فراخوان کمک از اندیشه های آزادیخواهانه و عدالت طلب
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2404
نوشته شده توسط Administrator | |
17 مرداد 1387,ساعت 20:12:22 | |
تمام انتقادات را در راستای رسیدن به آزادی و حفظ آن در یک محیط کاملا برابر و دموکراتیک میپذیریم .زیرا اعتقاد داریم هر کس با هر موقعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی فقط حق یک رأی دارد و بس . در اينجا به برخی پرسشهای آمده در طول این مدت میپردازیم پرسشهای مانند :چه چيز خوب و چه چيز زيباست؟ صحیح كدام است و اشتباه كدام است؟ چه چيز زشت و چه چيز بد است؟ بسيار پرسيده شده و ميشود . زيرا كه با طرح این سوالات است که ما را در رسیدن به اهداف این جنبش كماکان رشد و شکوفائی مورد انتظار را در ميان اين اصطلاحات اساسي پيشرفتی چشمگیر میبخشد. پرسشهايي از قبيل از كجا آمدهايم(ستم تاریخی بر ملت لـر )؟ زندگي سنتي چيست و چگونه از آن جدا شده ایم ؟ همه با زندگي نوين چه ارتباطي داريم و جگونه با آن تنظیم رابطه ومرتبط شده ایم ؟ چگونه و برای چه اراده کرده ایم و خواسته ایم پيشرفت نمائیم ؟
در این مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 سعي و کوشش داريم که بعد از انتشار این مقدمه و اعلام فراخوان کمک از اندیشه های آزادیخواهانه و عدالت طلب تمام فرزندان مردم ستم کشیده لـر در داخل و خارج سرزمینهای لـر نشین برای تهیه و تنظیم یک اساسنامه که بعد ازنظر مشورتی همه پیشنهاداتی که امید است برای ما به آدرساین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریدارسال گردد،در آینده نزدیک منتشر کنیم . با توجه به موارد مشخص در این مقدمه پيشنويس اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 و با کمک فکری همه یاران این جنبش در آینده میخواهیم اساسنامه این جنبش سراسری را با کمک اراده شما عزیزان لـر در تمام سرزمینهای ستمدیده لر نشین بختیاری و لرستان یعنی از مسجد سلیمان تا بروجرد و از شهرکرد تا خرم آباد و از ایلام تا یاسوج بطور گسترده پخش کنیم، همراهان عزیز جنبش کوششهای متفاوتي را با ایده های گوناگون و تحقيقات کیفی در این راه در حال انجام دارند . به دلیل غیر قابل انکار بودن ایده های گوناگون و تحقيقات کیفی لازم و ضرورتی غیر قابل انکار است كه بدانیم ،با كدام زندگي مخالفیم و در راستای این تلاش و مبارزه خود در این جنبش ،در آرزوي چه نوع زندگي هستيم ؟؟ قطعا این اساسنامه مورد سوالهای فراوانی در آینده قرار ميگيرد که در همین ابتدای راه اعلام میکنیم تمام انتقادات را در راستای رسیدن به آزادی و حفظ آن در یک محیط کاملا برابر و دموکراتیک میپذیریم .زیرا اعتقاد داریم هر کس با هر موقعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی فقط حق یک رأی دارد و بس . در اينجا به برخی پرسشهای آمده در طول این مدت میپردازیم پرسشهای مانند :چه چيز خوب و چه چيز زيباست؟ صحیح كدام است و اشتباه كدام است؟ چه چيز زشت و چه چيز بد است؟ بسيار پرسيده شده و ميشود . زيرا كه با طرح این سوالات است که ما را در رسیدن به اهداف این جنبش كماکان رشد و شکوفائی مورد انتظار را در ميان اين اصطلاحات اساسي پيشرفتی چشمگیر میبخشد. پرسشهايي از قبيل از كجا آمدهايم(ستم تاریخی بر ملت لـر )؟ زندگي سنتي چيست و چگونه از آن جدا شده ایم ؟ همه با زندگي نوين چه ارتباطي داريم و جگونه با آن تنظیم رابطه ومرتبط شده ایم ؟ چگونه و برای چه اراده کرده ایم و خواسته ایم پيشرفت نمائیم ؟ این سوالاتی است که مکررا پرسيده ميشود و در اذهان بسیاری مسلما وجود ش تضادی برای عدم پیوستن به این جنبش بوده و هست . از طرف ديگر عدم پيشرفت سريع جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 به صورت يك مبارزه آزادیخواهی درنيامدن بيانگر چيست؟ تصاوير گوناگون حق تعیین سرنوشت و براندازی دیکتاتوری حاکم بر جان و مال و .... كدامند ؟آیا در کلیت این جنبش راه را برچه چيزي ميگشايد؟ اينها مورد بازخواست قرار ميگيرند و سعي ميشود به شيوهاي صحيح مشاركتي در پيشرفت جوابها در چگونگی رسیدن به حق تعیین سرنوشت ، در اين جهت صورت گيرد.ضمن درس گرفتن از تجربیات مبارزات سایر ملل تحت ستم در ایران و سایر نقاط دنیا ، روش کپی برداری را فراموش کنیم ، زیرا که هر ملت دارای خصوصیات خاص خود میباشد و لذا بحث بر سر دادهها و ماتريالهايي موجود در مناطق لر نشین است كه در این جنبش ميتواند بعنوان حقيقي عینی و مشخص به آن متكي بود . یک حقیقت واقعی این است که موارد بسياري تجربه شده و به دست آمده كه مشابه آن در بسياري از كشورها با توجه به بافتهای آن اجتماع به دست نميآيد. قهرماني ها و شاید تجربه گذشته در خيانتها و ميانهرويهايي به عنوان تجربه در گذشته و درسهائی برای اکنون كه مبارزه رهايي ملي به رهبري واقعی مردم لـر و پیشتازی جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 آن را بهوجود آورده خود موارد عظيمي هستند که آسان میسر نمیگردد . در آینده این حق طلبی حتي در مورد هر دوره این مبارزه و يا هر شخصيتي که در این را جانانه اقدام کند ميتوان كتابي نوشت. ما سعي داريم در این اساسنامه و انتخاب این راه كه كليترين بيان اين موارد را در ارتباط با جنبش و دورهي رهايي ملت لـر و سختیهایش را در مسیر مبارزه و قبل و بعد از پیروزی ارائه دهيم. این مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 سعي دارد كه از يك طرف حقيقت اليگارشيك ایران را و از طرف ديگر واقعيت فئودالي و عشيرهاي دوران قرون وسطايي منطقه را و از طرفي وضعيت فقير و روستايي زحمتكشان، كارگران و همچنين شخصيتها و مناسباتي را كه با گسستن قيد و بندهاي فئودالي و عشيرهاي شكل گرفتهاند را بيان نمايد. این اساسنامه هم محصول توسعهي عقیده آزادیخواهی و کوشش در راه آزادیبخشی است و همچنین تاحد ممكن ميتواند به توسعهي عقیده آزادیبخشی شكل ببخشد. به عنوان مثال:اگرچه با رقص ، شعر، موسيقي و نقاشي آزادی بدست نمی آید ، ولي ما با كمك در توسعهي ذاتي شعر، موسيقي ، نقاشي و رقص شادی بخش لـری ، با کمک از این هنرها و رزم فکری و پراکتیک ، آزادی ما فرزندان ڵـر حتمي خواهد بود. هدف از ارائه این پيشنويس بعنوان مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 ، ارائهي كمابيش محتواي موارد و جنبه های مختلف در بالا بوده است. پيشنويس مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 كه ميخواهيم توسعهاش بدهيم كم و بيش در اطراف سوالات بسیار زیادی شكل ميگيرد و چه بسیار سوالات پیش بینی نشده ای را نیز که در مسیر راه پر از فرازو نشیبمان پیش رو خواهیم داشت. از يك نظر حقيقت موجود و شرائط مشخص مردم لـر همین و هم همين است. بعضی همراهان عزیز و آگاه سعي میکنند ارتباط اين حقيقت موجود را با تعصب و محافظهكاري عظيم، يعني نظام اليگارشي و پسماندههاي فئوداليزم و در كنار آن چگونگي جلاي جامعه بوسيله مدرنيسم تقلبي نشان داده شود. اما و اما و اما ، همراه با تعريف ماهيت شخصيت انسان و حقوق انسانی آن ، يا شخصيتهاي موجود صاحب اتيكتهاي قلابي مانند تظاهر به وطنپرستي و تظاهر به چپگرا ئی و وووو توضيح داده و میدهند ، اما با این تفاوت که چرا توضیح را نمیدهند ، که ارتباط هويت ملي با رهايي اجتماعي نوين چيست؟ و يا نمايندگي آنان در سطح ملل تحت ستم مانند لر چگونه است و چیست و کجاست؟ کلیه مبارزان در جنبشها و اینکه اينگونه شخصيتها که در دوران تحت ستم و سرکوب بودن ،چگونه ظاهر شده و چگونه آنهابه مبارزه برای گرفتن حق تعیین سرنوشت خودش بمیدان آمده است؟ جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 2008/08/08 1387 مرداد ماه /// برابر با /// |
|
تاريخ بروز رساني ( 18 مرداد 1387,ساعت 20:23:31 ) |
مفاخر سرزمین
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2734
نوشته شده توسط atabak | |
13 تير 1387,ساعت 07:50:59 | |
اولین ایرانی که در امریکا پزشکی خواند یک بختیاری بود ! آقای دکتر محمد حسین عزیزی متخصص و جراح گوش ، گلو و بینی و پژوهشگر موزه ملی تاریخ علوم پزشکی ایران به معرفی کتابی در زمینه تاریخ پزشکی ایران پرداخته که در آن یادی شده از مرحوم دکتر ابوالقاسم بختیار اولین ایرانی که در امریکا درس پزشکی خواند و عمر خود را در خدمت به علم گذاشت علیرغم انتشار کشوری مطلب ارائه شده به نظر می رسد که باز خوانی آن در ویژه نامه محلی مسجد سلیمان خالی از لطف نباشد
دکتر عزیزی مطلب خود را تحت عنوان از کوههای بختیاری تا نیویورک ارائه داده و طی آن به معرفی کتابی به زبان انگلیسی پرداخته که فرزندان مرحوم بختیار ، خانم ها لاله و لیلی و آقای جمشید بختیار به یاد پدر تالیف نموده اند
در معرفی نامه منتشر شده آمده است که ابوالقاسم بختیاری سال ۱۲۵۰ هجری شمسی در بروجن چهار محال بختیاری به دنیا آمد و در ابتدا به سختی زندگی گذراند و به مشاغل گوناگونی از جمله فروشندگی کفاشی ، مغازه داری و معلمی روی آورد . مدتی در اصفهان بود و در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در سی و نه سالگی دانش آموز دبیرستان امریکایی تهران ( دبیرستان البرز بعدی ) شد مرحوم بختیار پس از دریافت دیپلم به قصد ادامه تحصیل راهی امریکا شد نخست در دانشگاه کلمبیا و سپس در دانشگاههای ایووا و داکوتای جنوبی به تحصیل پرداخت و سرانجام در پنجاه و پنج سالگی آموزش پزشکی خود را به اتمام رساند
در نامه ای که سالها بعد مرحوم بختیار برای فرزندش نوشت شرح دشواری های خود را تشریح نموده او برای پسرش نوشته بود : سن ۱۹ سالگی من فروشنده دوره گردی در کوههای بخیاری بودم که هزاران رویا در سر داشتم زمانی که به امریکا رسیدم من فقط مدرک دیپلم دبیرستان امریکایی تهران را داشتم بدون پول ، بدون آشنا و هیچ کس نبود که از من حمایت کند اما بر آن بودم که پزشکی را بیاموزم و هیچ کس در این کره خاکی نمی توانست مرا از راهی که در پیش گرفته بودم منحرف سازد !
مرحوم دکتر بختیار پس از پایان تحصیلات ازدواج کرد مدتی در امریکا ماند اما در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی به ایران بازگشت تا دین خود را به سرزمین ادا کند او در ایران بیمارستانی خصوصی دایر کرد و به انجام جراحی بیماران پرداخت سه سال پس از ورود او دانشکده پزشکی تهران تاسیسن شد و او به معاونت دانشکده پزشکی برگزیده شد در سال ۱۳۱۸ شمسی دکتر بختیار بعنوان جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس به خوزستان آمد ابتدا در آبادان بود و از سال ۱۳۲۱ شمسی در بیمارستان شرکت نفت مسجد سلیمان به خدمت پرداخت مرحوم دکتر بختیار تا سن نود سالگی در خوزستان و مسجد سلیمان ماند و در سال ۱۳۴۱ شمسی به تهران بازگشت در اسفند سال ۱۳۴۲ طی مراسمی از خدمات دکتر بختیار در دانشگاه تهران تقدیر بعمل آمد و سالن آناتومی دانشکده پزشکی بنام ایشان نامگذاری شد دکتر ابوالقاسم بختیار سرانجام در سن نود و نه سالگی در سال ۱۳۴۹ شمسی درگذشت او به مانند تمام بخیتاری های دیگر به فردوسی و شاهنامه عشق می ورزید و بنا به وصیت او فرزندانش مرحوم بختیار را در جوار تربت حکیم ابوالقاسم فردوسی به خاک سپردند
کتابی که آقای دکتر عزیزی به توصیف آن پرداخته اند البته هنوز به فارسی ترجمه نشده است امید است که محقق و مترجمی توانمند و دلسوز به ترجمه آن اهتمام ورزد اما آقای دکتر عزیزی مزایای کتاب را مروری بر تاریخ معاصر ایران با تاکید بر رویدادهای قوم بختیاری در کنار مرور زندگی نامه مرحوم بختیار می داند که تصاویر جالبی نیز در خود دارد می داند.
فرزندان مرحوم بختیار که به تالیف یادنامه پدر خود همت گماشته اند نیز خود پزشکان چیره دستی هستند . خانم دکتر لاله بختیار متخصص روان درمانی و نویسنده کتابهای متعدد درباره تصوف و خانم دکتر لیلی بختیار پزشک متخصص بیماریهای گوارش و مقیم امریکا هستند فرزند پسر مرحوم دکتر بختیار نیز آقای دکتر جمشید بختیار روانپزشک هستند که در تالیف کتاب خواهران خود را یاری کرده اند
بدون شک زندگی و تلاش بی وقفه مرحوم بختیار برای دستیابی به مشعل پر فروغ دانش و مقاومت کم نظیر ایشان در مسیری که طی کردند می تواند برای نسل جوان ایرانی سر مشق مناسبی باشد
دیگر اینکه افتخاری که ایشان در پیشگامی آموزش پزشکی در امریکا داشتند نیز می تواند باعث مباهات و خود باوری هم تباران بختیاری ایشان باشد http://www.baktyariha.blogfa.com/بر گرفته از سایت ......... |
سیزده اصل ساده برای پیش بینی آینده یک حکومت
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2530
نوشته شده توسط Administrator | |
21 فروردين 1387,ساعت 05:45:21 | |
آیا سیزده اصل برای بودن و نبودن یک حکومت را شنیده اید؟ این اصول کلی از جمله نظریات ، متفکر و اندیشمند ایرانی بنام " ارد بزرگ " است . شاید این اصول بتواند ما را به شناختی بهتر از موقعیت عصر خودمان برساند زیرا: بیچاره مردمی که فرمانروایانش رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند . شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند : شواهدی که نمایشگر ماندگاری و جوانی نظام سیاسی هستند : |
|
تاريخ بروز رساني ( 22 فروردين 1387,ساعت 05:26:10 ) |
نهادينه شدن تبعيض عليه اقليت هاملی و مذهبی در ایران
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2411
بهمن 1386,ساعت 04:59:30 | |
زمان نهادينه شدن تبعيض عليه اقليت ها ملی و مذهبی در ایران \\در پايان سده نوزدهم، جمعيت ايلات حدود ٣/١جمعيت كشور بود[1] كه اغلب از واحدهاى خود گردان تشكيل شده بودند. يرواند ابراهيميان در اين مورد مىنويسد: "...هرچند شمار اندكى از مردم شناسان مدعىاند كه در سراسر تاريخ ايران روستاها و شهرها وابستگى زيادى به هم داشتهاند، بسيارى از مورخان و سياحان معتقد بودهاند كه تا زمان رشد تجارت و بازرگانى در نيمه دوم سده نوزدهم، اكثربخشها/ روستاها / مناطق و قبايل تقريبا ً مستقل، عملا ً خودكفا و از لحاظ سیاسی اقتصادى خود مختار و اغلب خود گردان بودهاند(دقیقا مانند ایالات کنونی کشورهای مدرن که دولتهای منتخب مردم در قرن 21 حامی و مشوق آن هستند)
. وى همچنين تنوع قومى و فرهنگى جامعه ايران را چنين شرح مىدهد: " بدين ترتيب، ساختار قومى ايران شبيه موزائيك عجيبى بود كه اجزاى تشكيل دهنده آن اندازه و رنگهاى متفاوتى داشت. اگر واژه اى براى توصيف اين واقعيت وجود داشته باشد آن واژه "تنوع گروهى" خواهد بود، زيرا بر زندگى روستائيان، قبايل خانه به دوش و مردم شهرى تنوع و اختلاف زيادى حاكم بود. همچنين بين سنىها و شيعيان، مسلمانان و غير مسلمانان، دوازده امامىهاى مجتهدى و ساير شيعيان نيز اختلاف وجود داشت. افزون بر اين، بايد از تفاوتهاى زبانى و لهجه اى به ويژه ميان فارسى زبانان، آذرى ها، تركمن ها، كردها، بلوچ ها، گيلكها و مازندرانىها نيز نام برد."[3] مهمترين هدف صدارت و پادشاهى رضاخان را مدرن سازى ارتش و دولت و حفظ يكپارچگى كشور تشكيل مىداد كه بر پايه يكسان سازى خشن ايلات و اقوام، با جمعيت شهرنشين فارسى زبان، استوار بود. اين رويكرد پشتيبانى اغلب نخبگان سياسى و برخى از روشنفكران آن زمان را نيز بخود جلب كرد. "يكسان سازى و "ملت سازى" رايج در غرب نيز به بسيارى از روشنفكران كشور نيز سرايت كرده بود. در اين زمينه ماهنامه آينده در سال ١٣٠٤ در باره وحدت ملى مىنوشت: "...مقصود ما از وحدت ملى ايران، وحدت سياسى، اخلاقى و اجتماعى مردمى است كه در حدود امروز مملكت ايران اقامت دارند....چگونه به وحدت ملى خواهيم رسيد؟ منظور از كامل كردن وحدت ملى اين است كه در تمام مملكت زبان فارسى عموميت يابد، اختلافات محلى از حيث لباس، اخلاق و غيره محدود شود و ملوك الطوايفى كاملا از ميان برود. كرد، لر و قشقايى و عرب، ترك و تركمن و غيره باهم فرقى نداشته، هريك به لباسى ملبس و به زبانى متكلم نباشند. اگر ما نتوانيم همه نواحى، طوايف مختلفى را كه در ايران سكنا دارند يكنواخت كنيم، يعنى همه را به تمام معنى ايرانى نمائيم، آينده تاريكى در جلوى ماست..."[4] وى درمقالات ديگرى حتى از " انتقال قبايل ترك و عرب از ايالات مرزى به نواحى داخلى" سخن بميان آورده بود.[5] اقدامات سركوب گرانه و زورمدارانه رضا خان، جنبههاى گوناگون زندگى ايلات اثر گذارد. در سال ١٩٢٨، پوشش يكسان اجبارى در مجلس به تصويب رسيد كه برپايه آن از جمله پوشيدن لباسهاى محلى و ايلى ممنوع شد و هويت ايلات را مورد تهديد قرار داد. در همين سالها فعاليتهاى اقتصادى چادرنشينى ممنوع شد و ايلات مجبور بودند در روستاها اسكان يابند و به فعاليتهاى كشاورزى بپردازند.[6] لمبتون برخى از نتايج اين راهبردها را چنين شرح مىدهد: " راهبردهاى عشايرى رضا شاه كه با دد منشى طراحى شده و بطور نادرستى به اجرا در آمدند، به كاهش شمار عشاير، تنگدستى و تلف شدن بسيارى از گلهها منجر شد. آثار شوم عوامل مزبور بر اقتصاد كشور وى را بر آن داشت كه در سالهاى بعد سلطنتش، در اين راهبردها تجديد نظر كند، ازجمله كوچ محدودى دوباره اجازه داده شد...[7] سياست تمركز گرايى، بخش ديگرى از اقدامات رضا شاه بود كه با يارى سياستمدارن سرشناس در آن زمان نهادينه شد و امكان خود گردانىهاى محلى را براى اقليتهاى زبانى و قومى از ميان برداشت. ملك الاشعراى بهار دليل پيوستنش به طرفداران نظام متمركز سياسى كشور را چنين شرح مىدهد: "...بادرك اين مسئله كه عدم تمركز ايالتى به آسانى منجر به از هم گسيختگى ملى مىشود من از دولت مركزى حتى وثوق الدوله حمايت كردم و از كوچك خان خيابانى و تقى زاده، با وجود اينكه شخصا ً آنان را تحسين مىكنم، انتقاد كردم. به همين دلايل من به حمايت خود به طرفدارى از ايجاد دولت مركزى قدرتمند ادامه داده و برعليه تشكيل خود مختارى ايالتى هشدار دادم."[8] ريچارد كاتم ساختار قدرت در ايران سده نوزدهم و در زمان رضاشاه را چنين تشريح مىكند: " ساخت قدرت در ايران سده نوزدهم عبارت از دولت مركزى بود كه حكمرانان محلى را تعيين مىكرد و آنان در عمل به طور غير رسمى به دولتهاى محلى تبديل مىشدند."[9] وى يكى از وظايف مهم حكمرانان را جمع آورى ماليات ذكر مىكند كه در اين راه از اختيارات كافى برخوردار بودند.[10] در ادامه سياستهاى تمركز گرايانه رضا خان، و در رويارويى با خود گردانىهاى محلى، اختيارات حاكمان بكلى محدود شد. "...و براى آنكه هرگونه امكان استقلال استانها از مركز از ميان رود، وظيفه جمع آورى ماليات از آنها سلب و به مأموران مالى مستقر در تهران واگذار گرديد."[11] اقدامات يكسان سازى رضا شاه در مراحل بعدى، گريبان گير اقليتهاى اسكان يافته كشور نيز شد، از آنجمله تقويت نقش تجارى و اقتصادى تهران را مىتوان نام برد كه به هزينه استانها و شهرهاى مهم تجارى كشور تحقق يافت و به باور كاتم براى نابودى احتمالى خود گردانى آينده ايالات صورت گرفت: " اقدامات رضا شاه زندگى تجارى ايران را زيرو رو كرد كه با هدف متمركز كردن امور اقتصادى در تهران و تضعيف مراكز سنتى تجارت مانند تبريز و اصفهان صورت گرفت.....پايه و اساس اقدام وى براى نابودى تلاشهاى احتمالى خود گردانى ايالات در آينده را بايد در راهبردهاى اقتصادىاش جستجو كرد. وى تهران را بعنوان مركز تجارى برگزيد. دولت مركز، مهار تجارت خارجى و انحصار شكر، توتون و ترياك را در دست گرفت. هدف دولت اين بود كه محصولات تجارى در تهران متمركز و از آنجا به ايالات فرستاده شوند."[12] درپى اجراى راهبرد بالا، به شهر تبريز كه اهميت تجارى بسيار ويژه اى داشت، زيان فراوانى وارد شد. "...اين شهر اهميت تجاريش را از دست داد و فعال ترين شهروندانش به تهران مهاجرت كردند. رفتن آنها، آذربايجان را از اهميت سياسى انداخت....ناخرسندى در اين استان شديد بود و نظر عمومى بر اين بود كه رضا شاه عليه استان آذربايجان تبعيض قايل شده است."[13] اما مهمترين اقدام رضاخان كه تبعيض ميان فارس زبانان واقوام را نهادينه كرد، اعلام رسمى زبان فارسى و ممنوع كردن تحصيل و فعاليت انتشاراتىها بزبانهاى محلى بود. اين اقدام رضا شاه كه به بهانه تقويت يكپارچگى كشور صورت گرفت، در ميان روشنفكران كشور نيز پيروانى داشت. همانطور كه پيش از اين ديديم، ماهنامه آينده در سرمقاله هايش بر لزوم نابودى زبانهاى محلى تاكيد داشت. حتى احمد كسروى نيز باور داشت كه زبان تركى به عنوان زبان تحميلى تركان به برادران آذريش، بايد از ميان برداشته شود و زبان فارسى جايگزينش گردد."[14] سياستهاى زبانى دولت رضا شاه، براى اقليتهاى زبانى كشور بسيار تبعيض آميز و زيان بار بود و نارضايتىهاى بسيارى را برانگيخت و جايگاه گروههاى قومى غير فارس كشور را به عنوان اقليتهاى قومى تثبيت كرد : " سياست بستن مدارس و انتشاراتىها براى اقليتها، به ويژه آذرىها بسيار زيان بار بود؛ آذرىهايى كه نسبت به كردها، اعراب، بلوچها و تركمن ها، بيشتر شهر نشين شده بودند و روشنفكران بومى خود را داشتند. بنابراين، هنگامى كه مدارس، روزنامهها و انتشاراتىهاى فارسى زبان جاى مدارس روزنامهها و انتشاراتىهاى ترك زبان آذربايجان را گرفت، نارضايتى فرهنگى افزايش يافت. بدين ترتيب، روند نوسازى، شكل جديدى از گروه گرايى را پديد آورد كه نه بر جوامع روستايى، قبايل و محلات شهرى، بلكه بر اقليتهاى فرعى زبانى و فرهنگى مبتنى بود."[15] رضا شاه از جمله به پيروى از راهبردهاى يكسان سازيش، به اعمال تبعيض عليه اقليتهاى مذهبى نيز پرداخت. "مدارس بهايى كه تنها در تهران پيش از ١٥٠٠ دانش آموز داشت، در سال ١٣١٣ به بهانه برگزارى مراسمى به مناسبت سالگرد شهادت باب تعطيل شد. در سال ١٣١٠ ساموئل حيم، نماينده كليمىها در مجلس ناگهان به دلايل نامعلومى اعدام شد.....در مورد مدارس ارامنه، نخست كلاسهاى تدريس زبانهاى اروپايى تعطيل شد و سپس در سال ١٣١٧، اجازه نامه فعاليت اين گونه مدارس، باطل شد. در همان سال روزنامه رسمى اطلاعات، با چاپ مقالاتى در باره جنايات خطرناك، كه همگى با نامهاى ارمنى و آسورى بود، مبارزه شديدى عليه اقليت مسيحى به راه انداخت."[16] دولت رضا شاه كه با پشتيبانى نيروهاى جهانى و بيشتر مليون داخلى، تجدد خواهان و سوسياليست ها، برسر كار آمد، راهبردهاى زورمدارانه اى را براى دولت سازى و مدرن كردن كشور پيشه كرد. رويكردهاى وى از جمله بر پايه سركوب و اسكان اجبارى ايلات كه شكلى از "قوم كشى" را بخود گرفت، يكسان سازى زورمدارانه اقليتها كه هويت زبانى و فرهنگى آنان را تهديد مىكرد و تبعيضهاى اقتصادى كه نقش شهرهاى تجارى سنتى را از ميان مىبرد، استوار بود. راهبردهاى مزبور جايگاه اقوام غير فارس را به عنوان اقليتهاى قومى تثبيت و تبعيضهاى گوناگون عليه آنان را نهادينه كرد. نتيجه گيرى كشمكش ميان اسكان يافتگى و چادر نشينى، ويژه گى اجتماعى كشورمان را تشكيل داده است. فعاليت اقتصادى چادر نشينان را دامدارى و شيوه زندگيشان را كوچ نشينى تشكيل مىداد. هرگاه در اثر خشكسالى، ازدياد جمعيت و يا ضعف دولت مركزى، ايلات به مراكز شهرى هجوم مىآوردند، بى نظمى و هرج و مرج غالب مىشد. در برابر، هنگامى كه دولت مركزى از اقتدار كافى برخوردار بود، مىتوانست با درايت كافى از توانايىهاى رهبران ايلات از جمله جمع آورى ماليات و تامين نيروى ارتش در جهت شكوفايى كشور بهره گيرد. دولت رضا شاه كه با پشتيبانى نيروهاى جهانى و بيشتر مليون داخلى، تجدد خواهان و سوسياليست ها، برسر كار آمد، راهبردهاى زورمدارانه اى را براى دولت سازى و مدرن كردن كشور پيشه كرد. رويكردهاى وى از جمله بر پايه سركوب و اسكان اجبارى ايلات كه شكلى از "قوم كشى" را بخود گرفت، يكسان سازى زورمدارانه اقليتها كه هويت زبانى و فرهنگى آنان را تهديد مىكرد و تبعيضهاى اقتصادى كه نقش شهرهاى تجارى سنتى را از ميان مىبرد، استوار بود. راهبردهاى مزبور جايگاه اقوام غير فارس را به عنوان اقليتهاى قومى تثبيت و تبعيضهاى گوناگون عليه آنان را نهادينه كرد. البته لازم به تذكراست كه ويژگى استبدادى و زورمدارى رژيم رضا شاه در روند مدرن سازى كشور نبايد به ناديده گرفتن اهميت اقدامات وى در نوسازى و انجام طرحهاى عمرانى بسيار در كشور، منجر شود. ادامه دارد. فرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه اقلیتها در ایران، بخش سوم فرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه اقلیتها در ایران، بخش دوم فرآیند نهادینه شدن تبعیض علیه اقلیتها در ایران، بخش نخست -------------------------------------------------------------------------------- [1]- Kaveh Bayat, 213. [2] - يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدى و محمد ابراهيم فتاحى، نشر نى، ١٣٨٣، ص 18-17. [3] - همان ص ٢٥. [4] - همان جا ص ١٥٥. [5] - همان جا ص ١٥٦. [6] - Stepanie Cronin, 262. [7] - Lambton, 286. [8] - يرواند ابراهامينان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدى و محمد ابراهيم فتاحى، نشر نى، ١٣٨٣، ص ١٥٢. [9] - Richard Cottam, Nationalism in Iran, (Pittsgurgh: University of Pittsbugrh Press, 1964), 91. [10]- Ibid., 98. [11]- Ibid, 98. [12]- Ibid., 99. [13]- Ibid., 125. [14] - يرواند ابراهميان، ١٥٦. [15] - همان، ٢٠١. [16] - همان، ٢٠١- ٢٠٠."بخش چهارم"چهارم در دوبخش اول و دوم اين مقاله به طور عام، به واكاوى معنى و جايگاه حقوقى اقليتها پرداختيم. از بخش سوم به بعد، شكل گيرى اقليتها و نهادينه شدن تبعيض عليه آنها بررسى خواهد شد.سياست تمركز گرايى، بخش ديگرى از اقدامات رضا شاه بود كه با يارى سياستمدارن سرشناس در آن زمان نهادينه شد و امكان خود گردانىهاى محلى را براى اقليتهاى زبانى و قومى از ميان برداشت. ملك الاشعراى بهار دليل پيوستنش به طرفداران نظام متمركز سياسى كشور را چنين شرح مىدهد: "...بادرك اين مسئله كه عدم تمركز ايالتى به آسانى منجر به از هم گسيختگى ملى مىشود من از دولت مركزى حتى وثوق الدوله حمايت كردم و از كوچك خان خيابانى و تقى زاده، با وجود اينكه شخصا ً آنان را تحسين مىكنم، انتقاد كردم. به همين دلايل من به حمايت خود به طرفدارى از ايجاد دولت مركزى قدرتمند ادامه داده و برعليه تشكيل خود مختارى ايالتى هشدار دادم. ساسان ستبرفرآيند نهادينه شدن تبعيض عليه اقليتها در ايران |
|
تاريخ بروز رساني ( 06 بهمن 1386,ساعت 13:50:42 ) |
آنچه در جامعه می بينيددر اوين حاکم است!(1)
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1321
نوشته شده توسط Administrator |
|
30 دي 1386,ساعت 11:54:57 |
|
بند 209 زندان اوين که تحت نظارت و اداره وزارت اطلاعات و نهادهای امنيتی کشور است.بند 350 کارگری و امنيتی که در جنب بند 209 و بند نسوان می باشد، دارای دو طبقه است که زندانيان سياسی و امنيتی در طبقه پائين اين ساختمان می باشند که طبقه پائين دارای 6 اتاق می باشد اين ساختمان مسطح مجموعه ساختمان های ساخته شده از آجر قرمز می باشد که در محدوده آن و پشت به بند 209 و نسوان و آشپزخانه و خبازخانه قرار گرفته اند که البته دارای راه مستقل از جهت دسترسی می باشند و تحت نظارت سازمان زندانها و مديريت زندان است. سالن 1 قرنطينه که روبروی درب ورودی و قسمت و واحد اوليه و تحويل زندانيان است و زندانيان از آنجا به زندانهای ديگر استان تهران منتقل و يا به داخل زندان اوين هدايت می شوند.بندهای 300 و 500 الف که روحانيون متخلف از نظر نظام در آن نگهداری می شوند و تحت نظر دادگاه ويژه روحانيت اداره می شود. اندرزگاههای آموزشگاه که شامل اندرزگاههای 7و 8 و 9 می باشد که اندرزگاه 7 دارای 6 سالنو اندرزگاه 8 دارای 4 سالنو اندرزگاه 9 در بسته انفردی که دارای يک سالن طولانی و پر از انفرادی است که مشارکتا با ساختمان 240 و 241 تحت اختيار حفاظت اطلاعات قوه قضاييه دارای يک ساختمان 4 يا 5 طبقه می باشند که تمام اين ساختمان 4 يا 5 طبقه دارای ساختاری نعل اسبی می باشند که مجموعه بزرگی از انواع و اقسام واحدهای دربسته و انفرادی را تشکيل می دهند که البته اين مجتمع دارای چندين درب از نقاط مختلف مجموعه است. آخرين دسته حاکم که بر 3 اتاق در سالن 5 حاکميت دارند که شامل اتاقهای 151 الی 153 می باشد که در اندرزگاه 7 است تحت نظارت دادستانی دادسرای نظامی اداره می شود و متعلق به محکومين نظامی و اکثرا با درجات بالا است.در آخر بند نسوان يا همان بند زنان که در پشت ساختمان بلند بهداری سابق و بيمارستان 48 تخت خوابی فعلی زندان استتار شده که چسبيده به آشپزخانه زندان و بند 209 وزارت اطلاعات است و تحت نظر سازمان زندانها اداره می شود. در دادگاه با نوشتن متن قرار توقيف و يا بازداشت و گفتن کلمه انتقال به بازداشتگاه و تحويل به زندان اوين همه ماجرا ها شروع می شود و خصوصا اينکه کسی برای اولين بار قرار باشد به زندان برود و آنهم زندان اوين خلاصه با گناه و بی گناه بيش از 95% زندانيان از قرنطينه زندان اوين به ساير زندانها ترانزيت می شوند مثلا به قزلحصار و زندان رجايی شهر فرستاده می شوند . مامورين اعزام و بدرقه بازداشتيها از کلانتريها و پاسگاههای انتظامی که بازداشتی ها را می آورند پس از کلی تيغ زدن و گرفتن خرج راه و خرج نهار و کرايه ماشين و پول سبزی و پياز و نان و ترشی اهل و عيال و ... شما را به درب زندان اوين می رسانند که پس از تحويل به مامورين زندان اوين رسيد می گيرند و آز آن لحظه تحويل پنجه های سازمان زندان ها می شويد. در جلوی درب ورودی چند اتاق و چند مامور و سرباز اکثرا جوان وجود دارند و از ماموران مسن و پخته و با تجربه خبری نيست. تمام تلاش کسانی که تو را به عنوان زندانی تحويل می گيرند فقط اين است که به زندانی بفهمانند تو هرکه و يا هر چه بودی در اينجا خريداری نداری و برای رسيدن به اين مقصود و کوبيدن ميخ عدالت و تسلط کامل از بازرسی بدنی شروع می کنند. در اکثر مواقع سرباز و يا ماموری که شايد جای نوه يک زندانی است زندانی های تحويلی را بدتر از عکسهايی که در مورد ابوغريب ديده ايد آنها را در برابر يکديگر لخت مادرزاد ميکنند و در صورت اعتراض و در نياوردن لباس با ضربات پی در پی چک و لگد و باتوم مشکل مقاومت و اعتراض را حل می کنند و اگر کمترين مقاومتی باقی باشد آنقدر بشين و پاشو می دهند تا از پای در آيد و برای بيشتر ترور شخصيت کردن بدون در نظر گرفتن سن وسال و شخصيت و حتی نوع جرم فقط برای تحقير کردن در برابر سايرين و فهماندن ميزان قدرت و اختيارات می گويند از کمر خم شو و جوری با دستانت گوشتهای باسنت را به طرفين بکش که من مقعد تو را ببينم و بعد با در دست کردن دستکش پلاستيکی در برابر چشم سايرين با انگشت مقعد فرد را بررسی می کنند. در اکثر مواقع اين موارد موقعی پيش می آيد و رخ می دهد که هر فرد در حين بازرسی نخواهد باج ده. مثلا در موقع بازرسی به طور علنی مقداری از پولهای شما بی سر و صدا برای اينکه ضرب و شتم نشويد و يا اعمال تحقير آميز بالا رخ ندهد مصادره می شود و البته به همراه ساير اقلام خصوصا سيگار و فندک که پس از ضبط از شما يا بين مامورين تقسيم و يا به سيگار فروشی های اطراف فروخته می شود. خمير دندان و مسواک و شامپو و صابون و عطر و ادکلن بقولی مصادره می شود و آگر اعتراض کنی تازه کارها شروع می شود و عوارض آن اينکه اگر حتی ساک و يا کت و شلوار و يا کاپشن و کفش گرانقيمت داشته باشی بدون هيچ ملاحظه ای به بهانه های مختلف آنها را در جلوی چشمانت با تيغ تکه تکه و پاره می کنند و حق اعتراض هم نداری. خصوصا اينکه بايد با همين لباسها تحمل حبس نمايی و يا کفش ات را با کندن پاشنه و بريدن کف آن تحويل می دهند. تازه پس از اتمام همه اين مراحل به همراه ساير زندانيان پس از ساعتها معطلی در واحد انگشت نگاری و عکس برداری و اتاق 16 متری منتقل می شويد که در بعضی مواقع بيش از 50 نفر در حالی که تعدادی از آنها بر اثر کمبود هوا غش می کنند منتقل می شوی تا زمانی که به اندرزگاه 1 قرنطينه منتقل شوی. اندرزگاه 1 در 50 متری درب ورودی قرار دارد که شامل 7 اتاق بزرگ است که کليه کارهای نظاقت و رسيدگی آنرا عدهای افغانی بدبخت که اکثرشان به جرم اقامت غير مجاز بازداشت هستند تشکيل می دهند که حتی بعضی از آنها تا بيش از 1 ماه فقط به خاطر اينکه کسی مشتاق به انجام کارهای سخت نيست از آنان بی گاری می کشند. قرنطينه يکی از مراکز اصلی فعاليت مافيای زندان است چون در اصل مرکز نقل و انتقال موقت است و تقريبا تنها جايی است که به طور رسمی در آن پول وجود دارد تا زمانی که پولها دريافت شود و به کارت اعتباری تبديل شود. کارت اعتباری که فروخته می شود از وجه زندانی بر مبنای مقدار واريزی ماليات کسر می شود.خلاصه اقامت در اندرزگاه 1 قرنطينه از يک شب تا چند شب می تواند باشد. مافيای مواد مخدر و همچنين خريد و فروش وقت تلفن از همه جای زندان فعالتر است.کسانی که در اين بازداشتگاه موقت هستند ترکيبی از تمام جرايم می باشند از کلاهبرداری و جعل و سرقت و قتل تا سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف و قاچاق مواد مخدر و يا قاچاق دارو و ساير جرايم متشابه که هرازگاهی متکديان و ارازل و اوباش و حتی متهمين جرايم امنيتی نيز اشتباها برای نقل و انتقال از آنجا سر در می آورند.همانگونه که تمام اندرزگاههای زندان خصوصا قسمتهايی که در اختيار سازمان زندانها است سرقفلی نامريی دارند اندرزگاه 1 هم به تناسب اهميت دارای سرقفلی می باشد. تمام کارهای خلاف به صورت سازمان يافته و با هدايت وپشتيبانی انجام می شود از خريد و فروش مواد مخدر تا خريد و فروش کارت تلفن و يا سرکيسه کردن و يا فروش تايم تلفن.برخی موارد 5 دقيقه تايم تلفن آنهم با کارت تلفن خود شخص به مبلغ هزار تومان فروخته می شود.البته از حق نبايد گذشت که اندرزگاه 1 قرنطينه ارزانترين بازار توزيع مواد مخدر را در زندان به معتادان دارد چون مواد مخدر با پول نقد معاوضه می شود و مشکل ساز نيست و تقريبا هرويين يا کراک با قيمت گرمی 40 هزار تومان و ترياک با گرمی 14 الی 20 هزار تومان خريد و فروش می شود. تا 4 سال پيش در هنگام ورود به قرنطينه در طی 48 ساعت اقامت چندين بيماری را با خود سوغاتی می بردی ولی به لطف محمد خرداديان مربی رقص لس آنجلس نشين که آقايان منحرف می دانندش از آقايان عبا و قبا و عمامه پوش شريفتر عمل نمود و با پرداخت مبالغی اندرزگاه 1 قرنطينه را سنگ کاری و برای تخت خوابهای قرنطينه سفارش تشک ابری و ملحفه داد و انرا به قرنطينه اهدا نمود که اين عمل او تا بحال ماندگار مانده و دهن به دهن می چرخد به ويژه تعميرات سرويس های بهداشتی و غذا خوری .فروشگاه قرنطينه غوغا می کند خصوصا اينکه مستقيما توسط اوليای اندرزگاه هدايت و اداره و .... می شود و خيالشان راحت هست که همه افراد بازداشت موقت هستند و صدايشان به جايی نمی رسد و اجناس و قيمتهای دلخواه عرضه می شود.دلالان سر سخت فعال هستند که البته اصولا و اصالتا برای اين منظور از ميان کار چاق کن های حرفه ای اندرزگاهها انتخاب و به قرنطينه اعزام می شوند .در قرنطينه از بهداری و دکتر و بهداشت خبری نيست. يک شب اقامت مساويست با همراه بردن صد در صد شپش پتوها و ملحفه ها همچنين بوی نم و کثافت و چرک می دهد ولی در هر حال اقامت اجباريست.اکثر تختها و ملحفه ها و و حتی موکت ها ی اتاقها بر اثر استفراغ پی در پی معتادان که دچار تشنج شده اند کثيف شده. خلاصه آشوبی در اين آشفته بازار است ديدنی و شنيدنی. خصوصا شب های اقامت در قرنطينه که زندانيان از تمام جرايم و فرقه ها در اتاقها به طور دسته جمعی کنار هم هستند.از اول شب تا نزديکهای صبح اکثر افراد بر اثر هيجانات زندان و بازداشت بيدار هستند و در مورد افسانه ها و حتی حقايق و رخدادهای زندان اوين و ديده ها و يا شنيده ها و نقل قولها صحبت می کنند. در اصل قرنطينه زندان اوين مرکز اصلی ترانزيت افکار ضد حاکميت و تبليغ عليه نظام است که در آن از قتلها و اعدام ها و زنده بگور کردنهای دسته جمعی و تجاوز به نواميس و دختران فعال سياسی توسط پاسداران و به دستور حاکمين شرع صحبت و بحث می شود ، که در اکثر مواقع اين حرفها هيجانات ديدنی ايجاد می کند که با فحش به سران حکومت و آخوند ها به پايان می رسد. خصوصا اينکه کسی با جزييات مراحل تجاوز به دختران و زنان را قبل از اجرای اعدام توسط مامورين شرح می دهد و می گويد که چون دختر باکره را نمی توان اعدام کرد مامورين دسته جمعی به آنان تجاوز می کردند و صورتجلسه می کردند که برای دختر اعدامی عروسی گرفتند و بکارتش را برداشتند و يا از دادن دوغهای مسموم و آغشته به سيانور برای قتل عام زندانيان سياسی و يا جمع کردن آنها در استخر سنگی و به رگبار بستنشان تعريف می کنند و حتی عده ای می گويند که چند گور دسته جمعی در جاده خاوران تهران کشف شده که قبر قبرستان اعدامهای سياسی شهريور 1367 است. ( اين نقل قول از زندانيان است و نويسنده آنرا تائيد و يا تکذيب نمی کند ) خلاصه ديدن افراد در حال نقل قول و تعريف جنايات حاکميت در زندان اوين حال و هوای ديگری دارد که قابل وصف نيست.پس از سپری کردن يک شب اقامت فردای آن روز اتوبوس ها و مينی بوسها آماده انتقال می شوند.تعدادی اتوبوس متهمين را به زندان قزل حصار و عده ای را به ندامتگاه کرج و عده ای را به زندان رجايی شهر و مابقی را بنا به فراخور حال به آموزشگاه زندان اوين انتقال و يا تحويل می دهند. پس از طی مراحل قرنطينه سپس زندانيان را وارد اجرای احکام ميکنند و با مينی بوس به آموزشگاه و واحد بازرسی جلوی درب ورودی آموزشگاه تحويل می دهند.در قسمت بازرسی پيش از ورود زندانيان 2 دسته می شوند.مايه دارها و دست به جيب ها و چاق و چله ها به اندرزگاه 7 وکم مايه تر ها و فقير ترها به اندرزگاه 8 انتقال داده می شوند.تازه در اين مرحله بازار برده فروش ها به راه می افتد و وکلای بندها که تحت نظر سر وکيل بند هستند دست به کار می شوند.وضعيت و سر و وضع و برگه های بازداشت و نوع اتهام و مقدار قرارها را بررسی ميکنند و گربه های اشرافی و گاوهای شيرده و دست به جيب ها را که بايد دوشيده شوند را جدا و به سالن ها ی 5 و 6 که نگين زندان اوين هستند خصوصا سالن 6 که اقامتگاه رجالی مانند شهرام جزايری و از اين طيف بوده منتقل می کنند که حتما بايد دارای اسم و رسم و جرايم ميلياردی باشند.در رتبه بعدی سالن 5 با يک درجه پايين تر و به ترتيب سالن 3 و سالن 4 و سالن 2 و سالن 1 قرار دارند.در صورتی که کسی اشتباها جايی هست که نبايد باشد سريعا برای نقل و انتقال اين زندانی رايزنی انجام می شود که البته همه اين سلسله مراتب در اندرزگاه 8 نيز به همين ترتيب مراعات می شود و زندانيان را به نسبت سبک و سنگينی و قابل تيغ زدن بودن در سالن ها جای می دهند به ترتيب سالن 8 و سالن 7 و سالن 10 و سالن 9 که آخرين سالن در درجه بندی است. پس از مسايل مربوط به بوچاری زندانيان و کيفيت و مرغوبيت جيبهايشان وکلای بندها تازه ورودها را به نمازخانه سالن ها می برند و از طريق سر وکيل بند و رابطين مخصوص مستقر در کادر مديريت و رياست از وضعيت افراد تازه وارد با خبر می شوند و اگر طرف خيلی پول دار بود و قابل دوشيدن به سرعت به اتاق وکيل بند انتقال می يابد تا زمانی که بازده داشته باشد و بتوان آنرا تيغ زد ولی اگر کمی از درجه ممتاز کمتر باشد به اتاقهای اشرافزادگان در سالن منتقل می شود که در سالنهای بزرگ 2 اتاق و در سالنهای کوچک 1 اتاق ويژه می باشد که باز مابقی اتاقها به نسبت درجه بندی شده هستند. هر سالن تشکيل می شود از خدمات سالن _ ناظرين سالن _ مسوول اتاقها _ معاون وکيل بند _ وکيل بند سالن _ سر وکيل بند سالن که مجموع وظايف همه اين افراد اين است که در آمد های حاصل از چپاول زندانيان را تحت هر عنوان دريافت و دست به دست چرخانده و به بالاترين شخص در هرم قدرت اندرزگاه برسانند. از گرفتن همياری و کمک به نام زندان که با عناوين هزينه عمران و نوسازی و بازسازی از طريق وکيل بند و سروکيل بند اخذ می شود تا حق سالن و هزينه وروديه و هفتگی که به تناسب دريافت می شود. شايد بسياری از افراد فکر می کنند در زندانی مثل زندان اوين که مهمترين زندان ايران است و در و ديوار آن پوشيده شده از سنگ و کاشی و سراميک و يا اتاقها پرده کاری شده و سرويسهای بهداشتی مرتب وتميز وجود دارد همگی به همت دولت به وجود آمده و يا ساخته و پرداخته شده است ولی متاسفانه اينطور نيست. می توان با آسودگی خيال در مورد تک تک وسايل و امکانات موجود در سالنها قسم خورد که به غير از چند تخته پتوی دولتی که حتی سگ را زير آن بياندازی از زيرش فرار می کند و اکثرا در زندانها عامل ناقل بيماری پوستی و خصوصا سل بوده است هيچ چيز ديگری به طور دولتی در اختيار زندانيان نيست که حتی زندانيان آن پتوههای دولتی را جمع کرده و کنار گذاشته اند ، شما در سالنها تلويزيون و يخچال و يا تلفنی که دولت هزينه نصب آنرا پرداخته باشد نمی بينيد. تلفنهای دولتی با گرفتن مبالغ گزافی در سالن ها نصب شده است که زندانيان از طريق خانواده های خود پرداخته اند ، تمام هزينه های شارژ و يا نصب و راه اندازی امکانات از طريق زندانيان پرداخته می شود ، البته از حق نبايد گذشت هرازگاهی که فاصله تحويل امکانات به 3 ماه می رسد امکانات خاص دولتی در اختيار زندانيان قرار می گيرد و آن شامل يک قوطی پودر رخشويی می شود که سهميه 2 نفر است و يک قالب صابون نامرغوبکه حتی برای شستن دست پس از توالت نيز به درد نمی خورد.خلاصه اينجا زندان اوين شهر بی کلانتر است و همه چيز پولی است!!! در بدو ورود يک اصطلاح هست به نام گلدان زدن يا زور گيری که به اين معنی است که بر سر فرد تازه وارد چنان گلدان بزنند که سرش گيج برود که به همان باج گيری محترمانه و بی صروصدا اطلاق ميشود. پس از بررسيها و مقدار قرار صادره از دادگاه و نوع جرم افراد را از طريق وکيل بند به تله می اندارند و دعوت می نمايند که اين کارها با چراغ سبز متوليان اندرزگاه انجام می شود و با چرب زبانی مثلا در جلسه ريش سفيد مدارانه ای که افراد را جمع کرده اند يک دفتر می گذارند وسط و می گويند :آقايان می خواهيم برای حسينيه فرش بخريم و يا برای سالن پرده بخريم و يا لوله کشی را تعمير کنيم و يا برای حياط صندلی بخريم و يا محوطه سازی کنيم و يا کف سالن را سراميک کنيم و يا لامپها را عوض کنيم حالا از شما کمک و همياری می خواهيم. بعد سر وکيل بند و يا وکيل بند افراد را با اسم دعوت به پرداخت همياری می کنند و چون بتوانند به طور مداوم از اين گاو شيرده بدوشند و اربابان خود را راضی نگه دارند تمام اين مراحل را با وسواس و مهارت و دقت خاصی انجام می دهند و تيغ زنی ها از چند صد تومان آغاز شده و در برخی موارد به چند ده ميليون می رسد که بيشتر اين جلسات سياهکاری توام با بازار گرمی عده ای مياندار و کار چاق کن است. حاج آقا خدا خيرت دهد تو را پانصد هزار تومان و يا حاج آقا شما را 1 ميليون و يا حاج آقا شما را 10 ميليون در نظر گرفته ايم. خلاصه بد بخت حاج آقا که پس از اتمام جلسه تيغ زنی و کسر کميسيون سياهکارها و کار چاق کن ها و دست اندر کارهای جز مابقی قضايا که شامل دريافت مبالغ متعهد شده است به عهده گردانندگان اصلی است که مبالغ به شماره حسابهای محرمانه که دراختيار آقايان قرار می گيرد پرداخت و منتقل می شود و افرا د پشت پرده مالکين اصلی مبالغ دريافتی هستند. اما اگر کسی زرنگ بازی در بياورد و نم پس ندهد پس از چند روز از جلسه گلريزان برای سران زندان شخص زرنگ را در اولين قدم از اتاق وکيل بند و يا اتاق اشرافی ها به اتاق اراذل منتقل می کنند تا حسابش را برسند و يکی دوشب کف خواب باشد و دمپايی به سرش بزنند و يا لباس و ساير وسايلش گم شود و ديگر نتواند طعم ملاقات حضوری را بچشد تا بفهمد چند روزی که با تمام امکانات و ناز و نعمت در اتاق های اشرافی و يا اتاق وکيل بند بودن هزينه دارد و بايد هزينه ها را بپردازد. البته اين ماجرا زياد طول نمی کشد چون برايش سفارش می فرستند که اگر می خواهی راحت زندگی کنی بايد حق حساب و اجاره ات و ماليات بپردازی که در بيشتر مواقع اين عمليات ها به نتيجه می رسد و افراد سرکيسه را شل می کنند که برخی موارد اين کيسه زياد شل می شود و تا 20 ميليون تومان برای شخص خرج بر ميدارد و اين اعمال و تيغ زنی ها ی محرمانه و ماهرانه با استادی و پنهانکاری خارق العاده طراحی و اجرا می شود. در سالن ها و اندرزگاه های سياسی شيوه ای به کار می رود که افراد هرچه بيشتر برای زندگی نياز به واريز کردن پول داشته باشند و طوری زمينه فراهم می شود که زندانی به اين نتيجه برسد که اگر از خارج زندان نتواند برای مخارج پول به زندان منتقل کند به مشکل بر ميخورد. و محل اصلی خرج کردن اين مبالغ که منبع اصلی کسب درآمد برای مافيای زندان است چند گلوله محسوب می شود اول از طريق مافيای مواد مخدر و بعد کار چاق کن ها و در دست آخر که بی سرو صدا ترين محل دريافت مبالغ و موجودی زندانيان است فروشگاه است. اکثرا وکيل بندها با چراغ سبز سر وکيل بند و بالا دستی ها افرادی را در نظر می گيرند که کار دلالی و بر قراری ارتباط را انجام دهند که از کمک وکيل بند و ناظرها شروع می شود که از آنها در هر سالن از سالن کوچک تا بزرگ بازار مواد مخدر را در اختيار 2 الی 4 نفر قرار می دهند و انها را بصورت دورا دور مورد حمايت امنيتی خود قرار می دهند و هرگونه اطلاعات بازديد و بازرسی غير مترقبه و يا حتی اطلاعات افراد مشکوک به مخالفت با خريد و فروش مواد مخدر را در اختيار خلافکاران قرار می دهند و به ناظرين شب و روز و ساير زير دستان توصيه می کنند که امنيت افراد فعال را تضمين کنند و به طور جداگانه ای حق الحساب خود را بگيرند با اين اوصاف سر وکيل بند و وکيل بند ها در برابر سر قفلی در يافتی کارهای نقل و انتقال پول و يا کارت اعتباری و يا مشکلات پيش امده و حتی درگيريهای بر اثر معاملات مواد مخدر را حل و فصل می نمايند و حتی به سران مافيای زندان به ويژه مواد مخدريها تضمين می دهند که حتی در صورت کشف مواد مخدر تمام تلاش خود را برای پايان دادن بی سرو صدای قضيه می کنند که البته در موارد استثنايی چنين حمله ای بی برنامه ای رخ می دهد که متوليان حفاظتی مافيا در اندرزگاه و سالنها بی خبر بمانند. و البته در مواردی هم به عمد اطلاعات مربوط به بازرسی را به بعضی از افراد فعال نمی دهند ؟افرادی که از رده خارج شده اند و يا پر و پيمانه شده اند و به قول خودشان شناخته شده و تابلو شده اند. در برابر اين افراد با طراحی عمليات سوری توقيف و يا کشف مواد فرد از رده خارج شده را از طريق کار چاق کن ها از چند ميليون تا چند ده ميليون تيغ می زنند و سرش منت می گذارند که ما تو را نجات داديم و تو ديگر تابلو شده ای و شناخته شده هستی و بايد بروی کنار و پس از اين قضايا فرد را با برنامه ريزی يا به مرخصی می فرستند و يا ترتيب انتقالش را می دهند تا مشکل ساز نشود. مسوولين اتاق ها موظف هستند افراد پولدار و پنهان مانده از ديد سر وکيل بند و وکيل بند ها را معرفی نمايند و اگر مشکوک شدند کسی خارج از برنامه مخفيانه و بدون حق حساب خلاف می کند برای دريافت حق حساب و ماليات معرفی نمايند و در قبال اين خوش خدمتی وکيل بند با چراغ سبز متوليان زندان به مسوولين اتاق ها اجازه می دهد که با در نظر گرفتن اتاق های اشرافی و درجه پايين تر از زندانيان خصوصا تازه واردها عوارض و حق حساب بگيرند. حق سالن و وروديه که در بيشتر موارد زندانی تازه وارد که از آمدن به زندان ترسيده و شوکه شده تا بفهمد که چه خبر شده سرکيسه اش می کنند . وروديهای سالن و اتاق از 5 هزار تومان در هر مورد تا 100 هزار تومان پيش می رود که با اسامی گوناگون در يافت می شود پول نظافت _ پول پرده _ پول فرش _ پول سرويس های بهداشتی و هزينه خدمات که البته به غير از تيغ اوليه است که مربوط به وروديه و حق سالن هر زندانی بدون استثنا از 3 هزار تومان تا 40 هزار تومان در هر هفته به مسوولين اتاق حق شارژ می پردازد که مسوولين اتاقها با نظر مساعد و چراغ های سبز نامريی پشت پرده پس از کسر حق حساب خودشان مابقی را در اختيار وکيل بند قرار می دهند و زنجير وار او هم پس از کسر ماليات بر درآمد خودش مابقی را به رده های بالاتر مديريت کننده در اندرزگاه تحويل ميدهد تا به صاحب اصلی شبکه مافيای زندان برسد و هر گونه اعتراض به اين سيستم آنقدر کوبنده پاسخ داده می شود که محکم ترين افراد را وادار به اطاعت و پرداخت حق حساب و حق حيات می نمايد. اعتراض در مورد اخذ عوارض و ماليات جرمی کمتر از سب النبی و يا مفسد و فی الارض و محاربه با خدا محسوب نمی شود. و سريعا مدعی بايد تنبيه و نا بود و سرکوب شود تا درس عبرتی برای سايرين شود و برای اجرای اين دستورات افراد خود فروخته بسياری وجود دارند که در خدمت افراد نامريی هستند که سرکوب ها را هدايت و اجرا می کنند .البته موارد نادری هم پيش می آيد که تا مدتی مافيا درمانده می شود و با احتياط و شدت کمتر عمل می نمايد مانند زمانی که مدت کوتاهی کمال زارع رييس زندان اوين در سال 85 بود که خيلی ها آرزوی نابودی او را داشتند و بر اثر اتفاق خداوند دعای مافيای زندان را مستجاب کرد و فرار شهرام جزايری باعث تعويض کمال زارع شد. يکی از ضربات کمال زارع به مافيای زندان نظارت بر نرخ فروشگاه ها و سرکوب حق حساب بگير ها و جابجايی پی در پی سران مافيای زندان به ويژه رييس اندرزگاه ها برای اينکه فرصت تبانی و تشکيل باند نداشته باشند و از همه مهمتر در يافت مبلغ 6 ميليون تومان برای آوردن خطوط سانترال بود که اين حرکت تير خلاص را به پر درآمد ترين منبع مافيای زندان زد چون در هر سالن تعدادی تلفن بود که با چراغ سبز روسای اندرزگاه ها از اين امکانات رفاهی زندانيان به جای وسيله آسايش به عنوان ماشين توليد پول استفاده می شد. در سالنهای درجه 3 زمان تلفن های فوق از دقيقه ای 100 تومان و در سالنهای در جه 1 مانند سالنهای 5 و 6 زمان تلفنها تا دقيقه ای 300 تومان خريد و فروش می شد که البته کارت اعتباری تلفن را خود مکالمه کننده تهيه می کرد.در هر سالن 4 دستگاه تلفن آزاد هر کدام 14 ساعت بازده داشتند که به طور خالص تحويل مافيای حاکم بر مديريت می شد. حالا شما حساب کنيد که چه خبر بوده تا زمانی که مديريت سابق يکی از دکانهای مافيا را تعطيل کرد؟!!قضاوت کنيد در جايی که خيلی ها فکر می کنند همه چيز مجانی و رايگان است چه زالو هايی از درماندگی و بی سر پرستی افراد و عدم نظارت و بی کفايتی نهادهای بازرسی و حقوق بشر سو استفاده نموده و مردم را حتی در زندانها به صلابه می کشند.جالب اينجاست که حتی اتباع خارجی فاقد ملاقات هم از اين حق حساب ها و مالياتها معاف نبودند که پس از خامی زاده و کمال زارع هر دو رياست سابق زندان اوين اين مالياتها حذف شد ولی با ورود مديريت جديد و عدم اطلاع او از اوضاع و شبکه های مافيايی که در تاخير چند ماهه در معرفی رييس جديد حسابی پول به جيب زده اند تعهدات فراموش و در طی چند هفته تمام مالياتهای عقب افتاده را از تمام اقشار زندانيان حتی خارجی ها دريافت کردند.خلاصه اقامت و آمدن به اوين عوارض و ماليات و حق حساب و هزينه کار چاق کنی و وروديه اتاق و هفتگی و ماهيانه و حق شارژ دارد که همه را بايد بپردازيد و اگر هم نداريد بايد در واحد خدمات سالن ها کار کنيد و کف دستشويی ها و سالن ها و يا محوطه را بشوييد و يا ظروف و لباسهای زير و و روی آقايان رجال زندان را بشوييد تا بتوانيد زنده بمانيد و زندگی کنيد. تا چند سال اخير مسايل مربوط به مايحتاج زندانيان و تهيه اجناس فروشگاهها تحت اختيار واحد تعاونی و تحت نظارت سازمان زندانها و دولتی بود که اجناس را از بازار تهيه و با نرخ مصوب و با کمترين استثنايی می توانستند در درآمد دخل و تصرف داشته باشند لذا بيش از 50 درصد کالا ها از نوع کالاهای مرغوب و استاندارد بود که تقريبا با وضعيت عادلانه زندانيان از امکانات آن استفاده می کردند. به ويژه در مورد سبزيجات و ميوه که به قيمت مناسب در اختيار زندانيان قرار می گرفت و با تفاوت قيمت کمی عرصه می شد.ولی در چند سال اخير به ويژه با کنار گذاشته شدن آقای بختياری (رئيس سابق سازمان زندانها) بسياری از مسايل تغيير کرده است. بيشتر متوليان زندانها به زندانيان علاوه بر متهم و محکوم و مجرم به ديد دستگاه توليد ثروت و پول برای خود و دوستان ريز و درشتشان نگاه می کنند.زندانی کسی است که بايد در طول اقامتش در زندان به هر قيمتی پول تهيه و برای زندگی به زندان منتقل نمايد که يکی از علايم پيگيری اين هدف واگذاری بسياری از امور زندانها به ويژه در استان تهران به بخش خصوصی و پيمانکاران است که مشکلات غير قابل باوری را برای زندانيان ايجاد می نمايند. در مقوله فروشگاه بنا به آخرين اخبار تمام واحد های سرويس دهی واحد تعاونی سابق که به فروشگاه های کليه زندانهای تهران سرويس می دادند امروز واحد خصوصی که منشعب از مافيای توليد ثروت از طريق زندانيان است مسلط شده و با مناقصه های فرمايشی در قبال مبلغ ماهيانه 80 ميليون تومان اختيارات واحد تعاونی سابق زندانهای استان تهران در اختيار واحد خصوصی قرار گرفته که شامل تهيه و انتقال و توزيع اقلام فروشگاهی و اداره فروشگاهها در زندانها می باشد که بنا به اظهارات صريح متوليان امر و به ويژه بازرسان زندان که در قبال اعتراضات عموم زندانيان به عدم سرويس دهی مناسب و قيمتهای نامناسب فروشگاهها در پاسخ مدعی هستند که شرکت تعاونی به بخش خصوصی اجاره داده شده و بخش خصوصی حق اعمال نظر و اعمال سليقه در مديريت را دارد چون مبلغ 80 ميليون تومان اجاره ماهيانه می پردازد و 80 ميليون هم زيرميزی می دهد! و بيش از 80 ميليون به بالا هم هزينه های جانبی دارد که بايد از قِبيل زندانيان و از طريق اداره فروشگاهها و تعاونی بدست آورد و واحد نظارت و بازرسی و حتی بالاترين مقامات هم قادر به دخالت در امور تعاونی و مسائل مربوط به آن نيستند که مطمئنا چنين نمی تواند باشد چون صراحتا در قوانين مربوط به حق و حقوق زندانيان وظايف رييس زندان در مورد نظارت در امور تعاونی و فروشگاهها بنا به مواد و آيين نامه سازمان زندانها درج و شرح وظايف شده که البته دستهای چرب که سبيلها را چرب می کنند و به حسابهای مخفی پول می ريزند تمام اين ماده تبصره و قوانين را به لجن می کشند. چون مستاجرين پيمانکار نمای واحد تعاونی زندانهای استان تهران برای اينکه تمام هزينه های مستقيم و غير مستقيم را بپردازد و در ته قضيه با اينهمه بگير و ببند و فرصت کم که بيشتر قراردادها يکساله است چيزی برايشان بماند به هر کار خلاف و ظلمی دست می زنند. از آوردن کالاهای بسيار نامرغوب تا اجناس ضايعاتی و دور ريختنی و حتی خطرناک برای سلامت زندانيان! شايد باور نکنيد در زندان آنهم در زندان سرزمينی که سراسر آنرا باغات ميوه و نعمتهای مختلف فراگرفته زندانيان ماهها کمپوتهای ساخت چين را که نه تاريخ مصرف دارد و نه معلوم است که ذاتا چه مواد غذايی دارد و از کجا آمده و بر چه مبنايی قيمت گذاری شده و برخی اوقات تا 3 برابر قيمت بهترين کمپوت ايرانی است را تهيه و مصرف می کنند. حتی برخی از خشکبار مورد استفاده و عرضه شده چينی و ضايعاتی است!!!قابل توجه است که بدانيد بيشتر کالاهای مصرفی در زندان بيشتر محصولات کارگاههای غير قانونی و قلابی و غير بهداشتی و تاييد نشده از طريق مجاری قانونی و فاقد استاندارد می باشد که حتی پروانه ثبت و بهداشت ندارند و فقط از جهت اينکه کسی نمی تواند در زندان اعتراض کند به طور تحميلی به زندانيان عرضه می شود.بيشتر مواد غذايی تاريخ مصرف نزديک با فاسد شدن 1 روز تا 1 ماه که با پايين ترين قيمت حتی تا يک پنجم قيمت در بازارهای مواد غذايی خيابان مولوی خريد و فروش می شوند از غرفه های فروشگاههای زندان سر در می آورند. از کاسه بشقاب و حتی ليوانهای ضايعاتی بازار گرفته تا شانه و برس و انواع و اقسام صابون و شامپو مجهول الهويه و يا انواع و اقسام آبميوه های غير استاندارد و درجه 3 و تاريخ نزديک و حتی تاريخ مصرف گذشته آنهم با 50 الی 300 درصد گرانتر از قيمت مرغوبترين کالا از همان خانواده ، در زندان نوشابه ها و آبميوه هايی می خريم که شايد اسمش به گوش کمتر کسی در بدترين جاهای ايران رسيده باشد. ضايعات بازار ميوه و تره بار که هر لحظه امکان خراب شدن و ريخته شدن جلوی دام و طيور را دارند به زندانيان داده می شود. سبزيجات پلاسيده و غير قابل استفاده و گوجه و خيار های گنديده که فقط به درد رب گوجه می خورد البته هرازگاهی بنا به مصالح ميوه درجه 2 هم می آورند که حداقل عريضه خالی نباشد . در فروشگاهها سنگ ترازوی 1 کيلويی نداريم تمام اجناسی که به نام و مقياس 1 کيلو سنجيده می شوند به مقياس حقيقی 700 الی 850 گرم به جای هر کيلو سنجيده می شود و کسی هم حق اعتراض ندارد از فاکتور و ليست مشخص برای خريد خبری نيست تا شما با مشاهده آن بتوانيد اعتراض کنيد و يا مدرکی برای اعتراض داشته باشيد. البته آقايان خامی زاده و کمال زارع روئسای مخلوع زندان اوين با انعکاس فشار زندانيان مسوولين فروشگاهها و تعاونی را وادار کرده بودند که حداقل در قبال کالاهايی که می فروشند فاکتور فروش صادر نمايند که با رفتن آقايان فوق ، آش همان آش و و کاسه همان کاسه شد و متوليان مافيايی که نان و آبشان به خطر افتاده بود با نقل و انتقال و سرکوب و زهره چشم گرفتن از معترضين به عملکرد فروشگاهها پرونده اعتراض به قيمتها و عدم مرغوبيت کالاها و صدور فاکتور برای خريد را مختومه نموده و بستند . شايد قابل باور نباشد وقتی در روزنامه رسمی کشور قيمت ميوه و تره بار را می بينيد مثلا وقتی که گوجه فرنگی حدود کيلويی 300 تومان و خيار 320 تومان است در زندان خيار را کيلويی 1500 تومان و گوجه فرنگی را کيلويی 1100 تومان می دهند و يا سيب درجه 3 لک دار را کيلويی 2200 تومان می دهند و يا پرتقال ضايعاتی کم آب را 2500 تومان می دهند و اگر کسی هم اعتراض کند برای به خطر نيافتادن چنين شبکه پر درآمدی پدر فرد معترض را هفتاد بار از گور در می آورند و باز می کشند. يکی از مهمترين وظايفی که بر عهده فروشگاه داران است اين است که تمام ترتيبات نقل و انتقال و اخذ پور سانت از مبالغ خريد و فروش مواد مخدر و نقل و انتقال وجوه قانونی و غير قانونی را دريافت و پس از کسر حق حساب مابقی را تقديم نمايند. در اصل عدم همکاری متصديان فروشگاهها با شبکه خريد و فروش مواد مخدر باعث می شود که تقريبا خريد و فروش مواد مخدر که چرخه اصلی گردش پول در زندان است متوقف شود. پس مسوولين فروشگاهها را از ميان افراد سالم و خير خواه انتخاب نمی کنند . انتقال هر 100 هزار تومان پول از طريق زندان به خارج از زندان مبلغی در حدود 20 تا 30 هزار تومان پورسانت و هزينه انتقال به بيرون دارد. و خريد و فروش مواد مخدر اينگونه طراحی می شود که مصرف کننده مواد مخدر يک بکس سيگار وينستون را 12500 تومان از فروشگاه می خرد و آنرا به قاچاقچی به ازاء 11000 تومان می دهد و قاچاقچی پس از جمع آوری انواع و اقسام سيگارها که در صورت نبود واريزی خارجی و. کارت اعتباری دريافت کرده و هر بکس سيگار را 2000 تومان ارزانتر به فروشگاه پس می دهد و گاهی زمانها هر يک از فروشگاهها که در اندرزگاه 7 تعداد آنها 5 عدد است در روز تا 150 بکس سيگار را می فروشند و پس می گيرند که تمام اين در آمدها باعث شده در حالی که فروشگاهها در اختيار گردانندگان زندانی قرار می گيرد و حقوق ماهيانه زندانيان شاغل در فروشگاهها از طريق بخش خصوصی فقط 60 هزار تومان است با اين حال امتياز و سرقفلی واگذاری فروشگاه به افرادی که می خواهند در آن کار کنند به غير از حق حسابهای غير رسمی 5 الی 20 ميليون تومان با نام وديعه به بخش تعاون و پيمانکار فروشگاهها می پردازد تا در اين بين با پرداخت اين مبلغ سهامی از زد و بندها و پول شويی ها داشته باشند.البته بيشتر فروشگاهها با مشارکت غير مستقيم و محرمانه متوليان زندان به طور غير رسمی هدايت می شود و در بيشتر موارد متوليان ظاهری فروشگاهها هيچ کاره هستند و مثل کارگر و عروسک خيمه شب بازی به بازی گرفته می شوند.البته همه اينها به غير از بعهده گرفتن نقل و انتقال گاه و بی گاه مواد مخدر از طريق تعاونيها است که پس از مامورين زندان نبض بازار مواد مخدر در دست آنهاست که در آخرين کشفيات حفاظت اطلاعات از فعالان بخش خصوصی و تعاونی چند کيلو کراک و ترياک که در بسته های مواد غذايی جاسازی شده بود کشف شد که از اين طريق ثروتهای غير قابل باوری را به اين شبکه های عريض و طويل مافيايی که مانند اختاپوس در کالبد مديريتی زندانها لانه کرده تزريق می شود که در اين بين فرق چندانی نمی کند هر کس به اندازه قدرت و برش خود سهم می برد از دربان و دژبان و کليد دار تا رابط بهداری و کارچاق کن دفتری تا کارمند و مدير و رييس اندرزگاه مافيايی هستند که نقاب حزب الهی بر چهره کشيده اند.خلاصه دست کمتر کسی از اين مبالغ خاليست چه برسد به پيمانکار و بخش خصوصی .باز با اين همه درآمد مختلف اين تشکيلات از کوچکترين مايحتاج زندانيان نيز چشم پوشی نمی کنند و کارتهای تلفن را که وسيله ای برای ارتباط زندانی با خانواده اش است را در تعداد کم به زندانيان می فروشند و ما بقی را در اختيار دلالان خود در سالنها قرار می دهند و دلالان نيز کارتهای اعتباری 1600 تومانی NI و فشاری را از 2500 تا 3000 تومان می فروشند و اينکه تمام اقلامی که در فروشگاه موجود است خانواده زندانی حق ندارد بياورد و بايد تمام آن اقلام را از فروشگاه تهيه نمايد. در زندان اوين درهمان مرحله اول يک چيز را دقيقا مشخص می کنند و فرقی نمی کند که شما مانند اکثريت زندانيان زندان اوين مالی باشيد و يا تصادفی و يا مهريه و يا امنيتی يا سياسی . پس از هر زهر چشم که در بدو ورود از زندانيان گرفته می شود در سالنها گاردهای آهنين و وکيل بندها فعال هستند که اکثر آنان را خلافکاران سابقه دار و افراد چماقدار بی ملاقاتی تشکيل می دهند که در قبال چند هزار تومان پول و چند بسته سيگار هر کاری انجام می دهند از آزار و اذيت و ضرب و شتم و زورگيری تا سرقت اسباب و اثاثيه و اموال افراد که در اکثر مواقع با نظر مساعد و چراغ سبز دست بالايی ها اقدام می کنند که پس از اين برخوردها طوری برنامه ريزی می کنند که هدف مورد ظلم واقع شده نتواند درد خود را به جايی بگويد و يا در صورتی که شخص بتواند صدای خود را بجايی برساند چنان استشهاد نامه و شهودی برايش می تراشند که خود بنده خدا را محکوم می کنند.در زندان اوين تمام کارها و تخلفها از اعتياد و مصرف و خريد و فروش مواد مخدر تا کار چاق کنی و کلاهبرداری و يا دزدی اموال سايرين تا تجاوز و لواط و رشوه گيری و رشوه دهی و حتی ضرب وشتم وشکنجه و پايمال کردن حق وحقوق سايرين آزاد است ولی يک چيز تخلف است و آن بر خلاف جريان جاری شنا کردن و موی دماغ شدن و مطالبه حق وحقوق کردن و يا اعتراض کردن به سيستم جاری است که اين عمل مجازاتی بدتر از زنا کردن دارد و مثل اين است که به خدا سنگ انداخته ای و بايد هر طور که شده نابود شوی حالا با دسيسه و توطئه و يا با پرونده سازی و يا آلوده کردن و حتی امتياز دادن و ترساندن و يا قطع کردن امتيازات زندان و خلاصه هر طور که شده بايد معترض از سر راه برداشته شود و بهای آن مهم نيست.يکی از نقاط فشار بر معترضين به سيستم اداره زندان نقل و انتقال پی در پی زندانی از اين سالن به آن سالن و از اين بند به آن بند است که در زندان اوين زندانيان معترض را از اندرزگاه 7 به اندرزگاه 8 منتقل و يا تهديد به انتقال می کنند و ساکنين اندرزگاه 8 را تهديد به انتقال به بند 240 انفرادی می کنند که همان اندرزگاه 9 است و دست آخر هم پروندهای پر از اغتشاش و سرپيچی برای زندانی درست می کنند و تدارک می بينند و با سفارش چند قبضه به يکی از زندانهای رجايی شهر و قزل حصار انتقال می دهند. در زندان اوين به قول گفتنی هر فردی که از دور و نزديک می آيد سری هم برای خالی نبودن عريضه به زندان اوين می زند که دربيشتر موارد اين بازديدها به واحد فرهنگی زندان اوين و واحد آموزشگاه و يا سالن خياطی زندان ختم می شود که به اين منظور 2 سالن در اولويت بازديد هستند سالن 5 و 6 و به ويژه سالن 6 که به سالن گربه های اشرافی و يا نگين زندان اوين معروف است که از سران بازداشت شده کشور تا کارکنان و کارمندان و رجال اقتصادی و سياسی که بيشتر لای پر قو پرورش يافته اند در آن مستقر هستند و حتی برخی از آنان بر خلاف ساير زندانيان که دراتاقهای 20 نفره زندگی می کنند در اتاقهايی با همان ابعاد ولی به صورت انفرادی به همراه مستخدم نگهداری می شوند مانند آقايان شهرام .اما در مورد بازديد کنندگان فرمايشی و نمايشی که خود کمتر مشتاق به ديدن زندانيان هستند و به قولی فقط از جهت تيتر شدن در روزنامه برای بازديد می آيند مانند نمايندگان مجلس و نمايندگان قوه قضاييه و يا رياست جمهوری و ساير نهادهای فرمايشی از درب تشريفات واحد فرهنگی که کلا از محيط زندان اوين جداست وارد می شوند و در سالن مجللی که با هزينه بيش از يکصد ميليون تومانی توسط شرکت سيما چوب طراحی و تزيين شده جلوس می نمايند و آقايان را عده ای چاپلوس و دستمال به دست و دست به سينه تر و خشک می کنند و پذيرايی می نمايند و عده ای زندانی نور چشم و گل سر سبد و آدم فروش نيز پا به رکاب هستند و اکثر بازديدکنندگان بدون اينکه وارد محيط اصلی و سالنهای محل نگهداری زندانيان شوند از راه آمده باز می گردند.دسته بعدی بازديدکنندگانی هستند که اصلا آمدن و نيامدنشان مهم نيست و آنها را در سالنها می چرخانند آنهم با احتياط که بيشتر شامل همان سالنهای 5 و 6 و برخی اوقات سالن 3 می شود.بازديدکنندگان عملا کمتراز 3 دقيقه در سالنها تردد دارند و فقط در حد ديدن در و ديوار و کاشيها و نظر انداختن به اتاقها می باشد.مهمترين دسته بازديد کنندگان دسته خبر نگاران و روسای سازمان زندانها و يا اداره کل زندانهای استان تهران است که کمی مشکل ساز است از صبح زود بر پا خبر دار آغاز می شود بيشتر افراد را به حياط می فرستند تا اتاقها خالی به نظر برسد و همه جا را رفت و روب می کنند به پرده هااسپريهای خوش بو کننده می زنند و پيشاپيش اعلام می کنند دادن هر گونه نامه و يا صحبت کردن با بازرسين و يا بازديدکنندگان خصوصا خبر نگاران و دانشجويان ممنوع و باعث برخورد شديد و يا انتقال به سالن و اندرزگاه و يا زندان ديگر می شود که محروم شدن از امتيازات ملاقات و مرخصی يکی از آنان است که تمام اين تنبيهات بيشتر بر اثر کارشکنی و عدم تبعيت از سفارشهای فوق در مورد شخص بنده اعمال شده است. دسته آخر بازديدکنندگان فرمايشی و نمايشی و يا به قول زندانيان توالتی هستند که آمدن و نيامدنشان تاثير چندانی ندارد که بر اثر عدم اهميت از زندانيان پرس و جو می کنند که پرس و جوی آنها هيچ تاثيری در جريانات ندارد. مانند بازديدکنندگان نيروی انتظامی و سپاه پاسداران و يا حوزه علميه ها و شهر داری و يا فرمانداری و يا حتی نمايندگان بازرسی کل کشور و نمايندگان مجلس که بيشتر بازديدشان به نمازخانه و سرويسهای بهداشتی ختم می شود و با رفتن به آخر سالن و بازگشت عملا بازديد انجام و ختم می شود.البته اين بازديدها و بازديد کنندگان شامل حال اندرزگاه 7 می شود چون بازديد به طور کلی از اندرزگاه 8 ممنوعيت دارد چون به قول معروف آنجا انبار سيب زمينی و انبار پتو تلقی می شود و به کسی محيط آنرا نشان نمی دهند.ساعتها پيش از بازديد به افراد مسئول در اندرزگاه 8 رييس اندرزگاه آقای بزرگنيا دستور می دهد که حياط و محوطه را تخليه کنند و زندانيان را به سالنها باز گردانند و دستور می دهد که درب سالنها را ببندند و قفل بزنند و وکيل بندها پشت پنجره های مشرف به حياط نگهبان بگذارند که کسی در زمان بازديد به پنجره ها نزديک نشود و مبادا کسی با صدای بلند کمک بخواهد . به ويژه اينکه سالن 9 اندرزگاه 8 محل نگهداری اتباع بيگانه از کشورهايی مانند هند و پاکستان و آمريکا و فرانسه و ترکمنستان و ترکيه و افغانستان و آفريقای جنوبی و نيجريه و تانزانيا و اوگاندا و برزيل و ليبريا و ساحل عاج و کنيا در مقاطع زمانی بوده است و هست که ديدن وضعيت زندگی آنها مشکل ساز می شود و حرف و حديث به همراه می آورد خصوصا اينکه تخلفات غير قابل گذشت و ضد حقوق بشری که در اندرزگاه 8 در جريان است فاش می شود. اما ويژه دسته بازديدکنندگان که بازديدکنندگان خارجی هستند و بندگان خدا که از همه جا بی خبر هستند مثل احمق ها با سياست بازی کامل به سالن 6 سلطنتی و آمفی تئاتر مجلل هدايت می نمايند و آن بنده خداها با ديدن کاشيهای شيک و پرده ها و سرويسهای بهداشتی مجلل متعجب می ماند در حالی که نمی دانند که از موکت و فرش و سراميک تا سنگ توالت و شلنگ و لوله دستشويی و يخچال و تلويزيون و حتی تا لامپ روشن بالای سر زندانيان از طريق زندانيان و با هزينه شخصی آنها خريداری و مصرف می شود و اگر زندانيان از جيب خود و با همياری يکديگر مواد غذايی تهيه نکنند بر اثر کمبود انواع و اقسام ويتامينها و نيازهای جسمی از بين می روند و به انواع بيماريها دچار می شوند و از نبود پوشاک و پتو برای خواب بايد لخت روی زمين سيمانی بخوابند البته بازديدکنندگان خارجی هم قاعدتا از قماش تمام دولتمردان بی تفاوت نسبت به مردم در سطح جهان هستند که مانند گوسفند می آيند و می روند و هيچ اختياری در مورد بازديد و يا ديدار با زندانيان ندارند و بيشتر آنها به مکان دلخواه مديران زندان برای بازديد می روند.اگر راست می گويند به اندرزگاه 4 زندان رجايی شهر و يا اندرزگاه 8 زندان قزل حصار و يا سالنهای انتهايی واحد 2 قزل حصار بروند و يا به باز پروری شور آباد قرچک بروند و ببينند چه خبر است .زندان اوين فقط تمثيلی از يک باغ وحش انسانی است. |
|
تاريخ بروز رساني ( 01 بهمن 1386,ساعت 12:00:05 ) |
|
---|