• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

پیشنهاد به شما ،آیا میتوانیم؟؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 2885
فروردين 1389,ساعت 00:39:55

ما ضمن پذیرش استقلال و هویت خویش و دیګری می توانیم

  بر سر خواسته ها ی مشترک با هم در عمل همراه و متحد شویم.

هر که در انجام این امر طبیعی و بسیار ضروری و فوری فرزندان لر

 پیش گامتر، بردبارتر ، متواضع تر فداکارتر باشد به همان نسبت

 انسانتر است و به خود ودیګری خدمت بیشتری کرده است.

هنر در این زمان و شرایط حساس   تاریخی  پذیرش و پا پیش ګذاشتن

 در همکاری و همبستګی فرزندان لر با دیګری جهت جمع کردن بساط دیکتاتوری

و بر قراری مردم سالاریست ، نه حذف و نفی و از دور خارج کردن دیګری

،بیاییم در اخلاق، رفتار، کردار، افکارو آرمان و عملمان در جنبش رهایی بخش لرستان

 بر توان پذیرش حضور و حقوق و برسمیت شناختن دیګری بیفزایم .

در عصر پر شتاب ارتباطات و اطلاعات بویژه با وجود اینترنت و ماهواره که باعث انفجار آګاهی و نزدیکی آدمیان شده اند، هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند در لاک خود باقی و مصون بماند. در پناه هیچ خدا، دین، مذهب، تفکر، ایدیولوژی ،فرهنګ، سنت، تاریخ، ملت و.. نمی توان سنګر ګرفت و باقی ماند. ګویی طوفانی رخ داده و همه را زیر سقفی بزرګ رانده و چشمهایمان را  به روی یکدیګر باز کرده. اول با حیرت و بهت به یکدیګر نګاه می کنیم و از بی خبری  خود نسبت به وجود دیګری  شوکه و حیرت زده می شویم، بعد کمی ګارد و فاصله میګیرم اما چون به هر حال همه زیر یک سقف رانده شده ایم زیر چشمی و با احتیاط یکدیګر را می پایم اندک اندک می بینیم با وجود تفاوت اما همه هم نوع هستیم پس با کمی اعتماد زیر سقف جنبش رهایی بخش لرستان به هم نزدیکتر  شویم ګاه  دنیای محدود و ایمان ساده ما در برخورد با جهان وسیع و پیچیده و پیشرفته، ضربه می خورد، ترک بر می دارد و فرو می ریزد و چون یخ در برابر خورشید آګاهی  و نور حقیت ذوب می شود. این پروسه ظاهرا دردناک و ذوب کننده در نهایت بر ما می افزاید زیرا حاصل آن وصل به جهانی تکامل یافته تر، زیباتر، رنګین تر و انسانی تری خواهد بود .این از همان مرګهای است که از آن نباید ترسید زیرا باعث  زندګی و حیات بالاتری برای ما می شود. ما ناګذیر در هزاره جدید باید در اندیشه، هنر،فرهنګ،مبارزه سیایت، اقتصاد، روابط اجتماعی و فردی واخلاق ارزشها و...تازه و متحول و بروز شویم. دیګر نمیتوان به سرمایه و دارای های خود بسنده و افتخار کرد بلکه باید آنها را روی بانک بزرګ جنبش رهایی بخش لرستان ریخت و آنچه کار آمد تر و انسانیتر است را دلیرانه و با کمال میل بر داشت کرد و بکار بست. آری ما دارای تاریخ، تمدن و فرهنګی باستانی و ریشه دار،  سابقه مبارزاتی طولانی و افتخار آمیز، هنری غنی پر محتوا وانسانی،  موقعیت جفرافیای کم نظیر، منابع طبیعی و انسانی سر شار و...هستیم اما این همه برای امروز کافی نیست ما در همراهی و پیوند و شراکت با جامعه و بشر مترقی امروزی است که به جامعه ای پشرفته و حقوق انسانی خود دست خواهیم یافت و لاغیر. امروز انسانها  بطور شګفت انګیزی  به یکدیګر نزدیک  شده اند و فردا بی ترید نزدیکتر و یګانه تر خواهند شد. رهایی هر چه بیشتر ما در همبستګی و یګانګی در ارزشهای انسانی مان در همه زمینه ها می باشد

به دلایل و عوارض متعدد تاریخی،اجتماعی،سیاسی،فرهنګی،اخلاقی،روانی قرنها دیکتاتوری و بی حقوقی بخصوص در دوران اخیر با و تحت حاکمیت ۳۰ ساله دیکتاتوری تمامیت خواه مذهبی بر جامعه ایرانی ،ما از قدرت بذیرش و تولرانس کافی نسبت به حضور دیګری برخوردار نیستیم .قبل از هر چیز باید این مشکل عام عدم بردباری را در روابط و مناسبات بین خود و دیګری راببینیم و بپذیرفیم، تا بتوان به رفع آن همت ګماشت .در جوامع باز و دمکراتیک در یک پرسه طولانی بعضی از ارزشهای انسانی به مرور در ذهن و ضمیر جمعی و فردی پذیرفته،جا افتاده و پایدار شده است ازجمله آزدیهای ګونګون فردی و اجتماعی،مبنا قرار دادن حقوق بشر در قراردادهای ګوناګون اجتماعی، سیاسی، حقوقی و..،حق انتخاب و مسؤلیت پذیری درغالب دمکراسی، پلورالیزم سیاسی،فکری فرهنګی مذهبی و..و اینها همه در ګام نخست با پذیرش و برسمیت شناختن کامل حق و حضور دیګری میسر شده و می شود.خود محور بینی،تمامیت خواهی،نخوت وخودرا برتر دیدن،تنګ نظری،توهم دانستن همه حقیقت، خود را معیار حق قرار دادن،خود را حاکم مطلق بر زندګی دیګری دانستن،نفی،دفع،ونابود کردن دیګری و...خصوصات غیر انسانیست که ناشی از دیکتاتوری ،جهل، ستم و استثمار طولانیست که بشر بر خود و هم نوعش روا داشته است. زشتیها و پلیدیها وناهنجارهای که باید در یک پروسه کاری صادقانه، جمعی،خردمندانه، پر رنج و تلاش، و فداکارانه در جهتی  تکاملی بر طرف و حل و فصل شوند. در اینکه هر جامعه ای از طبقات و اقشاری با منافع و دیدګاهای متفاوت و ګاه متضادی تشکیل شده است شکی نیست ، اما حتی حل عمیق ترین و حادترین تضادها از طریق جنبش رهایی بخش لرستان و در یک فضا و فرهنګ دمکراتیک و پلورالیستی قابل بحث، بررسی، ریشه یابی و بر طرف کردن است و لاغیر، علاوه بر تجربه هولناک دیکتاتوری مذهبی آخوندی در ایران در قرن اخیر ما بخصوص تجربه دردناک و خونین و سنګین شګست سوسیالست موجود را به دلیل اساسی نبود آزادی به مفهوم عام و همه جانبه و عدم پذیرش و بردباری و برسمیت شناختن دیګری در اظهار وجود و دخالت در امور اجتماعی را در سیستم اداره این کشورهای سابق در سطحی جهانی  پیش رو داریم که  این تجربه منفی خود بر اهمیت هر چه بیشتر پذیرش  تنوع، تفاوت، رنګا رنګی و ګوناګونی طبیعی و ذاتی و مثبت در نوع انسان که در بستر و زمینه و فضای  آزادی و احترام و بردباری و بر خورد اصولی منجر به رشد وپیشرفت و شکوفایی هر چه بیشتر جمع و فرد میشود را می رساند..کوتاه سخن این که ما ضمن پذیرش استقلال و هویت خویش و دیګری می توانیم و باید از همین لحظه بر سر خواسته ها و مشکلات  مشترک با هم در جنبش رهایی بخش لرستان همراه و متحد شویم. هر که در انجام این امر طبیعی و بسیار ضروری و فوری پیش ګامتر، بردبارتر ، متواظع تر فداکارتر باشد به همان نسبت انسانتر است و به خود ودیګری خدمت بیشتری کرده است. هنر در این زمان و شرایط حساس   تاریخی  پذیرش و پا پیش ګذاشتن در همکاری و همبستګی با دیګری جهت جمع کردن بساط دیکتاتوری و بر قراری مردم سالاریست ، نه حذف و نفی و از دور خارج کردن دیګری،بیاییم در اخلاق، رفتار، کردار، افکارو آرمان و عمل خویش بر توان پذیرش حضور و حقوق و برسمیت شناختن دیګری بیفزایم

مطلب ارسالی یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان است

قضاوت را به عهده یارانمان در سرزمینهای لرنشین میگذاریم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  

منتظر نظرات شما در رابطه با مطلب فوق به ایمیل  هستیم

www.lorabad.com  .

تاريخ بروز رساني ( 15 فروردين 1389,ساعت 08:56:05 )

 

فکر میکنید از تاریخ درس گرفته ایم؟؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 2934
فروردين 1389,ساعت 17:11:36

اگر بنیان گذار نظام ضد جمهوری و اسلامی و ضد ایرانی

کنونی حاکم بر ایران زنده بود با جنبش سبز مردم چه میکرد؟؟

با هم پیام و سخنرانیشان را در مرداد سال 1358 که تنها

 کمتر از شش ماه از قیام بهمن گذشته بود را

 با شما فرزندان لر به شور مینشینیم.

توبه خمینی و کشتار بنی قریظه

«...اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم به طور انقلابي عمل كرده بوديم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شكستته بوديم و تمام مجلات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساي آنها را به جزاي خودشان رسانده بوديم، چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ بر پا كرده بوديم و مفسدين وفاسدين را درو كرده بوديم اين زحمتها پيش نمي آمد. من از پيشگاه خداي متعال و ملت عزيز عذر مي خواهم[...] دولت ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما انقلابي نيست پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من هم انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود كننند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي كرديم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي كرديم و يك حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفين تشكيل مي داديم و من توبه مي كنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام مي كنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خود ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي كنيم. مولاي ما اميرالمؤمنين سلام الله عليه، مرد نمونهً عالم، آن انسان به تمام معنا، ...در عبادت آنطور بود، در برابر مستكبرين و كساني كه توطئه مي كردند شمشير را مي كشيد و هفتصد نفر را در يك روز چنانكه نقل مي كنند از يهود بني قريظه كه نظير اسرائيليها بودند و شايد اينها از نسل انها باشند، از دم شمشير مي گذراند ما نمي خواهيم در ايران ، در دنياي اسلام و در خارج كشور، وجاهت پيدا كنيم ما مي خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد. «اشدا علي الكفار و رحمابينهم». اين توطئه گرها در كردستان و در غير آن در صف كفار هستند، با آنها بايد با شدت رفتار كرد. دولت بايد با شدت رفتار كند،ارتش بايد باشدت رفتار كند. ژندارمري بايد با شدت رفتار كند، اگر مسامحه كنند ما با خود همين مسامحه گرها با شدت رفتار مي كنيم … دادستان انقلاب موظف است تمام مجلاتي را كه برضد مسير ملت است و توطئه گر است توقيف كند و نويسدگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند، موظف است كساني را كه توطئه مي كنند و اسم حزب روي خودشان مي گذارند، رؤساي آنها را بخواهند وآنها را محاكمه كنند. فاسدها را سركوب كنيد. عذرها را كنار بگذاريد. برويد توطئه گرها را سركوب كنيد. دولت مسامحه نكند. ارتش مسامحه نكند. پاسداران مسامحه نكنند...»(كيهان27مرداد1358)

منبع: كيهان، 27 مرداد 1358 

 

 

 یاران شما در جنبش رهایی بخش لرستان وظیفه رساندن این رهنمود را بر عهده گرفته است و همگی نیروهای مبارز می توانند از آن با ذکر ویا بدون ذکر منبع استفاده کنند زیر ما به عنوان جنبش رهایی بخش لرستان همانگونه که در اطلاعیه های خود از سال 2005 به بعد یعنی اعلام موجودیت این جنبش اعلام نموده ایم . بالاترین وظیفه ما اطلاع رسانی و آگاهی همه فرزندان لر بوده و هست و تا رسیدن به یک جامعه  آزاد و برابر ادامه خواهیم داد

 جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

 

 

 یاران شما در جنبش رهایی بخش لرستان وظیفه رساندن این رهنمود را بر عهده گرفته است و همگی نیروهای مبارز می توانند از آن با ذکر ویا بدون ذکر منبع استفاده کنند زیر ما به عنوان جنبش رهایی بخش لرستان همانگونه که در اطلاعیه های خود از سال 2005 به بعد یعنی اعلام موجودیت این جنبش اعلام نموده ایم . بالاترین وظیفه ما اطلاع رسانی و آگاهی همه فرزندان لر بوده و هست و تا رسیدن به یک جامعه  آزاد و برابر ادامه خواهیم داد

 جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

 

 یاران شما در جنبش رهایی بخش لرستان وظیفه رساندن این رهنمود را بر عهده گرفته است و همگی نیروهای مبارز می توانند از آن با ذکر ویا بدون ذکر منبع استفاده کنند زیر ما به عنوان جنبش رهایی بخش لرستان همانگونه که در اطلاعیه های خود از سال 2005 به بعد یعنی اعلام موجودیت این جنبش اعلام نموده ایم . بالاترین وظیفه ما اطلاع رسانی و آگاهی همه فرزندان لر بوده و هست و تا رسیدن به یک جامعه  آزاد و برابر ادامه خواهیم داد

 جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

تاريخ بروز رساني ( 06 فروردين 1389,ساعت 09:15:54 )

 

چرا آخرین اشتباه فاشیستی را مرتکب نمیشید؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1446
اسفند 1388,ساعت 01:16:21

هشت ماهه که میگین اتمام حجت با سران فتنه! پس معطل چی هستین؟

 ما منتظریم تا رفراندوم واقعی خیابانی رو نشونتون بدیم

بدبخت های ترسوی کودتاچی، شما که حماسه ساندیسی 9 دی دارین. شما که حماسه

داربستی 22 بهمن دارین. شما که 63 درصد رای دارین. شما که تئوریسین های عالیقدری دارید.

 چرا معطلین پس؟ شما که کیهان و یامین پور و 20:30 و وطن امروز

و بنگاه باتوم پراکنی فارس نیوز دارین.
شما که هشت ماهه هی میگین اتمام حجت با سران فتنه.

 آخرین فرصت برای سران فتنه. همش وعده وعید! پس چرا معطلین بدبخت های ترسو؟
تمام اطرافیان موسوی و کروبی رو دستگیر کردین. خواهرزاده بیگناه موسوی رو کشتین.

پسر کروبی رو تهدید به لواط کردین. خب چرا معطلید؟

چرا آخرین اشتباه جمهوری فاشیستی خودتون رو مرتکب نمیشید؟

ما هم منتظریم تا در صورت بازداشت

این دو عزیز، آسفالت میدان پاستور محل اقامت دیکتاتورترین حاکم قرن رو شخم بزنیم.
راستی، شما که موش و سوسک رو فرستادین فضا، اگه آخرین اشتباهتون رو هم مرتکب بشین و

 موسوی و کروبی رو دستگیر کنین، خودتون کجا خواهید رفت؟ کاری می کنیم

که حسرت سرنوشت اون سوسک و موش رو بخورید.
به قول خودتون ملت ایستاده است. بدجوری هم ایستاده است. ما منتظرانیم!

این «فتنه» نمی ‌خوابد!

اگر «رأی من کو؟» به این معنی بود که رأی‌دهندگان قصد داشتند به قدرت رأی خود شخص دیگری را در رأس قوه مجریه بنشانند که «شاید» بتواند به مطالبات آنها پاسخ بگوید، در «مرگ بر دیکتاتور» اما دیگر از این خبرها نیست. هیچ کدام از آن کاندیداها نمی‌توانند در این شعار با مردم همراهی کنند. کدام دیکتاتور؟ آنها نیز خوب می‌دانند موضوع بر سر شخص احمدی‌نژاد و یا شخص خامنه‌ای نیست. موضوع بر سر استبداد و نظام استبداد دینی است. نظامی که مرجع همه آنها، آیت‌الله خمینی، بنیانش گذاشت.
****
!

در عصر ارتباطات انبوه، رسانه‌ها به اندازه‌ای نقش تعیین‌کننده بازی می‌کنند که اگر خبری بازتاب رسانه‌ای پیدا نکند، گویا اساسا آن «خبر» روی نداده است! این بزرگترین نقطه ضعف رابطه بین رسانه‌ها و مخاطبان آنهاست. نقطه ضعفی که رژیم‌هایی مانند جمهوری اسلامی از آن بهترین استفاده را می‌برند البته بدون آنکه به یک نکته مهم توجه کنند: می‌توان با بازتاب ندادن یک خبر این گونه وانمود کرد که اتفاق مربوط به آن خبر اساسا روی نداده است. لیکن از یک سو به کسانی که در آن رویداد حضور داشته‌اند چه می‌توان گفت و از سوی دیگر، چگونه می‌توان به مقابله با پیامد رویدادی رفت که وقوعش انکار شده است؟!

فاصله دور
ژورنالیسم و سیاست در عین اینکه به یکدیگر نیاز حیاتی دارند، گاه با به کار گرفتن ابزار یکدیگر، به شدت به یکدیگر شبیه می‌شوند به ویژه در آنجا که از جنبه‌های منفی یکدیگر الهام می‌گیرند! در جمهوری اسلامی اما این دو چنان بر هم منطبق می‌شوند که به سختی می‌توان ژورنالیسم وابسته و سرسپرده را از سیاست حاکم جدا کرد. «انکار» ستون اصلی هر دو است: خبری در رسانه‌ها نیست، پس چیزی هم روی نداده است! جمهوری اسلامی البته فراتر از این می‌رود: خبری که سیاست تنظیم کرده است، در رسانه‌ها غوغا می‌کند، پس حتما روی نیز داده است! این طنابی است که رژیم‌های خودکامه با آن چنان به چاه خودفریبی فرو می‌روند که لحظات پایان خود را در نمی‌یابند.
در هشت ماه گذشته، دو بار این خودفریبی به نقطه اوج خود رسید و هر بار به ترجیع‌بند سخنان «رهبر» و مداحانش تبدیل شد: یکی در 22 خرداد و مشارکت 85 درصدی مردم در «انتخابات» و دیگری در 22 بهمن و مشارکت «پنجاه میلیونی» مردم در سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی! یکی در سایه توهم «تغییر» که در سراسر ایران گسترده شده بود و دیگری زیر سایه سرنیزه. دومی پیامد ناگزیر اولی بود. اگرچه رژیم در هر دو به حضور مردم نیاز داشت بدون آنکه این هر دو نقشی بیش از یک دستاویز برای جنبش اجتماعی‌ای داشته باشد که به این یا آن شکل خود را بروز می‌دهد، فقط بستگی به این دارد که تاریخ چه فرصتی را در اختیارش بنهد. اگر آدمها می‌توانستند مسیر تاریخ و واکنش‌های اجتماعی را پیش‌بینی کنند و یا آن را به اراده خود تغییر دهند، آنگاه باید مطمئن می‌بودیم که همه چیز به گونه‌ای دیگر روی می‌داد و نه آن گونه که تا کنون روی داده و تاریخ را ساخته است.
نقش انسان در تغییر و تحولات اجتماعی نه پیشگویی و یا آرزوی تحمیل اراده خود بر آن، بلکه دیدن، سنجیدن و تشخیص است. آن هم از دو فاصله: یکی، فاصله‌ای دور که بر مبنای تجربه تاریخی و تطبیقی نسبت به رویدادها می‌باید داشت. دیگری، فاصله‌ نزدیک که همزمان و یا بلافاصله پس از یک رویداد می‌بایست نسبت به آن قرار گرفت. به عنوان نمونه 22 خرداد 88 را در نظر بگیرید. حفظ فاصله دور نسبت به آن از این نظر لازم بود که بدون آنکه در فضای شور و شادی جوانانی غرق شد که در فرصتی که به آنها داده شده بود تا جمهوری اسلامی یک «انتخابات پرشور و شاداب و با نشاط» برگزار کند، دلی از عزا در آورده و به رقص و پایکوبی می‌پرداختند، هرگز این حقیقت را فراموش نکرد که این یک انتخابات غیرآزاد، غیردمکراتیک، با نظارت استصوابی، برای حفظ نظام و توسط نهادهایی صورت می‌گیرد که طی چهار سال گذشته جابجایی‌های گسترده را در سراسر کشور پیش برده‌اند تا دست کم چهار سال دیگر در مقام خود بمانند. به ویژه اگر به سخن مشهور خامنه‌ای مبنی بر ادامه کار این دولت در چهار سال دیگر و هم چنین مطالب کیهان تهران و تیتر «ملت کار را تمام خواهد کرد» حساسیت مناسب نشان داده می‌شد. تیتر بزرگ کیهان تهران چهار سال پیش از آن در سال 84 و پس از آنکه احمدی‌نژاد از صندوق آرا بیرون آمد چنین بود: ملت کار را تمام کرد!
این فاصله دور نسبت به رأی‌گیری 22 خرداد از سوی بسیاری از تحلیل‌گران و ناظران سیاسی ایرانی و خارجی رعایت نشد. «شور» انتخاباتی که انتخابات نبود، چشم آنان را نیز کور کرد به طوری که حاضر نبودند از تحلیل صددرصدی خود اندکی کوتاه بیایند و حتی فرض کنند که شاید آنچه بشود که به نظر آنان نباید می‌شد! که شد!

فاصله نزدیک
شعار انتخاباتی احمدی‌نژاد در سال 84 «می‌شود و می‌توانیم» بود. از همین رو فاصله نزدیک در 22 خرداد 88 باید بلافاصله از ساعت هشت و نه شب که نخستین نتایج شمارش آرا اعلام گشت، شروع می‌شد. باید دیده می‌شد که تیتر کیهان تهران هم در سال 84 و هم در سال 88 مبنی بر «تمام کردن کار» جدی بود. باید دیده می‌شد که خامنه‌ای، اگرچه بلافاصله تکذیب کردند، ولی نه تنها حرف دل بلکه برنامه «تمام کردن کار» از دهانش پریده بود وقتی گفت این دولت باید طوری کار کند که انگار چهار سال دیگر هم بر سر کار است.
اگر آن فاصله دور رعایت می‌شد و توهم «تغییر» توسط این «انتخابات» چنان همه را در خود غرق نمی‌کرد، آنگاه می‌شد دریافت خیزی که سپاه پاسداران برای قبضه کردن منابع سیاسی و اقتصادی برداشته بود، کشور را به سویی می‌برد که امروز هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، از آن به نام «دیکتاتوری نظامی» یاد می‌کند.
خوب است آنهایی که در همان «انتخابات» سال 84 بلافاصله از حکومت «طالبانی» و «پادگانی» سخن گفتند، کمی در خود و شیوه سیاسی خویش بازنگری کنند. سخنی که می‌گفتند، درست بود. نادرستی در این بود که این همه را به مثابه تبلیغات سیاسی و برای رو کم کنی از رقیب استفاده می‌کردند و نه به عنوان یک خطر جدی که کشور را تهدید می‌کند. آنها دچار این توهم بودند که این حکومت «طالبانی» و «پادگانی» دمار از روزگار مردم در می‌آورد، بعد فصل «انتخابات» می‌رسد و مردم به جای «طالبان» و «پادگان» به «اصلاح‌طلبان» رأی می‌دهند! همه از کیسه مردم خرج می‌کنند! چرا، چرا نتوانستند ببینند آنها نیامده‌اند که بروند؟! چرا هم در چهار پنج سال گذشته و هم در خرداد 88 به این نیندیشیدند که حکومت «پادگانی» که تمامی منابع سیاسی و اقتصادی کشور را در دست خود قبضه کرده است، هرگز حاضر نخواهد شد این همه را با یک «انتخابات» از دست بدهد و آزاد گذاشتن موسوی و کروبی برای سر دادن شعار «تغییر» تنها برای گرم کردن بازار رأی‌گیری بوده است و نه اینکه آنها «انتخاب» شوند و شعار «تغییر» را تحقق بخشند! بگذریم از اینکه اگر «انتخاب» هم می‌شدند، با این «رهبر» و این نهادهای سرسپرده، انسدادشان حتی بیشتر از دوران خاتمی می‌شد! شاید هم به این خیال بودند که حکومت «پادگانی» خوان یغما را با آنها تقسیم می‌کند.
حکومت «پادگانی» اما با تثبیت دوباره خود در 22 خرداد به حکومت «کودتا» تبدیل شد بدون آنکه بتواند واکنش مردم را در برابر نتیجه «انتخابات» پیش‌بینی کند. چرخ تاریخ شتاب گرفت. ورق برگشت. عقده سی ساله فشار و سرکوب به ناگهان دهان باز کرد و به سرعت از «رأی من کو؟» که هیچ معنایی جز «قدرت من کو؟» ندارد، به فریاد «مرگ بر دیکتاتور» تبدیل شد.
این تنها یک تغییر شعار نیست. تغییر کیفیت است. تغییر رهبری است. تغییر مسیر خونین و راکد جمهوری اسلامی است. اگر «رأی من کو؟» به این معنی بود که رأی‌دهندگان که قصد داشتند به قدرت رأی خود شخص دیگری را در رأس قوه مجریه بنشانند، از همین حکومت می‌خواستند رأی آنها را پس بدهد تا یکی از همان‌هایی که از صافی حکومت رد شده است در مقامی قرار بگیرد که «شاید» بتواند به مطالبات آنها پاسخ بگوید، در «مرگ بر دیکتاتور» اما دیگر از این خبرها نیست. هیچ کدام از آن کاندیداها نمی‌توانند در این شعار با مردم همراهی کنند. کدام دیکتاتور؟ آنها نیز خوب می‌دانند موضوع بر سر شخص احمدی‌نژاد و یا شخص خامنه‌ای نیست. موضوع بر سر استبداد و نظام استبداد دینی است. نظامی که مرجع همه آنها، آیت‌الله خمینی، بنیانش گذاشت.
در اینجا دوباره باید فاصله را زیاد کرد. باید از همه فاصله گرفت: از نظام، از مردم و از موسوی و کروبی. باید فاصله گرفت تا دید تنها نیرویی می‌تواند جامعه را از یک نظام استبدادی رها سازد که خود هیچ گونه وابستگی و دلبستگی به این نظام استبدادی نداشته باشد. تنها نیرویی می‌تواند مطالبات دمکراتیک جامعه را پاسخ گوید که خود دمکرات باشد. جنبش دمکراسی‌خواهی به رهبران دمکرات نیاز دارد. جدایی دین و دولت که به خواست جنبش اجتماعی ایران تبدیل شده است تا جایی که نظام دینی را به واکنش واداشته است، به رهبرانی نیاز دارد که خود به آن اعتقاد داشته باشند.
بعد دوباره باید فاصله را نزدیک کرد: به نظام، به مردم، به موسوی و کروبی. نظام را دید که حاضر نیست مطلقا یک گام پس بنهد. مردم را دید که آزادی را بر بامها فریاد می‌کنند، با کندن تابلوی یک خیابان که بر آن «جمهوری اسلامی» نقش بسته است، هلهله می‌کنند، شعار «رفراندوم» سر می‌دهند، نان و کار می‌خواهند، لحظه‌ای علیه قوانین ضدانسانی، از قانون ضدخانواده تا اعدام، ساکت نمی‌نشینند و آنگاه به دقت به سخنان موسوی و کروبی گوش داد تا دریافت «سران جنبش سبز»
و «راه سبز امید» تا کجا با نظام و تا کجا با مردم هستند. چه دلایل و انگیزه‌هایی برای ماندن با نظام و چه امکاناتی برای همراهی با مردم دارند و این دوگانگی را چگونه حل می‌کنند. پاسخ هر چه باشد، حقیقت این است که با آنها یا بدون آنها، این «فتنه» نمی‌خوابد.

ارسالی از طرف یاران جنبش رهایی بخش لر برای سایت

www.loretsan11.com

تاريخ بروز رساني ( 07 اسفند 1388,ساعت 17:28:27 )

 

هشدار-ضرورت

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1522

چریک خلق عبدالله ریگی هر اندشیه ای که داشت،اما

با شجاعت تمام به کل رژیم با تندترین زبان ،یعنی تفنگ "

نه " گفت .ربودن این رزمنده خلق به کمک سرویسهای

 اطلاعاتی خارجی، هشداری است به همه

جریانهای سیاسی از بزرگترین ومتشکلترین،

تا کوچکترین وپراکنده ترین،که غرب وهمه

وابستگانش ورژیم با همه جناحبندیهایش ،

علی رغم همه دعواهای حیدرنعمتی،بر سر یک

 چیزپیمان بسته اند،وآن نابودی هر جمع وهرآنکس

 که درد ایران  آزاد در سر دارد .اطلاعیه جندالله

در رابطه با شرکت سرویسهای خارجی در رابطه با این آدمربائی

 :  http://junbish.blogspot.com

خبر دردناک وناجوانمردانه آدمربائی رژیم به

کمک سرویسهای اطلاعاتی خارجی(بنابه اطلاعیه جندالله)

 ،یعنی ربودن فرزند دلیر خلق بلوچ بطور خاص وفرزند ایران

 بطورعام ،چریک جانباز عبدالله ریگی ،تشت رسوای

رژیم ولایت را که شب وروز برعلیه دول غربی

 وبیگانه شعار میدهند را ازبام به کف حیات

سرسپردگی پرتاپ کرد وآنرا رسوا نمود.فیلم آدمبربائی در آدرس زیر :http://www.farsnews.com/media.php?nn=8812041228 چریک خلق عبدالله ریگی هر اندشیه ای که داشت،اما با شجاعت تمام به کل رژیم با تندترین زبان ،یعنی تفنگ "نه " گفت .ربودن این رزمنده خلق به کمک سرویسهای اطلاعاتی خارجی، هشداری است به همه جریانهای سیاسی از بزرگترین ومتشکلترین،تا کوچکترین وپراکنده ترین،که غرب وهمه وابستگانش ورژیم با همه جناحبندیهایش ،علی رغم همه دعواهای حیدرنعمتی،بر سر یک چیزپیمان بسته اند،وآن نابودی هر جمع وهرآنکس که درد ایران وایرانی آزاد در سر دارد .اطلاعیه جندالله در رابطه با شرکت سرویسهای خارجی در رابطه با این آدمربائی :  http://junbish.blogspot.com /ربودن ناجوانمردانه چریک خلق عبدالله ریگی هشداری است به همه فعا لین سیاسی متشکل وغیر متشکل که  دول غربی علی رغم همه کاغذبازیهای سازمان مللی وپارلمانتاریستی(بیانیه مجالس)،بر سر بزنگاها با بالاترین سرویسهای اطلاعاتی به کمک رژیم خواهند آمد .این آد مربائی از طرف دیگر ضرورت هر چه تشکیل سریعتر یک جبهه متحد از تما می شخصیتها وجریانات سیاسی را در جلو پای همه میهن پرستان قرار داده است ، به خود آئید که دشمن  در کمین همه  است.

جای آن دارد که همه میهن پرستان این جنایت تروریستی آدمربائی را با تمام قوا محکوم کنند وبرای تشکیل یک جبهه متحد، قبل ازاینکه دیر شود قدم به میدان بگذارند وبر سراین حداقل اساسی با هم همپیمان شوند ،این حداقل چیزی نیست ،مگراین شمع روشن بخش عاشقان .

مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی برقرارباد حکومتی بر رای ملت (رفراندوم رفراندوم،راه نجات مردم) .تا الان که این سطوربه رشته تحریردر می آید، فقط این سایت مجاهدین خلق ایران است که با شهامت ودرایت ملی این جنایت را محکوم کرده است. این موضعگیری انقلابی وانسانی وشجاعانه بسیارقابل تقدیر است : http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=54009 

 

  

مطلب ارسالی یکی از زنان مبارز لر و یاران جنبش رهایی بخش لرستان برای سایت:

www.lorabad.com

 

تاريخ بروز رساني ( 07 اسفند 1388,ساعت 06:07:22 )

 

اعدام سهيلا نماينده فقيرترين شهرهاي غرب کشور

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 2804
بان 1388,ساعت 07:36:17

سهيلا قديري تنهاترين و بي پناه ترين ايراني که زندان هاي نیروهای سرکوبگر نظام مافیایی اسلامی کنونی حاکم در کشور ایران  تاکنون به خود ديده، اعدام شد. نه کسي را داشت که براي اعدام نشدنش به دادستان التماس کند و نه حتي بيرون در زندان اوين کسي منتظر بود تا انجام اعدام را به اطلاعش برسانند. کسي بدن بي جان او را تحويل نمي گيرد و هيچ ختمي به خاطر او برگزار نمي شود. از همه درآمدهاي نفتي کشور فقط چند متر طناب نصيب گردن او شد

از 70 ميليون جمعيت ايران تنها کسي که به او محبت کرد، سربازي بود که دلش آمد صندلي را از زير پاي سهيلا بکشد و به 16 سال بي پناهي و فقر و آوارگي او پايان دهد و او را روانه آن دنيا کرد که مامن زجرکشيدگان و بي پناهان و راه به جايي نبردگان است.سهيلا 16 سال پيش از خانواده يي که هيچ سرمايه مادي و فرهنگي نداشت تا خوب و بد را به او بياموزد، فرار کرد و ميهمان پارک هاي ميدان تجريش شد. حال او يک دختر شهرستاني يا دهاتي با لهجه کردي و لباس هايي بود که به سادگي مي شد دريافت به شمال تهران تعلق ندارد و از اينجا بود که ميهمان ثابت گرسنگي و سرماي زمستان و گرماي تابستان و نگاه کثيف و هرزه رهگذران شد.پس از سال ها آوارگي در حالي که فرزند ناخواسته يي را حمل مي کرد، از سوي پليس دستگير شد و براي اولين بار در زير سقف بازداشتگاه احساس خانه و مامن داشتن را تجربه کرد. به گفته خودش کودک پنج روزه اش را کشت چون تحمل سختي و گرسنگي و آوارگي کشيدن فرزند دلبندش را نداشت. وقتي وکيل در جلسه دادگاه از او مي خواهد که بگويد «دچار جنون شده بودم فرزندم را کشتم»، زير بار نرفت و باز تاکيد کرد من عاشق کودکم بودم زيرا به غير از او کسي را نداشتم ولي نمي خواستم فرزند يک مرد معتاد و يک زن ولگرد بي پناه به روزگار من دچار شود. منطق زن فقيري که در دادگاه تکرار مي کرد من روي سنگفرش هاي خيابان و زير باران بزرگ شده ام، آن کودک بي پناه تر از مادرش را به کام مرگ کشاند و پس از دو سال مادرش نيز به سرنوشت مشابهي دچار شد.اعدام بي پناه ترين ايراني اين سوال را مطرح مي کند که گناه ولگردي و هرزگي يک انسان فقير و بي پناه و راه گم کرده بزرگ تر است يا گناه جامعه ثروتمندي که براي فنا نشدن امثال سهيلا اقدامي نمي کند. قبح فسق و فجور سهيلا زشت تر است يا اينکه کسي در مناطق شمال تهران از شدت گرسنگي به تن فروشي روي آورد. و در نهايت وجود امثال سهيلاي ولگرد و قاتل براي يک جامعه پرادعا و پر از مراسم پرريخت و پاش زشت تر است يا بي تفاوتي نسبت به اينکه در لابه لاي کوچه پس کوچه هاي حوالي ميدان تجريش، انساني در اثر سرماي دي و بهمن چنان به خود بلرزد که براي نمردن از سرما و گرم شدن، هر شب را در خانه يي سپري کند. حال که از فقر و بي پناهي و به تعبير برخي، استضعاف امثال سهيلا احساس گناه نکرديم، از گرسنه ماندن او در خيابان هاي پر از رستوران تجريش شرمنده نشديم، و از اينکه جايي را نداشته تا شب هاي زمستان را در آن سپري کند. فرجام سهيلا قديري و کودک پنج روزه اش ثمره يک بي عدالتي و يک ظلم غدار اجتماعي است که براي سر و سامان و پناه دادن به امثال سهيلا چاره يي نينديشيده. اگر نگاه سنتي خشن و بي عاطفه سياه و سفيد جامعه خود را به تجربه ديگر جوامع متوجه کنيم، درمي يابيم بسياري از کشورها راه حل هايي را تجربه کرده اند. کشورهاي اروپايي مراکزي را داير کرده اند که هدف از سازماندهي آن پناه دادن به کساني است که براي مدت کوتاهي يا اساساً سرپناهي ندارند و بدون سرپناه فنا مي شوند. حتي در کشور ثروتمندي همچون سوئد يا انگليس زناني که در اثر اختلاف خانوادگي از خانه فراري مي شوند به مکان هاي تعريف شده يي هدايت مي شوند تا آرامش بيابند و به زندگي عادي بازگردند.براي جامعه يي که مفتخر است هرساله در مراسم و مناسبت ها تعداد ديگ هاي بار گذاشته شده صدتا صدتا اضافه مي شود و بسياري از نهادها با يکديگر رقابت مي کنند، تامين زندگي دو هزار يا پنج هزار نفر امثال سهيلا هزينه و سازماندهي کمرشکني محسوب نمي شود.اعدام امثال سهيلا به عنوان نماينده فقيرترين اقشار آسيب پذير که از يکي از دورافتاده ترين شهرهاي غرب کشور به تهران پرتاب شده، کدام حس عدالت طلبي کجاي نظام قضايي ما را اقناع مي کند و پاسخ مي گويد. آيا سهيلا قديري شهروند دارنده شناسنامه کشور ايران به خاطر محروميت و فلاکتي که کشيد و نقل آن، اشک همگان را در دادگاه درآورد بايد غرامت دريافت مي کرد يا حکم اعدام. يک هفتادميليونيوم درآمدهاي نفتي ايران که بالغ بر 735 ميليارد دلار مي شود معادل 10 هزار و پانصد دلار يا 10 ميليون و 500 هزار تومان مي شود. سهم سهيلا به عنوان عضوي از جامعه 70 ميليوني ايران با يک حساب سرانگشتي 10500 دلار يا 10 ميليون و 500 هزار تومان مي شود. در شرايطي که بسياري از اقشار جامعه ايران با تحصيل در آموزش و پرورش و تحصيلات دانشگاهي مجاني و با دريافت يارانه هاي بهداشتي، غذايي و دارويي بسيار بيشتر از 10500 دلار از سهم درآمد نفتي تسهيلات دريافت کرده اند، سهيلا به عنوان شهروند جامعه ايران هيچ گاه امکان بهره مندي از هيچ تسهيلات دولتي و ملي را نداشت. به همين لحاظ سهيلا به عنوان کسي که نتوانست از هيچ امکاناتي بهره مند شود، بايد حداقل 10 ميليون و 500 هزار تومان سهم خود را از درآمدهاي نفتي 30 سال گذشته دريافت مي کرد. و نيز به خاطر محروميت هايي که به آن دچار شد و عقب ماندگي و عقب افتادگي مضاعفي را بر او تحميل کرد، مبالغ ديگري را نيز بايد به عنوان خسارت دريافت مي کرد. به اين ترتيب سهيلا با داشتن 10 ميليون و 500 هزار تومان امکان آن را داشت تا اتاقي را اجاره کند، کار شرافتمندانه يي را بيابد و شب ها از گرسنگي و زمستان ها از سرما به خود نلرزد. شايد او مي توانست خانواده يي تشکيل دهد و لذت مادر شدن و همسر بودن را تجربه مي کرد و نيز فرصت مي يافت به جاي کشتن فرزند دلبندش با شيرين زباني و شيطنت هاي کودکانه او آرامش يابد. اما سهيلا به جاي آرامش خانواده و همسر و فرزند، در فشار حلقه طناب دار آرام گرفت. حداقل او ديگر گرسنگي نمي کشد، از سرما به خود نمي لرزد و نگاه هاي هرزه را تحمل نمي کند. .

زمستان میگذرد و روسیاهی به ملاها 

دریغ کردن ظرفیت ها از مردم در مبارزه ی بی امانشان با نظام ولایت مطلقه فقیه در این بر هه ی زمانی خیانتی است که تاریخ و مردم به زودی به قضاوت آن خواهند نشست.  www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 22 آبان 1388,ساعت 23:46:42 )

 

  1. لرها در عراق فراتر از یک تصور (بخش دوم)
  2. شووينيسم مانع مهم دستيابی ايران به‌ دمکراسی
  3. مصاحبه استاد حمید ایزدپناه دررادیو ‌‌‌‌BBC
  4. مبارزه در لرستان

صفحه62 از79

  • شروع
  • قبلی
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • بعدی
  • پایان