با در دست داشتن تعداد زيادی گلوله شما ميتوانيد گلوله های رنگی را بدون خطر
سال نو و پیوند آزادیخواهی بروجرد با تهران مبارک
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2373
نوشته شده توسط Administrator | |
23 اسفند 1388,ساعت 00:57:34 | |
جنبش رهایی بخش لرستان ضمن افتخار
به خیزش بروجرد تنها خبر را بدون تفسیرمنعکس میکندفیلم؛ بروجرد چهارشنبه سوریمرگ بر دیکتاتور و درگیری شدیدhttp://www.youtube.com/watch?v=Tvrb1-sdW-Y&feature=player_embedded# چهارشنبه سوری بروجرد- حضور سنگین نیروهای امنیتی | بالاترین خبرها درگیری شدید با یگان ضد شورش / چهارشنبه سوری خیابان تختی بروجردجنبش راه سبز - چهاشنبه سوری بروجرد - شعار مرگ بر دیکتاتوردليران بي باك: خيزش چهارشنبه سوري در بروجرد خيزش آتشين چهارشنبه سوريبروجرد – 25 اسفند – در شب چهارشنبه سوري در مناطق 42 دستگاه و همچنین گوشه گاپله و گوشه چهارچنار درگيري با بسيجيان تا نیمه های شب ادامه داشتمنطقه 42 دستگاه که ازصبح بعد از چهارشنبه سوري، مملو از نیروهای نظامی شده و دست به دستگیریهای کور زده اند .در خیابان بهار نزدیک میدان بهار هم درشب چهارشنبه سوري درگیریهاي زیادی گزارش شده استدم این فرزنان لر گرم. چه فریادی دارند!غریو مرگ بر دیکتاتور در مراسم چهارشنبه سوری در بروجرد http://www.iranonair.com/news.html
|
|
تاريخ بروز رساني ( 27 اسفند 1388,ساعت 10:10:05 ) |
فرزندان لر بیائید گلوله های رنگی را بسازیم
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2459
نوشته شده توسط Administrator | |
13 بهمن 1388,ساعت 17:29:43 | |
۲۰۱۰
گلوله های رنگی را ميتوان از پنجره ماشین بهبزرگراهها و خیابانها خصوصا درشب پرتاب کردبا تبديل صداهايمان به رنگ، فريادمان متحد و غير قابل شناسايي خواهد شد
با سرنگ، رنگ روغن را درون تخم مرغ بریزید.پرش نکنید.
با در دست داشتن تعداد زيادی گلوله شما ميتوانيد گلوله های رنگی را بدون خطر از بامهای خود پرتاب کرده يا به سمت ديوار های اختصاص داده شده به تبليغات و
عکس های حکومتی و صندوق های صدقات و غيرپرتاب کنيد
گلوله های رنگی را ميتوان از پنجره ماشین به بزرگراهها و خیابانها خصوصا درشب پرتاب کردندای میهن سبز: با تبديل صداهايمان به رنگ، فريادمان متحد و غير قابل شناسايي خواهد شد
با در دست داشتن تعداد زيادی گلوله رنگی، ميتوان آنها را از پنجره ماشین به بزرگراهها و خیابانها خصوصا درشب پرتاب کرد.. همچنین شما ميتوانيد گلوله های رنگی را بدون خطر از بامهای خود پرتاب کرده يا به سمت ديوار های اختصاص داده شده به تبليغات و عکس های حکومتی و صندوق های صدقات و غيرپرتاب کنيد www.lorabad.com ابزارهاي مورد نیاز: - تخممرغ - رنگ. ترجيحا رنگ روغني که به راحتي با آب پاک نشود - چسب چوب برای چسبندگی بیشتربه نسبت ۱ به ۳ یا ۱ به ۴ - سرنگ - چسب نواری. www.lorabad.com دستور ساخت: 1- يک سوراخ کوچک روي تخم مرغ درست کنید. زرده و سفيده تخم مرغ را خارج کنید 2- با سرنگ، رنگ روغن را درون تخم مرغ بریزید.پرش نکنید. 3- حالا يک مقدار چسب چوب اضافه کنید (نسبت چسب چوب به رنگ: یا ۱ به ۴) 4- بعدش محل سوراخ روي تخم را با چسب مُهر و مومش کنید. 5- کار تمام است! گلوله هاي رنگي شما يا به عبارتي گلوله های رنگی شما آماده هستند. ![]() |
نامه دختر یک زندانی سیاسی محکوم به مرگ
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 988
نوشته شده توسط atabak | |
28 دي 1388,ساعت 13:07:35 | |
نوشته ای از دختر یک زندانی سیاسی محکوم به مرگ؛ با رويش ناگزير جوانه چه مي كنيد؟ پيام زير اززينب صارمي دختري است كه 23 سال پدر را پشت ميله هاي زندان ديده است / متن پيام : نمي توانم پدرخطابت كنم كه بالاتر ازنامي . نمي توانم پدرخودم خطابت كنم كه درحصار غرورم قرارگيري ودرعين حال حصار را نمي پذيري . پدرجان دربردگي ظلم بودن وچون ماهي برساحل افتادن چه بسا خود طناب داري است برگردن هرآن كه دارد به سختي زندگي ميكند وما , هزاران هزار آنان را درسالن انتظار زندان ها هفته به هفته رودررو مي بينيم . حكم اعدام دادن به كلمه آزادي . اگر آقاي نلسون ماندلا با 20 سال سابقه زندان براي آزادي وطنش را بايد گيوتين مي زدند پس امروز كشورش چه مي شد؟ پدر من را چرا ؟ پدر من را 23 سال است به بهانه هاي مختلف به زندان مي برند كه مخفي باشد. چرا پدر من بايد مخفي بماند وحالا هم اعدامش كنند! مگر پدر من چه كرده كه نبايد ديده شود ونبايد باشد؟ هركس جوابش را ميداند به من بگويد. درضمن مگر تنها پدر من است ! گيرم كه مي زنيد! گيرم كه مي بريد! گيرم كه مي كشيد! با رويش ناگزير جوانه چه مي كنيد؟ زينب صارمي 24 دي ماه 1388 فعالين حقوق بشر ودمكراسي |
|
تاريخ بروز رساني ( 28 دي 1388,ساعت 21:11:35 ) |
جنبش رهایی بخش لرستان از فراخوان روز مادر حمایت میکند
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 1999
آذر 1388,ساعت 18:30:33 | |
با درود و مهر به شما مسئولین جنبش رهایی بخش لرستان، و بنام انسانیت و ایرانیت تارنمای وابسته به موسوی تعداد کشتگان را به 72 نفر کاهش داد. آیا آماده ی شرکت در کمیته ی حقیقت یابی و ثبت آمار واقعی جوانان قربانی جمهوری اسلامی هستید؟ قربانیان، ناپدید و کشتگان را فراموش نکنیم. با سکوت و بی تفاوتی به دست پروردگان رژیم غیرقانونی جمهوری اسلامی اجازه ندهید به همدیگر تخفیف بدهند. آیا میتوانید از یاران خود در خارج به زبان کشور سکونت خودشان ، مراجع بین المللی و صاحب نفوذ را از تعداد کشتگان که بیش از 72 نفر است، آگاه سازند؟ www.lorabad.com
آیا میتوانید به زبان کشور سکونت خود ، مراجع بین المللی و صاحب نفوذ را از تعداد کشتگان که بیش از 72 نفر است، آگاه سازید؟ دو تارنمای زیر نام صد تن را درج کرده اند
ولی تارنمای جرس که خاتمی - موسوی – کروبی را "رهبر" میداند، کشتگان را به 72 نفر کاهش داده است
16 آذر امسال از شیخ سوی میر چنان بود رفتنم – کز بیم مار در دهن اژدها شدم نخستین بار که میرحسین موسوی خامنه ای به معجزه ی 72تن متوصل شد در تعزیه ی هفتم تیر 1360 بود. آن زمان علی خامنه ای و نوه عمه اش میرحسین موسوی خامنه ای، هر دو عضور شورای مرکزی اولیه حزب جمهوری اسلامی بودند. تعداد کشتگان انفجار حزب جمهوری اسلامی را به 72 تن افزایش و اعلام کردند. آن زمان رقابت جمهوری طلبان بر سر افزودن عبارت دموکراتیک بر نام جمهوری انقلاب شان بود. رجوی نقش یزید و خامنه ای نقش امام حسین را ایفا میکرد. امروز خامنه ای نقش یزید و احمدی نقش شمر را بازی میکنند. ولی تعداد یاران حسین باز همان 72 تن است!
متصدیان جنبش رهایی بخش لرستان ، به نظر شما که انسانی تحصیل کرده و دنیا دیده هستید، آیا عدد 72 در چشم جهانیان نیز رمز حقانیت و راز معنویات و مردمی بودن جنبش محسوب میشود؟ آیا کاهش شمار کشتگان از نگاه دادگاه بین المللی و حقوقی جنایی در واقع پنهانکاری نیست! و به خودی خود جرم محسوب نمیگردد!؟
مهربان، شما ها بهتر میدانید که همدردی با بازماندگان قربانیان بنیادگرایی، وظیفه ی انسانی، فراحزبی و فراملیتی یکایک ماست. به ایران به زادگاه مان به سرزمین مان به سرزمین مادری بیاندیشیم. برای شرکت در کمیته ی حقیقت یاب از همین 25 آذر روز مادر، که پیش روی شماست آغاز کنید. امسال 25 آذر روز مادر، به دلهره ی مادری بیاندیشید که از ششماه پیش فرزندش ناپدید شده ولی میداند که لباس شخصی ها در ربودنش دست داشته اند. امسال 25 آذر روز مادر، خود را جای مادری بگذارید که میداند فرزندش در شکنجه گاه جمهوری اسلامی است ولی به وی اجازه ی ملاقات نمیدهند. امسال 25 آذر روزمادر، مادران سوگوار را تنها نگذاریم.
در اين سرای بی کسی، کسی به در میزند به دشت پر ملال ما، پرنده پر می زند یکی به شب گرفتگان، چراغها می دهد یکی ز کوچه سار شب، دم سحر می زند یقین که از شبی چنين، سپيده سر می زند
با شاخه گل و شعر به دستبوس مادر قهرمانان آزادی خواهیم رفت. همه ی مادران دانشجویان، جوانان و شیردلان که بدست تبهکاران بنیادگرا از پای درآمدند جای مادر و خواهر همه ی ما هستند. با هر ایرانی با هر مرام و اندیشه که برای نجات از چنگ تبهکاران بنیادگرا، جان بر کف؛ فریاد آزادی سر داده است همصدا شویم. تداوم و استحاله جمهوری اسلامی با فقیه و بی فقیه، اسلامی و غیراسلامی، خواست ما نیست.
ماییم یاران ندا – دین از سیاست جدا
متصدی لرستان، شما نیز از روی انسانیت مبشر ندای آزادی میهن مان باشید و روز مادر 25 آذر، هیچیک از مادران سوگواری را در کشف حقیقت شمار قربانیان تنها نگذارید.
به یاد عزت الله ابراهیم نژاد، به یاد مادر فرشته علیزاده که بر اثر فشارروحی آنچه بر دخترش رفت، سکته قلبی کرد و درگذشت. به یاد بانو تامی حامیفر. به یاد گلجهان اشرفپور مادر اکبر محمدی.
ما خانواده ی خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی، احمدی، موسوی و کروبی را می بخشیم ولی هیچیک از سردمداران سی سال گذشته که مسئول خون ابراهیم نژاد، علیزاده، حامیفر و محمدی؛ بودند را فراموش نمیکنیم.
امسال بانو فلاح آسا چشم به راه شماست. مادر کامران آسا و کیانوش آسا. کامران در زندان جمهوری اسلامی و کیانوش در آرامگاه است. کیانوش دانشجوی کارشناسی ارشد رشتهی پتروشيمی دانشگاه علم و صنعت بود. 25 آذر روز مادر با بانو فلاح آسا مادر این دو برادر قهرمان همدردی کنید. روز مادر 25 آذر، گلبرگ مهر بر مقدم بانو پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی، بیافشانید. امیرمهدی حمزه لوئی، محمود رئیسینجفی را فراموش نکنید. در اصفهان به دیدار خویشاوندان حسين اخترزند میرویم. حسین را بسيجی ها از طبقه سوم به پايين پرتاب کردند. روز مادر تمامی روزنامه نگاران در غم مادر عليرضا افتخاری، از آزادی خواهند نوشت. 25 آذر اگر بانو هاجر رستمی مادر ندا آقا سلطان را تنها بگذارید به فردای خود چه خواهید گفت؟ او هنوز قادر به دیدن آخرین ویدیو ندا نیست. ندا دانشجوی رشته فلسفه بود.
امير جوادی فر شش سال پیش مادرش را از دست داد. او بر اثر ضربات چماقداران حزب الله به سر و صورتش ابتدا در بازداشتگاه بينايی خود را از دست و بعد به قتل رسید. روز مادر به دستبوس بانو فاطمه محسنی مادر مسعود هاشم زاده خواهیم رفت. 25 آذر شاخه گلی به زهرا نیک پیما مادر اشکان سهرابی تقدیم کنید. اشکان دانشجوی شبکه ی رایانه ای بود. فرزند محله سرسبيل تهران که هنگام رگبار حزب اللهی ها با اصابت ۳ گلوله جان باخت. روز مادر خود را جای مادر امير حسين طوفانپور بگذارید که رژیم ضحاک از مادر وی 10 میلیون تومان حق تیر خواست. ضحاک برای تحویل جنازه ی كاوه علی پور جوان 19 ساله، 3 میلیون تومان پول گلوله خواست. روز مادر به فکر مادر سعید کلانکی، مادر فرهاد فرنود و مادر مهدی الله یاری باشید که فرزندان هر سه مادران در شکنجه گاه رژیم هستند. به مادر علی فتحعليان و سعيد عباسی فر گلچی فرزند محله سرسبیل گل بفرستید.
انسان خوب دوست داشتنی، اگر ضجه های مادر مبينا احترامی که هنوز گناه کشته شدن فرزندش را میپرسد را میشنوید با کمیته ی حقیقت یاب همکاری کنید.
از متصدی تارنماهای زیر بخواهید فهرست کامل تمامی قربانیان جنبش دانشجویی و جنبش سبز را درج کنند این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ندا از آلمان: ماندانا، شیدا، احمد، مهدی، هارون و منیره ندا از آمریکا: هنگامه، سردار، بهناز، سیاوش، امیر، گیتی، روزبه، اسماعیل ندا از استرالیا: اکبر ندا از فرانسه: تیسفون و تقی ندا از کانادا: شاهرخ، آلن، امیر، شبهاز مطلب ارسالی همخون ندا و منادی آزادی در برونمرز باشیم911 ندااین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید 911NEDA
911NEDA, is a consciousness-raising "Emergency Call" for citizens of the Free world to STOP the fundamentalist terrorism worldwide. http://911NEDA.blogspot.com به جنبش رهایی بخش لرستان است و اقدام را به عهده فرزندان سرزمینهای لر نشین می گذاریم http://lorabad.com/www.loretsan11.com |
|
تاريخ بروز رساني ( 22 آذر 1388,ساعت 19:02:03 ) |
من مريم زنده ام چه با لبخند چه با اشک
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 936
نوشته شده توسط Administrator | |
15 آذر 1388,ساعت 14:41:07 | |
نامه دختري كه درتظاهرات 13 آبان مجروح شده بود.سلام :يک چوپان پير خوش صحبتي برام تعريف ميکرد که سگ هاي گله که تجربه پنجه گرگ را بر بدنبه يادگار دارند وقتي با گرگ رو به رو ميشوند با احتياط از در گير شدن مستقيم پرهيز ميکنند به همينخاطر چوپان ها همواره طوله اين سگ ها را با خود به کوه مي آورند چون اين توله هاي بي تجربهبي پروا به گرگ حمله ميکنند و سگ ها به ناچار براي دفاع از توله مجبور به گلاويز شدن با گرگ ميشندروز 13 آبان همه چيز عالي پيش ميره رژيم از مردم رو دست بزرگي خورده علي رغم استقرار نيروي سرکوب در مسيرهاي منتهي به سفارت مردم با هوش هميشگي در سطح شهر پراکنده شدند و با اين کار علي رغم عدم تشکيل ميليوني جمعيت( مشابه روز قدس يا 25 خرداد) اثر گذاري راهپيمايي به مراتب بيشتر از تمامي تجمعات گذشته ميشه چون گستره جغرافيايي نمايش اعتراض تعداد وسيع تري از مردم را در سطح شهر در بر گرفت و هيجان و شجاعت و انگيزه ادامه مبارزه را در اجتماع به شدت تقويت کرد...در 13 آبان قراره براي اولين بار دوستان اينترنتي را از نزديک ببينم کساني که پس از ماه ها ارتباط به تدريج آنقدر اعتماد پيدا شد که به صورت يک شبکه اجتماعي فعاليت کنيم قرار اوليه مقابل هتل سند باد بود ولي صبح زود بچه ها خبر دادند امکان رفتن به آنجا نيست به همين خاطر قرار به خيابان ...... منتقل شد....تعداد افرادي که جمع شده بودند براي من و دوستانم شگفت انگيز و باور نکردني بود همه منو از لبخندم ميشناختند و با دنيايي از محبت به سمتم مي آمدند فضا پر از هيجان دوستي و شور و حال بود و ديدن چهره آدم هايي که پيش از اين به عنوان يک آي دي ميشناختي همه را به وجد ميآورد به خصوص زمانيکه معلوم شد يکي از اين آيدي ها که عکس نوزادي در پروفايلش بود مادر بزرگ سالمند 73 ساله اي بود که به اندازه همه ما جوانان انرژي و شجاعت داشت به طوري که با شوخ طبعيش همه اين جمع را از خنده منفجر ميکردهمه به صورت چند نفر چند نفر به سمت خيابان کريم خان حرکت کرديم ميدان ولي عصر آکنده از مامور بود عده اي از بچه ها خط شکني ميکردند و به سمت ديگر کريم خان در فاصله اي دورتر ميرفتند وبا شعار تند خود نيروي سرکوب را به آنجا ميکشيدند و در غياب آنها بلافاصله سريع ما هسته جمعيت را تشکيل ميداديم من هم با عجله فيلم ميگرفتم با همين روش از ساعت 11 تا 13 سه بار اين هسته تشکيل شد.... اما دريغ که من به مانند همان حکايت گرگ و سگ گله به خاطر نا آشنا بودن با پنجه گرگ خودم دو ستانم و مردمي که به دفاع از من زخم خوردند را به خاطر يک لحظه احساس به خطري انداختم که تا پايان عمر بابتش احساس گناه خواهم کردساعت 13:30 آ... به سمتم آمد و گفت:مريم از اين به بعد لحظه به لحظه خشونت را بيشتر ميکنند ما به هدفمون که شکستن جو رعب و وحشت بود رسيديم ديگه نبايد بيشتر از اين فرصت اعمال خشونت را به رژيم بديم و گرنه جو اميد و شجاعتي که بين مردم به وجود اومده از بين ميره سريع با دوستات برگرديد....من هم همين کار را کردم همه تاييد کردند که بهتره بريم و..... پس از خدا حافظي سرمست از يک پيروزي ديگر و در حاليکه نزديک به يك ساعت و نيم فيلم در گوشي داشيتم يک لحظه غرور بچگانه مرا ياد چيزي انداخت هر طور شده بايد در مقابل هتل سند باد فيلم بگيريم پس بيايد از کوچه هاي فرعي خودمونو به اونجا برسونيم هفت تا دختر مصمم شديم براي دفاع از غرورمون هر طور شده اين کار را عملي کنيم ماجرا از آنجايي شروع شد که وقتي از يکي از اساتيد تاريخ مقيم لس آنجلس که زبان گويايي در دفاع از کوروش بزرگ و تاريخ و افتخار ايران و از سوي ديکر مشت محکمي در دفاع از سکولاريزم داشتند در خواست کمک براي منابع مورد تاييد در مورد تاريخ و هويت آذربايجان کردم ايشان در پاسخ در صفحه فيسبوکشان با تحقير هويت جنسي من (دختر بودنم !) پاسخ تلخ و زشتي دادند که واکنش تند بسياري از دوستانم را موجب شد اعتقاد جمع ما اين بود .....نظر مردم ايران و همه جاي دنيا بايدا از صندوق راي در يک انتخابات آزاد بيرون بيايد به همين دليل از قبل اعلام کرده بوديم ما در 13 آبان روبروي هتل سند باد جمع ميشويم تا ثابت کنيم ما به دختر بودنمان افتخار ميکنيم و اميدواريم آنهيي که از راه دور شعار ميدهند و از مردم ميخواهند خيابان را ترک نکنند تا کابوس رژيم شکل بگيرد!!( بي اعتنا به سرنوشت و جان جواناني که قرار است اين کابوس را بسازند!) هم به اندازه جزيي از شعارشان عمل کنند و در کنار ما حضور يابند.....پس هر هفت نفر حرکت کرديم به قول خودمان تنها ولي با همراهي ديگراني که از دور پنهاني مراقبمان بودندپياده روي خيابان ...... به سمت جنوب در حال حرکتيم چند موتور سوار با لباس شخصي از خيابان وارد پياده رو ميشوند و از آن پياده ميشوند مهسا ميگه بچه ها طبيعي راه بريد که شک نکنند ولي انگار پشت سر ما و به قصد ما دارند حرکت ميکنند يه دفعه بي اختيار هممون شروع به دويدن به سوي اولين کوچه ميکنيم و من به سرعت سيم کارتمو در ميارم وبا تمام توان به سمتي پرت ميکنم يه دفعه صداي جيغ وحشت ناک دنيا بلند ميشه تا بر ميگردم ببينم در پشت سر چه اتفاقي افتاده خودمو توچنگ يه هيولا ميبينم و تنها کاري که ميکنم جيغ کشيدنه صداي جيغ هاي ما به حدي دل خراشه که مردم مقيم ساختموناي اطراف همه بيرون ميريزند چند لحظه بعد تو دل اون لحظه هاي وحشت ناک محمد و ..و..و........ميبينم که دارند به سمت ما ميدوند حواس اون هيولا يه لحظه به فرياد پسرا و مردم ديگه که براي حمايت ما به سمتمون ميدويدند جلب شد من از چنگش فرار کردم تا خودم و به اونها برسونم يه دفعه يه سنگيني خاص و رو جمجمه سرم حس کردم هوا براي يه مدتي تاريک و تاريک شد احساس بالا آوردن.. گيجي خيلي عميق وحس خيلي بد و غير قابل توصيف ....اون حس بد تموم شد چشمامو باز کردم توي خونه دوران کودکي خودم بودم مادرم صدام ميکرد مري مري ....به سمتم اومد تا منو ببوسه ولي من ازش فاصله گرفتم مادروم گفت دختر کوچولوي من عاشقتم عاشقتم ....... از همون بچگي دو تا مشخصه بخشي از وجود من شد يکي لبخند دايمي که انگار هيچ وقت نميخواست از روي لباي من جدا شه و دوم قلب کوچيکم که تا هر کسي را ميديد و آشنا ميشد پر از دوست داشتن ميشد طوري که گاهي حس ميکردم حتي سنگ ريزه هاي ساحل دريا ها را هم تا حد جنون دوست دارم .....دقيقا نميدونم چند شنبه بود که به هوش اومدم ولي ميدونم که ساعت 12 پنج شنبه از بيمارستان به خونه رسيدم جمعه دوستام به ديدنم اومدند همون کساني که مغز متفکر جنبش سبزند همون کساني که خط شکنند و وظيفه اطلاع رساني تا تشکيل هسته هاي اوليه اجتماعات و.....همه تدارکات جنبش را با دست خالي و با هوش و سواد بسيار بي ادعا و گم نام انجام ميدند و من اسم تنها فردي که از اين تشکل خود جوش خالص و پاک را ميتونم به زبان بيارم شهيد اين جمع يعني محسن..... از وقتي به هوش اومدم نميتونم حرف بزنم درست حالتي و پيدا کردم که تو خواب کابوس ميبيني و ميخواي فرياد بزني و کمک بخواي ولي زبونت باز نميشه مي خواستم براي اينکه به دوستام روحيه بدم و مانع از راديکال شدن فعاليتشون بشم به زور هم که شده دوباره لبخند بزنم ولي هر چه تلاش کردم بخندم بيشتر گريم گرفت.....حتي وقتي تنهام ميخوام تلاش کنم حرف بزنم فقط گريم ميگيره....دکتر ميگه نتيجه شوکيست که بهت وارد شده يه مدت بهش فکر نکن خود به خود خوب ميشيدوستاي خوبم حدود 3000 ايميل و پيام دارم از محبت و دوستي همتون منون ببخشيد که نميتونم فعلا به تک تکشون جواب بدم فعلا فقط مينويسم و به جاي خنده هميشکي گريه ميکنم ولي از اين گريه هم به اندازه خنده هام لذت ميبرم و آروم ميشم حتي موقع نوشتن هم گريم ميگيرهپيام منو به همه ديکتاتورها و ديکتاتوري ها برسونيد مريم و مريم ها زنده اند چه با لبخند چه با اشک... باتوم گلوله.. زندان.. شکنجه.. فقط يک اثر بر ما داشته اينکه ديگه از هيچ چيز نميترسيم تاسوعا و عاشورا و شايد 16 آذر باز هم قطره اي از درياي سبزتون خواهم بود مطلب ارسالی یکی از زنان مبارز لر و یاران جنبش رهایی بخش لرستان برای سایت: |
|
تاريخ بروز رساني ( 18 آذر 1388,ساعت 15:01:09 ) |