• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

صندلی برقی روش جدیداعدام بیگناهان توسط جمهوری اسلامی

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2660
دي 1391,ساعت 18:23:42

 این مطلب توسط یاران همتبارمان در فیس بوک به اشتراک گذاشته شده بود و بیش از نود نفر به آن رای داده اند که البته نظرات عزیزان در آینده صمن جمع بندی جداگانه خواهد آمد اسدالله سپهوند این مهربان انسان را مخفیانه و ناجوانمردانه اعدام کردند 

طبق اطلاعات دقیق از زندانهای سرزمینهای ستمدیده لر نشین، کسانی به

عنوان قاچاقچی و دزد و ....... در زندان هستند و هر هفته چند نفر از آنها مانند

اسدالله سپهوند با صندلی برقی در کمال بیعدالتی اعدام میشوند ، کسانی هستند که سالها

دنبال کار بودند و یا اگر شاغل بودند توسط شوراهای اسلامی کار از کارخانجاتی

مانند پارسیلون خرم آباد اخراج شدند . همگی شاهد بودیم که در رقابتهای انتخاباتی

میان دلقکهای کاندیدائی رئیس جمهوری اعتراف کردند که بیش از 85%از

مواد مخدر کشور از کانالهای دولتی در کشور وارد و صادر میشود.

تلویزیون صدای آمریکا در زمان اعلام حکم اعدام اسدالله سپهونداین موضوع توسط مجری لر

این تلویزیون آقای جمشید چالنگی اعتراض فرزندان لر اعلام گردید . متن نامه این جنبش در

زمان اعدام ایشان تلویزیون برای اعلام اراین قرار بود. <<با سلام به شما و خسته نباشید

. خبری را که ما فعالان جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 به عنوان وظیفه انسانی

میخواستیم به اطلاع شما عزیزان برسانیم این است که ....

ما در حدود 4سال قبل خبری را از طرف جمعی از فعالان سیاسی لر خارج کشور برای تلویزیون شما مبنی بر اعدام فعالان سیاسی سابقه دار تحت عنوان قاچاقچی و .... ارسال نمودیم که در برنامه تفسیر خبر آن زمان هم پخش گردید . در آن خبر آمده بود که آقای اسدالله سپهوند را در شهرستان خرم آباد دستگیر کرده اند و میخواهند تحت عنوان قاچاقچی اعدام کنند . بعد اعلام این خبر توسط شما عزیزان سیستم مافیائی پاسداران و ملاها از اقدام خود عقب نشینی کردند . اما در همان زمان به وکیل ایشان گفته بودند بگذارید آبها از آسیاب بیفتد این مرتها و ضد انقلابها را نابود میکنیم. لذا اکنون بدون اطلاع وکیل و خانواده اش مبادرت به اعدام اسدالله سپهوند میکنند و تنها به آنان خبر میدهند که بیائید جنازه را ببرید ولی بدون انعکاس تشیع کنید و اگر مانند قبل به رسانه های بیگانه خبر بدهید ما شما را در دسترس داریم و به شما رحم نمیکنیم. لذا خواهشمندیم خبر را به عنوان جمعی از فعالان سیاسی لر
خارج از کشور پخش کنید .... موفق و پیروز باشید

 داشتن اسلحه برای دفاع از خود و خانواده خود در برابر رژیم مافیائی پاسداران و ملاها حق مسلم همه مردم ستمدیده است. <<<<

تفنگم بی جواز خوم هم فراری ** شنگیان وا خوت بیار هر چی که داری

روز جنگ امروزه بیا وا دیارم ** ناکسا فکر نکنن که بی برارم

www.lorabad.com 

تاريخ بروز رساني ( 25 دي 1391,ساعت 10:34:41 )

 

ملت لر ملتی همیشه قربانی

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2911
دي 1391,ساعت 03:47:29

این مطلب برگفته از فیس بوک دختر لر میباشد که ارسال نموده اند

ملت لر ملتی همیشه قربانی در تاریخ معاصر ایران از كریم خان زند تا به امروز

ملت لر همواره قربانی بوده است .تنها فردی كه در تاریخ ایران به پادشاهی رسید

و هیچ گاه حاضر نشد خود را شاه بنامد بلكه خود را وكیل مردم می دانست ،

كریم خان زند بود . اگر چه لرها در تاریخ خود حداقل ده قرن متوالی از قرن 3 تا 13

هجری در مناطق خود حكومتی مستقل تحت عنوان اتابكان لر و والیان لرستان داشته اند،

با این وجود لرها همیشه مورد اجحاف قرار گرفته اند . با اینکه لرها در قالب نیروی

متحد بویراحمدی ـ بختیاری به رهبری سردار اسعد بختیاری پس از فتح اصفهان و سپس

تهران از پایه گذاران انقلاب مشروطیت بوده اند ولی تا به امروز ملت لر به حقوق حقه

خویش دست نیافته است. در مجموع عدم دستیابی این ملت به حقوق خویش را می توان در

دلایل عدیده فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی دانست و آنها رابه ریشه های درونی و بیرونی تقسیم كرد .

 

 


1- ساختار ایلی و عشایری ، ساده زیستی و قانع بودن مردم لر : بطور سنتی ساختار ایل و هرم قدرت آن بدین گونه بوده است كه همواره خوانین در بالاترین قسمت آن قرار داشته اند و در بنیان اجتماعی لرها ، خان و نظرخان، فصل الخطاب تمامی رعایا بوده است . موضع ورویكرد سیاسی خان چه در درون ایل و چه در برون آن در تعامل با سایر ایلات و عشایر ، نمودار سیاسی و سرنوشت رعایای تحت امر خویش را معین می كرده است . هر گاه منافع خان و حكومت های مركزی در تقابل هم قرار می گرفته خان با استفاده از نیروی عظیم ایل خویش حكومت را به چالش می كشانده ، حكومت های مركزی هم یا با دادن امتیازات كوچك به خوانین با آنان كنار می آمدند یا با توطئه و دسیسه چینی علیه خانی كه به دنبال حقوق و منافع خود و ایل تحت رهبریش داشته آنان را سركوب و سر به نیست می كرده اند، و البته پر واضح است به لحاظ شخصیت كاریزماتیك خان در ساختار ایلی و عشایری و حرف شنوی رعایا از او در اكثر مواقع خوانین از صداقت و وفاداری مردم خود سوء استفاده می كرده اند .
2- عدم وجود حركتهای سیاسی و فرهنگی به عنوان هویتی مستقل از فرهنگ غالب فارس : در تاریخ لر هیچ گاه حركت سیاسی بنیادین و مستمری جدا از جنگ های مقطعی كه اكثراً سركوب و یا به انحراف كشیده می شده وجود نداشته است . مضاف بر آن نخبگان لر همیشه توسط احزاب ایران جذب می شده اند، که متاسفانه این امر تا به امروز نیز ادامه دارد ، نتیجه فقدان تشکیلات مستقل این بوده كه همیشه فعالین مورد بحث از خاستگاه ، ملت ، هویت و زادگاه خویش غافل مانده اند تا جایكه بعضی از این افراد ضمن از یاد بردن زبان و فرهنگ لری ، فارسیزه شده اند و بعضا به عنوان عامل سركوب از سوی رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی ، نقش نیروهای سركوبگر و امنیتی را ایفا كرده اند .
3- فقر و وضعیت بد معیشتی : با آنکه سرزمین محل سکونت لرها 90% ثروت ایران را در خود جای داده است ( منابع طبیعی ، معادن ، حوض چه های نفتی و ... ) اما متاسفانه لرها دائما با مشكلات اقتصادی و فقر بسر برده اند؛ بااینكه امروزه تعریف فقر نسبت به رژیم پهلوی فرق كرده و استانداردهای زندگی تغییر کرده است با این همه هنوز هم لرها در زیر خط فقر بسر می بردند و در زندگی آنان تغییری قابل توجه ایجاد نشده است . برخی از نشانه ها و نتایج فقر مزمن در بین لرها به شرح ذیل می باشد :
الف) در مناطق لرنشین كمتر كارخانه ای وجود دارد و بعضی از كارخانه های كوچك هم كه وجود دارند تعطیل و یا در آستانه ی می باشد به عنوان مثال كارخانه های ، قند نورآباد ممسنی ، یخچال سازی لرستان ، كارخانه قند یاسوج و ... كاملاً تعطیل شده است و فقط چند كارگر به عنوان نگهبان در آنها به سر می برند ؛ در تمامی مناطق لر نشین فقر مشهود است . مناطق لر نشین از داشتن صنایع مادر و اشتغال زا كاملاً محروم هستند .
ب) به علت عدم اشتغال و وجود صنایع مادر و كارخانجات فعال، عده ای از مردم لر جذب قوای مسلح می شوند كه عمدتاً در بسیج ، سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی ( پلیس ) مشغول می گردند ، تقریباً 60 درصد از قوای نظامی ایران لر می باشند كه اغلب این افراد برای فرار از بیكاری ، نظامی شده اند و حاكمیت با گزینش این افراد آنها را از نظر سیاسی خنثی کرده و با وابستگی به خود( از نظر معیشتی ) سعی در مطیع کردن و پراکندن جمعیت لرها در تمام نقاط کشور می کند .
ج) فعالیت كمیته امداد موسوم به كمیته امداد مستضعفان و فعالیت بانك ها : كمیته امداد با توسعه و گسترش خود خصوصاً در مناطق لرنشین ، اكثر خانواده های لر را تحت امر خود و جیره خوار خود ساخته و به هر خانوار ماهیانه 40-30هزار تومان كمك می كند . این كمك بسیار ناچیز كه تبلیغات دولتی و حكومتی را در بردارد همواره به عنوان اهرمی در مقابله با هر گونه مخالفت مؤثر بوده است و بر اثر بیكاری ، شدت فقر و عدم توسعه یافتگی اقتصادی ، این كمك ناچیز ، مردمان لر را در حد یك معتاد به تریاك تنزل داده است . همچنین فعالیت های بانكی متعدد در مناطق و سودجویی این بانكها بیداد می كند تا آنجا كه تقریباً هیچ خانواده ای وجود ندارد كه به بانكها مقروض نباشد.! وامها عملاً این مردم را وابسته كرده است . و البته نحوه گرفتن وام و سپردن تضمین بازپرداخت آن و سازكار اداری آن خود حدیثی دیگر است . این بانکها عملا اقتصاد تولیدی را در این مناطق نابود کرده اند .
۴- عامل مذهب : تقریباً اكثر مردم لر دارای مذهب شیعه می باشند و فقط تعداد كمی كمتر از یك درصد دارای مذاهب علی الهی یا بهایی و ... می باشند ؛ همواره حكومت های مركزی از صفویه بدین سو از این خصیصه مردم لر سوء استفاده كرده اند، که می توان از آن به عنوان فریب مذهبی یاد كرد. استعمارگران و سودجویان نیز از عامل مذهب نهایت سوءاستفاده را ازاین مردم برده اند، به عنوان مثال در سال 1332 ( 1953 میلادی ) در استان كهگیلویه و بویراحمد یك امام زمان دروغین پیدا شد یا اینكه طرح ترور خسروخان بویراحمدی با همراهی عده ای از روحانیون متظاهر ، رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت . و یا شعار معروفی كه در جریان نهضت ملی دكتر مصدق علیه طرح ملی شدن صنعت نفت در بعضی از مناطق لر سر داده می شد : كسی كه مهر علی وَدلِش نفت ملی ك چنه ش كسی كه مهر و محبت امام علی پیشوای اول شیعیان را در دل دارد پس نفت ملی به چه كارش می آید . همینطور، با شروع جنگ ایران و عراق كه ماحصل شعار صدور انقلاب به منطقه خاورمیانه و ایجاد حكومتی شیعی در عراق از یك سو و از طرف دیگر خودخواهی ها و غرور و تحریك صدام حسین بود ، آتش جنگ مذهبی را بر افروخت و از احساسات شیعی لرها در تداوم جنگ مورد سوءاستفاده قرار گرفت و با تبلیغات فراوان جوانان لر را به جبهه فرستاده می شدند ( و این حتی در برگزینشهای پیاپی ترانه های حماسی لری ، همچون دایه دایه و ... در جشنواره های موسیقی بویژه جشنواره ی موسیقی فجر و پخش آنها از رسانه های شنیداری و دیداری کاملا مشهود بود ) ، تا آنجا كه فقط در استان كهگیلویه و بویراحمد 5/1 ( یک پنجم ) مردم همیشه محروماین استان ، در جبهه كشته شدند .
۵- ایجاد نفاق و برادر كشی : حکومتهای مرکزی ایران برای سرکوبی حرکتهای مناطق مختلف لر عموما از نیروهای مزدور سایر مناطق لر بهره گرفته اند. که بدین وسیله با یك تیر 2 نشان را می زدند اول مخالفین خود از بین می بردند و دوم موجب گسست و كینه طوایف لر از هم می شدند .
۶- عدم برگزاری مناسبت های ملت لر : دانشوران و فعالین سیاسی و نخبگان لر هیچگاه اقدام به برگزاری و گرامیداشت مناسبت های تاریخی و تجلیل از مفاخر و مشاهیر ملت خویش نكرده اند بزرگداشت علیمردان خان بختیاری ـ داراب افسر بختیاری ـ سردار اسعد بختیاری ـ رئیس علی دلواری ـ بابا طاهر ـ خسروخان بویراحمدی ـ كی لهراسب بویراحمدی ، پیشگامان انقلاب مشروطیت ، مردان خان لرستانی ، شیخعلی خان لرستانی ، مبارزات لرستان ، مبارزات لرهای جنوب و .... البته در داخل كشور انجام چنین كاری به علت مشکلات عدیده تقریبا غیر ممكن می نماید ولی در خارج از كشور و رسانه های گروهی بیرون از كشور انتظار می رود كه اندیشمندان لر ، در این زمینه تلاش نمایند
. ۷- روند فارسی سازی و لر ستیزی از سوی صدا و سیمای استان های لر نشین : روند یكسان سازی فارسی و ملیت زدایی از دوره رضاشاه وجود داشته اما این امر در سالهای اخیر به علت رشد روز افزون رسانه هایی با ضریب نفوذ فراوان به اوج خود رسیده و با شدت و حدت بیشتری پیش می رود . با توسعه و گسترش شبکه های صدا و سیمای استانی و محلی در اكثر استان های لرنشین و راه اندازی این شبکه ها ، زبان و فرهنگ فارسی و ... به صورت شدید و مستمر تبلیغ و تزریق می شود . این امر که در استان های لرنشین نیز دنبال می شود در اصل سیاستی است که تحقیر زبان لری و تحقیر ملیت لر را هدف قرار می دهد. شبکه های استانی با ساختن برنامه های طنز، تحقیر و توهین آمیز بجای برنامه های آموزشی ( زبان ، فرهنگ ، تاریخ و...) هر چه بیشتر در پی جریحه دار كردن غرور ملی مردم ملت لر می باشند. از طرفی در مدارس و دانشگاهها و مراكز آموزشی نیز به ملت لر چنان القاء كرده اند كه به علت لر بودنشان ، جرمی نابخشودنی را مرتكب شده اند. بطوریکه در اثر استفاده اجباری از زبان فارسی در كلیه مجامع رسمی استانی و كشوری ، عملاً استفاده از زبان لری در حد كوچه و بازار و نهان خانه ی ، خانه ها تقلیل یافته. هر چند که ، در عرصه موسیقی و ادبیات لری ، هنرمندان و شعرایی چون زنده یاد داراب افسر بختیاری ، علی حافظی ، فرج علیپور، رضا سقایی ، رحمان شكارچی ، حشمت شفیعیان ، ، هاشمی دهكردی ، محمد ملك مسعودی ، بهمن علاءالدین ( مسعود بختیاری) ، كوروش اسدپور ، احمد انصاری فهلیانی و... تلاش هایی در خور توجه ای نموده اند و آثار بسیار ارزشمندی خلق كرده اند؛ با این وجود بسیاری از هنرمندان و ادیبان لر و همین عزیزان در تولید و چاپ آثار خود از یک طرف با نظارت های ممیزی و نگرشهای تنگ و مأیوس كننده وزارت ارشاد اسلامی و ادارات كل وزارت مزبور مستقر در استانهای لرنشین مواجه هستند و از طرف دیگر همیشه در فشار مالی فراوان بسر می برند . بعلاوه در اكثر استانهای ایران خصوصاً استانهای لر امكان برگزاری فعالیتهای موسیقی ، كنسرت ، شعر و ادبیات فولکوریک و واقعی لری با موانع و مشکلات و تنگ نظری های فراوانی از سوی مسئولین امر روبروست . مگر در مواقع خاص كه آنهم برای خود شیرینی و خوش خدمتی و سو استفاده های هر چه بیشتر مراسمی بر پا گردد.

۸- گسستگی ملی: بنا به پیشنهاد انگلیس و به دنبال ایجاد ائتلاف قوی در جهت حفظ بقای رژیم پهلوی و كاهش فشار بختیاری ها به حكومت مركزی و جدا سازی بختیاری از ائتلاف مثلث قشقایی ، بویراحمدی و بختیاری ، طبق عهدنامه چم اسپید ، ازدواج بانو ثریا بختیاری با محمدرضا شاه صورت گرفت . ( یکی از هزاران نمونه ی از این دست ) بنابر این با تطمیع و ترغیب مالی برخی سران بختیاری آنان را از یك نیروی مبارز ، هویت خواه و پیشرو به یك نیروی بازدارنده تنزل دادند، و با توسعه و ترویج سیاستهای فرهنگی از پیش برنامه ریزی شده بویژه در مناطق نفت خیز سعی در گسستگی و همبستگی ملی آنها با سایر اقوام کردند ، كه نهایتا غروری بی هدف به یادگار از دوران عزت و همبستگی ملی در آنها باقی ماند. اما این غرور كاذب باعث گردیده كه بعضی از بختیاری ها خود را تافته جدا بافته از لر بدانند و خود را صرفا بختیاری معرفی كنند .و حتی بعضی از بختیاری ها پا را فراتر گذاشته اصلاً لر بودن خود را انکار کرده و سعی در ساخت هویت بختیاری مستقل از هویت لر را دارند . افزون بر این می توان مواردی همچون تبعیدها ، کوچهای اجباری و ... را نیز افزود .

۹- نفت : با اكتشاف نفت در مسجد سلیمان به سال 1908 و سپس در سایر مناطق لر، اهمیت ژئوپلتیك سرزمین لرصد چندان شد به همین سبب چشم طمع دول استعماری خصوصاً انگلیس به این مناطق دوخته شد و انگلیس با روی كار آوردن رضاشاه اقدام به بند كشیدن مردم و زعما و خوانین لر نمود. و تقریباً اكثر خوانین لر تا قبل از شهریور 20 در تهران تحت الحفظ حكومت و در تبعید از مناطق خود بودند . با شروع جنگ جهانی دوم ، جهت تأمین سوخت ناوگان دریایی و هواپیماهای متفقین در خاورمیانه و شاخ آفریقا ، انگلیس و متحدانش بیشترین استفاده را با اشغال مناطق لر بردند. و با احداث خط آهن سراسری جنوب - شمال نیرو و تجهیزات را از خلیج فارس به قفقاز و روسیه در مناطق لر نشین ارسال كردند. از آن تاریخ به بعد با وجود منابع فراوان نفت، گاز، اماكن تاریخی، تپه های باستانی و عتیقه جات در سرزمین لر ، این منطقه به جولانگاه رقابت دول استعماری تبدیل شد و از آنجایی كه این مردم ، همواره تهدیدی برای دربار و حكومتهای مركزی می بودند دول استعماری بیشترین تلاش را در آرام و سركوب كردن آنان در جنوب و در سرزمین لر برای حفظ منافع خود و حكومت مركزی انجام می داده اند . ۱۰- نقره داغ كردن ملت لر و وجود گورهای دسته جمعی : در سرکوب فجیع قیام ابولقاسم بختیاری واعدام او و یارانش ، و همچنین در سرکوبی شورش مردم بویراحمد و كهگیلویه در سال 1342 كه منجر به ایجاد استان كهگیلویه و بویراحمد شد. رژیم پهلوی بسیاری از مردم لر را به وسیله هواپیما بمباران كرد. كه بسیاری از خانواده ها در آن قتل عام شدند.جنگی با بهره گیری از همه تجهیزات نظامی!!! مثلا در منطقه جلیل و بابکان از بخش سپیدار از توابع یاسوج خانواده هایی چون زنده نام غلامحسین سیاهپور به وسیله هواپیما كشته شدند. و خود سیاهپور را هم بهمراه چند تن از یارانش در زندان شیراز به دار آویختند . و...

نظرات دیگر فرزند لر در مورد مطلب فوق الذکر 

 nasim bahrami ------   atabak lor lorestani ----- arman lorestani  ----

  • ضمن سپاس از اطلاعات ارزشمند شما.هنرمند موسیقی علی اکبر شکارچی از لرستان میباشد که به اشتباه بانام دیگر معرفی کرده اید.

    7 ساعت پیش از راه همراه · پسندیدم · 3

  • Saeed Khosravi دختر لر.دوست لرو مهربون اولا حس سليقتونو واس اين اسم قشنك ومحكمتون ستودنيه_دوما ممنون از كامنتاي زيبات كه اطلاعت درست و به بجا واهميت دادن به اين قوم بزرك رو ميرسونه وسوما مرسي كه درخواست دوستيمو بذيرفتي_موفق باشي

    4 ساعت پیش از راه همراه · پسندیدم

  • Mojtaba Gorjizade Mirfardi دختر لرمرسی از مطلبه قشنگتون و اما در فتح تهران ولی خان کیانی ممسنی با سوارانش هم نقش بزرگی داشت اینو از قلم انداختین و حتی باقر خان تبریزی .و تا الان به نظر عموم فقط بختیاری و ممسنی ها هستند ک آبرو لر رو حفظ میکنن.درسته یه عده ای دچار خود باختگی فرهنگی شدن و میگن ما لر نیستیم یا نمیگن لریم

    2 ساعت پیش · ویرایش شده · پسندیدم · 1

  • Mojahed Naserpor مرسی.ازدوستی باشماخوشبختم.ازاینکه اصالت خودتون روحفظ کردیدخوشحالم .مطالب جالبی رونوشتیداین میتونه به اموخته ی مااضافه کنه.

    حدود یک ساعت پیش از راه همراه · پسندیدم

  • Lorzabanan Irani مطلب زیبای نوشتین ما باید برای بیداری قوم لر تلاش کنیم تا بتونیم به جایگاه اصلی فرهنگی خودمون برسیم امیدوارم با دست یافتن به اطاعات بیشتر درمقابل افراد نا آگاه بتوانیم از کیان مردم لر دفاع کنیم (پایار بوی)

تاريخ بروز رساني ( 13 دي 1391,ساعت 11:47:56 )

 

مردم ستمدیده و انتخابات رئیس جمهوری مافیای اسلامی

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
اخبار
22 دی 1392
بازدید: 2728
دي 1391,ساعت 16:42:45
ستون فقرات اعتماد مردم
به انتخابات را، حکومت شکسته!
 

انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری روزبروز نزدیکتر می شود و سردرگمی حکومت در چگونه برگزاری و جمع و جور کردن آن روزبروز بیشتر. حوادث هفته های گذشته نشان می دهد که دو گروه در این عرصه رویاروی یکدیگر قرار گرفته اند.

گروه نخست کسانی که معتقدند کشور از درون و بیرون در خطر است و راهی جز برگزاری یک انتخابات واقعی با مشارکت وسیع مردمی برای رفع این خطرها وجود ندارد. بنابراین باید گام به گام به سوی یک آشتی در داخل کشور حرکت کرد و زمینه را علیرغم دشواری های بر سر راه، برای جلب اعتماد مردم برای شرکت در انتخابات آماده ساخت.

گروه دوم کسانی هستند که از وضع موجود سود می برند  و هر نوع تغییر اوضاع را نابودی خود می پندارند. این گروه که تفنگ و سلاح و رابطه با بیت رهبری را نیز در انحصار خود دارد برعکس معتقد است که می توان با برگزاری یک انتخابات فرمایشی قدرت را حفظ کرد و وضع کنونی را همچنان ادامه داد.

در این میان گروه سومی هم هست که به راه حلی میانه و آلوده به توطئه می اندیشد و خواهان برگزاری انتخاباتی است که گروه هایی از شبه اصلاح طلبان بعنوان هیزم تنور گرم کردن انتخابات در آن حضور داشته باشند ولی ضمنا به سختی شکست بخورند و از صحنه سیاسی رسما حذف شوند.

در کشاکش میان این سه گروه، وضع دیگری هم بوجود آمده که حاصل رقابت های درون جناح راست از یکسو و رقابت میان گروه احمدی نژاد و مشایی با بقیه گروه بندی های حکومتی از سوی دیگر است. این رقابت ها نیز خود موضوع اختلاف شده است. برخی معتقدند باید به این رقابت ها دامن زد تا تصور یک انتخابات رقابتی بوجود بیآید و مردم به پای صندوق ها کشیده شوند. اینها کسانی هستند که روی حذف اصلاح طلبان و رحیم مشایی از انتخابات شرطبندی کرده اند. گروه دیگر معتقدند که نظام ناگزیر خواهد شد هر دو یا یکی از آنها را در انتخابات بپذیرد و بنابراین "اصولگرایان" باید متحد باشند. طرفداران مشایی و احمدی نژاد نیز روی این برنامه ریزی کرده اند که فساد حکومتی تا آن اندازه جدی و فراگیر است که امکان شرکت به اصلاح طلبان در انتخابات داده نخواهد شد و بنابراین از هم اکنون می خواهند آرای اجتماعی آنان را جمع کنند. این سیاست نیز به شکاف درون حکومت دامن می زند.

انچه از مجموع حوادث می توان حدس زد آن است که هیچکس نمی داند آینده چه می شود و هیچ راهبردی نیز هنوز برای انتخابات آینده وجود ندارد. بنابراین هرکس ساز خود را می زند و به راه خود می رود. تنها راهبردی که هنوز به چشم می خورد آن است که رهبران حکومت یقین یافته اند که برگزاری انتخابات فرمایشی و بدون مشارکت مردم ناممکن است و فعلا تصمیم دارند که دست خود را نبندند و همه احتمالات را نگه دارند. خود این سیاست نیز نه ناشی از دوراندیشی، بلکه بدلیل عدم تسلط آنان بر اوضاع است. نه سمت و سیر اوضاع داخلی بر آنها اشکار است و نه آینده اوضاع بین‌المللی. حکومت در واقع منتظر است ببینند اوضاع چه می شود و از داخل و خارج، از مردم و قدرت های جهانی چه پیام هایی به آنان می رسد تا تصمیم نهایی را بگیرد. تصمیمی که شاید، بقول معروف در دقیقه 90 گرفته شود و دیگر کار از کار گذشته باشد.اگر بخواهیم منطقی به مسئله مصیبتهای رواج درایران نگاه کنیم راهی بجز سرنگونی این مافیا به رهبری ملا علی خامنه ای وجود ندارد.

انتخابات آینده در چنین فضای پرابهامی رو به برگزاری است و هنوز کسی نمی داند از 50 میلیون دارنده حق رای، چه تعداد و بر اساس کدام سیاست و ورود به صحنه کدام نامزد انتخاباتی پای صندوق ها خواهند رفت؛ اما یک نکته قطعی است و آن این که اگر حکومت برگزاری یک انتخابات پرشور و با شرکت دهها میلیون رای دهنده را یگانه راه نجات خود و نظام تشخیص بدهد، باید گام بلند را در جهت جلب اعتماد مردم بردارد. یعنی آزاد سازی زندانیان و گشودن فضای سیاسی برای میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی. دو چهره ای که می توانند مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنند. اتخاذ این تصمیم از جانب حکومت به مراتب سخت تر  از آن تصمیم استبدادی و ضدمردمی است که درجریان کودتای 22 خرداد 1388 اتخاذ کردند و ستون فقرات اعتماد مردم به انتخابات در جمهوری اسلامی را شکستند.لذا به مانند مردم سوریه بایدیکپارچه علیه این نظام بپا خیزیم  و هر کس اطرافیان خود را برای روز نبرد سازماندهی کنیم و سرزمینهای ستمدیده لر را پیشتاز آزادی تمام مردم ایران گردانیم . 

 

جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 11 دي 1391,ساعت 16:50:15 )

 

مگر هم وطنی اتوبانی یک طرفه است؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
22 دی 1392
بازدید: 1563
آذر 1391,ساعت 07:11:21

مگر «هم وطنی » اتوبانی یک طرفه است که فقط ما هر روز و

هر روز در آن ویراژ بدهیم و هر روز هر روز به فکر اثبات این

باشیم که نجزیه طلب نیستیم و خشونت طلب نیستیم و تحت خشونت

اجباری به سر می بریم و هر روز هر روز ما ثابت کنیم با هم هستیم و

این باهم بودن همیشه باید از سوی ما اتفاق بیافتد. شما دوست هم وطن

نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و روشنفکر من، نباید در لاین

دیگر این اتوبان ویراژ که نه، گاهی توقفی کوتاه بکنی؟ هرگاه هر کدام

از ما دمی بر آوردیم و از دردمان گفتیم به آن گفته ی نخ نمای تکراری

سوق مان دادید که فعلا بگذار ما مسئله ی جمعی مان را حل کنیم

بعد آن موقع می آییم سراغ شما، فعلا طرح  این بحث نوعی جدایی طلبی ست

و باعث به هم خوردن صفوف اتحاد ماست. عجیب است که این چگونه

اتحادی است که نباید رنج های من، خواست های من، حقوق من و… من

در آن مطرح شود؟ این نوع جواب شبیه همان جوابی است که برخی مردسالاران

به فعالان فمینیست در جواب حق خواهی و برابری خواهی شان می دهند و

می گویند که فعلا ما مسئله ی دموکراسی را حل کنیم آن موقع در یک

جامعه ی دموکراتیک همه به حقوق برابر می رسند. گرچه دیدیم تجربه کردیم

که در هیچ کدام از اشکال تغییر چه انقلاب (انقلاب های توده ای، انقلاب های

ایدئولوژیک مانند 1357ایران و..) برای کرد و لر  و بلوچ و آذری و عرب

چه تغییر از راه گزینه ی خارجی همانند عراق و افغانستان

و چه اصلاحات و..در هیچ کدام چنین اتفاقی نیافتاد.

 یست سال پیش  (13جولای 1989برابر با 22تیرماه1368)دکتر عبدالرحمن قاسملو و یاران اش برای حل مسئله ی کوردستان و به دعوت جمهوری اسلامی در وین پایتخت اتریش، به پای میز مذاکره دعوت شدند. مذاکره ای که هرگز نه انجام گرفت و نه به سرانجام رسید. زیرا چند نفر مسلح به جلسه ای که قرار بود غیر مسلح باشند ریختند و به فجیع ترین شیوه دکتر قاسملو و همراهان اش را ترور کردند و با این کار برگ خونین دیگری به تاریخ مبارزان راه آزادی افزودند. آن ها که برای آزادی شان ارزش قایل اند و برای آزادی مردمانی از هر جنس و زبان و رنگ و نژاد به مبارزه بر می خیزند و به گفته ی خود قاسملو:« ملتی که آزادی می خواهد باید بهای آن را نیز بپردازد» و قاسملو یاران اش هم چون دیگر آزادی خواهان این سرزمین و دیگر سرزمین های جهان بهای آن را با جان شان پرداختند. انکار شدنی نیست، این که شخصی پای میز مذاکره کشته شود(حالا از سوی هر کسی) خیلی تلخ تر از آن است که در میدان جنگی،حتا نابرابر. اگر در میدان جنگ بود و حتا جنگ نابرابر بود و حتا جنگ «دفاع مشروع» بود، باز می گفتیم جنگ است و در میدان جنگ نیز هر کسی حتا اگر رهبر و دبیرکل یک حزب باشد، ممکن است کشته شود و هیچ کس هم انتظار ندارد که توان نظامی را به مساوی تقسیم کنند.

اما آن گاه که برای «دیالوگ و گفت و گو» قرار است بنشینی پای میز مذاکره و میز مذاکره تبدیل شود به جوخه ی مرگ قبول کنیم که خیلی سخت است. مذاکره و گفت و گو برخلاف تمام اتهاماتی که سال هاست همه ی سیستم های سرکوب گر و همه ی دولت هایی که با کوردها مشکل حقوق بشری دارند، به آن ها تحمیل می شود، نه تنها آخرین راه حل کوردها نبوده است که اولین و آخرین راه حل بوده است. از اولین قیام کوردها در ترکیه که توسط شیخ عبید ا… نهری در ترکیه آغاز شدو آغاز آن با مکاتبه با سران حکومت عثمانی و قاجار شکل گرفت تا بدر خوان ها و همین حزب دمکرات کوردستان نیز در آغاز چه قبل ازانقلاب و چه بعد از انقلاب راه مذاکره و مناظره و گفت و گو را برگزیده بودند و وقتی راه بسته شد کار به لشکر کشی کشیده شد و جنگ آغاز شد باز بعد 8سال دوباره حاضر شدند پای میز مذاکره بنشینند. اما انگار نیرویی «جادویی» و «ماورایی» می خواهد به آن ها بفهماند که دوست عزیز تو در هر کجا که بنشینی پشت سنگر یا پشت میز در خانه ات یا رستوران، تفنگ دست ات باشد یا خودکاری و چند برگه کاغذ برای یادداشت برداری از ریز مذاکرات، فرقی نمی کند در هر صورت تو قرار است کشته شوی. این نیرو ی جادویی و ماواریی می خواست به نسل آینده نیز بفهماند، که انگار یگانه راه حل، بین ما و کسانی که ما نمی خواهیم آنان مانع آزادی های سیاسی و مدنی و فرهنگی مان بشوند، همان راه اسلحه و خشونت و جنگ است.

 

اما نسل آینده ی کرد و لر  و بلوچ و آذری و عرب ، همان راه بدون خشونت را در پیش گرفت و فعالیت در عرصه های نوشتاری و فرهنگی ومدنی را در پیش گرفت و به تاسیس سازمان های حقوق بشری و روزنامه و نهادهای مدنی همت گمارد. جنبش های زنان و دانشجویی و کارگری و ملی گرایانه را از راه های فرهنگی و مدنی پی گیری می نمود. اما باز راه تبعیض در این جا نیز بسته نماند و هر گاه فرصت شد و یکی از ما به حکم نیروهای قضایی و امنیتی گرفتار می آمدیم حتا در همان سیستم قضایی نیز بر ما حکم سنگین تری روا داشته می شد.

 

تلخ تر از همه ی این ها این است که همان دوست روزنامه نگار و همان دوست فعال حقوق بشر و نویسنده و روشنفکر من، در مورد جفایی که بر من هم وطن اش می رود نهایت تلاش اش را به امضا کردن یک بیانیه محدود و محتوم خواهد کرد. اما برای هم کار و هم فکر و هم قدم ما در تهران داد اش به آسمان ِبلندترین ساختمان های نهادهای بین المللی خواهد رفت و قلم اش رسا و شیوا می شود و من می مانم و بغض تنهایی ام. در همین مورد دکتر قاسملو که 20 سال از ترور وی می گذرد، آیا 20 مقاله از سوی دوستان من در این 20 سال، در محکومیت این ترور نوشته شد؟ آیا نه مگر که قاسملو نیز کورد است و همه‌ی شما وقتی هرگونه بحثی پیش می‌آید می گویید همه‌ی ما ایرانی هستیم و همه‌ی ما باید مثل هم باشیم؟ نه مگر قاسملو یکی از شهروندان ایرانی بود که در بلاد غربت ترور شد؟ نه مگر او بود که بیش از 30 سال پیش که بسیاری از روشنفکران و مردان سیاسی این سرزمین حتا هجا و هنجی دموکراسی را نمی دانستند و در آن هنگامه ی انقلابی و انقلابی گری و میل به خشونت، از دموکراسی برای ایران گفت و به قول رضا علامه زاده‌ی عزیز حتا این دمکراسی خواهی برای ایران را به «خودمختاری» برای کوردستان ترجیح داد؟

 

پس چطور است که این یکی ایرانی که خود یکی از نوابغ سیاسی و اقتصادی این سرزمین بود حتا نام و نام خانوادگی‌اش را بلد نیستیم تلفظ نماییم؟ چرا برای این شهروند ایرانی نه صدایی و نه کنفرانسی برای اندیشه‌‌ها و روش‌ها خواسته‌های‌اش هرگز برگزار نشد.

 

تلخ است دوست فعال حقوق بشر من، که طبق همان گزارش های سازمان های حقوق بشری بین المللی که شما گزارش های ات را برای آن می فرستی،80% موارد نقض حقوق بشر در ایران مربوط به مناطق کوردنشین ایران است و از این سو 80% فعالیت حقوق بشری شما دوستان من برای موارد نقض حقوق بشر در مناطق غیر کورد نشین و به ویژه مرکز نشینان است. چرا مگر «هم وطنی » اتوبانی یک طرفه است که فقط ما هر روز و هر روز در آن ویراژ بدهیم و هر روز هر روز به فکر اثبات این باشیم که نجزیه طلب نیستیم و خشونت طلب نیستیم و تحت خشونت اجباری به سر می بریم و هر روز هر روز ما ثابت کنیم با هم هستیم و این باهم بودن همیشه باید از سوی ما اتفاق بیافتد. شما دوست هم وطن نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و روشنفکر من، نباید در لاین دیگر این اتوبان ویراژ که نه، گاهی توقفی کوتاه بکنی؟ هرگاه هر کدام از ما دمی بر آوردیم و از دردمان گفتیم به آن گفته ی نخ نمای تکراری سوق مان دادید که فعلا بگذار ما مسئله ی جمعی مان را حل کنیم بعد آن موقع می آییم سراغ شما، فعلا طرح کردن این بحث ها نوعی جدایی طلبی ست و باعث به هم خوردن صفوف اتحاد ماست. عجیب است که این چگونه اتحادی است که نباید رنج های من، خواست های من، حقوق من و… من در آن مطرح شود؟ این نوع جواب شبیه همان جوابی است که برخی مردسالاران به فعالان فمینیست در جواب حق خواهی و برابری خواهی شان می دهند و می گویند که فعلا ما مسئله ی دموکراسی را حل کنیم آن موقع در یک جامعه ی دموکراتیک همه به حقوق برابر می رسند. گرچه دیدیم تجربه کردیم که در هیچ کدام از اشکال تغییر چه انقلاب (انقلاب های توده ای، انقلاب های ایدئولوژیک و..) و چه تغییر از راه گزینه ی خارجی همانند عراق و افغانستان و چه اصلاحات و..در هیچ کدام چنین اتفاقی نیافتاد. عجیب تر آن که من همین جواب را در مصاحبه ام با یکی از بزرگان و مشهور ترین فعالان جنبش زنان، که خود باید درد چنین جوابی را چشیده باشد، دریافت کردم و هنگامی که از حقوق قومی و ملی در جوامع چند ملیتی سوال کردم و پایگاه حقوق بشری چنین حقوقی را پرسیدم٬ گفت :«حالا ما اول باید به فکر این باشیم که اول زیربنای یک جامعه ی دموکراتیک را بنهیم و آن موقع…».

چگونه تلاش جمعی را برای دموکراسی و آزادی وبرابری بپذریم که اکنون و از همین لحظه حق و حقوق برابر من در پایه های این جنبش طرح نشود و زنان و قومیت ها و ملیت ها و دیگر گروه های تحت ستم همگی خاموش شوند . در حالی که به گفته ی رانسیر دموکراسی وقتی دموکراسی است که در نقطه آغاز آن همه در موضع برابر باشند.

 

نامه شما همتبار گرامی بدون دخل وتصرف در سایت جنبش رهائی بخش لرستان درج گردید و امید است که همواره به عقاید دیگران احترام بگذارید که در دفاع ازحقوق ستمدیدگان که امروز برای حتی نان خالی در سفره خود مستاصل هستند و نظر ما و یاران جنبش رهائی بخش لرستان این است که عامل اصلی این مصیبتها جمهوری مافیای سیاسی نظامی ملاها و پاسداران حاکم بر ایران است .  www.lorabad.com  

 

 

 

 

 

 

تاريخ بروز رساني ( 30 آذر 1391,ساعت 15:26:20 )

 

وظیفه اپوزیسیون در مقابل مسئله حل نشده ملیتها

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 2849
مهر 1391,ساعت 10:38:39

آن قشری از اپوزیسیون مخالف مافیای  جمهوری

جهل و جنایت  اسلامی حاکم بر ایران کثیرالمله،که حقوق بشر

شعارشان است و آن را مرتبأتکرار می‌کنند، ما فرزندان

سیتمدیده لر میگوئیم ، که امیدواریم تضاد عمل و شعار

آنها روزی نمایان نشود  و بیش از این در مقابل واقعیتهای

ملموس سماجت نکنند، و آنهائی که شعار " گلوبالیزاسیون " را

مرتبأ  تکرار می‌کنند باید در عمل همسو با این حرکت جهانی

قرار بگیرند، ما از اپوزیسیون واقعی و دموکرات انتظار

داریم سرزمینهای لر نشین را در امر تقویت و مراقبت از زبان

مادری و احقاق حقوق انسانی یاری نمایند تا برای حفاظت ازهویت

فرزندان مان مورد استفاده قرار بگیرد و فرزندان ما بخاطر و به

جرم داشتن " لهجه " مورد تحقیر قرار نگیرند، که این مهم خود آن

احساس تعلق عمیق به ایرانی کثیرالمله را در آنان تقویت نموده، که باعث

آبادانی، سازندگی  و پیشرفت ایران در منطقه و درعرصه جهانی است. 

در طول تاریخ، مهاجرتهای انسانی و جابجایی انسانها بدلیل دستیابی به شرایط بهتر برای زندگی بوده است. در دوران باستان، این شرایط عبارت بود از دستیابی به آب فراوان‌تر و چراگاههای سرسبز‌تر. امروزه اگر بر روی نقشهء ایران نظری بیفکنیم و تقسیمات جغرافیایی را با نقشه تمدنهای کهن مورد مطالعه تطبیقی قرار دهیم، متوجه می‌شویم که تمدنهای ایلام و کاسی‌ها در نقاطی از زاگرس بوده است که امروزه لرستان نامیده می‌شود.

به قدرت رسیدن ایلامیان و پادشاهی آنان در شمال دشت خوزستان و جنوب لرستان مهمترین رویداد سیاسی ایران در هزارهء سوم پیش از میلاد است. تا پیش از ورود مادها و پارسها، حدود یکهزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به حکومت ایلامیان است و بیشترین تأثیر را بر فرهنگ اقوام ساکن در ایران گذاشته است، حتی بعد از به قدرت رسیدن هخامنشیان، پارسها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه از ایلامیان یاد گرفته بودند بنا نهادند، و لوحه‌های کشف شده در تخت جمشید که در دانشگاه شیکاگو نگاهداری می‌شوند همه به زبان ایلامی هستند. ایلامیان حتی پس از شکست سیاسی، مقاومت فرهنگی خود را ادامه دادند.

صنایع فلزی و کشف آلیاژ مفرغ و ریخته‌گری و صنعت آبیاری و استفاده از چرخ کوزه‌‌ گری متعلق به این دوره است. از نظر سیاسی همواره یک نوع  دموکراسی طایفه‌ای و نوعی فدرالیسم سنتی حاکم بوده است که علت دیرپائی هزارسالهء این تمدن بوده است. در سال 640 قبل از میلاد، آشور به ایلام حمله کرد و آنجا را تصرف کرد و شوش پایتخت ایلام تسخیر گردید و پادشاهی ایلام پایان یافت.

برحسب تقسیمات جغرافیائی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های بختیاری، فارس، خوزستان، لرستان، کهکیلویه و بویراحمدی و تا بخش‌های شمالی استان بوشهر را شامل میشده است. سرزمین لور- زبان را در تقسیمات کشوری که توسط سررشته‌داری ارتش در سال 1936، پس از سرکوب نظامی انجام گرفت، در میان استانهای مختلف تفکیک و تجزیه نمودند تا باعث تضعیف آن گردند، و در انسجام فرهنگی و پیوستگی تاریخی آن گسستگی ایجاد شود.

طوایف مختلف لرزبان در نقاط مختلف سرزمین لرستان، تابع استانهای مختلف گردیده‌اند و برای حل و فصل امور اداری و دعاوی حقوقی باید به شهرهای مختلف رجوع کنند. در منطقه‌ای در بختیاری روستاهائی که به فاصلهء 3-2 کیلومتری از هم قرار دارند بعضی تابع استان اصفهان هستند و بعضی تابع استان لرستان و این امر باعث سردرگمی و تشتت و سر نتیجه باعث عقب ماندگی و عدم توسعه استانهای عشایری گردیده است.

  

 

 

 

 

Figure 1: Map showing the area of the Elamite Empire  (in red) and the neighboring areas, 4200 BC

امروزه  لور- زبانان در یازده (11) استان کشور پراکنده گردیده‌اند که به اختصار به آنان می‌پردازیم:

 

1- استان بوشهر: اگر از جنوب به سمت شمال در نقشه کشور ایران حرکت کنیم، استان بوشهر را در حاشیهء خلیج فارس می‌بینیم که در قسمتهای شمالی آن در مناطق تنگستان و دشتستان و لیراوی، به زبان لری صحبت می‌شود.

2- استان فارس: استان بعدی استان فارس است که یکی از طوایف بزرگ قوم لور بنام " ممسنی " در شمال غربی آن جای داده شده است و مناطق لارستان و لامرد را در برمی‌گیرد که همجوار با منطقهء قشقائیها می‌باشد.

 

3- سومین استان، استان کهکیلویه و بویراحمدی می‌باشد که تمامأ لرزبان هستند و مرکز آن یاسوج می‌باشد و شهر مهم آن گچساران است و ایل بهمئی هم در این منطقه است.

4- چهارمین استان، استان چهارمحال بختیاری می‌باشد که قسمتی از آن ضمیمهء استان اصفهان گردیده است، منطقهء فریدن (Fereydan) که بنام فرمانداری فریدن می‌باشد، و مرکز آن شهرداران می‌باشد و قسمت بزرگی از بختیاری در این منطقه قرار گرفته است. گرجی‌ها هم که در زمان صفویه از گرجستان به این منطقه کوچانده شده‌اند در فریدونشهر و روستاهای اطراف ساکن می‌باشند که گویشی شبیه به ترکی دارند.

5- پنجمین استان، خوزستان است که بختیاریها به آن " عروستان " یا همان عربستان ایران می‌گویند. قسمت کوهستانی شمال این استان، منطقهء قشلاق ایل بختیاری بوده است و شهرهای دهدز، لالی، باغملک، معبد سلیمان (که به اشتباه مسجد سلیمان گفته می‌شود) در این منطقه لرزبان هستند، و شهرهای رامهرمز، شوشتر، بهبهان و دزفول دارای درصدی لرزبان می‌باشند.

در قسمتهای مرکزی و جنوبی این استان، هموطنان عرب زبان ساکن هستند که زبان عربی در آنجا رایج است. زردکوه با 4200 متر ارتفاع در منطقه بختیاری وجود دارد که سرچشمهء دو رود زاینده رود و کارون می‌باشد که از طریق سد کوهرنگ و تونل آن به طرف اصفهان و اهواز جاری می‌شوند.

6- ششمین استان، اصفهان است که در قسمت جنوب غربی آن منطقهء پشتکوه و پیشکوه  موگوئی که لرزبان می‌باشند، تابع این استان هستند.

7- هفتمین استان، استان لرستان است که موطن اصلی قوم لر می‌باشد و شهر خرم‌آباد مرکز آن است و شهرهای کوهدشت، بروجرد، ازنا، الیگودرز و دورود و روستاهای تابع تمامأ لرزبان هستند. لک‌ها و سرلک‌ها نیز در این منطقه ساکن هستند که گویش آنان زبان کوردی می‌باشد که بسیار نزدیک به لوری است و بیشتر در قسمت شمالی استان مستقر هستند.

8- هشتمین استان، همدان است که در قسمتهای جنوبی این استان که همجوار لرستان شمالی می‌باشد زبان لری رایج می‌باشد. ملایر شهر بزرگ این استان است و در بخشهای  زند و جوکار زبان لوری رایج است.

9- نهمین استان، کرمانشاه می‌باشد که در جنوبی‌ترین قسمت این منطقه تعدادی با لهجه‌ای نزدیک به زبان لری صحبت می‌کنند.

10- دهمین استان، ایلام است که دارای مرز مشترک با عراق می‌باشد و شهرهای دهلران و شیروان در جوار استان لرزبان می‌باشند و بازمانده از تمدن کهن ایلامیان است. قسمت شمالی استان ایلام هموطنان کورد زبان هستند.

11- بالاخره یازدهمین استان، استان مرکزی است که مرکز آن اراک است و در جنوب این استان که مرز مشترک با لرستان دارد، زبان لری رایج می‌باشد. عده‌ای از لرها هم به طرف نواحی مرکزی و قم کوچانده شده‌اند که در روستاهای آن مناطق به زراعت مشغول هستند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Figure 2: Greater Loristan (shadowed area), Iran;  1- Boshehr Province, 2- Fars  Province, 3- Kohkiloye & Boyrahmadi Province, 4- Chaharmahal Bakhtiyari Province, 5- Khuzistan Province, 6- Esfahan Province, 7- Loristan Province, 8- Hamadan Province, 9- Kermanshan Province, 10- Illam Province, 11- Markazi Province, 2008 AD

با توجه به اینکه اهمیت زبان در شکوفائی و رشد شخصیت انسان امروزه در سراسر جهان مورد تأکید قرار گرفته است و سازمانهای بین‌المللی سال 2008 را سال زبانها نامگذاری کرده است و روز 21 فوریه روز جهانی زبان مادری نامیده شده است، سیاست دولت مرکزی در ایران همواره در جهت مخالف این حرکت، بوده و سعی
 کرده است از رشد وتعالی فرزندان ما که غیر فارس زبان هستند جلوگیری کند
 

    
ارسالی یاران جنبش رهائیبخش لرستان برای درج در سایت www.lorabad.com 

تاريخ بروز رساني ( 24 مهر 1391,ساعت 18:48:39 )

 

  1. آخوند های دروغ گو و شارلاتان، ضد ایران و ایرانی
  2. ما هم باید در حرکات اعتراضی مانند روز کارگر شرکت کنیم
  3. به دنبال ایجاد کدام تغییر هستیم؟هر کس خود رهبر است
  4. معلم مبارزمان اسفندیار مرادی هم رفت

صفحه60 از83

  • شروع
  • قبلی
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • بعدی
  • پایان