• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

روز دادخواهی ستمدیدگان لر فرا میرسد

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 3049
  • جنبش رهایبخش لرستان
دي 1387,ساعت 01:25:22

این مطالب از منبع ذکر شده در زیر تهیه گردیده است ، و جنبش رهایبخش لرستان از تمام  فرزندان لر از تمام مناطق لرنشین میخواهد با توجه به اسناد معتبر آن یعنی کتاب(  (كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني،  ) که یکی از کتابهای تدوین شده  حتی در زمان حاکمیت  قبلی بوده است توجه کامل نمایند. با توجه و عنایت ویژه به این حقیقت که؛ این کتاب تنها بخش کوچکی از جنایات را  با هدف و مقصود کاملا مشخصی در آن زمان را ذکر نموده  است و میتواند درس عبرتی برای نیروهای سرکوبگر نظام مافیایی اسلامی کنونی حاکم در ایران باشد. !

 

ما یاران شما در  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4

با استناد به شواهد موجود و زنده در سراسر مناطق لــر نشین و طبق گفته سالمندان و تاریخ نویسان لر که همه نظامهای دیکتاتوری در هر زمان و مکانی و همچنین همدستان این ستمگران نمیتوانند همه شواهد و مدارک جنایات را از بین ببرند و این را قبل از هر کس عوامل نظام کنونی ملاها بایدبدانند .  یکی از اسناد موجود از نظام سرنگون شده گذشته کتاب كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني است ، که تنها به صورت پراکنده و فقط  ،  برای آشنا کردن نیروهای ضد مردمی و سرکوبگر حاکمیت وقت و آنهم ریختن ترس این نیروها بوده است ، زیرا نظامیان درجه بالای ارتش وقت از رفتن به این منطقه ماموریتی از وحشت به درک واصل شدن سر پیچی میکردند ، این کتاب نوشته شده است. لذا ما فرزندان لر  با صدای بلند اعلام می داریم! و  قطعا این کتب و تاریخهای تحریف شده مندرج در آنها ، هیچگاه نمی تواند تمام واقعیت اتفاق افتاده ای که ، آگاهانه بدست جنایتکاران و فاشیست های زمان اعمال شده باشد و میتواند درس عبرتی برای نیروهای سرکوبگر نظام مافیایی اسلامی کنونی حاکم در ایران باشد.  قطعا در آینده این مستندات  تکمیل تر  و منظم تر توسط همه یاران  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  برای طرح شکایت در مراجع شناخته شده بین المللی  مانند ؛ دادگاههای  بین المللی عضو سازمان ملل متحد  ،  جمع آوری ، منظم و منتشر خواهد شد .  مبنا ومعیار همه این عدالتخواهی ها را اگر تنها اعلامیه جهانی حقوق بشر بدانیم  ، این حق مسلم و خلل ناپذیر تمام فرزندان لر  در تمام دنیا است که برای طرح یک دعوی بین المللی و گرفتن حقوق تاریخی پایمال شده یک ملت ستمدیده در سرزمینهای لر نشین از شهر کرد تا ایلام و از مسجد سلیمان تا خرم آباد و کهکیلویه و بویر احمد  اقدام کند .  میتوانیم عاملان همه جنایات را در هر زمانی و از هر کجا ، به جرم جنایت غلیه بشریت به دست عدالت بسپاریم  . این دادگاه میتواند شامل همه کسانی که در زندانها جوانان بیگناه سیاسی و آزادیخواه را بطور دسته جمعی اعدام کردند تا کسانی که گروه گروه جوانان را به روی میدانهای مین در جنگ خانمان سوز هشت ساله میان دولتهای ستمگر ایران و عراق  میفرستاند ، و همچنین تمام کسانی که جوانان دلیر  را در هر کجا به جرمهای کاذب و ساخته شده دست رژیم  جنایتکار جمهوری اسلامی ، مانند بهانه اقدام علیه امنیت  کشور ، جوانان شجاع را با جرثقیل در میدانها و مراکز شهرها  حلق آویز میکنند ،مشمول تک تک آنان خواهد شد.  این شکایت و دادخواهی در عدالت کامل در داخل و خارج ، در آینده  نچندان دور باهمت و توان مبارزان راه رهائی بدست خواهد آمد و جنایتکاران را از آن گریزی نخواهد بود .

ملت لُر و ستمهای ملي در قرنهای اخير ^مسلما "يك نسل كشي واقعي بوده", كه از صفحات تاريخ معاصر ایران و منطقه زدوده شده است!!

...لُرها در قديم هم ثروتمند بودند و هم نيرومند. اما امروزه براي آنها فقط غرورشان باقي مانده است. چون از ثروت و نيرومندي ديگر خبري نيست.... به بعضي از دهات سر زدم، تعدادي از لُرها به‏علت ضعف ناشي از گرسنگي، حتي 5 دقيقه هم نميتوانستند روي پا بايستند... در ايران وقتي مي‏خواهند فقرزدگي را مجسم كنند مي‏گويند: من يك لُر هستم!... يا اينكه مي‏گويند: من يك لُر پاپتي (پابرهنه) هستم!... ... فقر بي‏اندازه لُرها، معلول تاراج و چپاول ارتش ايران بود. اين تراژدي به سياست رضاشاه در رابطه با مطيع كردن آنان مربوط مي‏شد... برنامه‏اي كه بالاخره به قتل‏عام و غارت آنها انجاميد... اما تا چه حد شخص رضاشاه مسئول تراژدي و مصيبت‏هاي وارده بوده، مسئله‏اي است قابل بحث. بعيد نيست كه او اطلاع كافي نداشت كه ارتش او با لُرها چه كرده و چه مي‏كنند. شايد هم اطلاع داشت اما چشم و گوش خود را بسته بود. به هر تقدير يكي از ننگين‏ترين فصول تاريخ سلطنت رضاشاه به دست يكي از افسران او كه بين ايرانيان به «قصاب لُرستان» مشهور است، نوشته شده است. (ويليام او. داگلاس. سرزمين شگفت انگيز و مردمي مهربان و دوست داشتني. صفحات 170و167و159)  اسناد و مدارك تازه و نو يافته، چون نامه‏ هاي محرمانه و خصوصي دربار قاجار و پهلوي، خاطرات سياسيون و نظامياني كه خود شخصاً در وقايع مناطق لُرنشين و قلع و قمع ‌آنها دخيل و ناظر بوده يا حضور داشته‏اند و هم‏چنين سفرنامه‏ها وخاطرات سياحان بيگانه كه همزمان با وقايع اخير، به اين مناطق سفر داشته‏اند كه چندي است كه به همت برخي مترجمان، برگردان و در اختيار افكار عمومي قرار گرفته، خود بهترين داور جهت قضاوت است كه گوشه‏هايي پنهان از اين دو سده جنايت، پاكسازي و نسل‏كشي قومي حكام فاجر و جابر را در حق قوم لُر برملا مي‏كند.از اين جمله، ناصرالدين شاه در جواب نامه‏اي از ظل‏سلطان، فرزند خود،كه در آن نامه از والي لُرستان و ايلخاني بختياري به سعايت و بدگويي پرداخته، و از سفر سياحان خارجي به اين منطقه، اظهار بدگماني كرده، چنين پاسخ نوشته است:«...طوري باطناً بكنيد كه به آنها (سياحان خارجي) خوش‏نگذرد و يك اسباب وحشتي در سياحت خود ملاحظه كرده، ديگر ميل نكنند به سياحت،  و اين فقره را هم از الوار و اكراد بدانند نه از شما...» (اسناد نويافته، ابراهيم‏صفايي، سندپانزدهم،ص87) نامه بالا، از آن جهت حائز اهميت است كه همزمان دو سه تن از سياحان فرنگي در لرستان به طرز مشكوكي به قتل مي‏رسند كه بدنامي آنان برگردن ياغيگري لُرها افتاد!رضاشاه نيز، طبق دستورالعمل بالا و سياست داخلي قاجار، زمينة حمله به لرستان را با چنين بهانه‏اي چيد و با تمهيداتي، در لرستان، سرلشكر امير طهماسبي، وزير راه را، كه دلخوشي از او نداشت، به توسط عمال خود به قتل رساند و آن را به لُرها نسبت داد! «... اشتباه كوچك قاتلين كه در لباس محلي با لهجه غليظ تهراني صحبت مي‏كردند، معلوم كرد كه مرتكبين قتل غير محلي و بطوري‏كه به زودي معلوم شد، دو نفر از گروهبان‏هاي لشكر بودند...» (كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني، جلد1، ص 65)قصاب لرستان  رضاشاه با چنين ترفندي، بزرگترين لشگركشي حكومت خود، به فرماندهي سپهبد امير احمدي معروف به قصاب لرستان را عليه اتباع لُر خود، فراهم كرد و فجيع‏ترين قوم‏كشي تاريخ معاصر ايران را رقم زد كه متأسفانه نويسندگان، تاريخ‏نويسان و سياسيون مزدور و قلم به مزد در ايران، از كنار آن به راحتي گذشته و از تاريخ معاصر آن را حذف كرده‏اند. فجايعي كه شايد مصايب اقوام كرد و بلوچ و تركمن در تاريخ معاصر ايران، در برابر آن كوچك مي‏نمايد. «....يعني لُرها را واقعاً «قلع و قمع» كرد. به طوري‏كه پشتكوه براي سال‏ها خالي از سكنه شد. به همين جهت عنوان قصاب به او دادند....» (كهنه سرباز ...جلد 1، ص 55) ويليام‏ او. داگلاس، قاضي مشهور ديوان عالي كشور امريكا كه اندكي پس از قوم‏كشي لُرها، به لرستان سفر كرده و قصاب لرستان را نيز حضوراً ملاقات نموده، در سفرنامه خود، سرزمين شگفت‏انگيز، فجايع و قتل و غارت عمال حكومت وقت، سپهبد امير احمدي و سپهبد حبيب‏اله‏خان شيباني، نسبت، به لُرهاي لرستان، بختياري، بوير احمد و ممسني را به تفضيل شرح داده كه برخي از وقايع فجيع كه خود ديده و يا شنيده، بسي شگفت‏انگيز و متأثركننده است. او از زبان پير مردي لُر كه استثناً از قتل‏عام قصاب امير احمدي، جان به در برده، چنين مي‏نويسد: «من از او سؤال كردم كه درباره امير احمدي چه مي‏داند؟ او نگاهي عجيب و پرمعني به من كرد و سري تكان داد، شرح داستان را با احتياط تمام آغاز كرد و من خيلي تلاش كردم تا او را به بازگو كردن جزئيات ماجرا ترغيب نمايم و به او قول دادم كه آنچه را كه او مي‏گويد براي كسي فاش نكنم يا لااقل اسمي از او به ميان نياورم.... .....ما صد نفر بوديم كه در بيست كلبه كوچك و چادر  زندگي مي‏كرديم، هزارها رأس بز وگوسفند وهزار رأس گاو وگوساله و قاطر و ده‏ها اسب داشتيم، تعدادي از جوانان ما در قلعه فلك‏الافلاك محاصره شده بودند. جوانان ما بلا استثنأ كشته شدند. خوانين ما را دار زدند. ارتش پيروز شده بود. نبرد دفاعي به پايان رسيده بود حالا ديگر مانعي در راه جادّه‏اي كه رضاشاه در نظر داشت بسازد وجود نداشت.» او داستان خود را چنين ادامه داد: «چند روز بعد در اوردوگاه خود نشسته بوديم كه از دور گـرد و خـاك زيادي را مشـاهده كرديم عده‏اي از سوار نظام ارتش بودند كه چهار نعل به‏طرف كلبه ‏هاي م مي‏آمدند. سرهنگي هم فرمانده اين واحد بود وقتي كه به اردوگاه ما رسيدند سرهنگ با صداي رسا و بلند فرماني صادر كرد و با اين فرمان سربازها از اسب پياده شدند. سپس سرهنگ فرمان قتل عام ما را صادر كرد و در اجراي اين فرمان سربازان ما را هدف قرار داده شروع به تيراندازي كردند. تعدادي از كودكان ما هنوز در گهواره در خواب بودند و تعدادي در گوشه وكنار بازي مي‏كردند. سربازان به هر بچه‏اي كه مي‏رسيدند او را مي‏گرفتند و لوله هفت‏تير خود را در شقيقه او مي‏گذاشتند، ماشه را مي‏كشيدند و مغز او را متلاشي مي‏كردند. زنها جيغ مي‏كشيدند و از چادرها به بيرون مي‏دويدند. زن من در گوشه‏اي خزيده بود واز ترس مثل بيد مي‏لرزيد. من جلوي او ايستاده بودم و كاردي هم در دست داشتم كه يك مرتبه صداي تيراندازي بلند شد و من نقش زمين شدم و از حال رفتم.» «وقتي به هوش آمدم، زنم را در كنارم ديدم كه خون از بدنش جاري است. جسد او و جسد چند زن وبچه ديگر، روي زمين افتاده بودند. همه اينها در اثر اصابت گلوله‏هاي سربازان كشته شده بودند. ولي خود من در اثر اصابت گلوله‏اي كه در گردنم فرورفته بود، زخمي شده بودم و آنها به خيال اين كه من مرده‏ام، مرا رها كرده بودند تا اگر احيانأ كشته نشده‏ام با يك مرگ تدريجي و زجرآوري بميرم. من پس از هوش آمدن بلافاصله چشمانم را بستم و در همان وضع بي‏حركت باقي ماندم، چون صداي سرهنگ را شنيدم و متوجه شدم كه او و سربازانش هنوز محل را ترك نكرده‏اند. من از گوشه چشم و از زير پلك‏هاي نيمه باز آنها را ديد مي‏زدم. شما ممكن است حرف مرا باور نكنيد. شما قطعأ آنچه را كه من ديدم باور نمي‏كنيد ولي قسم به ناني كه در سفره اين خانه هست آنچه مي‏گويم حقيقت دارد» شرط‏بندي برسرمسافت دويدن اجسادبي سر!خلاصه پيرمرد به سخنان خود چنين ادامه داد: «سرهنگ چندين نفر از جوانان ما را كه اسير كرده بود جمع كرد و بلافاصله دستور داد با زغال آتش روشن كنند. من فورأ متوجه شدم در حال تدارك چه جنايت فجيعي است. او دستور داد يك طاوه آهني بزرگ آماده كنند و طاوه را روي آتش بگذارند تا خوب تفته و قرمز رنگ بشود، آنگاه دستور داد يكي از جوانان لُر را بياورند. دو نفر سرباز دستهاي جوان را محكم گرفتند و سومي هم با يك شمشير تيز در عقب او ايستاد سپس با اشاره سرهنگ، سرباز جلاد با شمشير سر جوان را قطع كرد. هنگامي كه سر از بدن جدا شد و به كناري افتاد، سرهنگ فرياد كشيد: « بدو...بدو» و همزمان يكي از افراد طاوه سرخ شده را روي گردن بريده چسباند. جسد بي‏سر از جا بلند شد و يكي دو قدم دويد و بعد افتاد. سرهنگ مثل اينكه از اين عمل شنيع خود رضايت حاصل نكرده باشد فرياد كشيد: «آن جوان بلند قد را بياوريد. فكر مي‏كنيم كه او بهتر از اين‏ها بدود.» خلاصه آن بيچاره را هم آوردند و اين بار با دقت بيشتري سر او را بريدند و طاوه آهني را روي گردن بريده محكوم قرار دادند به طوري‏كه اين بار جسد بي‏سر توانست يكي دوقدم بيشتر بدود، خلاصه اين عمل سبعانه ادامه پيدا كرد تا اينكه يك بار سرهنگ خودش شخصاً در اين عمل شنيع شركت كرد و اين بار خود مسئوليت گذاشتن طاوه آهني تفته را روي گردن محكوم قبول نمود ولي چون او به موقع نتوانسـت طاوه را روي گردن بريـده قرار دهـد، لذا وقتـي جلاد سر محكوم را از تن جدا كرد خون از گردن محكوم در حدود يك متر فواره زد و سر و روي او و همه اطرافيان را خوني كرد.» «پس از اين كه چند نفري از جوانان با اين وضع فجيع كشته شدند، فكر تازه‏اي در مغز ديوانه سرهنگ خطور كرد تا بر سر مسافت دويدن اجساد بي‏سر شرط‏بندي كنند و بر سر تعداد قدم‏هايي كه اجساد مي‏توانند بدوند برد و باخت راه بيندازند.»«خلاصه اين جنايت بارها و بارها تكرار شد تا آنجا كه بالاخره اجساد و سرهاي همه محكومين هر كدام يك طرف روي زمين تلمبار شد. گفتني است كه هربار كه اين عمل وحشيانه انجام مي‏شد خود سرهنگ و افسران و درجه‏داران و ساير افراد مثل تماشاچيان مسابقه فوتبال با دست ‏زدن و هورا كشيدن و هلهله دوندگان را تشويق مي‏كردند كه قبل از افتادن هر چه بيشتر بدوند.» این شهادت را ثبت کنیم !!پيرمرد كه از فرط خشم و غضب صورتش به زردي گرائيده بود مكثي كردو من از اين فرصت استفاده كردم و پرسيدم: «خوب، بالاخره در اين مسابقه دو اجساد، برنده چه كسي بود؟» او چند دقيقه‏اي سكوت كرد سپس گفت: «سرهنگ در اغلب شرط‏بندي‏ها، برنده شد: فكر مي‏كنم فقط در يكي از شرط‏بنديها كه جسد توانست 15 قدم بدود، هزار ريال برنده شد.» من مجدداً رو به او كرده پرسيدم: سرهنگ بعد از اين ماجرا چه كرد؟ او در پاسخ به اين سئوال چنين گفت: «خوب معلوم است كه چه كرد، او دستور داد همه گاوها و گوسفندان و اسب و الاغ‏ها و ساير اغنام و احشام ما را ببرند و روز بعد چند كاميون آوردند و همه اسباب و اثاثيه و بالاخره همه دار و ندار ما را از قبيل قالي‏ها و سماورها و بشقاب‏ها و طلاآلات و زينت‏آلات و لباس‏هاي ما را بار كاميون كردند و بردند.» پرسيدم: «تو در اين گيرودار  چه كردي؟» جواب داد: «من خودم را به طرف چشمه‏آبي كه داخل درّه كوچكي قرار داشت كشيدم و زخم خود را شستشو دادم. من آنقدر ضعيف شده بودم كه دو شب تمام قدرت حركت را نداشتم تا اين كه روز سوم قدري حالم بهتر شد و توانستم روي پاي خود بايستم و اجساد را به سختي و زحمت زياد دفن كنم. همه مردها و زن‏ها و بچه‏هاي ما بلا استثنأ كشته شده بودند و لاشخورها گرد آنها جمع شده بودند. بطوري‏كه من براي دفن كشته‏ها مجبور بودم آنها را از اطراف اجساد دوركنم.» مجدداًپرسيدم: «بعد از آن براي سرهنگ چه اتفاقي افتاد؟» او در پاسخ با نفرت و تحقير غير قابل وصفي گفت: «سرهنگ؟! ايشان به پاداش شاهكارهايي كه در لُرستان انجام داده بود، به درجه ژنرالي ارتقاء يافت و بعدها هم وزير جنگ شد.» پرسيدم: «آيا او هنوز زنده است؟» او در جواب گفت: «بله زنده است و در تهران زندگي مي‏كند. او اموال غارت شده از دهات ما را بار كاميون‏ها كرد و به‏غنيمت برد.«بله آن سرهنگ امروز به تيمسار اميراحمدي قصاب لرستان معروف است.» بالاخره پس از دقايقي سكوت لب به سخن گشود و گفت: «ميداني....من يك ايراني هستم ، من كشورم را دوسـت مي‏دارم. من حاضـرم جانم را فداي كشورم بكنم، ولي چه‏كنم كه مجبورم به اين حقيقت هم اعتراف كنم كه من از نظامي جماعت متنفرم و اميدوارم كه تا من زنده‏ام به‏چشم خود ببينم كه خداوند انتقام ما را از آنها بگيرد.» ساكت! واِلا ميگم اميراحمدي تو را بخورد! ويليام‏داگلاس، بعدها خود شخصاً قصاب لرستان را ملاقات كرد و چنين نوشت: «مدتي بعد از اين ماجرا بود كه من اميراحمدي را در يكي از گاردن پارتي‏ها در تهران ملاقات كردم، او مردي بود چهارشانه راست قامت كه ظاهراً شصت ساله بنظر مي‏رسيد. او ضمناً داراي يك سيبيل سياه چخماقي و چشماني نافذ بود: او يك سري دندان‏هاي طلايي داشت كه هنگام خنديدن به‏خوبي نمايان مي‏شد. به زبان روسي و تركي آشنايي داشت و در ارتش قزاقستان در روسيه آموزش ديده بود. در آن ايام هنوز هم آثار تكبر، نخوت و جسارت از سيمايش و به‏خصوص از طرز صحبت و آهنگ صدايش حتي هنگام بحث‏هاي خصوصي و خودماني‏اش هويدا بود. در اين حيص و بيص خانمي از او سؤال كرد: «تيمسار! مناسبات شما با مردم لُرستان در حال حاضر چگونه است؟» او در جواب گفت: «آنها با احترام از من ياد مي‏كنند. امروز اسم من در اغلب خانواده‏ها مطرح است.» خانم دوباره سؤال كرد: «ولي چگونه؟» او خنديد، با اين خنده همه دندان‏هاي طلايي‏اش نمودار گرديد و پس از مدتي خنديدن گفت: «به اين نحو، كه اگر كودكي در لرستان گريه بكند، مادرش براي ساكت كردن او مي‏گويد: ساكت! والاّ ميگم اميراحمدي تو را با خودش ببرد.»  لشكر شرق، آوارگان لُر راتحويلبگيرد!فجايع پس از قتل عام نيز شنيدني است: «... در پشتكوه، فقط آن عده‏اي از لرها كه به عراق گريختند، زنده ماندند و بقيه تمام كشته شدند، در پيشكوه كه به علت فعاليت راهسازي و وجود مهندسين و تكنسين‏ها، كشتار به آن صورت ميسر نبود، تصميم به كوچاندن لُرها به خراسان گرفته شد كه چگونگي عمل غيرانساني آن، ممكن است خود موضوع تراژدي كم نظيري باشد.»                                                 (كهنه سرباز ....جلد 1 ص 66)  «... براي جلوگيري از اغتشاشات حاصله، بعضي از طوايف كه اقامت آنها در برخي نقاط لرستان، مضر و اصولاً تحريكات مي‏نموند، اين قبيل طوايف كوچ داده شده و در حدود تهران تا خراسان و از طرفي خوزستان اسكان پيدا كردند....» (كاوه بيات، گزارشي از عمليات نظامي لرستان درسال 8 و 1307 شمسي توسط تيمسار رضاقلي ‏جلاير، مجله شقايق، سال 1376، ش2، ص66)  «...گروهان هنگ آهن، الوار را تا شاهرود رسانيده، در آنجا تحويل لشكر شرق نمود. كوچاندن اين الوار بسيار مشكل و كار پرزحمتي بود. يك قسمت ديگر از الوار پس از چند روز كوچانده شدند و در ورامين سكني گزيدند... به اين ترتيب قضيه لُرستان خاتمه پيدا كرد. از اين تاريخ به بعد شروع به استفاده از موقعيت شد و براي عمران وآبادي لُرسـتان نقشـه‏هايي طـرح و  عمل شد(؟؟!!)...» ( كاوه بيات، گزارشي از عمليات نظامي لرستان ... ص 76) اينكه، نقشه‏هاي وعده شده بالا، جهت عمران و آبادي لرستان و مابقي سرزمين‏هاي لُرنشين، آيا طي پنجاه سال حكومت پهلوي طرح و عملي شد، قضاوتش با خوانندگان منصف است.؟! اما داستان تبعيديان لُر و پيامدهاي آن و كوچ‏هاي اجباري نيز حكايت خود را دارد كه سخت متأثر كننده است. هزاران خانواده لُرفيلي و لُر بختياري، طي اقدامي عجولانه با خشونت تمام توسط نظاميان از كوهستان زاگرس به صحرا و بيابان‏هاي خراسان و قم و...يعني هزاران كيلومتر دورتر از سرزمين آبا و اجدادي خود كوچانده شدند.  

منبع )         http://jonbeshelor.blogfa.com  

تاريخ بروز رساني ( 20 دي 1387,ساعت 10:00:35 )

 

به فریاد قربانیان خشکسالی برسیم !!!!

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 3036
  • جنبش رهایبخش لرستان

مهر 1387,ساعت 14:31:19

آیا تا کنون کسی به فریاد دل قربانیان خشکسالی در سرزمینهای لر نشین رسیده است؟

ایا ما به عنوان جنبش رهایی بخش لرستان7+4وجزیی از آن کل ملت لر وظیفه خود را دررساندن فریاد این قربانیان

و مخصوصا صدای دامداران آن مناطق و کوچ اجباری ساکنان روستاها به گوش مراجع بین المللی انجام داده ایم؟  

 جمع اوری اطلاعات در موردخشکسالی و انعکاس ان به رسانه ها و مجامع بین لمللی تنها راه ممکن کنونی تا قبل از خیزش سراسری ملیتهای تحت ستم در ایران است که حکومت مافیایی اسلامی ایران در اثر فشار مجامع بین لمللی و افکار عمومی اقدامات اولیه و به الزامات اولیه  تن در دهد، آنچه مسلم است گوش شنوایی در این حکومت مافیایی در هیچ موردی وجود نداشته و ندارد ،  آنچه مسلم است راهی بجز فروپاشی این حاکمیت ان هم به روشهای سنجیده و عدم فراموشی تجربه سال 1357متصور نمی باشد .این فرمان تاریخ و سرنوشت محتوم تمامی دیکتاتور هاست

به یک سوال اساسی ابتدا بپردازیم و جواب آن را به وجدانهای شما واگداریم ! سوال این است که چند  درصد از رهبران در اپوزوسیون نظام ملاها و چند درصد از فعالان حقوق بشری از فرزندان مناطق روستایی هستند ؟ آیا فراموش کرده اند که اگر کسی نتواند ابتدا خانه خانه خود را آباد کند قطعا قدرت آبادی خانه دیگران را هم ندارد؟؟/

خشكسالي اخير موجب شد تا بسياري از زيرمجموعه‌هاي توليدي در بخش‌ كشاورزي با بحران مواجه شده و در حالي كه پيش از اين مسئولان وزارت جهاد كشاورزي حکومت خبر از انديشيدن تدابيري براي مقابله با اين بحران و جبران خسارات را مطرح كرده بودند، هنوز بخش‌هاي باغداري، زراعت و دامپروري با عواقب اين بحران دست و پنجه نرم مي‌كنند.
در بخش دامداري افزايش هزينه‌هاي توليد، كاهش تعرفه واردات گوشت قرمز و افزايش نيافتن متناسب نرخ پايه خريد شير، موجب شكل‌گيري بحران شده به‌نحوي كه بسياري از توليد‌كنندگان از تعطيلي واحدهاي توليدي خود در آينده نزديك خبر مي‌دهند.

از سوي ديگر در حالي كه تا‌كنون اعتراض‌هاي دامداران به سياستگذاري‌هاي اين بخش و درخواست كمك از مسئولان نتايج مثبتي را به همراه نداشته است، اين توليد‌كنندگان تداوم اعتراض‌هاي صنفي را به‌عنوان راهكاري براي برون رفت از چالش‌هاي توليد در اين بخش دنبال مي‌كنند. همچنين وزارت‌ جهاد كشاورزي اقدام مؤثري براي تامين به موقع نهاده‌هاي توليد با قيمت مناسب نكرده و اين امر شكل‌گيري اعتراض‌هاي اين تشكل‌هاي توليدي را به‌دنبال داشته است.
یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان طی یک ایمییل گفته بود ، وطن يعني رئيس جمهور هالو وطن يعني خريد تايد و شامپو وطن يعني صف نون و صف شير وطن يعني همش درگير درگير وطن يعني همين بنزين، همين نفت وطن يعني همين نفتي که توي سفره ها رفت وطن يعني که اصلاحات "چيني" وطن يعني که روي خوش نبيني وطن يعني همين آيينه دق وطن يعني خلايق هر چه لايق
با اين روند دامداراني كه از تجمع و پيگيري‌هايي قبلي خود براي رفع مشكلاتشان در وزارت جهاد كشاورزي نتيجه‌اي به دست نياورده بودند هفته گذشته در مقابل وزارت بازرگاني تجمع و گلايه‌هاي خود را نسبت به صفر بودن تعرفه واردات گوشت و شير خشك، پايين بودن قيمت خريد شير از توليدكننده و نبود حمايت‌هاي لازم براي توليد اعلام كردند. اين تجمع در حالي برگزار شد كه پيش از اين نيز جمعي از دامداران شهرهاي مختلف در مقابل وزارت جهاد كشاورزي گرد هم آمده بودند.

اين توليدكنندگان خواستار پاسخگويي مسئولان به پرسش‌هاي خود شده و مطرح كردند، چرا تعرفه 60 درصدي واردات شير خشك صفر شده است درحالي‌كه شير خشك‌هاي توليد داخلي با كيفيت بالا در انبارها مانده و شير خشك‌هاي بي‌كيفيت از كشورهاي جهان سوم بازار را اشباع كرده است؟ چرا وزارت بازرگاني و شوراي اقتصادي بايد قيمت پايه شير را مشخص كند، در حالي‌كه وزارت جهاد كشاورزي متولي توليد است؟

چرا قيمت كارشناسي شده شير از سوي وزارت جهاد كشاورزي كيلويي 562 تومان اعلام شده اما توانايي اجراي آن را نداشته و اين مشكل را مربوط به وزارت بازرگاني مي‌داند؟ چرا به جاي حمايت از توليدكننده داخلي با حذف تعرفه از توليد‌كننده خارجي حمايت مي‌شود؟ چرا دامپروري را فرزند خوانده وزارت جهاد كشاورزي مي‌دانند؟ چرا براي واردات شير خشك مورد نياز گوساله 25 درصد تعرفه اعمال مي‌شود اما واردات شير خشك‌هاي انساني بدون تعرفه است؟ چرا گاوهاي شيري سالم و با توليد بالا (حتي آبستن) بايد روانه كشتارگاه شوند؟
می گویند گوسفندی از جویی پرید و در اثر جهیدن دمبه اش کمی کنار رفت .بزی که در دنبال گوسفند می رفت با دیدن ماتحت گوسفند از ذوق و شوق شروع به جست و خیز و هوار کشیدن کرد که دیدم.... دیدم. حالا حکایت این حکومتگران حکومت مافیایی در ایران است که پیش نماز هایش یکی از یکی دزدتر و بد کارتر هستند و لباس به تن نمازگزارشان نمی گذارند و سی سال است که دمشان سربالایی است و هرچه نه بدترشان مثل داغ مهر پیشانیشان معلوم و هویدا است و کوچک و بزرگ از کثافت کاری ها و جنایت ها و سیاهکاری هایشان آگاه هستند.
 
پیش بینی می شود تجمعات اعتراضی دامداران باز هم ادامه داشته باشد

.
www.lorabad.com  جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

تاريخ بروز رساني ( 03 آبان 1387,ساعت 09:36:28 )

 

یاران و هواداران جنبش رهایی بخش لرستان

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 3175
  • جنبش رهایبخش لرستان

تير 1387,ساعت 17:36:49

ما یاران و هواداران سرافراز جنبش رهایی بخش لرستان 7+4 انسانهای آزاد شده از یک فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی هستیم . برای به دست آوردن این آزادی  با خودمان جنگیده ایم  و هنوز می جنگیم .  ما دیگر خودمان را بنده و غلام  و چاکر و نوکر و خاک پای کسی  معرفی نمی کنیم . کسی را هم جناب عالی نمی خوانیم ، به عرض کسی  نمی رسانیم ای فرزندان دلیر لر به مانند گذشته همواره به مانند پبکری واحد  بهم یاری برسانیم وو.....

برای ما پزشک در مطب  یا بیمارستان آقا یا خانم دکتر است ، استاد در دانشگاه ، خارج از آن جا خانم یا آقای ...هستند. و دیگر کسی را سایه خدا و نشان خدا برای ستم روز افزون زندگیمان نه تنها نمیپذیریم بلکه با آنها و وابستگان مزدورشان در هر شکل و لباس مبارزه میکنیم . ما میخواهیم بگوییم در نبرد با  چاپلوسی ، دروغ  ، حسادت  ، ضعیف کشی ، مرده پرستی  ، عدم اعتماد  به خود  و قبول سرنوشت  که همگی زاده فرهنگ  ارباب رعیتی  و  استبدادی است ، پیروز شده ایم .  و میدانیم لحظه ای غفلت ؛ آنها بر ما چیره می شوند. از شما خواهش می کنیم  ما را در نبرد با  این فرهنگ پوسیده  چندهزار ساله  یاری دهید.

ما را ای فرزندان دلیر لر به مانند گذشته همواره به مانند پبکری واحد  از نقطه نظراتتان از طریق ایمییل این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  آگاه کنید
یاران و هواداران سرافراز جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

تاريخ بروز رساني ( 13 تير 1387,ساعت 10:53:37 )

 

حمایت از فراخوان کمپین زندان

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 3088
  • جنبش رهایبخش لرستان

فروردين 1387,ساعت 14:52:45

جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

علاوه بر حمایت از فراخوان کمپین زندان ،ازهمه ی انسان ها ی آزادیخواه

وبرابری طلب و تمامی نهاد ها درخواست

یاری و حمایت از فراخوان کمپین زندان در آدرس زیر را دارد.

http://zir-chatr- 40tikke.blogspot .com/ 
نوروز آزادی

http://www.azadinew s.org/noroozeaza di/

آدرس ما www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 11 فروردين 1387,ساعت 06:58:29 )

 

سال نو بر همه فرزندان لرمبارک باد

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 3019
  • جنبش رهایبخش لرستان
فروردين 1387,ساعت 05:29:57

زکوی یار میآید باد نوروزی   ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل بیافروز

ندانم ناله قمری به طرف جویباران چیست   مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

سال نو 1387  بر همه فرزندان لر در ایران و غربت وتبعید مبارک باد

با امید و اطمینان به پیروزی روزگار نو بر کهنگی و ارتجاع

جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

 

تاريخ بروز رساني ( 04 فروردين 1387,ساعت 14:25:16 )

 

  1. موسیقی سنتی تنها در موسیقی محلی دیده می شود
  2. فرزندان عزیز و آگاه لر به کمک زلزله زدگان بشتابید
  3. مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4
  4. روز دادخواهی در عدالت کامل میرسد!!

صفحه56 از83

  • شروع
  • قبلی
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • بعدی
  • پایان