آقاي کروبي شیخ لرستان من از خودم مي گويم(1)
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- اخبار
- بازدید: 2942
نوشته شده توسط atabak | |
07 شهريور 1388,ساعت 07:54:35 | |
آقای کروبی بلافاصله پس از خواندن نامه تان به رفسنجانی مطلبی که در پی می آيد را نوشتم، 5 روز است که با خودم کلنجار مي روم آن را منتشر کنم يا نه?به ويژهکه هجوم سنگين گماشتگان ولي فقيه در نهادهاي دولتي و نمايشات نماز جمعه برعليه شما با هدف جلوگيري از افشاي واقعيت نيز آغاز شده است.در طول هفته در ترديد و دو دلي به سر مي بردم به ويژه که در بحبوحه ي بيست و يکمين سالگرد کشتار 67 به سر مي بريم.قصد نداشتم و ندارم در اين شرايط شما و تلاش هايتان را تضعيف کنم..مسير شما را درست ارزيابي مي کنم. براي همين خامنه اي افسار ائمه جمعه نزديک به خودش را باز کرده است.. شما خود بهتر مي دانيد جنايتکاري همچون ابراهيم نکونام کوچکتر از آنست که به شما اسائه ادب کند و خواستار دستگيري و شلاق خوردن تان شود.. اما دو چيز مرا وادار مي کند اين نامه را انتشار دهم.1 - تعهدم به عزيزاني که در زير خروارها خاک سرد و سياه خفته اند؛ هيچ منفعتي در اين دنيا نمي تواند مرا راضي کند چشم بر حق شان بپوشم. همچنين تعلق خاطرم به هزاران مادر و همسر و فرزندي که عزيزانشان را حاکميت سياه و ننگين جمهوري اسلامي پرپر کرد. 2 -- تعهدم به انسانيت و ارزش هاي انساني ؛ دلم نمي خواهد هيچ کس را در اردوي جنايت و جنايتکاران ببينم.. اگر احساس کنم کسي مي خواهد سر سوزني خود را کنار بکشد ، تلاش مي کنم به او کمک کنم. اگر کسي بخواهد حتي اندکي از حق مردم دفاع کند سعي مي کنم به او کمک کنم. پيش از اين نيز چنين رويکردي داشتم. مواضع اخير شما مرا برانگيخت تا مواردي را با شما در ميان بگذارم. اين کار مسبوق به سابقه است. اولين بار نيست که انجام مي دهم. 25 سال پيش در مهرماه 1363 در حالي که لاجوردي راس کار بود در زندان قزلحصار پس از ملاقات با حجت الاسلام انصاري نجف آبادي (معروف به ناصري داماد) نماينده آيت الله منتظري و به اصرار او و با توجه به صداقتي که در آيت الله منتظري سراغ داشتم حاضر شدم گزارشي از زندان را براي ايشان بنويسم. بطور فهرست وار آن چه را که ديده بودم و از سرگذرانده بودم در دفترچه اي چهل برگي و در هشتاد صفحه نوشته و تحويل نماينده ايشان دادم و چند روز بعد، از رسيدن گزارشم به ايشان اطمينان حاصل کردم. البته کتمان نمي کنم مثل چند روز گذشته ترديد داشتم که آيا نامه نوشتن به ايشان درست است يا نه؟ اما بالاخره بر ترديدهايم فايق آمدم و امروز خوشحالم که چنين کاري کردم و به سهم خودم حقيقت را براي ايشان روشن کردم.. اميدوارم در آينده از نوشتن نامه به شما هم احساس خوشحالي کنم. هنگام نوشتن گزارشم به آيت الله منتظري دچار اين ذهنيت نبودم که با روشنگري ام اوضاع زندان ها تغيير کند و يا دار و گلوله و داغ و درفش و کابل و زنجير و قپاني و ده ها نوع شکنجه رايج در زندان هاي نظام به کناري نهاده شود. در گزارش به آيت الله منتظري نيز روي اين مسئله تاکيد کردم. هدفم در کنار تلاش براي جدا کردن ايشان از خميني و جناياتش، کوششم براي عاقبت بخير شدن ايشان هم بود. از همراهي ايشان با خميني دل چرکين بودم. دلم نمي خواست با وارستگي که در او سراغ داشتم در رديف جنايتکاران ببينم اش. امروز خوشحالم که آيت الله منتظري را در صف جنايتکاران نمي بينم و از اين که او تلاشش را براي نجات جان مخالفانش که يکي از آن ها من باشم به خرج داد قدردانش هستم. هرجا که فرصتي يافتم يا بيابم بر اين نکته تاکيد کرده و مي کنم. آقاي کروبي وقتي انصاري نجف آبادي از من پرسيد از دست من چه کاري بر مي آيد با آن که مي دانستم آن روزها آيت الله منتظري دست نسبتا بازي دارند فقط خواهان اين شدم که سلام مرا به حجت الاسلام محمد محدث بندر ريگي که در بند ديگري بود برساند. او انتظار داشت که من در جهت تسهيل و تخفيف پرونده و حکمم چيزي بخواهم. من دنبال منافع شخصي ام نبودم. آقاي کروبي من بعد از آن نامه هفت سال ديگر نيز در زندان ماندم و شاهد جنايات بيشتري بودم جناياتي که در تاريخ معاصر کمتر مشاهده شده است. يادم مي آيد وقتي آيت الله منتظري با توجه به اطلاعات دقيقي که از زندان ها و جنايات دستگاه امنيتي و اطلاعاتي داشت، رو در روي خميني ايستاد يکي از کساني که در پروژه برکناري ايشان پيشقدم شد شما بوديد. زعامت خامنه اي محصول تلاش هاي شما و مخاطب نامه اخيرتان بود. هر دو نتيجه اعمالتان را مي بينيد. نمي خواهم گذشته را به رخ تان بکشم و مسئوليت تان را در وضعيت پيش آمده يادآوري کنم؛ به گذشته نقب مي زنم تا هم از حق عزيزانم دفاع کنم و هم مستوليت تان را يادآور شوم و در اين راه کمکتان کنم. آفتاب عمر شما لب بام است. چه بهتر فکري براي عاقبت بخيري خود کنيد. در روزهاي اخير شما بارقه اي از آن را نشان داده ايد. قبل از هرچيز نامه اي نوشته و علني از آيت الله منتظري به خاطر اتهامات ناروايي که 21 سال پيش به ايشان وارد کرديد پوزش بخواهيد. اين کمترين کاري است که مي توانيد انجام دهيد و ابتدايي ترين قدمي است که بايستي برداريد. اين کار پاي شما را براي برداشتن گام هاي بعدي باز مي کند. راهي جديد را پيش رويتان مي گشايد. به پشت سرتان نگاه کنيد همان روزي که به اراده خامنه اي براي تثبيت کودتا نه گفتيد راه جديدي پيش رويتان باز شد.. درهاي جديدي رويتان گشوده شد. حتي چشم تان به حقايق باز شد. آيت الله منتظري وقتي در مقابل امام و استادش ايستاد از امروز شما جوانتر اما عاقل تر و پخته تر بود. مرگ حق است. دير يا زود من و شما را نيز در خواهد ربود پيش از آن که دير شود فکري کنيد. اگر چه لازم است حساب خود را از آن چه در دو ماه گذشته اتفاق افتاده جدا کنيد و از اين بابت شما کارهاي مثبتي انجام داده ايد؛ اما باور کنيد کافي نيست.. شما و هرآنکس که کوچکترين صداقتي دارد بايستي حساب خود را از 30 سال جنايت نظام که شما يکي از «استوانه» هايش بوديد جدا کند. سرنوشت خود را از «امام راحل» و... جدا کنيد. شما را با ايشان در يک قبر نمي گذارند، هرکس مسئول اعمال خود است. ببينيد چه ولوله اي برعليه شما بخاطر حق گويي تان راه انداخته اند، رجاله هاي جنايتکاري چون علم الهدا شما را تروريست خوانده اند. احمد خاتمي را ملاحظه کنيد. اين ها محصول نظام جنايتکاري هستند که سه دهه است بر جان و مال مردم ما مسلط شده است. يادتان مي آيد آيت الله منتظري در بهار 68 که هيچ صدايي نبود چقدر تنها بود و شما و دوستانتان ميانه داران ميدان عليه ايشان بوديد. آقاي کروبي برخلاف آنچه شما و دوستانتان تبليغ مي کنيد آن چه پس از کودتاي 22 خرداد 88 در کشور اتفاق افتاده پديده اي خلق الساعه و جديد نيست. رد. ريشه در گذشته اي تاريک و سياه دارد. درست است که تا کنون نام 69 شهيد قيام مردم به دست آمده است ولي خود بهتر مي دانيد تنها در روزهاي 31 خرداد و 1 تيرماه 60 ده ها نفر به جرم شرکت در تظاهرات مردم تهران که مشابه تظاهرات هاي اخير بود اعدام شدند. حداقل 12 دختري که اعدام شدند هويت شان براي دستگاه قضايي مشخص نبود. شيخ محمد گيلاني که پس از کودتاي اخير مدال «عدالت» جمهوري اسلامي براي سه دهه جنايت بر سينه اش درخشيد معتقد بود که وي کاري به نام و هويت افراد ندارد بلکه به «هيکلي» که در مقابل او به عنوان متهم ايستاده کار دارد و به همين دليل بدون آن که اطلاعي از هويت افراد داشته باشد فرمان اعدام را صادر مي کرد. آيا در فرهنگ شما به اين عمل «کشتار وحشيانه» نمي گويند؟ چه خطايي از يک دختر نوجوان دانش آموز در يک تظاهرات اعتراضي از همان نوعي که در دو ماه گذشته بارها اتفاق افتاده مي توانست سر زده باشد که مستحق چنين مجازات هايي باشد؟ کودکان زير 15 سال را اعدام کردند.. به پرونده اعدام شدگان دهه 60 رجوع کنيد. کودک 12 ساله اي همچون فاطمه مصباح چه خطايي مي توانست مرتکب شده باشد که مستحق اين باشد که مقابل جوخه تيرباران بايستد؟ آيا شما اجازه مي دهيد نوه دوازده سالتان شب تنها جايي بخوابد که هم سن او را مقابل جوخه ي مسلسل ژث قرار دادند؟ آيا اين جنايت عليه بشريت نيست؟ خطاي فاطمه تنها اين بود که حاضر نشد به پدر و مادر و خواهر و برادرانش که مظلومانه کشته شده بودند اهانت کند. آقاي کروبي يک بار ديگر به نامه مورخ مهرماه 65 آيت الله منتظري به «امام راحل» رجوع کنيد. يک بار ديگر مفاد آن را بخوانيد و کمي فکر کنيد. شما امروز از تجاوز به نواميس مردم سخن گفته ايد و هتک حرمت. شما امروز از تجاوز به نواميس مردم سخن گفته ايد و هتک حرمت. به نکاتي از آن توجه کنيد: «آيا مي دانيد در زندانهاي جمهوري اسلامي به نام اسلام جناياتي شده كه هرگز نظير آن در رژيم منحوس شاه نشده است؟ ! ! آيا ميدانيد عده زيادي زير شكنجه بازجوها مرده ا ند؟ آيا ميدانيد در زندان مشهد در اثر نبودن پزشك و نرسيدن به زندانيهاي دختر جوان بعدآً ناچار شدند حدود بيست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و يا رحم ناقص كنند؟! آيا ميدانيد در زندان شيراز دختري روزه دار را با جرمي مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام كردند؟ آيا ميدانيد در بعضي زندانهاي جمهوري اسلامي دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا ميدانيد هنگام بازجوئي دختران استعمال الفاظ رکيك ناموسي رائج است ؟ آيا ميدانيد چه بسيارند زندانياني كه در اثر شكنجه هاي بي رويه كور يا كر يا فلج يا مبتلا به دردهاي مزمن شده اند و كسي به داد آنان نمي رسد؟ آيا ميدانيد در بعضي از زندانها حتي از غسل و نماز زنداني جلوگيري كردند؟ آيا ميدانيد دربعضي از زندانها حتي از نور روز هم براي زنداني دريغ داشتند اين هم نه يك روز و دو روز بلكه ماهها؟ آيا ميدانيد برخورد با زنداني حتي پس از محكوميت فقط با فحش و كتك بوده ؟ قطعا به حضرتعالي خواهند گفت اينها دروغ است و فلاني ساده انديش . آيت الله منتظري اسير دست «منافقين» و عناصر مشکوک نبود، او ساده لوح نبود. کما اين که شما هم نيستيد. شما هم امروز برخلاف تبليغات دستگاه خامنه اي دروغ نمي گوييد، خناسان و وسوسه گران شما را محاصره نکرده اند، آدم هاي مشکوک شما را دوره نکرده اند، تنها از حقايقي مطلع شده ايد، شما هم آن گونه که بازجويان 209 ادعا مي کنند «ال جي» يا «لر گيج» نيستيد. شما امروز حقايقي را به زبان مي آوريد که آيت الله منتظري 23 سال قبل بر زبان آورد.. آقاي کروبي برشماست که از ايشان پوزش بخواهيد. آقاي کروبي! بنيانگذار بنياد شهيد! به آمار شهيدان قيام که از سوي نمايندگان آقاي موسوي به مجلس ارائه شده توجه کنيد، 69 نفر است. خود آقايان هم مدعي هستند که احتمالا آمار واقعي بيش از اين است. شما هم مي دانيد که آمار کشته شدگان بيش از اين است. اما اگر همين را هم قبول کنيم، اين رقم شما را به ياد چه رقمي مي اندازد؟ عماد الدين باقي با توجه به دسترسي اش به آمار بنياد شهيد تعداد کشته شدگان 17 شهريور 57 را که «جمعه سياه» نام گرفت 88 نفر ذکر مي کند و تاکيد مي کند که 64 نفر در ميدان ژاله کشته شدند. آقاي کروبي شما در طول سال هاي گذشته با توجه به اشرافي که به موضوع داشتيد آمار فوق را تکذيب نکرديد. خود شما بهتر از هر کس مي دانيد که اين آمار واقعي است. شما نام ميدان ژاله و خيابان ژاله را تغيير داديد و ميدان شهدا ناميديدش.. يک عمر نان آن را خورديد، جنايات جمهوري اسلامي را چه بناميم؟ کدام ميدان و خيابان شهر را «شهداي» اين بار قيام بناميم؟ حالا از خودتان خجالت نمي کشيد؟ آقاي کروبي دنيا پيشرفت کرده است امروز با 30 سال پيش قابل قياس نيست. آن موقع لغو حکم اعدام تابو بود مثل امروز همگاني نشده بود. جنايت در مقابل چشم مردم دنيا اتفاق نمي افتاد. شما نگاه کنيد چند تا عکس از 17 شهريور هست؟ تنها چند عکس.. اما امروز از لحظه به لحظه جنايات عکس و فيلم و تصوير است. اين دست جنايتکاران را مي بندند.. 69 شهيد امروز با توجه به پيشرفتي که در دنيا بوده خيلي فجيع تر از 17 شهريور 57 است. اين نظام روزانه به اندازه ي شهداي ميدان ژاله و 17 شهريور آدم مي کشت. باور کنيد زخم زبان نمي زنم وظايف تان را گوشزد مي کنم. شما پس از کشتار 17 شهريور 57 به کمتر از سرنگوني شاه راضي نبوديد ، آيا ما به کمتر از سرنگوني اين نظام جنايت پيشه راضي شويم؟ شما در نامه تان به رئيس مجلس خبرگان رهبري آورده ايد: " از دستگيريهاي بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانههاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشتانگيز حتي با خانمها در سطح خيابانهاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است " . آقاي کروبي آيا واقعا اعتقاد داريد که چنين اعمالي «تاکنون سابقه نداشته است؟ آيا دستگيري بدون حساب و کتاب تازه اتفاق افتاده است؟ اگر پاسختان آري است، آدرس اينترنتي تان را بدهيد تا يک دوره چهارجلدي کتاب «نه زيستن نه مرگ» را که خاطرات دوران زندانم است و در نزديک به دو هزار صفحه نگاشته شده برايتان بصورت فايل ارسال کنم به شرافتم سوگند که چيزي را گزافه نگفته و قصد جوسازي و دروغ پردازي هم نداشته ام. شايد منظورتان اين بوده است که چنين برخوردهايي با استوانه هاي نظام و يا خودي ها سابقه نداشته است، اگر روي اين مسئله تاکيد کرده ايد حق با شماست، مخالفتي ندارم.. من هم با شما عقيده هستم. سکوت آن روز شما و حمايت آن روز شما از جنايتکاران باعث شد اين شتر در خانه شما و دوستانتان هم بخوابد. چه بسا اين شتر فردا در خانه سعيد مرتضوي و بسياري از فرماندهان سپاه و صاحب منصبان امروز نظام بخوابد. چه کسي فکرش را مي کرد دوستان شما روزي به چنين عقوبتي دچار شوند؟ چه کسي فکر مي کرد وقتي احمد خميني نقشه حذف زندانيان سياسي و آيت الله منتظري را مي کشيد در حال کندن گور خود است؟ چه کسي فکر مي کرد وقتي سعيد امامي نقشه قتل احمد خميني و دگرانديشان را مي کشيد حکم قتل خود را نيز صادر مي کرد؟ امام امت» وزارت اطلاعات را تاسيس کرد که نظامش را حفظ کند اما قاتل جان فرزندش شد. آيا کسي فکر اين جاي کار را مي کرد. باور کنيد من چنين تصوري نداشتم. هاشمي عراقي که در خم رنگرزي «نظام» يک شبه شناسنامه ايراني پيدا کرد و «شاهرودي» شد دلش خوش است که قوه قضاييه را ترک مي کند اما نمي داند اگر اين نظام بماند اين شتر روزي در خانه خود و اطرافيانش خواهد خوابيد. آقاي کروبي وصلت خانوادگي با اين و آن نجات بخش نخواهد شد. خود بهتر مي دانيد حکومت آخوندي ثابت کرده است تنها چيزي که ندارد رحمت و مهر و عطوفت و گذشت و حلم و بردباري و قدر شناسي است. آقاي کروبي شما سال گذشته در مراسم سالگرد کشته شدن لاجوردي جنايتکار حضور يافته و سنگ تمام گذاشتيد. شما تنها نفري از «اصلاح طلب ها» بوديد که در اين مراسم شرکت داشت. من از ميزان دوستي و ارادت شما به لاجوردي آگاهم. آيا نمي دانيد چه جناياتي را او مرتکب شد؟ باور کنيد صدتا کهريزک را که روي هم بگذاريد به گرد پاي او و جناياتش در اوين نمي رسد.. قزلحصار و گوهردشت پيشکش. يادم هست در سال 60 هم براي بازديد به اوين تشريف آورديد درست مثل حالا که نمايندگان مجلس براي لاپوشاني جنايات هيئت تشکيل مي دهند و به بازداشتگاه ها مي روند. ... اگر حرف هاي مرا در مورد اوين و جنايات لاجوردي و... قبول نداريد از طاهر احمدزاده بپرسيد بعيد مي دانم با نزديک 90 سال سن بخواهد دروغي سرهم کند.. دکتر محمد ملکي که دم دستتان هست بپرسيد. خود بهتر مي دانيد اين مرد شريف در دوران کهولت نيازي به دروغگويي ندارد.. منفعتي هم در کار نيست. هرچه ايشان گفت مورد قبول من هم هست.. ايشان در سال 60 در سالن يک آموزشگاه در حضور شما از وضعيت خود گفت و به عقوبت شديدي دچار شد که تا مرگ فاصله اي نداشت. آقاي کروبي حالا که اينقدر از راه را آمده ايد و من براي همين هم از شما قدرداني مي کنم بقيه اش را هم برويد و از مردم براي 30 سال جنايت و کشتار طلب عفو و بخشش و گذشت کنيد، نه براي آن چه که در دو ماه گذشته اتفاق افتاده است.. اين دوماه مجرد از آن چه در 30 گذشته اتفاق افتاده نيست. شما نوشته ايد: آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخي از رفتارهاي شناعت آميز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهاي اخير آزاد شدهاند، نشنيده بودم، باورشان حداقل براي من و شما كه در طول قريب به نيم قرن سردي و گرمي روزگار را چشيدهايم سخت بود. از برخوردهاي خشن و بي محابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است آقاي کروبي شما از رفتارهاي «شناعت آميز» گفته ايد و خبر از قربانياني داده ايد « كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است ممنون از اين که همين قدر هم به فکر افتاده ايد.. من کتابي نوشته ام به نام «دوزخ روي زمين» در آن به داستان کساني که در دوران حاکميت شما و دوستانتان در قبر و قيامت و واحد مسکوني به بند کشيده شدند اشاره کرده ام. باور کنيد عليرغم سال ها تحقيق و تجربه ي شخصي نتوانستم حق مطلب را ادعا کنم.. قربانيان واحد مسکوني تنها از ميان دختران جوان و نوجوان انتخاب شده بودند. بعد از گذشت 25 سال از برچيدن آن و درمان هاي گوناگون در داخل و خارج از کشور «همچنان اوضاعشان غيرعادي است. فرزانه عمويي دم دستتان است. او مادري بود که سالم تحول اوين داده شد. حالا بعيد مي دانم بتواند اوضاعي را که از سرگذرانده توضيح دهد. خودتان يا نماينده تان سري به امين آباد بزنيد او را خواهيد يافت. دوست گرانقدرم مهري بعد از 26 سال وقتي که خواب مي بيند چهره ي بازجويش را به سن و سال امروزش مي بيند نه آخرين باري که او را 25 سال پيش ديده. يعني بازجويش در درون او وجود دارد و همراه او پير مي شود و موهايش سفيد و البته هر بار در خواب خشن تر هم مي شود. آيا چنين پديده اي را تا به حال به عمرتان شنيده يا خوانده ايد؟ آيا براي خودتان پيش آمده کسي را که بيست سال است نديده ايد به سن امروزش به خواب ببينيد؟ آقاي کروبي شما بازجويي شده ايد و مي دانيد بازجويي و شکنجه و يا فضاي وحشت و دلهره يعني چه؟. بعيد مي دانم مجموعا يک روز شده باشد. دختراني که در واحد مسکوني به بند کشيده شدند 14 ماه مداوم چنين شرايطي را داشتند مي توانيد باور کنيد؟ اگر حرفم را باور نداريد از آيت الله منتظري و نماينده ايشان بپرسيد. آيت الله منتظري با اطلاع از چنين وقايعي مي گفت روي ساواک را سفيد کرده ايد. مي دانيد قبر و قيامت يعني چه؟. من در کتابم توضيح داده ام. ماه ها در يک جعبه با چشم بند بنشيني و دائم به نوحه هاي گوشخراش و صداي بلند قرآن و دعا و اعترافات و گريه هاي چند ساعته کساني که در زير فشار طاقت فرسا شکسته اند گوش کني و دائما مورد شکنجه و تنبيه و آزار و اذيت قرار بگيري.. اجازه نداشته باشي عطسه و يا سرفه کني و يا نان خشک را با صدا بجوي. در صورت دراز کردن پاها و يا گذاشتن سر روي زانو و استراحت شديدا مورد ضرب و شتم قرار بگيري، در داخل توالت هم تو را کنترل کنند و .... قيامت و قبر يعني سرپا ايستادن متوالي بدون خواب. يعني زندگي دائمي با چشم بند. يعني زندگي دائمي با چشم بند. اگر حرف من را باور نداريد از مجيد انصاري بپرسيد که دستور داد از آن جا و قربانياني که در قبرها نشسته بودند فيلم برداري و عکسبرداري کردند. بايستي اسنادش در پيش ايشان باشد. موضوع آنقدر فجيع و باورنکردني بود که شيخ مرتضي مقتدايي که امروز يکي از حاميان اصلي کودتاچيان و از چهره هاي جنايتکار حوزه علميه قم و از رهبران حمله به بيت آيت الله منتظري است در زندان قزل حصار حضور يافت و از زندانيان عذرخواهي کرد و گفت عده اي مي خواسته اند چهره اسلام را خراب کنند. شما در نامه تان به رئيس مجلس خبرگان نوشته ايد: هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشتشدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. «.» رفتارهايي كه در فرهنگ ديني و اسلامي هيچ يك از گروهها جايي ندارد و نشاندهنده آن است كه افرادي براي اين كار استخدام شدهاند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم. » افسوس که عفت کلام اجازه نمي دهد کلماتي را که حاج داوود رحماني براي توصيف دختران نوجوان و جوان و خانواده هاي محترمشان به کار مي برد توضيح دهم. آيا واقعا فکر مي کنيد براي اولين بار است چنين اتفاقاتي در جمهوري اسلامي افتاده است؟ يک بار ديگر به صورتجلسات دادگاه اسماعيل افتخاري باج گير شهرنو و «سرباز گمنام» اما در عين حال «خوشنام» اسلام که در دهه 60 به عنوان فرمانده گروه ضربت کميته منطقه 12 برو بيايي داشت و بعدها به وزارت اطلاعات و... منتقل شد مراجعه کنيد تا ببينيد چه با زنان و دختران ميهن مان کردند.. در دادگاه «عدل اسلامي» مطرح شد که پس از تجاوز به بازداشتي هاي دختر، جنازه را آتش زده و در نزديک بهشت زهرا رها کردند. از آن جايي که چاقو دسته خودش را نمي برد افتخاري امروز در جامعه آزاد است. واقعا فکر مي کنيد آيت الله منتظري اطلاعي از ماوقع نداشت و بيخودي به پر و پاي «امام خميني» که مرادش بود پيچيده بود؟ نمي دانم يادتان هست يا نه؟ اما در سال 60 و 61 فيلم اعترافات مريم شيردل از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد. من دوبار فيلم مزبور را ديدم. يک بار از سيماي جمهوري اسلامي و يک بار از سيماي اوين. مريم شيردل يکي از هواداران ساده مجاهدين که تعادل روحي و رواني نداشت در مقابل چشم ميليون ها بيننده اعتراف کرد که در زير زمين ساختمان معلمين وابسته به مجاهدين در خيابان تخت جمشيد (طالقاني)، علي محمد تشيد يکي از اعضاي مجاهدين با او روابط جنسي برقرار مي کرده است. برادرش بهروز در سلول انفرادي 209 با خشم و اندوه به لاجوردي دوست نزديک شما که همچنان ياد و راهش را گرامي مي داريد، گفت: «اگر راست مي گويي عکس تشيد را به خواهرم نشان دهيد، او حتي قادر به شناسايي عکس او نيست. اگر با مجاهدين مخالفيد چرا با آبروي خانواده ها بازي مي کنيد؟» لاجوردي در حالي که پوزخند فاتحانه اي مي زد به بهروز گفت: ناراحت نباش! خواهرت «پاک» بود. آقاي کروبي اتهام خاصي در پرونده مريم شيردل نبود، اگر باور نداريد از هيئتي بخواهيد پرونده او را مطالعه کند. تنها به خاطر اعتراف دروغي که زير فشار کرده بود با آن که تعادل رواني نداشت اعدام شد. بهروز هم اعدام شد. تا اين جنايت مکتوم بماند. شما تاکيد داشته ايد که : «اما موضوعي را شنيدهام كه هنوز از آن بر خود ميلرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيدهام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده ميكردم. به بسترم رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذرهاي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكيهاي طلوع آفتاب خوابم نبرد. افرادي اين مطالب را به من گفته اند كه داراي پستهاي حساس در اين كشور بوده اند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بودهاند. اين افراد اظهار داشتهاند، اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه اي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين ميكند كه روي بسياري از حكومتهاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد.» آقاي کروبي اگر از اين به بعد هم حساسيت تان راجع به نواميس مردم جلب شده باشد جاي قدرداني دارد. اما به يادتان مي آورم که در گذشته به خاطر اين که آيت الله منتظري در نامه به خميني نوشته بود «با اطلاع کامل مي گويم که اطلاعات شما روي ساواک را سفيد کرده»، ايشان را ملامت کرده ، ساده لوح خوانديد و زمينه برکناري شان را فراهم کرديد؟ آقاي کروبي «تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع» ديري است که «تبديل به ماجراي سياه و ننگين» شده است. اقدامات نظام گور آن را براي هميشه کنده است. به گزارش نمايندگان آيت الله منتظري از زندان هاي جنوب کشور مراجعه کنيد. آن ها به صراحت از تجاوز به زنان زنداني خبر مي دهند. در کتاب خاطرات آيت الله منتظري آمده است. مصاحبه ويدئويي خانم نينا اقدم را ديده ايد، به صراحت از تجاوز به خودش مي گويد. فراموش کرده ايد سال گذشته همين فرمانده نيروي انتظامي که بايستي حافظ نواميس مردم باشد چه کرد؟ يادتان هست با وجود 36 ساعت فيلم منکراتي که از وي برداشته شده بود احمدي مقدم چگونه منکر دستگيري و خلاف او بود؟ فقط در يک مورد که فيلمش موجود است شش زن را وادار کرده بود لخت مادرزاد در مقابلش رکوع و سجده روند. گماشتگان ولايت فقيه نماز و رکوع و سجود را نيز به سخره گرفتند و وسيله عيش و نوششان کردند اما وقتي رسوايي به بار آمد آه از نهاد هيچ «متشرعي» بلند نشد. در ادامه ي نامه خود گفته ايد: «گمان نميكنم زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروههاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كرده اند، ديده يا شنيده باشند.» آقاي کروبي چون از « افراد توده گرفته تا گروههاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي» نام برديد به اطلاعتان مي رسانم همه ي افرادي که تجربه ي زندان شاه و زندان نظام اسلامي را داشتند متفق القول مي گفتند که يک سال زندان شاه معادل يک روز زندان شما بود. باور کنيد همگي عليرغم تمامي اختلاف سليقه و ديدگاهي که داشتند روي اين مطلب هم عقيده بودند. از افسران پير و فرتوت حزب توده بگيريد تا اعضاي مجاهدين و گروه هاي چپ، از مليون بگيريد تا اعضاي سابق حزب ملل اسلامي و حزب الله. اگر به گفته ام باور نداريد آخر عمري براي آن که حقيقت بر شما روشن شود ديداري داشته باشيد با علي عمويي. او بقدر کافي هم زندان ساواک جهنمي را تجربه کرده و هم زندان «عدل» اسلامي را. هرچه که او گفت مورد پذيرش من هم هست. آقاي کروبي هر که از زندان شاه جان به در برده بود را شما به مسلخ برديد. جنايت از اين بزرگتر که سعيد سلطانپور را از سر سفره عقد به قتلگاه برديد؟ هيچ ميدانيد عليرضا سپاسي که سابقا در گروه حزب الله بود زير شکنجه در زندان شما کشته شد؟ بسياري از بچه مسلمان هايي که شما مي شناختيد زير شکنجه کشته شدند. آقاي کروبي آيا در «دوران مبارزات 15 ساله قبل از انقلاب» شما ! و دوستانتان ! سابقه داشت که جنازه اي را در سطل آشغال نشانتان دهند؟ در 29 بهمن 1360 به من و کيومرث زواره اي دو جنازه را که زير شکنجه کشته شده بودند در ميان آشغال هاي پشت بهداري زندان اوين نشان دادند. يکي شان روي يک کپه آشغال افتاده بود و ديگري به صورت وارونه در يک سطل آشغال قرار داشت. آقاي کروبي جز فروردين 1354 و داستان به رگبار بستن 9 زنداني فدايي و مجاهد در تپه هاي اوين آيا شما و دوستانتان زنداني محکوم به ز ندان شده اي را سراغ داشتيد که اعدام شده باشد؟ ايرج مصداقي نگارش 18 مرداد ، بازبيني 23 مرداد 1388 مطلب ارسالی یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان است و قضاوت را به عهده فرزندان سرزمینهای لر نشین می گذاریم www.lorabad.com
|
|
تاريخ بروز رساني ( 09 شهريور 1388,ساعت 17:25:51 ) |
نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1441
نوشته شده توسط atabak | |
28 مرداد 1388,ساعت 21:15:52 | |
برادران ارتشی و پاسداران گرامی- امروز روز آزمایش و امتحان بزرگ زندگی شما است. این را بدانید که فاصله میان خدمت و خیانت بسیار کوتاه و اندک است. بایک چرخش بجا و به موقع می توان ابرمرد و فرزند پاک میهن شد و در دل تاریخ جای گرفت، ویا با یک حرکت ناموزون، لعنت و دشنام مردم و تاریخ را برای همیشه به دنبال داشت. برادران ارتشی و پاسداران گرامی- اکنون روزی است که شما باید در راه میهن و برای مردم تلاش و جانفشانی کنید. باید در راه و بامردم باشید. نباید زرق و برق کنونی و آنی زندگی شما راگول بزند، وتاریخ شما را به عنوان خیانتکار به مردم و کشور بشناسد و در خود ثبت کند انسان های باشرف و بزرگوار، وابرمردان تاریخ که در راه خدمت مردم، و برای حفظ جان، مال، و ناموس مردم، افتخار آفرینان سرزمین بزرگ ما بودند، اکنون چه کار می کنند؟، و کجا هستند؟ آیا فداکاری و ازجان گذشتن هایشان فراموش شده، و برباد رفته؟ البته که چنین نیست. مام وطن، و صفحات زرین تاریخ کشورمان همان گونه که دلاوری های رستم فرخ زاد، یعقوب لیث، بابک خرم دین، ستارخان، و باقرخان، و صدها شجاعان دیگر راهمواره باخدماتشان دردل و جان، و برروی خود ثبت و ضبط نموده است، فداکاری های گذشته و یا آینده جانبازان کنونی را نیز برای همیشه بیاد خواهد داشت. این رزمندگان گرامی باید بدانند که باردگرکشورمان در خطر سقوط و نابودی قرار گرفته است. این بار از سوی صدام و دشمن برون مرزی نیست. بلکه دشمن ایرانی نما، ولی ایرانی ستیز بنام آخوند بادستار و بی دستار است که به جنایت نشسته و به غارت گری و چپاول کشور پرداخته است. این بار دشمن در بیرون مرز به ما نزدیک نمی شود بلکه ازدرون مانند موریانه ریشه های هستی و آن چه ما داشته ایم و داریم می جود و نابود می سازد. اکنون گرگ در لباس میش به ما یورش آورده و مردم بی دفاع مارا لت و پار می کند. در سال ۱۳۵۷، پیر مردی به نام خمینی که فوق العاده مورد خواست و احترام مردم ما بود به ایران بازگشت. ملت مقدمش را گرامی داشتند. او را در آغوش کشیدند، و شادی ها کردند. آن چه پیشنهاد سیاسی و اجتماعی داشت، با خوش باوری، و چشم و دل بسته پذیرا شدند. ولی اندکی بعد مردم از خواب خوش باوری بیرون آمدند، و دریغا دانستند که چه اشتباهی کردند؟ و چه مارهائی به نام آخوند و ولایت فقیه را در آستین خود پرورش دادند. برادران ارتشی و پاسداران گرامی-در۲-۳ ماه گذشته چند میلیون ازمردم تهران و شهرستان هاو به نمایندگی بیش از ۶۰ میلیون هم میهنانمان به پا خاستند، از دست ظلم و ستم این رژیم مرگبارفریادها کشیدند، آسیب ها دیدند، وضربه هاخوردند. زیر لگد و دست و پا آش و لاش شدند، و شماری نیز به هلاکت رسیدند. این ها برای چی بود، برای اعتراض و نفی ولایت فقیه و هر نوع دیکتاتوری و زورگوئی. اکنون زندان ها پر از شکنجه گر و شکنجه شدگان، و گورستان ها هر لحظه در انتظار دریافت جسد پاره پاره جوان دیگری است که به خواسته جلاد بزرگ خامنه ای و فرزند جنایتکارش مجتبی چنگیز نژاد و با اجرا و دستوراحمدی نژاد پس از شکنجه ها برای کشور و مردم خود جان باختند. برادران ارتشی و پاسداران گرامی- امروز روز آزمایش و امتحان بزرگ زندگی شما است. این را بدانید که فاصله میان خدمت و خیانت بسیار کوتاه و اندک است. بایک چرخش بجا و به موقع می توان ابرمرد و فرزند پاک میهن شد و در دل تاریخ جای گرفت، ویا با یک حرکت ناموزون، لعنت و دشنام مردم و تاریخ را برای همیشه به دنبال داشت. برادران ارتشی و پاسداران گرامی- اکنون روزی است که شما باید در راه میهن و برای مردم تلاش و جانفشانی کنید. باید در راه و بامردم باشید. نباید زرق و برق کنونی و آنی زندگی شما راگول بزند، وتاریخ شما را به عنوان خیانتکار به مردم و کشور بشناسد و در خود ثبت کند. خامنه ای ورژیم او، درنزد مردم ایران و جهانیان به عنوان دیکتاتور خون آشام همانند هیتلر، چنگیز، و آتیلا شناخته شده وراه برگشتی برای آنان نیست. شما به زودی و در آینده ای بسیاربسیار نزدیک خواهید دید که بیشتر آخوندها، شماری از بازاری ها و نماینگان مجلس و هیات دولت گذشته و حال، در زیر دست و پای مردم له و قطعه قطعه خواهند شد. برای خامنه ای چاره ای جز خودکشی نیست. همان گونه که هیتلر ناچار به خودکشی گشت، وهمکاران و سران ارتش او در دادگاه نورنبرگ محکمه و مجازات شدند. گمان نمی کنم قدرت خامنه ای از هیتلر یا پینوشه و دیگر جنایتکاران بیشتر باشد. در حالی که جنایت این آخوند و آخوندک مجتبی از آنان بیشتر است. ببینید آن ها توانستند دوام بیاورند؟ ابداً این طور نیست. هرکدام از این جنایت کاران با کراهت و زشتی در کشورشان یاد آوری می شوند، و درتاریخ بدنامند. فرزندان و بازماندگان آنان نیز در پیش جامعه خجالت زده و شرمسارند، و همواره مورد تف و لعنت مردم قرارمی گیرند. نکته آخر این که، گرچه آقایان رفسنجانی، موسوی و آیت الله کهروبی دارای کارنامه درخشان گذشته ای نیستند و عملکرد هر سه آنان مورد قبول و پسند مردم ایران نبوده است، ولیکن عملکرد کنونی آنان، و در خط مردم قرار گرفتنشان، آنان را از لیست سیاه به دور و به لیست میهن پرستان و مردمی بودن نزدیک ساخته است. چنانچه این سه بزرگوار همچنان با مردم و در راه مردم بمانند، و رژیم به اصطلاح مقدس اسلامی را پشت سر گذاشته و در راستای خواسته مردمی یعنی؛ « نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی» هم گام و همراه بمانند، بی تردید قهرمانان تاریخ کنونی کشور ما به شمار خواهند آمد. حال، شما برادران ارتشی و پاسدار نیز می توانید تصمیم بگیرید؛ در خدمت مردم باشید و بروی شانه ها و در دل مردم جای بگیرید، یا در خدمت شیطان و رژیم جنایتکار مطلب ارسالی یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان است و قضاوت را به عهده فرزندان سرزمینهای لر نشین می گذاریم www.lorabad.com |
میجنگیم میمیریم ساکت نمی نشینیم
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1396
تير 1388,ساعت 23:22:16 | ||
متولد دهه ی شصت ... نسلی که ما هستیمخدا خوابی ؟ نمی بینی؟ که داغ یاد تو دارد به پیشانیکسی که داغ را بر سینه ی یاران نهاده ای خدا یک جمله ی ساده! قرن ما سکوتت را نمی بخشد و قصه ما همانا قصه دهقان و بلدرچین است و کس نخارد پشت ماجز ناخن انگشت ما
|
||
تاريخ بروز رساني ( 18 تير 1388,ساعت 15:29:28 ) |
جنبش ما از رژیم مافیایی ملاهارو دست خورد
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2791
نوشته شده توسط atabak | |
20 خرداد 1388,ساعت 09:32:16 | |
اگر غیر از این بود , باید مردم به جای اینکه تا نیمه شبها , شعار موسوی موسوی سر بدهند و جشن و پایکوبی کنند ! شعار براندازی می دانند و برای سرنگونی رژیم مافیایی ملاها جشن و پایکوبی می کردند. خودمان را گول نزنیم , باید اعتراف کنیم رژیم در این مرحله خیلی سیاسی عمل کرد و در کمتر از یکسال چطور توانست بخش بزرگی از جامعه مارا را وارد صحنه کند اینکه چه کسی انتخاب می شود , طبیعی است موسوی که بیست سال در آب نمک رژیم خوابیده بر بقیه حق تقدم دارد و انتخاب خواهد شد. اما اینکه چگونه و در کدام سرفصل اپوزوسیون می تواند به رژیم رو دست بزند جای پرسش دارد ؟ آیا اصلاباحرکتهای گذشته همراه با جنبش رهایی بخش لرستان در مناطق ستم دیده لر نشین چنین کاری امکانپذیرهست یا خیر؟ <> www.lorabad.comراستش خیلی سعی کردیم به این شکست بزرگی که ما از جمهوری اجباری خوردیم و اصلا هم به روی خودمان نمی آوریم اعتراف نکنیم , اما باز هم دلمان نیامد.راستش برخلاف آن چیزی که خیلی از ما اپوزوسیون می کنیم , رژیم با تمام فشار و ضعفی که از سوی ایرانیان و جهانیان روی خود احساس می کرد توانست با یک ریزبینی خاصی , از زیر تمامی این فشارها شانه خالی کند و به قولی , نه تنهادر مقابل ضربات پی در پی گروههای اپوزوسیون ضدضربه بزند , بلکه ضربه مهلکی نیز بر پیکره بی جان اپوزوسیون وارد کند.و در اینجا است که باید به تیوریسنهای رژیم آفرین گفت.اما چرا؟چهار سال پیش که بوش , دایما ایران را تهدید به حمله می کرد و فشارهای جهانی روی ایران چندین برابر حد معمول خود شده بود , به ناگهان با انتصاب شخصی مثل محمود احمدی نژاد , که همانند گاوی وحشی وارد صحنه سیاست شد , توانست تهدیدات و فشارهای جهانی را که کمر رژیم را خم کرده بود , از میان بردارد , چون احمدی نژاد در همان ماههای اول توانست خود را نه به عنوان یک سیاستمدار بلکه به عنوان یک دیوانه جانی , به جهانیان معرفی کند که باید از او ترسید.با آمدن احمدی نژاد فشارها و تهدیدها , تبدیل شد , به بد و بیراه گفتنهای از راه دور.البته با توجه به اینکه رژیم از آغاز کار خود دایما با بحران روبرو بود و راه فرار از بحران را آموخته می توان خوب فهمید که انتخاب احمدی نژاد اتفاقی ساده و از روی نا آگاهی نبود.و بعد از گذشت چهار سال که نفرت و تنفر مردم و جهانیان به اوج خود رسیده بود و خطر یک اعتراض همگانی می رفت که شیشه عمر جمهوری اسلامی را با خطر جدی روبرو کند به ناگهان دوران انتخاب شروع می شود و بر خلاف تصور همگان که فکر می کردند حنای رژیم دیگر خریداری ندارد و دوم خردادیها جایگاه خود را در جامعه از دست داده اند ناگهان شور و شوقی برای برگذاری انتخاب در کشور برپا می شود که آنسرش نا پیداست.ولی بهتر است کمی ریزبین بشویم و ببینیم چگونه رژیمی که زمین و زمان با آن دشمن است و هیچگونه جایگاه مردمی هم ندارد می تواند برای برگذاری انتخابات , جمعیت بزرگی را وارد صحنه کند و اصولا چرا این کار را می کند؟باید اول بگویم چرا رژیم چنین کاری می کند:رژیم خوب از خشم و تنفر مردم نسبت به خود آگاهی داشت و خوب هم می دانست که اگر فرصت مناسبی را برای مردم ایجاد نکند که این خشم و تنفر خود را به نمایش بگذارند ممکن است در نهایت با خطری جدی که همانا سرنگونی رژیم بود روبرو بشود.به همین دلیل جامعه را نیازمند این دید که فرصتی داشته باشد تا خشم و کینه خود را به رژیم نمایان سازد و بیرون بریزد , و چه فرصتی بهتر از انتخابات!دست کم نمایش خشم و کینه مردم در دوران انتخابات , نه تنها باعث آرام شدن بخشی از جامعه جوان ایران می شد بلکه حتی باعث مشروعیت بخشیدن به کلیت رژیم نیز می شد.از سویی رژیم تصمیم بر این گرفت تا انتخابات را به گونه ای برگذار کند تا بتواند هم موجبات خالی شدن خشم و کینه مردم را بوجود بیاورد ( به شکل کنترل شده ) و هم اینکه به خود مشروعیت ببخشد.اما چگونه می شود مردمی نا امید , خسته , بی اعتماد , بد بین به رژیم و متنفر از رژیم را وارد صحنه کرد؟؟اولین قدم این بود که فشارها را چند برابر کنند تا مردم انتخابات را فرصتی برای فرار از این فشارها بیابند و وارد صحنه بشوند.به همین منظور نیز در یکسال اخیر شدیدترین فشارهای سیاسی , اجتماعی و اقتصادی به جامعه وارد شد.از گشتهای ارشاد گرفته تا گرانی سرسام آور کالاها , تا سرکوب شدید مخالفان و موج شدید اعدامها و شکنجه ها.بله تمامی فشارها در یکسال گذشته با این سیاست دنبال شد که مردم انتخابات را , راه گریزی از این فشارها بیابند و وارد صحنه بشوند , اما برای وارد کردن مردم به صحنه نیاز به ایجاد امید در دل مردم بود.اصلاح طلبان که خود جایگاه خود را در میان مردم از دست داده بودند و عملا حزب , گروه و دسته ای که توان ایجاد امید را در دل مردم داشته باشد در صحنه نبود.به ناگهان شخصی به نام موسوی ظهور می کند.موسوی که بیست سال هیچ کسی خبری از او نداشت و جیک نمی زد.به معنی واقعی می توان گفت:موسوی را بیست سال تو آب نمک خواباندند تا چنین روزی از او استفاده کنند.موسوی که در اوج اعدام زندانیان در کشور , نخست وزیر بود و کوچکترین اعتراضی نکرد.موسوی که بزرگترین افتخار خود را همکاری با خمینی جلاد می داند و از هر دو جمله که می گوید یک جمله مربوط می شود به خاطراتش با خمینی.موسوی که نسل جوان ایران , با سابقه پرونده او نا آشنا بود.آری از این شخصیتهای در آب نمک خوابیده , رژیم کم ندارد و اینبار قرعه به اسم موسوی افتاد تا وارد صحنه بشود و ایفای نقش کند.اما باز هم با اینکه همه چیز مهیا بود , اما آن شور و هیجان لازم برای خالی کردن احساس مردم در جامعه وجود نداشت و اینبار باز رژیم دست به ابتکار عمل زد و طرح مناظره انتخاباتی را به اجرا گذاشت.برنامه ای که بازیگران آن هر کدام به خوبی نقش خود را ایفا کردند.آری ما از رژیم رو دست خوردیم.اگر غیر از این بود , باید مردم به جای اینکه تا نیمه شبها , شعار موسوی موسوی سر بدهند و جشن و پایکوبی کنند ! شعار براندازی می دانند و برای سرنگونی رژیم جشن و پایکوبی می کردند.خودمان را گول نزنیم , باید اعتراف کنیم رژیم در این مرحله خیلی سیاسی عمل کرد و در کمتر از یکسال چطور توانست بخش بزرگی از جامعه را وارد صحنه کند و اینگونه در صحنه جهانی برای خودش مشروعیت بسازد.اینکه چه کسی انتخاب می شود , طبیعی است موسوی که بیست سال در آب نمک رژیم خوابیده بر بقیه حق تقدم دارد و انتخاب خواهد شد.اما اینکه کی اپوزوسیون می تواند به رژیم رو دست بزند جای پرسش دارد ؟که آیا اصلا با چنین اپوزوسیونی , چنین کاری امکانپذیر هست یا خیر؟به هر روی بنده شخصا با جمهوری اجباری در کلیت مخالفم , حال رییس جمهور آن احمدی نژاد باشد یا موسوی و معتقدم دادن رای به هر یک یعنی مشروعیت بخشیدن به حکومتی که سی سال است اصلا مشروعیت نداشته است.پس من رای نمی دهم.تو هم رای نده.با سپاسجنبش رهایی بخش لرستان 7+4www.lorabad.com
همراهی از دیار چهارمحال بختیاری |
|
تاريخ بروز رساني ( 24 خرداد 1388,ساعت 10:22:28 ) |
قضاوت آگاهانه یک فرزند لر از کروبی و اطرافیانش
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1331
نوشته شده توسط atabak | |
15 خرداد 1388,ساعت 08:02:34 | |
میرحسین موسوی اعلام کرد که حتماً به کروبی رأی میدهد . وی در پاسخ به سوالی درباره هدف کاندیدانوری خودش گفت ما فکر میکردیم این ملت در دوازده سال گذشته نتیجه ی هیجان زدگی را دیده باشند الآن منطقی فکر بکنند دیدیم نه بابا به دست این ملت هیچ پیازی پوست نمیشود . وی تصریح کرد که هشت سال از این دوازده سال هیجان انگیز با بزن بزن گذشت هیچ کاری انجام نشد چهار سال بقیه اش با آبرو ریزی گذشت به اندازه ی طول تاریخ کار انجام شد . وی در یک اظهار نظر بی مورد گفت چنانچه در دوره گذشته ملت دچار هیجان پارگی نشده بودند الآن بجای این کوتوله ی فضائی همان رفسنجانی رئیس جمهور بود . توضیحاً اینکه در جمهوری اسلامی مردم هیچوقت رأی نمیدهند که یکنفر انتخاب بشود رأی میدهند که آن یکی انتخاب نشود !
در همین راستا انجمن حمایت از زندانیان از کروبی تشکر کرد . وی که در یکماه گذشته توانسته با جمع آوری و کمک تمام زندانیان سیاستمدار نشان بدهد که اوباما تغییر را از او قرقره کرده است گفت چنانچه رئیس جمهور بشوم احمد باطبی را وزیر جهانگردی خواهم کرد . وی تاکید کرد دلیل آنکه در پوسترهای تبلیغاتی نام کرباسچی گنده تر از نام خودش دیده میشود اینست که بخاطر منهم نشده بخاطر این بمن رأی بدهید . اصولاً در نظام اسلامی همه خوششان می آید یکی قلاب بگیرد آن یکی برود بالا !
|