend the boundaries of a country, and if the world doesn’t hear about it, history will repeat itself and human society will witness such crimes again and again. This Tribunal will examine all the evidence that may be placed before it by any source or party.The evidence may be oral, or in the form of documents. No evidence relevant to our purposes will be refused attention and no competent witness who wishes to testify at the inquiry will be denied a hearing. Stages of the investigation According to the proposed plan, the Tribunal will compromise of two stages: A “Commission of Inquiry” and the “tribunal”. The Commission of Inquiry will aim to collect statements, witness documents, dossiers and to publish and report on extensive executions in the early 1980s as well as mass execution of political prisoners in 1987. The commission will also prepare recommendations regarding instances of human rights violation, arrest, torture and execution of political opponents and ways of avoiding such violations in future. Commission of Inquiry allow victims, relatives of victims, journalists, experts and perpetrators to come forth and provide testimony. The strict rules governing the introduction of evidence in trials are typically more relaxed in truth commissions. As a result, during truth commissions, there is a greater opportunity for individuals to come forward with stories of harms they have suffered. The raison d'etre of the Truth commission is to allow victims to have a voice, to publicize the abuses of human rights, and to account for past atrocities. The Commission of Inquiry, set up to investigate the murder of political prisoners, will be an unusual phenomenon, because In addition, the prosecution taken up by the commission is unusual as it will deal with human rights violation by a government that is still in power. The Commission would require a panel of international experts (preferably composed of legal, political experts, academics and reporters). Although the presence of lawyers/judges is important, it is preferable that the panel of experts is not comprised exclusively lawyers/judges, since such a panel would convey the impression that the commission is intended as a legal proceeding rather than as a fact-finding proceeding. A professionally diverse panel would be best. The jury will be supplied with witness statements from the victims, their families and experts over a period of one to two weeks. During this period, individuals who produce statements can appear in person or deposit witness statements in writing. Witnesses must limit their statements to personal experiences or areas of expertise. For example, families of political prisoners must limit their statements to what happened regarding the death of their relatives. Once the jury heard all the statements , it must produce a written report, encompassing all of its finrdings , publish the report and submit it to the court. The report must provide detailed research of the events of 1980s and in particular the events surrounding mass execution of prisoners in the summer of 1988, referring to those responsible for these crimes , clarifying how the court should investigate this matter. The court The court's proceedings will also be unusual, because amongst trials held over the last 100 years, it will be the second peoples court, taking up the case against a government, the other one being the Russell tribunal , held against the crimes of the United States in Vietnam. The tribunal will investigate the findings of the truth commission and will issue a judgements based on this. The court needs a jury (an international panel) with members from well known, progressive writers, reporters, lawyers, academics, political and labour activists , intellectuals from various countries. The important issue is that representatives from the families of those executed should be present in the commission and the court. There is no need for two separate juries. We propose a panel with twenty members and a smaller group, about a third of the panel, will be elected to run the commission. As the dossier of this bloody decade in Iran, has so far been ignored by the international media, it would be best if the panel would be made up of influential international figures It is important to involve independent human rights, legal and reporters organisations from other countries, especially those involved in similar experiences, such as families of political prisoners executed in Chile, mothers of the disappeared in Argentina, political prisoner support groups in Turkey... As more organisations get involved, we can rely on increased publicity, both before and after setting up the tribunal. No doubt, it is important that the commission draws the attention of mass media to its proceedings . Reporters must be given the opportunity to cover the statement of witnesses (unless a witness has requested privacy). In addition , published reports must be distributed amongst Iranian and non Iranian media outlets. Members of the jury have a duty to write reports and articles regarding their experience in the jury or the panel. The final report of the truth commission and the court's verdict should be used for publicity internationally.

 

اعتراف فرمانده قاتل نیروی انتظامی در شلیک بمردم 1388

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
اخبار
22 دی 1392
بازدید: 3323
  • اخبار

فرمانده پایگاه بسیج میدان آزادی بعد از ۴ سال:

به پاهای معترضان شلیک کردیم

فرمانده وقت حوزه ۱۱۷ «نینوا» ناحیه «قدس»

سپاه تهران پس از چهار سال٬ گزارش‌ها درباره تیراندازی مستقیم

نیرو‌های بسیج به سمت معترضان به نتیجه انتخابات

سال ۸۸ در میدان آزادی تهران را تائید کرد.

این فرمانده بسیج که نامش فاش نشده٬ روز دوشنبه (۹ دی) در گفتگو با سایت رسمی سپاه تهران به تشریح جزئیات درگیری ۲۵ خرداد نیروی‌های بسیج حوزه ۱۱۷ «نینوا» با معترضان پرداخته است.
در این درگیری دست‌کم هفت تن از معترضان به نتیجه انتخابات جان خود را از دست دادند٬ اما مقام‌های سپاه و بسیج هیچ‌گاه مسئولیت تیراندازی مستقیم به سوی مردم را نپذیرفته بودند.
پس از گذشت چهار سال از آن زمان٬ فرمانده این پایگاه بسیج گفته «در این درگیری تنها چند اغتشاش‌گر که بدون توجه به هشدار‌ها وارد محوطه حوزه شده بودند از ناحیه پا مورد هدف قرار گرفتند.»
وی با این وجود گفته نیرو‌های بسیج که «مجبور به دفاع از خود شده بودند» هرگز به سمت مردم تیراندازی نکرده و «فتنه‌گران» عامل مرگ هفت نفر در این درگیری‌ها بودند.
مهم‌ترین اظهارات این فرمانده بسیج:
{تجمع کنندگان مقابل پایگاه بسیج} مسلح بودند و به سمت {نیروی‌های بسیج} شلیک می‌کردند و تعدادی از لیدر‌ها مسلح بودند و به صورت نامحسوس از لابه لای جمعیت شلیک می‌کردند.
{معترضان} از دیوار پایگاه بالا می‌آمدند و می‌گفتند که ما می‌دانیم این تیراندازی شما مشقی است ولی از سوی دیگر عده‌ای از مردم تیر می‌خوردند.
ما مجبور به دفاع شدیم و مجبور شدیم چند نفر از آشوبگرانی که داخل حوزه وارد شده بودند را از کمر به پایین هدف قرار بدهیم.
بیش از ۶۰۰ -۷۰۰ کوکتول مولوتف که برخی از آن‌ها آلمانی بود به سمت ما پرتاب شد.
بسیجیان تلاش زیادی کردند تا حوزه سقوط نکند. حفظ آبروی نظام و بسیج برای ما بسیار مهم بود و به همین دلیل همه تلاش خود را کردیم.
{معترضان} تصمیم داشتند به هر قیمتی حوزه را تصرف کنند و با ضبط سلاح‌ها آشوب گران را مسلح کنند که اگر محقق می‌شد شاهد جنگ شهری بودیم.
با عده قلیلی که در حوزه حضور داشتند دفاع کردیم و آن روز امداد غیبی به ما کمک کرد. از خودگذشتگی و نیت پاک سربازان امام زمان باعث شد بتوانند با جان و دل از حوزه دفاع و روحیه خود را حفظ کنند.
ما قریب به یک ساعت و نیم تا دو ساعت از تیرهای مشقی استفاده کردیم و تیر هوایی شلیک می‌کردیم و سلاح‌ها در اختیار چندنفر خاص که توانمند بودند قرار داشت.
در این درگیری تنها چند اغتشاشگر که بدون توجه به هشدار‌ها وارد محوطه حوزه شده بودند از ناحیه پا مورد هدف قرار گرفتند.
آشوب گران با هدف سقوط حوزه و رعب و وحشت بسیجیان حمله کردند و این را می‌دانستند اگر بسیج را از صحنه فتنه حذف کنندعملا می‌توانند بر تهران مسلط شوند.
تصور من این است که اگر آن روز حوزه سقوط می‌کرد و سلاح‌های ما دست آن‌ها می‌افتاد شاید اوضاع مانند سوریه می‌شد.

ارسالی یاران جنبش رهائی بخش لرستان جهت درج در سایت www.lorabad.com 

تاريخ بروز رساني ( 11 دي 1392,ساعت 20:42:41 )

 

واگذاری مافیا گونه مخابرات به پاسداران

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
اخبار
22 دی 1392
بازدید: 2984

اعترافات یک وزیرتبهکار در ادامه جنگ گرگهای 

 محمدسلیمانی وزیرمخابرات  مافیای ملاها و اولین دولت احمدی نژاد

این مطلب را ما که به عنوان مخالف قلمداد میشویم نمیگوئیم!!

 محمدسلیمانی را پس ازکامران دانشجو باید بحق یکی ازتبهکارترین وزرای دوران معاصرنامید  وی با گردآوردن تعدادی از سرداران سپاه که دربخش مخابرات ویگان جنگ  الکترونیک آن نهاد فعال بودند و استقرارآنها درتمامی نهادها وارگان های  کشور که به نحوی درسازماندهی مافیای مخابرات ومتصل به بیت رهبری نقش داشتند شبکه ای را بوجود آورد که تاهم اکنون موفق به بستن کامل دست وپای بخش  خصوصی ومردم درزمینه استفاده ازفضای مخابرات وسایبری کشورآنهم درقرن 21 شده اند.

 

درزمان مدیریت این وزیرنالایق وفاسد بود که سانسوروفیلترینگ نهادینه شد، بحث  اینترنت ملی با هدف تبدیل فضای سایبری ایران به کشوری مشابه کره شمالی  ودرواقع تبدیل اینترنت به اینترانت درکشورشکل گرفت، قرارداد قانونی ترک سل  که شراکت مخابرات دولت خاتمی با کنسرسیوم (نرکیه –اریکسون) بود لغو وتحت  عنوان ایرانسل به حوزه رهبری باطرفیت شرکت ام تی ان آفریقای جنوبی (باثبت  شرکت ایرانسل دردوبی برای عدم امکان حسابرسی ازآن درایران) انتقال یافت،  مناقصه واگذاری 51% ازسهام مخابرات به برنده آن یعنی کنسرسیوم پیشگامان  کویریزد لغو وباکمک محسنی اژه ای وزیراطلاعات دولت نهم تحت عنوان ملاحظات  امنیتی به کنسرسبوم اعتمادمبین متشکل از سپاه وستاداجرایی فرمان امام  باپایین ترین قیمت وشرابط پرداخت اقساطی طولانی مدت آنهم ازمحل درآمدهای  آتی وهمراه با تعیین نرخ وتعرفه توسط خود آنها واگذارشد. تروردکتراحمد  معتمدی وزیرمخابرات دولت خاتمی که ازمخالفان وافشاگران سرسخت معامله  مافیایی فوق بود ونیزمرگ مشکوک دوتن ازسرداران اصلی وجوان دخیل دراین  فعالیتها یعنی سردارمجید سلیمانی نژاد مدیرعامل کنسرسیوم سپاه (اعلام  دراثرگارگرفتگی وچندهفته پس واگذاری فوق) وسرداروفا غفاریان (اعلام  دراثرسکته) تنها نمونه هایی ازعملیات این گروه برای سرکوب مخالفان انتقال  مخابرات ازبخش دولتی به بخش تحت نظررهبری بود که همانند نوک کوه یخی  درزیرآب خودنمایی می کرد.

 

نگارنده ازابتدای امرومشاهده فسادگسترده دربخش صنعت مخابرات وتکنولوژی اطلاعات  فعالیت این باندمافیایی وابسته به بیت رهبری را که عملا فعالیت آنها مشمول  پولشویی چند ده میلیارددلاری است ازسالها قبل در“اینجا” و“اینجا” و“اینجا” و“اینجا” و“اینجا”بعنوان نمونه آورده ام واینکه اگرذره ای ازاین فعالیتها چنانچه درکشورهایی نظیرچین یا اروپای شمالی که درآنها اراده مبارزه با مفاسد اقتصادی  وجوددارد اتفاق می افتاد تابحال حداقل ده نفرمرتبط بافساد رابایدموردمحاکمه قرارداده، اعدام کرده بودند ودکترسلیمانی قطعا یکی ازمتهمان ردیف اول این  پرونده فساد درصنعت مخابرات ایران می باشد که بهمراه سردارانی دیگرچون  رضاتقی پور (وزیرمخابرات دولت دهم)، علی اصغر زارعی، وفا غفاری،  مجیدسلیمانی، مصطفی سیدهاشمی، علیرضاقلمبردزفولی، صابرفیضی،  محمدمخبردزفولی، علی حکیم جوادی، وحیدصدوقی، مظفرپوررنجبر، مسعودمهردادی، علی بقایی، ناصریوسف پور، علی اصغر عمیدیان، محمدکرم پور، سعید مهدیون،  محمدعلی فرقانی وچندتن دیگردرسازماندهی این پروژه ها دخالت داشته اند.

ازاعترافات دکترسلیمانی درمصاحبه فوق ناکامی ابن باند تبهکاردرکشاندن یک شریک خارجی  نظیرپروژه ایرانسل برای دستگردان کردن وپوشش دادن به فعالیتهای پولشویی  وانتقال مرکزعملیات به خارج ازکشور(برای رعایت اصل پنهانکاری وعدم حسابکشی بدلیل ماهیت خارجی شرکت) کاملا مشهود است درآنجاکه وی دریک دروغ آشکارافتضاح بعمل آمده درواگذاری فوق را کتمان کرده می گوید:

 

” روند واگذاری(مخابرات)  قانوني بوده و بهترين واگذاري بوده است. بي‌حاشيه‌ترين واگذاري‌ها بوده است. اگردراين كنسرسيوم يك شركت خارجي (بخوانید دستگردان)داشتيم، بهتر بود. خيلي هم تلاش كردم. با اندونزي‌ها، چيني‌ها و تركيه‌اي‌ها مذاكره كردم، اما نشد.”

وی درفرازی دیگرتقلب درواگذاری مخابرات به نهادهای بیت رهبری را که تحت نام مستعارواگذاری به سپاه دررسانه های عمومی  مطرح شده بود زیرسوال برده ودرپاسخ به سوالی که می پرسد: ” الان مخابرات دراختیارچه کسانی است؟ ” می گوید

” دست كنسرسيوم است. اينکه مي‌گويند دست سپاه است، به سپاه ظلم شده است. متأسفانه روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها سياسي هستند. اصلاح‌طلبان گفتند اينها را دادند به سپاه و آن را دامن زدند.”

سلیمانی وقتی با سوال مجدد خبرنگارمواجه می شود که می پرسد: “پس اينکه مخابرات دست سپاه است را تكذيب مي‌كنيد؟” می گوید:

” تكذيب نمي‌كنم. صفرويك كه نيست. وقتي مي‌گوييد به سپاه واگذار شده، يعني مديريت آن را سپاه انجام مي‌دهد. نه، اين دروغ است. يك كنسرسيوم تشكيل شده ازچند تا شركت وهركسي يك پولي  آورده است. تعاوني سپاه هم كه يك شركت خصوصي است و متعلق به سپاه نيست، يك  سهمي دارد. شما هيأت مديره را نگاه كنيد. رئيس هيأت مديره مخابرات کيست؟  آقاي سيدهاشمي وابسته به چه ارگاني است؛ ستاد اجرايي فرمان امام. اگرمالکيت يا مديريت مخابرات از آن سپاه بود، بايد يک سردارسپاه مسؤول آن بود.”

ایشان ظاهرا فراموش کرده است که :

اولا: رییس مخابرات (دربخش دولتی یا کارفرما) پس ازواگذاری تا سال قبل  سردارصابرفیضی ازسپاه آذربایجان بود که بدلیل دادن 100 میلیون تومان پاداش  آخرسال به خودش برکنارشد وبعد ازبرکناری هم دوباره به عنوان میرعامل بخش  خصوصی(سپاه وستاداجرایی یا پیمانکار) اینبار تحت عنوان بخش خصوصی درهمان  موقعیت مشغول بکارشد (مشابه جابجایی سرداررستم قاسمی فرمانده قرارگاه خاتم  الانبیاء یا پیمانکار پروژه های نفتی  که پس ازچندی وزیرنفت یا کارفرمای  پروژه های نفتی شد.

ثانیا: با رجوع به اسناد واگذاری 51% سهام مخابرات به کنسرسیوم سپاه وستاداجرایی  فرمان امام بدلیل آشکاربودن تقلب دونفروظیفه توجیه افکارعمومی را بعهده  گرفتند یکی سردارصابرفیضی ودیگری آقای سیدهاشمی که این دومی ضمنا بعنوان  نماینده مجلس از آذربایجان (مراغه) مسئولیت ریاست کمیته بررسی واگذاری  مناقصه مخابرات به سپاه را براساس اصل 44 قانون اساسی بعهده داشته است وحالا همان فرد بعنوان مدیرعامل جدید وبعنوان نماینده سهام ستاداجرایی فرمان امام پس ازسردارفیضی ریاست مخابرات رابعهده گرفته است

ثالثا: ادعایی خنده دارترازاین وجود دارد که بگویید “تعاونی سپاه هم یک شرکت خصوصی است ومتعلق به سپاه نیست”  بعبارتی بازی حقوقی وظاهری با کلمات برای قلب حقایق آن مثل اینکه بگویی تعاونی  ارتش یا نیروی انتظامی یک شرکت خصوصی است ومتعلق به ارتش یانیروی انتظامی  نیست؟

رابعا : یکی ازدلایل واگذاری به نهادهای تحت نظررهبری (سپاه وستاداجرایی) بغیرازدلایل امنیتی تمکن مالی این نهادها ذکرشده است آیا نباید پرسید  نهادهای نظامی که ازبودجه عمومی استفاده کرده وبرای هرطرح عمرانی یا هزینه  جاری ردیف مشخصی در بودجه دارند ازکجا این میزان سرمایه جمع کرده که حاضرند دراموری که به ماموریت مستقیم آنها ارتباطی ندارد واردشده ویکجا بلوک 51% سهام شرکت معظمی با بیش ازیکصدمیلیارددلارسرمایه را صاحب بشوند

خامسا: ستاداجرایی فرمان امام که ظاهرا نهادی برای سرپرستی اموال مصادره شده،  توقیفی یا بلاصاحب است ازچه تخصصی درزمینه مخابرات وتکنولوژی اطلاعاتی که  پیشرفته ترین دانش را طلب می کند برخورداراست که مدیریت چنین موسسه عظمی  رابرعهده بگیرد آیا جز این است که تمام مدیران ارشد ومیانی را ازکادرهای  شاغل وبازنشسته مخابرات وواحدجنگ الکترونیک سپاه منتقل کرده با حقوق های  چندمیلیونی در این چپاول بزرگ شراکت داده اند ودرکنارآن نیز تمام نیروهای  سالم وحقوق بگیردولتی را بادهها سال تجربه وتخصص ازکاربیکارکرده خانه نشین  کرده اند؟

آیا فسادی آشکارترازاین وجود دارد ؟ وآیا دروغی فاحش ترازاین می توان ازفردی بنام محمدسلیمانی شنید که عنوان دکتری، استاد دانشگاه،  وزارت ونمایندگی مجلس را درنظام جمهوری اسلامی با خود حمل می نماید؟ آیا حتی در کشورهایی که فساد ازسروکول رهبر ومقامات آن بالا می رود  موردمشابهی راسراغ دارید که مسئولین آن تا این حد باوقاحت دروغ بگویند؟

البته ازدکترمحمدسلیمانی وزیرمخابرات دولت نهم احمدی نژاد جز این هم انتظاری  نباید داشت زیرا وی صراحتا درابتدای همین مصاحبه درپاسخ به سوال خبرنگارکه  می پرسد “مخابرات درزمان شما واگذارشد؟ می گوید که ” کارهایش زمان ماشده  بود، اما به عمر وزارت من نرسید وبعد ازمن انجام شد” یعنی ایشان خودشان هم  اعتراف می کنند که ساختاراصلی فساد وواگذاری مخابرات و قراردادهای سنگین آن به سپاه ودیگرنهادهای تحت نظارت رهبری توسط ایشان پایه ریزی شده است.

 

 ارسالی یاران جنبش رهائی بخش لرستان جهت درج در سایت www.lorabad.com

 

 

 

ادامه دارد

  1. آیا فرمانده سپاه، خودکشی شده؟
  2. مسلسل فدایی خلق سیامک اسدیان برزمین نخواهد ماند!
  3. فریاد ایرج رحمانپور صدای درگلو مانده ستمدیدگان زاگرس
  4. چرا ملاهاعدالت طلبی ستم دیدگان را تجزیه طلبی مینامند؟

صفحه53 از79

  • شروع
  • قبلی
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • بعدی
  • پایان