• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

مردم ستمدیده و انتخابات رئیس جمهوری مافیای اسلامی

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
اخبار
22 دی 1392
بازدید: 2697
دي 1391,ساعت 16:42:45
ستون فقرات اعتماد مردم
به انتخابات را، حکومت شکسته!
 

انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری روزبروز نزدیکتر می شود و سردرگمی حکومت در چگونه برگزاری و جمع و جور کردن آن روزبروز بیشتر. حوادث هفته های گذشته نشان می دهد که دو گروه در این عرصه رویاروی یکدیگر قرار گرفته اند.

گروه نخست کسانی که معتقدند کشور از درون و بیرون در خطر است و راهی جز برگزاری یک انتخابات واقعی با مشارکت وسیع مردمی برای رفع این خطرها وجود ندارد. بنابراین باید گام به گام به سوی یک آشتی در داخل کشور حرکت کرد و زمینه را علیرغم دشواری های بر سر راه، برای جلب اعتماد مردم برای شرکت در انتخابات آماده ساخت.

گروه دوم کسانی هستند که از وضع موجود سود می برند  و هر نوع تغییر اوضاع را نابودی خود می پندارند. این گروه که تفنگ و سلاح و رابطه با بیت رهبری را نیز در انحصار خود دارد برعکس معتقد است که می توان با برگزاری یک انتخابات فرمایشی قدرت را حفظ کرد و وضع کنونی را همچنان ادامه داد.

در این میان گروه سومی هم هست که به راه حلی میانه و آلوده به توطئه می اندیشد و خواهان برگزاری انتخاباتی است که گروه هایی از شبه اصلاح طلبان بعنوان هیزم تنور گرم کردن انتخابات در آن حضور داشته باشند ولی ضمنا به سختی شکست بخورند و از صحنه سیاسی رسما حذف شوند.

در کشاکش میان این سه گروه، وضع دیگری هم بوجود آمده که حاصل رقابت های درون جناح راست از یکسو و رقابت میان گروه احمدی نژاد و مشایی با بقیه گروه بندی های حکومتی از سوی دیگر است. این رقابت ها نیز خود موضوع اختلاف شده است. برخی معتقدند باید به این رقابت ها دامن زد تا تصور یک انتخابات رقابتی بوجود بیآید و مردم به پای صندوق ها کشیده شوند. اینها کسانی هستند که روی حذف اصلاح طلبان و رحیم مشایی از انتخابات شرطبندی کرده اند. گروه دیگر معتقدند که نظام ناگزیر خواهد شد هر دو یا یکی از آنها را در انتخابات بپذیرد و بنابراین "اصولگرایان" باید متحد باشند. طرفداران مشایی و احمدی نژاد نیز روی این برنامه ریزی کرده اند که فساد حکومتی تا آن اندازه جدی و فراگیر است که امکان شرکت به اصلاح طلبان در انتخابات داده نخواهد شد و بنابراین از هم اکنون می خواهند آرای اجتماعی آنان را جمع کنند. این سیاست نیز به شکاف درون حکومت دامن می زند.

انچه از مجموع حوادث می توان حدس زد آن است که هیچکس نمی داند آینده چه می شود و هیچ راهبردی نیز هنوز برای انتخابات آینده وجود ندارد. بنابراین هرکس ساز خود را می زند و به راه خود می رود. تنها راهبردی که هنوز به چشم می خورد آن است که رهبران حکومت یقین یافته اند که برگزاری انتخابات فرمایشی و بدون مشارکت مردم ناممکن است و فعلا تصمیم دارند که دست خود را نبندند و همه احتمالات را نگه دارند. خود این سیاست نیز نه ناشی از دوراندیشی، بلکه بدلیل عدم تسلط آنان بر اوضاع است. نه سمت و سیر اوضاع داخلی بر آنها اشکار است و نه آینده اوضاع بین‌المللی. حکومت در واقع منتظر است ببینند اوضاع چه می شود و از داخل و خارج، از مردم و قدرت های جهانی چه پیام هایی به آنان می رسد تا تصمیم نهایی را بگیرد. تصمیمی که شاید، بقول معروف در دقیقه 90 گرفته شود و دیگر کار از کار گذشته باشد.اگر بخواهیم منطقی به مسئله مصیبتهای رواج درایران نگاه کنیم راهی بجز سرنگونی این مافیا به رهبری ملا علی خامنه ای وجود ندارد.

انتخابات آینده در چنین فضای پرابهامی رو به برگزاری است و هنوز کسی نمی داند از 50 میلیون دارنده حق رای، چه تعداد و بر اساس کدام سیاست و ورود به صحنه کدام نامزد انتخاباتی پای صندوق ها خواهند رفت؛ اما یک نکته قطعی است و آن این که اگر حکومت برگزاری یک انتخابات پرشور و با شرکت دهها میلیون رای دهنده را یگانه راه نجات خود و نظام تشخیص بدهد، باید گام بلند را در جهت جلب اعتماد مردم بردارد. یعنی آزاد سازی زندانیان و گشودن فضای سیاسی برای میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی. دو چهره ای که می توانند مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنند. اتخاذ این تصمیم از جانب حکومت به مراتب سخت تر  از آن تصمیم استبدادی و ضدمردمی است که درجریان کودتای 22 خرداد 1388 اتخاذ کردند و ستون فقرات اعتماد مردم به انتخابات در جمهوری اسلامی را شکستند.لذا به مانند مردم سوریه بایدیکپارچه علیه این نظام بپا خیزیم  و هر کس اطرافیان خود را برای روز نبرد سازماندهی کنیم و سرزمینهای ستمدیده لر را پیشتاز آزادی تمام مردم ایران گردانیم . 

 

جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 11 دي 1391,ساعت 16:50:15 )

 

مگر هم وطنی اتوبانی یک طرفه است؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
22 دی 1392
بازدید: 1519
آذر 1391,ساعت 07:11:21

مگر «هم وطنی » اتوبانی یک طرفه است که فقط ما هر روز و

هر روز در آن ویراژ بدهیم و هر روز هر روز به فکر اثبات این

باشیم که نجزیه طلب نیستیم و خشونت طلب نیستیم و تحت خشونت

اجباری به سر می بریم و هر روز هر روز ما ثابت کنیم با هم هستیم و

این باهم بودن همیشه باید از سوی ما اتفاق بیافتد. شما دوست هم وطن

نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و روشنفکر من، نباید در لاین

دیگر این اتوبان ویراژ که نه، گاهی توقفی کوتاه بکنی؟ هرگاه هر کدام

از ما دمی بر آوردیم و از دردمان گفتیم به آن گفته ی نخ نمای تکراری

سوق مان دادید که فعلا بگذار ما مسئله ی جمعی مان را حل کنیم

بعد آن موقع می آییم سراغ شما، فعلا طرح  این بحث نوعی جدایی طلبی ست

و باعث به هم خوردن صفوف اتحاد ماست. عجیب است که این چگونه

اتحادی است که نباید رنج های من، خواست های من، حقوق من و… من

در آن مطرح شود؟ این نوع جواب شبیه همان جوابی است که برخی مردسالاران

به فعالان فمینیست در جواب حق خواهی و برابری خواهی شان می دهند و

می گویند که فعلا ما مسئله ی دموکراسی را حل کنیم آن موقع در یک

جامعه ی دموکراتیک همه به حقوق برابر می رسند. گرچه دیدیم تجربه کردیم

که در هیچ کدام از اشکال تغییر چه انقلاب (انقلاب های توده ای، انقلاب های

ایدئولوژیک مانند 1357ایران و..) برای کرد و لر  و بلوچ و آذری و عرب

چه تغییر از راه گزینه ی خارجی همانند عراق و افغانستان

و چه اصلاحات و..در هیچ کدام چنین اتفاقی نیافتاد.

 یست سال پیش  (13جولای 1989برابر با 22تیرماه1368)دکتر عبدالرحمن قاسملو و یاران اش برای حل مسئله ی کوردستان و به دعوت جمهوری اسلامی در وین پایتخت اتریش، به پای میز مذاکره دعوت شدند. مذاکره ای که هرگز نه انجام گرفت و نه به سرانجام رسید. زیرا چند نفر مسلح به جلسه ای که قرار بود غیر مسلح باشند ریختند و به فجیع ترین شیوه دکتر قاسملو و همراهان اش را ترور کردند و با این کار برگ خونین دیگری به تاریخ مبارزان راه آزادی افزودند. آن ها که برای آزادی شان ارزش قایل اند و برای آزادی مردمانی از هر جنس و زبان و رنگ و نژاد به مبارزه بر می خیزند و به گفته ی خود قاسملو:« ملتی که آزادی می خواهد باید بهای آن را نیز بپردازد» و قاسملو یاران اش هم چون دیگر آزادی خواهان این سرزمین و دیگر سرزمین های جهان بهای آن را با جان شان پرداختند. انکار شدنی نیست، این که شخصی پای میز مذاکره کشته شود(حالا از سوی هر کسی) خیلی تلخ تر از آن است که در میدان جنگی،حتا نابرابر. اگر در میدان جنگ بود و حتا جنگ نابرابر بود و حتا جنگ «دفاع مشروع» بود، باز می گفتیم جنگ است و در میدان جنگ نیز هر کسی حتا اگر رهبر و دبیرکل یک حزب باشد، ممکن است کشته شود و هیچ کس هم انتظار ندارد که توان نظامی را به مساوی تقسیم کنند.

اما آن گاه که برای «دیالوگ و گفت و گو» قرار است بنشینی پای میز مذاکره و میز مذاکره تبدیل شود به جوخه ی مرگ قبول کنیم که خیلی سخت است. مذاکره و گفت و گو برخلاف تمام اتهاماتی که سال هاست همه ی سیستم های سرکوب گر و همه ی دولت هایی که با کوردها مشکل حقوق بشری دارند، به آن ها تحمیل می شود، نه تنها آخرین راه حل کوردها نبوده است که اولین و آخرین راه حل بوده است. از اولین قیام کوردها در ترکیه که توسط شیخ عبید ا… نهری در ترکیه آغاز شدو آغاز آن با مکاتبه با سران حکومت عثمانی و قاجار شکل گرفت تا بدر خوان ها و همین حزب دمکرات کوردستان نیز در آغاز چه قبل ازانقلاب و چه بعد از انقلاب راه مذاکره و مناظره و گفت و گو را برگزیده بودند و وقتی راه بسته شد کار به لشکر کشی کشیده شد و جنگ آغاز شد باز بعد 8سال دوباره حاضر شدند پای میز مذاکره بنشینند. اما انگار نیرویی «جادویی» و «ماورایی» می خواهد به آن ها بفهماند که دوست عزیز تو در هر کجا که بنشینی پشت سنگر یا پشت میز در خانه ات یا رستوران، تفنگ دست ات باشد یا خودکاری و چند برگه کاغذ برای یادداشت برداری از ریز مذاکرات، فرقی نمی کند در هر صورت تو قرار است کشته شوی. این نیرو ی جادویی و ماواریی می خواست به نسل آینده نیز بفهماند، که انگار یگانه راه حل، بین ما و کسانی که ما نمی خواهیم آنان مانع آزادی های سیاسی و مدنی و فرهنگی مان بشوند، همان راه اسلحه و خشونت و جنگ است.

 

اما نسل آینده ی کرد و لر  و بلوچ و آذری و عرب ، همان راه بدون خشونت را در پیش گرفت و فعالیت در عرصه های نوشتاری و فرهنگی ومدنی را در پیش گرفت و به تاسیس سازمان های حقوق بشری و روزنامه و نهادهای مدنی همت گمارد. جنبش های زنان و دانشجویی و کارگری و ملی گرایانه را از راه های فرهنگی و مدنی پی گیری می نمود. اما باز راه تبعیض در این جا نیز بسته نماند و هر گاه فرصت شد و یکی از ما به حکم نیروهای قضایی و امنیتی گرفتار می آمدیم حتا در همان سیستم قضایی نیز بر ما حکم سنگین تری روا داشته می شد.

 

تلخ تر از همه ی این ها این است که همان دوست روزنامه نگار و همان دوست فعال حقوق بشر و نویسنده و روشنفکر من، در مورد جفایی که بر من هم وطن اش می رود نهایت تلاش اش را به امضا کردن یک بیانیه محدود و محتوم خواهد کرد. اما برای هم کار و هم فکر و هم قدم ما در تهران داد اش به آسمان ِبلندترین ساختمان های نهادهای بین المللی خواهد رفت و قلم اش رسا و شیوا می شود و من می مانم و بغض تنهایی ام. در همین مورد دکتر قاسملو که 20 سال از ترور وی می گذرد، آیا 20 مقاله از سوی دوستان من در این 20 سال، در محکومیت این ترور نوشته شد؟ آیا نه مگر که قاسملو نیز کورد است و همه‌ی شما وقتی هرگونه بحثی پیش می‌آید می گویید همه‌ی ما ایرانی هستیم و همه‌ی ما باید مثل هم باشیم؟ نه مگر قاسملو یکی از شهروندان ایرانی بود که در بلاد غربت ترور شد؟ نه مگر او بود که بیش از 30 سال پیش که بسیاری از روشنفکران و مردان سیاسی این سرزمین حتا هجا و هنجی دموکراسی را نمی دانستند و در آن هنگامه ی انقلابی و انقلابی گری و میل به خشونت، از دموکراسی برای ایران گفت و به قول رضا علامه زاده‌ی عزیز حتا این دمکراسی خواهی برای ایران را به «خودمختاری» برای کوردستان ترجیح داد؟

 

پس چطور است که این یکی ایرانی که خود یکی از نوابغ سیاسی و اقتصادی این سرزمین بود حتا نام و نام خانوادگی‌اش را بلد نیستیم تلفظ نماییم؟ چرا برای این شهروند ایرانی نه صدایی و نه کنفرانسی برای اندیشه‌‌ها و روش‌ها خواسته‌های‌اش هرگز برگزار نشد.

 

تلخ است دوست فعال حقوق بشر من، که طبق همان گزارش های سازمان های حقوق بشری بین المللی که شما گزارش های ات را برای آن می فرستی،80% موارد نقض حقوق بشر در ایران مربوط به مناطق کوردنشین ایران است و از این سو 80% فعالیت حقوق بشری شما دوستان من برای موارد نقض حقوق بشر در مناطق غیر کورد نشین و به ویژه مرکز نشینان است. چرا مگر «هم وطنی » اتوبانی یک طرفه است که فقط ما هر روز و هر روز در آن ویراژ بدهیم و هر روز هر روز به فکر اثبات این باشیم که نجزیه طلب نیستیم و خشونت طلب نیستیم و تحت خشونت اجباری به سر می بریم و هر روز هر روز ما ثابت کنیم با هم هستیم و این باهم بودن همیشه باید از سوی ما اتفاق بیافتد. شما دوست هم وطن نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و روشنفکر من، نباید در لاین دیگر این اتوبان ویراژ که نه، گاهی توقفی کوتاه بکنی؟ هرگاه هر کدام از ما دمی بر آوردیم و از دردمان گفتیم به آن گفته ی نخ نمای تکراری سوق مان دادید که فعلا بگذار ما مسئله ی جمعی مان را حل کنیم بعد آن موقع می آییم سراغ شما، فعلا طرح کردن این بحث ها نوعی جدایی طلبی ست و باعث به هم خوردن صفوف اتحاد ماست. عجیب است که این چگونه اتحادی است که نباید رنج های من، خواست های من، حقوق من و… من در آن مطرح شود؟ این نوع جواب شبیه همان جوابی است که برخی مردسالاران به فعالان فمینیست در جواب حق خواهی و برابری خواهی شان می دهند و می گویند که فعلا ما مسئله ی دموکراسی را حل کنیم آن موقع در یک جامعه ی دموکراتیک همه به حقوق برابر می رسند. گرچه دیدیم تجربه کردیم که در هیچ کدام از اشکال تغییر چه انقلاب (انقلاب های توده ای، انقلاب های ایدئولوژیک و..) و چه تغییر از راه گزینه ی خارجی همانند عراق و افغانستان و چه اصلاحات و..در هیچ کدام چنین اتفاقی نیافتاد. عجیب تر آن که من همین جواب را در مصاحبه ام با یکی از بزرگان و مشهور ترین فعالان جنبش زنان، که خود باید درد چنین جوابی را چشیده باشد، دریافت کردم و هنگامی که از حقوق قومی و ملی در جوامع چند ملیتی سوال کردم و پایگاه حقوق بشری چنین حقوقی را پرسیدم٬ گفت :«حالا ما اول باید به فکر این باشیم که اول زیربنای یک جامعه ی دموکراتیک را بنهیم و آن موقع…».

چگونه تلاش جمعی را برای دموکراسی و آزادی وبرابری بپذریم که اکنون و از همین لحظه حق و حقوق برابر من در پایه های این جنبش طرح نشود و زنان و قومیت ها و ملیت ها و دیگر گروه های تحت ستم همگی خاموش شوند . در حالی که به گفته ی رانسیر دموکراسی وقتی دموکراسی است که در نقطه آغاز آن همه در موضع برابر باشند.

 

نامه شما همتبار گرامی بدون دخل وتصرف در سایت جنبش رهائی بخش لرستان درج گردید و امید است که همواره به عقاید دیگران احترام بگذارید که در دفاع ازحقوق ستمدیدگان که امروز برای حتی نان خالی در سفره خود مستاصل هستند و نظر ما و یاران جنبش رهائی بخش لرستان این است که عامل اصلی این مصیبتها جمهوری مافیای سیاسی نظامی ملاها و پاسداران حاکم بر ایران است .  www.lorabad.com  

 

 

 

 

 

 

تاريخ بروز رساني ( 30 آذر 1391,ساعت 15:26:20 )

 

وظیفه اپوزیسیون در مقابل مسئله حل نشده ملیتها

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 2802
مهر 1391,ساعت 10:38:39

آن قشری از اپوزیسیون مخالف مافیای  جمهوری

جهل و جنایت  اسلامی حاکم بر ایران کثیرالمله،که حقوق بشر

شعارشان است و آن را مرتبأتکرار می‌کنند، ما فرزندان

سیتمدیده لر میگوئیم ، که امیدواریم تضاد عمل و شعار

آنها روزی نمایان نشود  و بیش از این در مقابل واقعیتهای

ملموس سماجت نکنند، و آنهائی که شعار " گلوبالیزاسیون " را

مرتبأ  تکرار می‌کنند باید در عمل همسو با این حرکت جهانی

قرار بگیرند، ما از اپوزیسیون واقعی و دموکرات انتظار

داریم سرزمینهای لر نشین را در امر تقویت و مراقبت از زبان

مادری و احقاق حقوق انسانی یاری نمایند تا برای حفاظت ازهویت

فرزندان مان مورد استفاده قرار بگیرد و فرزندان ما بخاطر و به

جرم داشتن " لهجه " مورد تحقیر قرار نگیرند، که این مهم خود آن

احساس تعلق عمیق به ایرانی کثیرالمله را در آنان تقویت نموده، که باعث

آبادانی، سازندگی  و پیشرفت ایران در منطقه و درعرصه جهانی است. 

در طول تاریخ، مهاجرتهای انسانی و جابجایی انسانها بدلیل دستیابی به شرایط بهتر برای زندگی بوده است. در دوران باستان، این شرایط عبارت بود از دستیابی به آب فراوان‌تر و چراگاههای سرسبز‌تر. امروزه اگر بر روی نقشهء ایران نظری بیفکنیم و تقسیمات جغرافیایی را با نقشه تمدنهای کهن مورد مطالعه تطبیقی قرار دهیم، متوجه می‌شویم که تمدنهای ایلام و کاسی‌ها در نقاطی از زاگرس بوده است که امروزه لرستان نامیده می‌شود.

به قدرت رسیدن ایلامیان و پادشاهی آنان در شمال دشت خوزستان و جنوب لرستان مهمترین رویداد سیاسی ایران در هزارهء سوم پیش از میلاد است. تا پیش از ورود مادها و پارسها، حدود یکهزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به حکومت ایلامیان است و بیشترین تأثیر را بر فرهنگ اقوام ساکن در ایران گذاشته است، حتی بعد از به قدرت رسیدن هخامنشیان، پارسها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه از ایلامیان یاد گرفته بودند بنا نهادند، و لوحه‌های کشف شده در تخت جمشید که در دانشگاه شیکاگو نگاهداری می‌شوند همه به زبان ایلامی هستند. ایلامیان حتی پس از شکست سیاسی، مقاومت فرهنگی خود را ادامه دادند.

صنایع فلزی و کشف آلیاژ مفرغ و ریخته‌گری و صنعت آبیاری و استفاده از چرخ کوزه‌‌ گری متعلق به این دوره است. از نظر سیاسی همواره یک نوع  دموکراسی طایفه‌ای و نوعی فدرالیسم سنتی حاکم بوده است که علت دیرپائی هزارسالهء این تمدن بوده است. در سال 640 قبل از میلاد، آشور به ایلام حمله کرد و آنجا را تصرف کرد و شوش پایتخت ایلام تسخیر گردید و پادشاهی ایلام پایان یافت.

برحسب تقسیمات جغرافیائی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های بختیاری، فارس، خوزستان، لرستان، کهکیلویه و بویراحمدی و تا بخش‌های شمالی استان بوشهر را شامل میشده است. سرزمین لور- زبان را در تقسیمات کشوری که توسط سررشته‌داری ارتش در سال 1936، پس از سرکوب نظامی انجام گرفت، در میان استانهای مختلف تفکیک و تجزیه نمودند تا باعث تضعیف آن گردند، و در انسجام فرهنگی و پیوستگی تاریخی آن گسستگی ایجاد شود.

طوایف مختلف لرزبان در نقاط مختلف سرزمین لرستان، تابع استانهای مختلف گردیده‌اند و برای حل و فصل امور اداری و دعاوی حقوقی باید به شهرهای مختلف رجوع کنند. در منطقه‌ای در بختیاری روستاهائی که به فاصلهء 3-2 کیلومتری از هم قرار دارند بعضی تابع استان اصفهان هستند و بعضی تابع استان لرستان و این امر باعث سردرگمی و تشتت و سر نتیجه باعث عقب ماندگی و عدم توسعه استانهای عشایری گردیده است.

  

 

 

 

 

Figure 1: Map showing the area of the Elamite Empire  (in red) and the neighboring areas, 4200 BC

امروزه  لور- زبانان در یازده (11) استان کشور پراکنده گردیده‌اند که به اختصار به آنان می‌پردازیم:

 

1- استان بوشهر: اگر از جنوب به سمت شمال در نقشه کشور ایران حرکت کنیم، استان بوشهر را در حاشیهء خلیج فارس می‌بینیم که در قسمتهای شمالی آن در مناطق تنگستان و دشتستان و لیراوی، به زبان لری صحبت می‌شود.

2- استان فارس: استان بعدی استان فارس است که یکی از طوایف بزرگ قوم لور بنام " ممسنی " در شمال غربی آن جای داده شده است و مناطق لارستان و لامرد را در برمی‌گیرد که همجوار با منطقهء قشقائیها می‌باشد.

 

3- سومین استان، استان کهکیلویه و بویراحمدی می‌باشد که تمامأ لرزبان هستند و مرکز آن یاسوج می‌باشد و شهر مهم آن گچساران است و ایل بهمئی هم در این منطقه است.

4- چهارمین استان، استان چهارمحال بختیاری می‌باشد که قسمتی از آن ضمیمهء استان اصفهان گردیده است، منطقهء فریدن (Fereydan) که بنام فرمانداری فریدن می‌باشد، و مرکز آن شهرداران می‌باشد و قسمت بزرگی از بختیاری در این منطقه قرار گرفته است. گرجی‌ها هم که در زمان صفویه از گرجستان به این منطقه کوچانده شده‌اند در فریدونشهر و روستاهای اطراف ساکن می‌باشند که گویشی شبیه به ترکی دارند.

5- پنجمین استان، خوزستان است که بختیاریها به آن " عروستان " یا همان عربستان ایران می‌گویند. قسمت کوهستانی شمال این استان، منطقهء قشلاق ایل بختیاری بوده است و شهرهای دهدز، لالی، باغملک، معبد سلیمان (که به اشتباه مسجد سلیمان گفته می‌شود) در این منطقه لرزبان هستند، و شهرهای رامهرمز، شوشتر، بهبهان و دزفول دارای درصدی لرزبان می‌باشند.

در قسمتهای مرکزی و جنوبی این استان، هموطنان عرب زبان ساکن هستند که زبان عربی در آنجا رایج است. زردکوه با 4200 متر ارتفاع در منطقه بختیاری وجود دارد که سرچشمهء دو رود زاینده رود و کارون می‌باشد که از طریق سد کوهرنگ و تونل آن به طرف اصفهان و اهواز جاری می‌شوند.

6- ششمین استان، اصفهان است که در قسمت جنوب غربی آن منطقهء پشتکوه و پیشکوه  موگوئی که لرزبان می‌باشند، تابع این استان هستند.

7- هفتمین استان، استان لرستان است که موطن اصلی قوم لر می‌باشد و شهر خرم‌آباد مرکز آن است و شهرهای کوهدشت، بروجرد، ازنا، الیگودرز و دورود و روستاهای تابع تمامأ لرزبان هستند. لک‌ها و سرلک‌ها نیز در این منطقه ساکن هستند که گویش آنان زبان کوردی می‌باشد که بسیار نزدیک به لوری است و بیشتر در قسمت شمالی استان مستقر هستند.

8- هشتمین استان، همدان است که در قسمتهای جنوبی این استان که همجوار لرستان شمالی می‌باشد زبان لری رایج می‌باشد. ملایر شهر بزرگ این استان است و در بخشهای  زند و جوکار زبان لوری رایج است.

9- نهمین استان، کرمانشاه می‌باشد که در جنوبی‌ترین قسمت این منطقه تعدادی با لهجه‌ای نزدیک به زبان لری صحبت می‌کنند.

10- دهمین استان، ایلام است که دارای مرز مشترک با عراق می‌باشد و شهرهای دهلران و شیروان در جوار استان لرزبان می‌باشند و بازمانده از تمدن کهن ایلامیان است. قسمت شمالی استان ایلام هموطنان کورد زبان هستند.

11- بالاخره یازدهمین استان، استان مرکزی است که مرکز آن اراک است و در جنوب این استان که مرز مشترک با لرستان دارد، زبان لری رایج می‌باشد. عده‌ای از لرها هم به طرف نواحی مرکزی و قم کوچانده شده‌اند که در روستاهای آن مناطق به زراعت مشغول هستند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Figure 2: Greater Loristan (shadowed area), Iran;  1- Boshehr Province, 2- Fars  Province, 3- Kohkiloye & Boyrahmadi Province, 4- Chaharmahal Bakhtiyari Province, 5- Khuzistan Province, 6- Esfahan Province, 7- Loristan Province, 8- Hamadan Province, 9- Kermanshan Province, 10- Illam Province, 11- Markazi Province, 2008 AD

با توجه به اینکه اهمیت زبان در شکوفائی و رشد شخصیت انسان امروزه در سراسر جهان مورد تأکید قرار گرفته است و سازمانهای بین‌المللی سال 2008 را سال زبانها نامگذاری کرده است و روز 21 فوریه روز جهانی زبان مادری نامیده شده است، سیاست دولت مرکزی در ایران همواره در جهت مخالف این حرکت، بوده و سعی
 کرده است از رشد وتعالی فرزندان ما که غیر فارس زبان هستند جلوگیری کند
 

    
ارسالی یاران جنبش رهائیبخش لرستان برای درج در سایت www.lorabad.com 

تاريخ بروز رساني ( 24 مهر 1391,ساعت 18:48:39 )

 

آخوند های دروغ گو و شارلاتان، ضد ایران و ایرانی

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 3139
خرداد 1391,ساعت 09:01:35

همانگونه که همواره جنبش رهائی بخش لرستان اعلام کرده

مقابله با یک سیستم مافیائی هیتلری نمیشود گاندی وار مبارزه کرد

جنایت کاران و فاشیست های اجتماع تصور می کنند

که همیشه زنده و برسر قدرتند. این اشتباهی است که

همواره می کنند، ولی خیلی زود بر خلاف انتظارشان کله

پا شده، و به سزای جنایات خود می رسند. صدام حسین در

آخرین سال حکومت خود، و در اوج قدرت، ادعا می کرد

که از سوی ۹۸٪ مردم برای چندمین بار به ریاست جمهوری

برگزیده شده است. مزدورا ن و حقوق بگیران گرداگرد او

نیز بادی به غبغب می انداختند، و همان ادعای بی خردانه او

را تکرار می کردند. سرانجام دیدیم که او را مانند موشی گندیده و پلاسیده

از درون غاری بیرون کشیدند، و با خفت و خواری به دار زدند.

همین موضوع در مورد قذافی نیز صورت گرفت. این دیکتاتور که خدای را هم بنده نبود، با خفت و درماندگی مانند یک روباه شل و ناتوان به دست مردم لیبی کشته شد. هیتلر هم با همه رجز خوانی و قدرت بی همتایش، سرانجام مانند موش فراری در زیر زمینی خزید و به زندگی نکبت بار خود پایان داد.، همکاران جنایت کار او نیز در دادگاه نورنبرک محاکمه شدند، و به سزای جنایت های خود رسیدند. نیکولای چائوشسکو رئیس جمهور معدوم رومانی و هم آخور رژیم خمینی هم فاشیستی بود که در سال ۱۹۸۹ خود و همسرش به دست مردم نابود شدند. دیگر جنایت کاران و فاشیست های جهان نیز سرنوشت بهتری نداشتند. یا به دست میهن پرستان نابود گشتند، و یا روانه تیمارستان شدند.

چند روز دیگر ۱۴ خرداد سالروز مرگ دیکتاتور فاشیست ایران خمینی فرا می رسد. سالگردی که یادآوری آن چندش آور است و بر فکر و اندیشه هر ایرانی شرافتمند سنگینی می کند و موجب رنج روانی میهن دوستان و نیک اندیشان جامعه است. بی تردید جنایت های خمینی، این عقب مانده تاریخ و خونخوار و در حقیقت راسپوتین ایران، در فکر و اندیشه بیشتر ایرانیان خواهد ماند و در آینده موضوع کتاب، فیلم، نمایشنامه و برنامه های گوناگون خواهد بود.

از روزی که این آخوند روضه خوان هیچی ندار به کمک بنی صدر و بی بی سی قدم نحسش را از فرانسه به ایران گذاشت، خوشی، آسایش، آرامش، آزادی، انسانیت و شرافت از آسمان ایران زمین پر کشیده و ملت به جان یکدیگر افتادند. به راستی که بارگاه وی در جماران باید تبدیل به موزه جنایات تاریخ ایران شود.

از روزی که این آخوند روضه خوان هیچی ندار به کمک بنی صدر و بی بی سی قدم نحسش را از فرانسه به ایران گذاشت، خوشی، آسایش، آرامش، آزادی، انسانیت و شرافت از آسمان ایران زمین پر کشیده و ملت به جان یکدیگر افتادند. به راستی که بارگاه وی در جماران باید تبدیل به موزه جنایات تاریخ ایران شود.

هاشمی رفسنجانی نیز پس از دزدی و غارتگری ها ی خود و خانواده اش، اکنون که از سوی خامنه ای و هم مزدورانش در رژیم مانند تفاله به دور انداخته شده، در نشستی با مسئولین روزنامه همشهری در مورد دانشمند بزرگ عالم اسلام خمینی کبیر، و هوش و دانش بی پایان آن روضه خوان شکرافشانی فرمودند. هم میهنان ما باید همیشه در گوش داشته باشند که آخوند، آخوند است. بدین معنا که آخوند از دیدگاه بی سوادی، دروغ گویی و شارلاتانی، ضد ایران و ایرانی بودن، مانند و همتا ندارد. اعتماد به آخوند، بزرگترین اشتباه و عقب گرد زندگی انسان است. بنا به یادواره ایرانی؛ آخوند خوب آنست که مرده باشد».

بنا بر گزارش روزنامه رسالت ۱۱خرداد ۱۳۹۱ آیت الله مهدوری کنی رییس مجلس خبرگان نیز اظهار فضل و دانش فرمودند که: « آرمانهای امام با اطاعت از رهبری محقق می شود ». به راستی بی شرمی و گستاخی تا کجا؟ ، و پررویی و بی حیایی تا چه اندازه؟!. باید از این مفتخور سربار جامعه پرسید به چه قانونی، و به چه دستوری مردم وظیفه دارند برای خوشنودی جنایتکاری چون خمینی از یک آخوند ۵ تو مانی اطاعت و فرمانبرداری کنند؟. این آخوند پیر و بی وجدان نمی خواهد و یا نمی فهمد که انسان، آزاد آفریده شده، و نیازی به اطاعت از هیچ فردی حتی از آفریدگار خود نیز نخواهد داشت.

بدبختانه خامنه ای هم که به دنبال خمینی دست در خون گروه بیشماری از مردم سرزمین ما داشته است، هنوز مانند دیکتاتورهای دیگر آنچنان درون خودکامگی و جاه طلبی خود غرق شده است که نمی تواند واقعیت اجتماع و آینده خود را پیش بینی کند. در فردای آزادی ایران خامنه ای و فرزند جنایت کارش مجتبی که دستش در خون جوانان ایران آلوده است، همانند صدام و فرزند قذافی به سزای خیانت های خود می رسند. جای اندوه و شرمساری است که این رژیم خودکامه ضد مردمی، هرساله میلیون ها دلار از بودجه کودکان محروم و زحمت کشان ایران می گیرد و خرج یادواره خمینی جنایت کار می کند.

روزنامه کیهان ۱۰ خرداد ۱۳۹۱ به ستایش و شخصیت خمینی بنا به گفته شارلاتان ترین آدم نماهای جهان پرداخته است. نمونه این مزدوران که سه دهه است با چاخان و چاپلوسی، رژیم و در حقیقت مردم کشورمان را غارت می کنند. آنان یا کسانی دور از سیاستند و با جنایت های خمینی آشنایی ندارند، و یا مزدورانی دزد وغارتگر که از این بازار آشفته سود می برند. یکی از نمونه های دزدان خوش خط و خال، غیاث الدین صدیقی است که از سالیانی پیش تا کنون، از این رژیم بهره کشی و مفتخوری می کند.

از این انسان نماها که شرافت و درستی را فدای دریافت پول و امکانات دیگر از این رژیم آدم خوار کرده اند باید پرسید؛ آیا از جنایات خمینی در دوران چند ساله زنده بودن او آگاهی ندارند؟. کشتارسال های ۶۷- ۶۸ چندین هزار جوانان برومند ایران درون زندان ها در را نشنیده اند؟. جنایت خمینی در اعدام امرای ارتش، نخست وزیر، وزیران، و کارشناسان را فراموش کرده اند؟.کشتن مهندس ریاضی فرد دانشمند و فرهیخته ایران دوست، و بانوی گرانمایه و فرهمند ایران دکتر فرخ رو پارسا را نشنیده و نخوانده اید؟، کشتار مردم شجاع و سلحشور کردستان، و بسیاری دیگر چطور؟!.

یاد و خاطره دکتر فرخ رو پارسا، بانوی ادب و فرهنگ ایران زمین که به دست خمینی خونخوار و یارانش به قتل رسید هیچگاه از ذهن ملت ایران پاک نخواهد شد. در طی سه دهه ننگین گذشته هزاران هزار تن انسان فرهیخته و با سواد و با استعداد، تنها به دلیل نخالفت با رژیم اسلامی به دار کشیده شده و یا به قتل رسیده اند.

یاد و خاطره دکتر فرخ رو پارسا، بانوی ادب و فرهنگ ایران زمین که به دست خمینی خونخوار و یارانش به قتل رسید هیچگاه از ذهن ملت ایران پاک نخواهد شد. در طی سه دهه ننگین گذشته هزاران هزار تن انسان فرهیخته و با سواد و با استعداد، تنها به دلیل نخالفت با رژیم اسلامی به دار کشیده شده و یا به قتل رسیده اند.

آیا این نهایت پستی و بیشرمی این جانوران به اصطلاح تحصیل کرده نیست که برای منافع شخصی و باجی که از رژیم ضد بشری اسلامی می گیرند، آنچنان در باره آن دیوانه زنجیری قلمفرسایی کنند؟. هر انسانی که یک جو شرافت و انسانیت داشته باشد به خوبی می داند که خمینی جنایتکاری بسی خطرناکتر و بدتر از هیتلر بود. هیتلر با همه وحشی گری، در دوران خود اثر خوب و سازنده ای در پیشرفت تکنولوژی، و ساخت آلمان داشت. به گفته دیگر، هیتلر با همه خون خواری اش، فردی میهن دوست بود. در حالی که خمینی نه تنها در خونخوار و آدم کش بود، بلکه کمترین هویت و دلبستگی به تاریخ، آیین، زبان، و پیشرفت کشورمان نداشت. بنا براین، مقایسه خمینی با هیتلر از روی خوش باوری و خوش بینی است. زیرا خمینی به مراتب بدتر از هیتلر بود.

از آنچه گفته شد، فرزندان ایران در پی فرصت و موقعیت مناسبند تا این رژیم ناخواسته و غیر قابل تحمل را به کناری زده، همه زندان و بازداشتگاهها و گور خمینی را به موزه های جنایات رژیم تبدیل کنند تا درسی برای نسل های آینده باشد. بی تردید در فردای آزاد ایران آخوند به شکل کنونی که کمترین هویت ایرانی ندارد، وجود نخواهد داشت. همه مسجدها و دیگر مراکز تحمیر و خردزدایی این جانوران به کانون های خانوادگی، سخنرانی، کلینیک، و دیگر نیازهای انسانی تبدیل خواهند شد. آخوندها و دستیاران دزد و جنایت پیشه آنان نیز در دادگاههایی مانند دادگاه نورنبرک محاکمه و به سزای کارهای پلید خود خواهند رسید. انجام این خواست های ملی در آینده ای نه چندان دور، و بلکه بسیار نزدیک عملی خواهد شد. به امید آن روز

درود بر یاران گرامی جنبش رهائی بخش لرستان که ما را یاری میکنند 

www.lorabad.com 

 

تاريخ بروز رساني ( 13 خرداد 1391,ساعت 17:05:51 )

 

ما هم باید در حرکات اعتراضی مانند روز کارگر شرکت کنیم

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 2675
ارديبهشت 1391,ساعت 22:38:26

 می بینید؟همراهی و همگامی تلویزیون های بی بی سی و

صدای امریکا و رادیو فردا و شبکه ی من و تو را با

حکومت اسلامی ایران می بینید؟ اگه احمدی نژاد یا خامنه ای

ده دقیقه دیر از توالت بیان بیرون یک هفته جار و جنجال راه میندازن

و این دیر آمدن رو تعبیر و تفسیر می کنند.

( مانند رفتن احمدی نژاد به جلسه ی مجمع تشخیص مصلحت نظام )
اما می بینید که در باره ی اذیت جنسی مأمور عالیرتبه ی

سفارت ایران در برزیل به یک دختر بچه چه سکوتی می کنند؟

حالا هی بگید امریکا و اروپا با ملاها دشمنند! ما

واقعاً نمیدانیم بعضی ها تا کی میخواهند چرندیاتی

  را در مورد دشمنی مافیای پاسداران و غرب را تکرار کنند!

در حال حاضر دولت به دليل عدم ارائه مجوز برخلاف مقاوله نامه‌هاي سازمان بين المللي كار عمل مي كند و در صورتي كه امسال هم نسبت به ارائه مجوز در اين روز اقدام نكند، سازمان بين المللي كار به اين مسئله وارد خواهد شد. عده‌اي از عناصر دولتي از برگزاري راهپيمايي در روز جهاني كارگر ممانعت مي كنند و اين در حاليست كه طبق اصل 27 قانون اساسي وزارت كشور بايد مجوز برگزاري راهپيمايي را به كارگران بدهد».

او افزوده است: «‌در صورت عدم ارائه مجوز از سوي وزارت كشور، كارگران با استناد به اصل 27 قانون اساسي به صورت خودجوش راهپيمايي مي‌كنند».

عبدالله مختاري، دیگر عضو هيات مديره كانون شوراهاي اسلامي كار استان تهران نیز گفته است: «طبق اصل 27 قانون اساسي دولت موظف است تجمع و راهپيمايي صنفي كارگران را به رسميت بشناسد. كارگران نه تنها در روز كارگر كه در تمامي روزهاي سال در سراسر كشور براي بيان خواسته‌هاي صنفي خود نيازي به مجوز ندارند و ممانعت دولت غير قانوني است».

به نوشته ایلنا، فعالان کارگری در سراسر کشور نیز درباره لزوم «اعتراض آمیز» بودن راهپیمایی روز جهانی کارگر سخن گفته اند.

در همین راستا علی راستگو، یک فعال کارگری در شیراز به خبرگزاری کار گفته است:» بايد صداي كارگراني را كه بر اثر سياست‌هاي اقتصادي دولت جايگاه خود را از دست داده‌اند در راهپيمايي روز جهاني كارگر شنيده شود. وزارت كشور به تقاضای کارگران مبني بر برگزاري راهپیمایی روز کارگر توجه كند و مجوز راهپیمایی را که در آن خواسته‌های صنفی کارگران مطرح می‌شود صادر کنند».

همزمان سایت تابناک نیز در یادداشتی با عنوان «چرا باید به کارگران مجوز راهپیمایی داد؟»، بر لزوم صدور این مجوز تاکید کرده و نوشته است: «با اصلی روبه‌رو هستیم که نه تنها حق قانونی به شمار می‌آید، بلکه لازمه نشاط اجتماعی ـ سیاسی به شمار می‌رود و اگر با دید سیاسی به آن نگاه نکنیم، قدرت خلق فرصتی بی‌نظیر برای بهبود شرایط را هم در خود نهفته دارد؛ اینجاست که اعتراض یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر محسوب شده و جایگاه والای آن در قانون اساسی کشورمان نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. این در حالی است که برخی فارغ از اینکه برگزاری تجمعات و حضور مسئولانه برخی اقشار در صحنه و پذیرش این حق اجتماعی، همواره تلاش دارند که نگاهی سیاسی ـ امنیتی به این مقوله داشته باشند و از اینکه این حضور مردمی را به حرکات مویدانه و در روزهای خاص محدود کنند، هم ابایی ندارند و کار را تا بدانجا پیش می‌برند که برای نمونه، از هم اکنون نسبت به برگزاری تجمعات کارگری در روز کارگر مخالفت می‌کنند. بی‌گمان، راهپیمایی‌های صنفی که مجور قانونی دارند، در حین برگزاری هم در عمل لازم است که مر قانون را عمل کنند؛ آن هم در شرایطی که قطعا هیچ کدامشان راهی بهتر از این برای پیگیری خواسته‌های صنفی اقشار مختلف اجتماع در نظر ندارند و تنها از این رو مخالفت می‌کنند که به این حق نشاط بخش و قانونی به دید امنیتی می‌نگرند و در این راستا، همه چیز را امنیتی تفسیر کرده و طبیعتا به نتیجه‌گیری (!) امنیتی می‌رسند؛ فارغ از اینکه تنها بخش ناخوشایند ماجرا، همین مقابله‌های غیر قانونی و توجیه ناشدنی همین افراد است، وگرنه ساز و کار این امر در قانون اساسی هم دیده شده و مسئولان نیز با صدور مجوزهای لازم، قطعا می‌توانند به قانون رفتار کرده و به پویایی هر چه بیشتر جامعه یاری برسانند؛ درست مثل تجمعات صنفی مختلفی که ‌گاه شاهد برگزاری‌شان هستیم و از این زاویه که توانسته‌ایم بستری برای طرح مشکلات اقشار گوناگون جامعه پدید آوریم، به خود می‌بالیم».
تلاش برای وادار کردن دولت به صدور مجوز راهپیمایی در حالیست که به گفته محمد رضا عمادي، كارشناس مسائل كارگري، دولت تمایلی به صدور مجوز ندارد

 می بینید؟... همراهی و همگامی تلویزیون های بی بی سی و صدای امریکا و رادیو فردا و شبکه ی من و تو را با حکومت اسلامی ایران می بینید؟ اگه احمدی نژاد یا خامنه ای ده دقیقه دیر از توالت بیان بیرون یک هفته جار و جنجال راه میندازن و این دیر آمدن رو تعبیر و تفسیر می کنند. ( مانند رفتن احمدی نژاد به جلسه ی مجمع تشخیص مصلحت نظام )
اما می بینید که در باره ی اذیت جنسی مأمور عالیرتبه ی سفارت ایران در برزیل به یک دختر بچه چه سکوتی می کنند؟ حالا هی بگید امریکا و اروپا با ایران دشمنند! من واقعاً نمیدونم بعضی ها تا کی میخواهند چرندیات این تلویزیون ها را در مورد دشمنی ایران و غرب را تکرار کنند!

.www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 06 ارديبهشت 1391,ساعت 22:44:37 )

 

  1. به دنبال ایجاد کدام تغییر هستیم؟هر کس خود رهبر است
  2. معلم مبارزمان اسفندیار مرادی هم رفت
  3. یاد محمد حسن بهادری طولابی فرزند دلیر و مبارز لر گرامی باد
  4. ضرورت ناگزیر جبهه فراگیر ملی در مبارزه1

صفحه56 از79

  • شروع
  • قبلی
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • بعدی
  • پایان