• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

به دنبال ایجاد کدام تغییر هستیم؟هر کس خود رهبر است

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 2937
اسفند 1390,ساعت 10:39:23
  • یاران گرامی جنبش رهائی بخش لرستان لطفا مطلب زیر را با دقت مطالعه کنیم وبکار بگیریم

  • این احساس را نداشته باشید که شما باید تغییری بزرگ و گسترده را فورا ایجاد کنید؛

  • می توانید کار را با ایجاد تغییرات کوچک در همان جایی که هم اکنون قرار دارید آغاز کنید.

  • حلقه‌ی نفوذ خود را در جامعه‌ی پیرامونتان پیدا کنید.

  •  این امر به شما کمک می کند تا موضع برداشتن اولین گام‌ها به سوی تغییر را پیدا کنید.

  • هدف شما چیست؟ اطمینان حاصل کنید که این هدف با شاخص‌های روشن و برنامه‌ی

  • زمان بندی قابل دسترسی است.

  •  سپس گام‌های کوچکی را که به شما برای رسیدن به آن هدف یاری می رسانند مشخص کنید.

  • موفقیت چه شکل و شمایلی دارد؟

  • اطمینان حاصل کنید که می توانید به روشنی و به اختصار

  • چشم انداز خود را برای تغییر توضیح دهید به گونه‌ای که به سرعت قابل انتقال به مردم باشد.

  • مقدار زیادی انرژی صرف قانع کردن مردم برای حمایت از خود نکنید؛ فقط از

  • مردم بخواهید به شما بپیوندند و اگر نمی خواهند،

  •  بگذارید بروند و افرادی را جذب کنید که به کمک علاقه مند هستند. بقیه خواهند آمد!

  • بیانیه‌ی کوتاهی در مورد بینش و چشم انداز خود بنویسید، آن را به دوستانتان بدهید، و بازخورد آنها را بگیرید.


Welcome

آغاز کار

مشارکت کنندگان در درس هدایت شده توسط مربی:
قبل از اولین جلسه‌ی کلاس، لطفا مواد درسی مربوط به بخش اول را مطالعه کرده و تکلیف را انجام دهید .

نگاه کنید به ویدیوی کَتلین شیفِر از دانشگاه جرج واشینگتن که مواد زیر را ارائه می کند:

مقدمه‌ی کلاس

در این درس، شما

  • تلاش خواهید کرد بفهمید به عنوان رهبر، چگونه فردی هستید.

  • نقاط قوت خود را کشف خواهید کرد.

  • یاد خواهید گرفت چگونه اهداف خود را تعیین کنید و به ایجاد تغییر بپردازید.


بر اینجا تقه بزنید تا طرح درس را بارگذاری کنید
بر اینجا تقه بزنید تا متون و منابع درس را بارگذاری کنید

نگاه کنید به ویدیوی کَتلین شیفِر از دانشگاه جرج واشینگتن که مواد زیر را ارائه می کند:

به جریان انداختن رهبری شما

نکات مهم:

  • رهبری شما باید ریشه در ارزش‌های پایه و هویت شما داشته باشد.

  • با خودتان صادق باشید؛ اعمال خود را با ارزش‌ها و هویت خود مرتبط سازید، و از این نقطه با دیگران ارتباط برقرار کنید. این امر باعث جلب احساس پیوستگی و حمایت از هدف شما خواهد شد.

رهبری در عمل
از خود بپرسید:

  • در جامعه‌ی خود چه نیازهایی را احساس می کنید؟

  • شما چه نیروهایی را به عرصه می آورید؟

  • چرا می خواهید رهبری کنید؟

   

به کار گیری اصول رهبری: با ارزش‌ها و هویت خود سر راست باشید
رهبری
سزار چاوز ریشه در وقف خود برای کارگران استثمار شده‌ی مزارع داشت. او فردی خجالتی بود و سخنران بسیار خوبی در برابر مردم نبود، اما نیاز نداشت خودش را تغییر دهد تا حامی پیدا کند؛ او با عزم جزم و قوت ارزش‌هایش حمایت کارگران به دست آورد. او حتی پس از شهرت، به زندگی عادی خود با ایثار شخصی ادامه داد. او در سال 1968 روزه گرفت تا اصول غیر خشونت آمیز خود را بازتایید کند و کارگران از نقاط مختلف کشور آمدند تا او را حمایت و بینش و چشم انداز وی را تایید کنند.

او از یک سخنران عالی برای عموم بسیار فاصله داشت، اما حتی این امر نیز برای او به یک فضیلت تبدیل شد. شنوندگان با فقدان گزافه گویی وی شور و شوق پیدا می کردند. آنها عاشق لباس غیر قابل تغییر کارگری وی بودند: لباس جین لی وایس، پیراهن پنبه‌ای یقه باز، و غذای ذرت سرخ شده. [رسانه‌های ملی او را ستایش کردند] اما این مرد به زندگی سخت خود ادامه داد. او به همکارانش متذکر می شد که قوت ما در کارگران است. هرگز فکر نکنید که ما همان اتحادیه هستیم؛ کارگران مزارع ما را در این موقعیت قرار دادند.1

در مورد سزار چاوز بیشتر بخوانید...

نگاه کنید به ویدیوی کَتلین شیفِر از دانشگاه جرج واشینگتن که مواد زیر را ارائه می کند:

آماده شدن برای رهبری

نکات مهم:

  • شما از حیث ترکیب استعدادها، قوا و احساسات منحصر به فرد هستید.

  • قوای خود را تشخیص دهید. افراد در چه مواردی از شما تعریف می کنند؟

  • شما باید در مورد هویت خود به عنوان یک رهبر احساس راحتی کنید. برای آن که به یک رهبر موفق تبدیل شوید نیازی به تغییر خود ندارید.

  • هنگامی که با خودتان راحت باشید، دیگران نیز با شما راحت خواهند بود.

دوباره کشف کنید که چه کسی هستید.

  • به عنوان یک کودک پنج ساله می خواستید وقتی بزرگ شوید چه جور آدمی باشید؟ چرا؟

  • اگر می توانستید همان کاری را که دوست دارید در طول روز انجام دهید و به ازای آن دستمزد هم بگیرید، چه کار می کردید؟ چرا؟

  • اگر فقط می توانستید یک چیز را در دنیا تغییر دهید، چه تغییری را ایجاد می کردید؟ چرا؟ لطفا این پرسش را با دقت لحاظ کرده و به آن پاسخ دهید چون این پرسش بنیاد و پایه‌ای برای بقیه‌ی کار در این دوره شکل می دهد.

رهبری در عمل

  • به وضوح سه استعداد اصلی خود را بیان کنید.

  • در بافت و سیاق آنچه می خواهید تغییر دهید روش‌های برقراری ارتباط از نظر خود را مشخص سازید.

  • آیا دیگران پیام‌هایی را که شما می خواهید عرضه کنید دریافت می دارند؟

   

به کار گیری اصول رهبری: از قوای منحصر به فرد خود به خوبی استفاده کنید
اسما ماریا آندرائوس در سال 2005 یک مدیر موفق برگزاری مراسم در بیروت لبنان بود. او هرگز به سیاست و فعالیت سیاسی و اجتماعی علاقه مند نبود اما هنگامی که یک اتومبیل بمب گذاری شده نخست وزیر پیشین لبنان، رفیق حریری، را کشت، اسما به کنش بر انگیخته شد. او دریافت که شغل وی به عنوان برنامه ریز مراسم به او مهارت‌هایی منحصر به فرد داده است که می تواند از آنها در مبارزات اجتماعی استفاده کند.

برنامه ریزی مراسم به شما می آموزد که سازمان یافته باشید، و در مدیریت افراد و تحت فشار فعالیت روزانه باید بسیار سازمان یافته عمل کنید. درک چگونگی عمل رسانه‌ها کلیدی است. اطمینان حاصل کنید که به سرعت تشخیص می دهید کسانی که در دوربین خوب به نظر می آیند و زبان را به خوبی حرف می زنند چه جور افرادی هستند، و آنها را نخست بشناسید تا اگر تلویزیون به سراغ شما آمد بدانید چه کسی را بفرستید. ... این بخشی از کسب و کار عادی من است [بنا براین] البته من آن را به کار می گیرم.2


اسما با این مجموعه از مهارت‌ها یک تظاهرات نشسته را در میدان شهید بیروت سازمان دهی کرد و درخواستی را در محل قبر حریری مبنی بر بیرون رفتن نیروهای نظامی سوریه از لبنان ارائه داد.
در مورد رهبری اسما آندرائوس بیشتر بخوانید...

نوع شخصیت شما در الگوی مایرز- بریگز چیست؟
درک بهتری از شخصیت خود بینش تازه ای در مورد قوت‌ها و ضعف‌هایتان به شما می دهد و به شما می گوید که کدام سبک رهبری بیش از همه‌ی سبک‌ها با طبیعت شما جور در خواهد آمد. نظام الگوی شخصیت مایرز- بریگز شخصیت‌های انسانی را به شانزده نوع متفاوت بر اساس چهار متغیر طبقه بندی می کند:

  • برونگرا در برابر درونگرا - یک فرد برونگرا به بیرون از خود نظر دارد و می خواهد با افراد دیگر به تعامل معمول بپردازد؛ یک فرد درونگرا تمایل دارد که ساکت تر باشد و پس از قرار گرفتن در گروه‌های بزرگ مردم احساس خستگی و کوفتگی می کند.

  • حس در برابر شهود - فردی با ترجیحات حسی ترجیح می دهد که تصمیمات خود را بر داده‌ای انضمامی بنا کند؛ فرد شهودی تر به شهود خود اعتماد دارد و به احتمالات انتزاعی می اندیشد.

  • فکر در برابر احساس - فردی با ترجیحات فکری تصمیمات خود را بر اساس منطق و عقل می گیرد؛ فردی با ترجیحات احساسی بر اساس احساسات یا باورهای ذهنی به حرکت در می آید.

  • داوری در برابر ادراک - افرادی با ترجیحات داوری گونه دوست دارند همه تمیز، سازمان یافته، و برنامه ریز جلوتر از زمان مربوطه باشند؛ آنهایی که ترجیحات ادراکی دارند می خواهند انعطاف پذیر باقی مانده و برنامه‌های خود را باز نگه دارند.


بر اساس این چهار متغیر، چهار نوع انگاره‌ی اصلی شخصیتی وجود دارد:

  • پیشه وران (ح‌‌‌‌ا-حسی ادراکی) - عملگرا، قابل انطباق، و دوستانه. قوت رهبری آنها در درک تاکتیکی است؛ آنها با تغییرات در لحظه خود را انطباق می دهند.

  • محافظان (ح‌د-حسی داوری) - سخت کوش، مستحکم، و محافظه کار. قوت آنها در درک تدارکاتی آنهاست؛ آنها می دانند چگونه کارها را به انجام برسانند.

  • عقلا (ش‌ف-شهودی فکری) - تحلیلی، خلاق، و کارا. قوت آنها در درک راهبردی است؛آنها راه های تازه ای برای پیشرفت انجام کارها ابداع می کنند.

  • آرمانگرایان (ش‌ا-شهودی احساسی) - همدل، بصیر و انسانی. قوت آنها در درک دیپلماتیک آنهاست: کار با دیگران و نشان دادن به ما این مطلب را که کجا باید به سراغ جامعه برویم.


به یاد داشته باشید که این طبقه بندی‌ها به معنی آن نیست که "شما را در یک طبقه‌ی خاص قرار دهند،" محدودتان کنند، یا به شما یک داوری نهایی در مورد این که چه کسی هستید ارائه نمایند. اما آنها می توانند به شما بینشی تازه در مورد شخصیت شما و روش‌های توسعه‌ی قوت‌هایتان عرضه کنند. شما می توانید یک آزمون مایرز- بریگز را اینجا انجام دهید تا نوع شخصیت خود را تعیین کنید.

منابع زیر شانزده نوع شخصیت را توصیف می کنند:

  • كيرسى

  • صفحه‌ی شخصیت

  • منطق نوع


نگاه کنید به ویدیوی کَتلین شیفِر از دانشگاه جرج واشینگتن که مواد زیر را ارائه می کند:

چرا تغییر

نکات مهم:

  • برفراز مشکلاتی که با آنها مواجه هستید سرک بکشید تا امید و فرصت را ملاحظه کنید. شور و شوق چیزی است که به ما توانایی انجام این کار را می دهد.

  • اجازه ندهید شکِ به خود، شما را از دنبال کردن شور و شوق خود باز دارد.

  • بگذارید شور و شوق اعمال شما را هدایت کند، و برای شما آسان خواهد بود که اعمال خود را ادامه دهید و بگذارید دیگران با کار شما ارتباط برقرار کنند.

   

به کار گیری اصول رهبری: شور و شوق خود را دنبال کنید!
جودی ویلیامز، بنیانگذار کمپین بین المللی برای منع مین‌های زمینی فعالیت کاری خود را با عدم اطمینان در مورد این که آیا او می تواند شور و علاقه‌ی خود را دنبال کند آغاز کرد:

وقتی با ایده‌ی ایجاد کمپین مین زمینی به سراغم آمدند ما فقط سه نفر در یک دفتر کوچک در واشینگتن دی سی در اواخر سال 1991 بودیم. من چندین ایده در مورد چگونگی شروع کمپین در ذهن داشتم، اما اگر هیچ کس به آنها وقعی نمی گذاشت چه؟ اما می دانستم که تنها راه پاسخ به این پرسش‌ها آن بود که این چالش را بپذیرم.3


ویلیامز با قبول این چالش کارش را از "سه نفر در دفتری کوچک" به یک شبکه‌ی بین المللی که توانست حمایت 122 کشور را برای پیمان منع مین در طی شش سال جلب کند بسط داد.
در مورد رهبری جودی ویلیامز بیشتر بخوانید...

نگاه کنید به ویدیوی کَتلین شیفِر از دانشگاه جرج واشینگتن که مواد زیر را ارائه می کند:

به دنبال ایجاد کدام تغییر هستم؟

نکات مهم:

  • این احساس را نداشته باشید که شما باید تغییری بزرگ و گسترده را فورا ایجاد کنید؛ می توانید کار را با ایجاد تغییرات کوچک در همان جایی که هم اکنون قرار دارید آغاز کنید.

  • حلقه‌ی نفوذ خود را در جامعه‌ی پیرامونتان پیدا کنید. این امر به شما کمک می کند تا موضع برداشتن اولین گام‌ها به سوی تغییر را پیدا کنید.

  • هدف شما چیست؟ اطمینان حاصل کنید که این هدف با شاخص‌های روشن و برنامه‌ی زمان بندی قابل دسترسی است. سپس گام‌های کوچکی را که به شما برای رسیدن به آن هدف یاری می رسانند مشخص کنید.

  • موفقیت چه شکل و شمایلی دارد؟

  • اطمینان حاصل کنید که می توانید به روشنی و به اختصار چشم انداز خود را برای تغییر توضیح دهید به گونه‌ای که به سرعت قابل انتقال به مردم باشد.

  • مقدار زیادی انرژی صرف قانع کردن مردم برای حمایت از خود نکنید؛ فقط از مردم بخواهید به شما بپیوندند و اگر نمی خواهند، بگذارید بروند و افرادی را جذب کنید که به کمک علاقه مند هستند. بقیه خواهند آمد!

  • بیانیه‌ی کوتاهی در مورد بینش و چشم انداز خود بنویسید، آن را به دوستانتان بدهید، و بازخورد آنها را بگیرید.

   

انتخاب اهداف و مقاصد
نخست اطمینان حاصل کنید که هدف شما قابل دست یابی است و با یک برنامه‌ی زمان بندی پیوند دارد. پس از آن، مشخص کنید که کدام گام‌های کوچک تر به شما برای رسیدن به هدف یاری خواهند کرد. این گام‌ها همان مقاصد شما هستند. در زمان تعیین مقاصد این پرسش‌ها را از خود بپرسید:

   

1. آیا مقاصد کوتاه- مدت و بلند- مدت، هر دو، را در نظر دارید؟
مقاصد کوتاه- مدت، شما و گروهتان را به هنگام کار برای رسیدن به هدف، با انگیزه نگاه می دارد. مقاصد بلند- مدت به شما کمک می کنند تا چشم انداز نهایی را همواره در ذهن داشته باشید.

   

2. آیا مقاصدی دارید که هم به درون و هم به بیرون نظر داشته باشند؟
مقاصد رو به بیرون در پی تاثیر گذاری بر تصمیم گیرانی هستند که می توانند بر تغییرات تاثیر بگذارند: حکومت، رسانه‌ها، و دیگر نهادهای قدرتمند. مقاصدی که رو به درون هستند بر توسعه‌ی فردی، گروه شما و کاراتر کردن مبارزات تمرکز دارند.

   

3. آیا مقاصدی دارید که بر کنش در سطوح متفاوت تمرکز داشته باشند؟
به هنگام نگاه به تصمیم گیران از بیرون، شما باید بر مقاصد خود در سطوح متعدد تمرکز داشته باشید: سطوح محلی، ملی و/یا بین المللی. به هنگام نگاه به مبارزات خود از درون، در مورد این که چگونه مقاصد شما بر سطوح متفاوت جامعه یعنی افراد، جوامع، و/یا جامعه‌ی مدنی به طور کلی تاثیر می گذارند بیندیشید.
در مورد تعیین اهداف، در اینجا بیشتر بخوانید.

نوشتن بینش و چشم انداز خود
بیان شما از بینش و چشم انداز خود باید دلیل انتخاب مسیر فعالیت سیاسی و اجتماعی را از سوی شما به روشنی خلاصه کند. این بینش و چشم انداز شماست که باید تغییر مورد نظر شما را خواه بزرگ و خواه کوچک توصیف کند. بینش و چشم انداز شما موجب تداوم کارتان خواهد شد و به هنگام تلاش برای ایجاد تغییر به شما انگیزه خواهد داد.

به کار گیری اصول رهبری: بگذارید بینش و چشم انداز شما هدایتتان کند
وائل عباس، بلاگر مصری، به دنبال یک مصر دمکراتیک است که در آن آزادی‌ها و حقوق مدنی مورد احترام واقع می شوند.

من یک شهروند عادی مصر هستم که می خواهد کشورش بهتر از این باشد. من خواهان انتقال قدرت، دمکراسی، آزادی، و آزادی عقاید و بیان هستم.4

   

البته عباس نمی تواند به همه‌ی این اهداف به تنهایی دست یابد. اما او از طریق فعالیت در وبلاگ خود به این سمت حرکت می کند. او به نشر ویدیو‌ها و عکس‌هایی که سرکوب معترضان سیاسی توسط حکومت، آزار جنسی زنان در قاهره، تقلب انتخاباتی، شکنجه‌ و حمله به مخالفان سیاسی، و رخدادهای جان خراش ناشی از قساوت پلیس را مستند می سازند پرداخته است. او از طریق همه‌ی این کارها می گوید:

همه‌ی آنچه برای کشورم می خواستم تغییر، تبدیل شدن به یک دمکراسی و به رسمیت شناخته شدن حقوق اولیه‌ی شهروندان است. به همین دلیل کارم را بر آگاهی دادن به مردم در مورد آنچه رخ می دهد و کمک به آنها برای فهم حقوق خود متمرکز کردم.5

در مورد رهبری وائل عباس بیشتر بخوانید...

تکلیف 1- برای مشارکت کنندگان در درس هدایت شده توسط مربی:

1. آزمون مایرز- بریگز را بر روی اینترنت انجام دهید.

2. در تریبون عمومی درس، مطالب خود را در این قلمروها بگذارید:

  • نظر خود را در مورد این آزمون و نتایج آن بیان کنید. آیا فکر می کنید که این آزمون صحت دارد؟ و مفید است؟

  • سبک رهبری خود را در چارچوب نظریه‌ی الگوی مایرز- بریگز به طور خلاصه توضیح دهید.

  • قوت‌های رهبری خود را فهرست کرده و قلمروها و/یا طرق ارتقای کارایی شخصی خود را بر اساس نظریه‌ی الگوی رهبری مایرز- بریگز به طور خلاصه توضیح دهید.


3. در نهایت، واکنش خود را به حداقل یکی از مطالب گذاشته شده در تریبون عمومی درس توسط فردی دیگر ارائه نمایید. می توانید:

  • نظریه‌ی مایرز- بریگز را مورد بحث قرار دهید.

  • در مورد چگونگی ارتباط سبک رهبری خود با سبک رهبری دیگران نظر خود را عرضه کنید

  • ایده‌های دیگر خود را در مورد روش‌های ارتقای کارایی شخصی دیگران بیان کنید.


فایل صوتی را از اینجا دانلود کنید
(93mb)

   مطلب فوق ارسالی یاران ما از خارج کشور است و صمیمانه دست همه را برای ارسال مطلب میفشاریم جنبش رهائی بخش لرستان 7+44

تاريخ بروز رساني ( 24 اسفند 1390,ساعت 11:07:54 )

 

معلم مبارزمان اسفندیار مرادی هم رفت

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 3351
دي 1390,ساعت 20:42:37
جنبش رهائی بخش لرستان از طرف تمام دانش آموزان وهمرزمان
،بقول یکی از همرزمانش <سنبل مقاومت> در مقابل ستمهای
رنگارنگ حاکم از سایه خدا گفته تا  نشان خدا بر روی زمین ایستاد،
یعنی اسفندیار مرادی، كمال تشكر را از شمائی که به هر شکل ممکن پیام
تسلیت دادید را داريم . سپاس از اینکه سایت جنبش رهائی بخش لرستان
را برای درج پیامتان انتخاب کردید ، اعتراف میکنیم که در این رابطه ما به خود
میبالیم  . بويژه عزیزان فعال در فیس بوک ياد يكي ازعزيزترين رفقيشان را در
این دوران سخت  گرامي داشته و میدارند . اسفندیار مرادی از ميان ما رفت
ولي پيوند عميقي ميان یاران جنبش رهائی بخش درسرزمینهای ستمدیده
برقرار شده است . به خود اميد میدهیم از اينكه اين پيوند
هميشه استوار ، زنده و باقي و استوار  بماند.
 یادداشت زیررا کسی که علاوه بر نقش دانش آموزیکی از پسر خاله های
در تبعید اسفندیار مرادی هم هست و اززمان خروجش ازایران،هنوز به میهن
برنگشته است ، برای ما ارسال نموده و  بنابر خواست و تأکید این انسان
فرهیخته و آگاه،نوشتن را وظیفه خود بپاس تمام خوبیهای اسفندیار مرادی
عزیز دانسته، ازبردن نامش خودداری میگردد(کاش روزی بتوانیم ایشان
و هزاران هزار  عزیز  متخصص و تحصیلکرده را که هیچ عشقی را بالاتر
از برقراری عدالت و آزادی نمیشناسند را در سرزمینمان که آزاد
و آبادباشد ، این اقلیت فداکار را  داشته باشیم. به امید آن روز

ضمن سپاس از همدردی همه یاران و همه شما عزیزان که پیامهای آرامبخش و دلنشین  داده اید ، یاران و همدردان گرامی ،باید اعتراف کنم که در طول این مدت تبعید اجباریم در بیرون ازمرزهای ایران در بند ، مرگ کمتر کسی که به انداره اسفندیار مرادی مرا به هم ریخت ، زیرا علاوه بر اینکه ایشان پسر خاله ما از نظر خانوادگی به حساب می آمد ، نقش یک مربی دلسوز را برای همه ما داشت  

اسفندیار مرادیها  از ميان ما رفته و می‌روند . يادآوري فقدان آنها  هر بار دل ما را به درد مي آورد و آتش به جان مان مي زند. نامشان وقت هر دلتنگي جرئت مان مي بخشد، قوتم مان مي دهد و روشن مان مي دارد

درود و صد درود بر تمام کسانی که مانند این  معلم مبارز دیار ستمدیده لرستان اسفندیار مرادی که یادش همواره با من است، زندگی و مبارزه میکنند. درودی بیکران به همه کسانی که آنقدر خوبند که یاد و خاطره افکار انسانیشان ،بعد ار زفتنشان از بین ما ، هیچگاه فراموش نمیشود> آری تاکید میکنم که افکار و عقاید انسانی و انقلابی این شخصیتهای سیاسی و مبارز آنان را برجسته و فراموش نشدنی کرده است ، میکند و بس، لذا هر کدام  از شما و ما میتوانیم ادامه دهنده راه این صمدهای بهرنگی دیارمان باشیم ، و صد البته تجربیاتی که جانشان را آگاهانه در راهش داده اند هم ،چراغ راهمان با توجه به شرائط دیکتاتوری سخت و خونریز کنونی بکنیم

ما اسفندیار مرادی را به روياهاي مان سپرديم.

روياي بيداري و هشياري

روياي پرواز و رهايي 

روياي آزادي و تجربه هاي نو را زيستن

روياي  به زير سئوال بردن، به نقد كشيدن،  پرسش بر انگيختن و  حقيقت را جستجو كردن.

روياي جامعه اي عاري از ستم و استثمار

يا آنگونه كه اسفندیار مرادی همیشه شعارش بود و تا آخرین لحضه وفادار ماند، جامعه اي كه بر تارك آن نوشته شده باشد  

به هر كس در جامعه انسانی به اندازه نيازش!

اسفندیار مرادی برای بسیاری از یارانش فراموش نشدنی است و بس، در غم ار دست دادن این عزیز که نه شاه و نه شیخ را به رسمیت نمشتاخت تنها به قول حافظ میتوانم بگویم که ..... رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس // گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت // چون کمندش ای دل مپیچ کانجا // سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت  

  اسفندیار مرادی خود با چنين رويايي زيست؛  جسم و جانش را با آن گره زد، زندگي اش تعبير اين رويا بود. او تلاش كرد با شعله وجودش به زمستانهاي سرد این و آن دوران شكست  مقطعی عشق وآزادی که من شاهد بودم ، در اوج کشتارو قتل عام زندانیان سیاسی که حتی آبت الله منتظری هم در خاطراتش آورده در  تابستان سال 1367 در کنار اسفندیار عزیزم بودم و میدیدم چگونه خبر مرگ عزیزترین یارانش مانند هبت الله معینی چاغروند را که از زمان همرزم بودن با دکتر هوشنگ لرستانی که از اقوام ایشان هم بود میشناخت ، به مانندکوه تحمل میکرد و به ما که حتی به لحاظ مرزبندی سیاسی و دیدگاه خاصی هم در تاکتیک و هم در اهداف خاص استراتژیک خود در آن زمان با او داشتیم ،  امید و  گرمای ادامه مبارزه را مببخشید

 

من و ما اسفندیار مرادی ها را از دست نداده ایم بلکه همه انسانیت آنها را از دست داده است . ولي او در روياي همه استثمار شدگان و ستمديدگان هر جا که ستمدیده هست حضور دارد.

آری اسفندیار مرادی زنده است زماني كه زنان و مردان لر  از رهنمودها و عشق و شور او الهام میگرفتند و  مي گيرند.

درقلب همه ما دانش آموزان و همکاران و همشهریها و همرزمانش  او زنده است زماني كه چند صدهزار فرزند لر در رابطه با وصیت‌نامه اش  پيوند برقرار مي كنند و به وجدی همراه با عشق به  آزادی و برابری به میدان خواهند آمد.

اسفندیار مرادی زنده است در پچ پچ محفلهاي مبارزاتی فرزندان عقیدتیش در سرتاسر سرزمنهای ستمدیده لرنشین ، در نجواي دختران وپسران  دانشجوي معترض دانشگاها و یا کارگران رزمنده راه رهائی انسانیت  كه يادش را همواره عزيز مي دارند و به قول يكي مبارزان خستگی ناپذیر و از دوست داران همه آزادیخواهان ، در ایمیلی به عنوان تسلیت برایم ارسال کرد نوشت,, غم از دست دادن یک فامیل که هم معلم بوده و هم همراهی در صف مبارزه با ستم در این غربت سخت است، و ادامه و نوشت ,,به یاد اسفندیار مرادی

 چه غمگین است عزیزانی که میروند زود ز دست

یا به لجنزار زندگی فتاده یا بار کاکل آن نشسته

چاره چیست زندگی همین است که هست

پس در رنگین کمان این دشت، شمشیر را چسان باید بست؟

 ,, ما ستمدیگان، لحظه سرخ موعود انفجار را تدارك مي بينیم.  

ما همه زمانی که انسانی دلسوز و آگاه را از دست میدهیم به هم میریزیم و البته باید بدانیم که، زندگی سخت و همواره سرتاپا معترض اسفندیار مرادی، تحقق ايده ها و آرزوهاي او هم بود زیرا هیچ‌گاه تسلیم نشد ، هیچ‌گاه کسی بیاد ندارد که او در مقابل هر ستمی سکوت کرده باشد چه در زمان بازداشت در زندان شاه و شیخ،  و چه در زمان آزاد بودن و زندگی معمولی، لذا من و ما را بر مي انگيزاند كه هر چه سريعتر جاي خالي او را در مبارزه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در هر کجا، دقیقاً مانند خودش ، هرچند سخت است و پر بها ، جایش را پر كنيم.

اسفندیار مرادی زندگي ساده اي داشت، اما بلند پرواز بود. براي او زندگي معنايي نداشت جز مبارزه برای عدالت و آزادی . او مبارزه انسانی را خوشبختي مي دانست. اسفندیار مرادی در روزهاي آخر زندگي اش گفته است به یکی از اقوام "خوشحالم از اينكه آنگونه که  دلم خواست  در حد توان مقابل هر ستمی ایستادم و زندگي كردم." او از اينكه آگاهانه و آزادانه زيست و توانست به  زندگي خود و ديگران معنا بخشد لذت برد. اسفندیار مرادی شوق پرواز را به شخص من و ما آموخت.  

او الگويي از خود بجاي گذاشت كه همگان را بخود فرا مي خواند. الگويي كه توده هاي ستمديده بويژه مردان و زنان و دختران و پسران  جوان لر  را فرامي خواند كه زندگي معنا داري را جستجو كنند؛ همواره پرواز را به خاطر بسپارند؛ مستقل و متكي به خود باشند، شعر زندگي و شور مبارزه باشند و آينده اي روشن و درخشان را براي مردم ستمديده به تصوير كشند.

عزیزان بیاد داشته باشید که  جامعه ما بدون حضور و فعاليت افراد آگاه و مبارزي چون اسفندیار مرادی شانس تحول نخواهد داشت و به قهقراي بيشتري فرو خواهد رفت. اين اضطراري است كه هم اكنون با آن روبرو هستيم. يادآوري زندگي و مبارزه کسانی مانند اسفندیار مرادی اين مصاف را در مقابل ما قرار مي دهد كه هر چه سريعتر جاي يار و ياورستمدیدگان دیارمان را ، یعنی کسی که  مانند  رفيقي  صمیمی  تا لحظه آخر به آرمان انسان بودن و حقوق انسانی متعهد و وفادار بود پر كنيم.

تنها از اين طريق است كه مي توان اندوه از دست دادنش را تحمل كنيم. حضورش را همواره

حس كنيم و قهقه هايش را به خاطر آوريم.

بیاد دارم که روزی به من تلفن کرد و خبر مرگ یکی از پسرخاله های مشترکمان که در یک اختلاف فامیلی با گلوله حدود سال 1366 در خرم آباد به قتل رسیده بود را به من داد و پیشنهاد داد که به لرستان برویم ، هرگز فراموش نمیکنم که برای این عقب‌ماندگی فرهنگی در آن منطقه که سبب مرگ این جوان و داغداری پدر بزرگوار این جوان، که او را صمیمانه دوست داشت در طول 500 کیلومتر راه اشک از چشمانش همواره سرازیر بود و مرا به این وظیفه که ما باید با این فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده برادر کشی تا میتوانیم مقابله کنیم وسلاح رابروی کسانی نشانه بگیریم که حقوق انسانی ما را پایمال میکنند

در پابان ضمن سپاس از همدردی یاران یادی هم از همسر آگاه و فهیم ایشان خانم مهین عزیز بکنم که از خانواده های اگاه و فهیم بروجرد بود و سالها همسری و همراهی دلسوز برای اسفندیار بود و در غم از دست دادن همسرش نتوانست بیش از 2ماه تحمل کند و به یار همیشگیش پیوست . ما هم به سهم خود پیش همه شما عزیزان، باید اعتراف کنم که در طول این مدت تبعید اجباریم در بیرون از ایران مرگ کمتر کسی به انداره اسفندیار مرادی مرا به هم ریخت ، زیرا علاوه بر اینکه ایشان پسر خاله ما از نظر خانوادگی به حساب می آمد ، نقش یک مربی دلسوز را برای همه ما درآن زمان داشت و عملا زندگیش با شعارش هیچ تعارضی وجود نداشت ، فقط یک نمونه را بگویم و ادامه را در یک فرصت مناسب تحت عنوان خاطرات خواهم نوشت و شاید منتشر کنم . امضا ایشان را هرگز فراموش نمیکنم که کنار عکس است در زمانی که کتابی را به ما بایک یادداشت اهدائ میکرد ، ایشان در محله فقیر نشین پشت بازار خرم آباد کارگاه بسته بندی عسل و زرجوبه داشت و با توجه به ارتباط گسترده با همه فعالان و روشنفکران در ایران و بالاخص لرستان هر کدام از فعالان سیاسی را که مافیای تازه به قدرت رسیده به خاطر فعالیت سیاسی از کار اخراج میکرد بر سر کار میآورد و شعارش این بود که اینجا کارگاهی اشتراکی است که همه با هم لقمه نانی از آن یه خانه میبریم . شنیده ام ملائی که برای مراسم ترحیم ایشان به منبر رفته بود گفته است { اسفندیار انسانی بود بدون ادعای دین داری و مدهبی بودن ، اما باید  بسیاری از کسانی که جانماز آب میکشند یعنی همان با خدایان مدعی در پیش فضائل اخلاقی و انسانی آقای مرادی  قطره ای بودند در مقابل دریای بیکران خوبی }

دوستتان دارم و میبوسمتان

تاريخ بروز رساني ( 29 دي 1390,ساعت 13:08:35 )

 

یاد محمد حسن بهادری طولابی فرزند دلیر و مبارز لر گرامی باد

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
21 دی 1392
بازدید: 1638
آذر 1390,ساعت 19:29:32

 

به صمد دُردانه یادگار رفیق حسن

از گذشته با تو سخن میگویم

ای نوگل شکفته به گُلراز آرزو

دارم هزار خاطره ...

 از ریشه ات که در دلِ خاکِ وطن بِخُفت

 آن جوششی که در رهِ خلق زِ کار ماند
با من هزار خاطره بگفت کسری (حسن)
از روییدن تو در چمنِ زندگانیش

روئیدی و عاقبت چه بگویم که ناگهان
اندر بهار عُمر چمن شعله گشت و سوخت
با آتشی که خصم به روی چمن گشود
در یک غروب ِسرد
و یا در شبی سیاه
یا صُبحدَم که مرغِ چمن ناله سر دهد
آگه نیم ولی زِ دلش آگَهَم که گفت:
راهِ من آن رَهی ست که باید تو پوییَش
با خونِ خود نهاده ام از آنت ودیعه ای
باید بدوش گیری در روز کارزار
یکدم هر آنکه کُشت پدر را بسوزیَش.

محمد حسن بهادری طولابی(کسری(

 

ازجان سپرده گان فدایی دهۀ شصت در7خردادماه 1337در خرم آباد به دنیا آمد.

در دوران جوانی با مسایل سیاسی روز آشنا شده و برای آزادی وطنش دوشادوش

 دیگران به پا خواست و بعد از پیروزی انقلاب و مشاهدۀ شرایط حاکم شده ،بعد

از آن همه تلاش خود و همرزمانش از پای ننشست و به مبارزۀ در تشکیلات مخفی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران با تمام توش و توانش که حتی از عزیزترین کسانش آگاهانه گذشت وآنگونه که تاریخ سیاسی ایران گواهی میدهد، ادامه داد وادامه داد.

 

 محمد حسن بهادری طولابی فرزند مبارز لر

سرانجام در تاریخ 23 آبانماه 1360 و در مراسم چهلم رفیق سیامک اسدیان

(اسکندر) ازفرماندهان نظامی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران دستگیر شده و بعد از تحمل شکنجه های فراوان و اصرار برعقاید انسانی و انقلابیش

در تاریخ 14 بهمن ماه 1360 توسط مزدوران رژیم آخوندی در زندان اوین تیرباران شد.

یادش گرامی و راهش چراغ راه همه مبارزان راه رهائی و برابری باد

.

به صمد و به یاد پدرش محمد حسن بهادری طولابی از
جانباختگان راه آزادی در دهه شصت تقدیم شد.
 
بر بال آرزوها
دارم میروم ، دستانم خالی
بپرس احساسم ، میگویم عالی
... احساسی غریب ، احساسی زیبا
تو هواپیما ، کنار ابرها
دستانم خالی ست ، ذهنم اما پُر
مثل آن صدف ، در درونش دُر
یک ایرانی ، نشست کنارم
یک عالمه حرف ، من با او دارم
یک روشنایی ، در زیر میبینم
دوربین در دستم ، عکسی میگیرم
داریم میرسیم ، آنجا سر حد است
آه که آن بالا ، چقدر سرد است
خورشید انگار، پشت یک ابری ست
پشت همان ابر، اهریمن دستی ست
چُرتی می زنم ، خوابی می بینم
در توی خوابم ، با او درگیرم
خوابی آشفته ، خوابی پریشان
روز بود و تاریک ، بودم در ایران
من آفتابم ، تو هم آفتابی
بیرون از ایران ، اما تو خوابی
باید از آنجا ، کار را کرد شروع
خواهیم شد آفتاب ، خواهیم کرد طلوع
بس است دیگر ، تا کی انتظار
تا کی ببینیم ، مردم را بر دار
باید احیا کرد ، دوباره سازمان
مثل آن قدیم ، خواهد شد آرمان
آرمان مردم ، آرمان کارگر
چشمان آنهاست ، منتظر بر در
پا شو دوست من ، رسیدیم وطن
خواهیم بوسید ، ما خاک میهن
نفسی عمیق ، چشمانی مرطوب
 آه چه احساسی ، یک احساس خوب
 
ژان یادگار ، سن حوزه ، 16بهمن 1389
ارسال شده از طرف یاران جنبش رهائی بخش لرستان 
 
www.lorabad.com 
 
تاريخ بروز رساني ( 28 آذر 1390,ساعت 11:44:45 )

 

ضرورت ناگزیر جبهه فراگیر ملی در مبارزه1

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
21 دی 1392
بازدید: 2985
آذر 1390,ساعت 14:13:41

یکی از یاران جنبش رهائی بخش لرستان

 این مطلب را فرستاد و درخواست کرد تا

برای آگاهی جوانان منتشر شود 

 چپ کیست؟ جبهه چپکداماست؟

گروهیاز نیروهای کمونیست با اتکابه طبقه کارگر

 بعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیست

 تاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی و

 تنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعال

سیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجه

 در مسیر مبارزهطبقاتی و اجتماعی

 غیرقابل اعتماد میدانند.این نحوه برخورد و شیوه تحلیل

خود محورانه،بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزات

 دموکراتیکو برابری طلبانه،که از اساس با حرکت براساس

واقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد،

 درفرهنگ سیاسی ایران، معمولا کلمه چپ مترادف با نیروهایی با بینش کمونیستی بکار برده میشود. این یکسان نگری، بیدلیلنبوده وبه خاطر مبارزه طلبی و جانفشانی نیروهای معتقد به تئوری انقلابی درمسیر بازپسگیری حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقات واقشارکم درآمد جامعه مصطلح شده است.چنین برداشتی از چپ و به طبع آن از جبهه چپ، سالیان سال است که لااقل بخشی از نیروهای کمونیست ایرانی را به سمت نوعی انحصار طلبی مبارزاتی و خود ویژه بینی سیاسی سوق داده است. این خود محوری روشنفکرانه، تاثیرات بسیار مخربی بر تلاشهای همگرا، مابین نیروهای مردمی و به طبع آن برمبارزات مدنی و آزادیخواهانه توده های مردم برای احقاق حقوق به تاراج رفته خود گذاشته و کماکان میگذارد.

در لغت نامه دهخدا (۱) واژه چپ به معنای " کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد" و یا پیروی از افکار چپ به معنای "در صف مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن" تعریف شده است.

درویکیپدیا "جریانات سیاسی چپ دامنه نسبتا وسیعی از جهان بینی و طیفهای سیاسی را شامل میگردند. سیاست چپ نیز مشخص کننده روش های بسیار متفاوت اجرایی با ایدئولوژی های مختلف میباشد که حذف چهار چوب های اجتماعیمنجر به فشار براقشار کم درآمد اجتماعی را هدف خود قراردادهاند"(۲). با درنظرگرفتن اینکه واژه های چپ و راست سیاسی بعد از انقلاب فرانسه تولد یافته اند، به سادگی میتوان با توجه به شرایط اجتماعی و نیروهای درگیر درتحولات سیاسی آن دوران،درک صحیحتری از دامنه کاربرد سیاسی واجتماعی آن واژه ها به دست آورد.با توجه به این تعاریف،هرگاه به بازشناسی نیروهای چپ در ایران بپردازیم، طیف وسیعی از نیروهای فعال سیاسی با بینش های متفاوت عقیدتی، که هدف مبارزه خود را احیا حقوق پایمال شده اقتصادی و اجتماعی تودههای مردم تعریف کرده اند، مادامی که خلاف آن به اثبات نرسیده باشد،درچهارچوبنیروهای سیاسی چپ قرارمیگیرند. "چپ، گروه ها، احزاب و سازمانهایی هستند که خواستار اقدامات ترقی خواهانه، ریشه ای و انقلابی هستند" (۳).

گروهیاز نیروهای کمونیست با اتکابه طبقه کارگر بعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیست تاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی و تنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعال سیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجهدر مسیر مبارزهطبقاتی و اجتماعی غیرقابل اعتماد میدانند.این نحوه برخورد و شیوه تحلیل خود محورانه،بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزاتدموکراتیکو برابری طلبانه،که از اساس با "حرکت براساس واقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد، تفکرات بخشی از نیروهای کمونیستیرا تا به آنجا تسخیر کرده است، که تمامی افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی، اعم ازملی، آزادیخواه و دموکراتیک را، به لحاظ سیاسی درتمامی مراحل مبارزه،بدون در نظر گرفتن تحلیل مشخص از شرایطمشخص، در جبهه راست و در واقع  دربرابرمنافع توده های مردم طبقه بندی میکنند. اینگونه پیش داوریهای کلیشه ای و مکانیکی،بدون درنظر گرفتن شرایط  و ویژگیهای خاص حاکم برجامعه ایران، موقعیت طبقات و اقشار موجود در اجتماع و چگونگیجبهه بندی آنها نسبت به تضاد اصلی، به زبان دیگربدونشناخت صحیح ازپدیده ها وروابط مابین آنها و همچنین سطح و مرحله مبارزاتطبقاتی،غیر منطقی و غیرعلمیبودهو با روح تئوری انقلابی، کههرپدیده را صرفا درظرفزمانی ومکانی مشخص خود تحلیل میکند، درتضادی آشکاراست. برای این چنین نیروهای چپزده ای، هیچ چیز ثابت و مقدسی به جز نظرات و تحلیلهای انحصار طلبانه خودشان وجود ندارد. آنها به آسانی فراموش کرده اند که "تشتت نیروهای چپ که در واقع  میبایست  وظیفه پیشاهنگی را درجنبش مردمی به عهده  داشته باشند، فرصت بسیارمناسبی را جهت میدان گیری نیروهای غیرپیگیر،مشکوکو فرصت طلب فراهم آورده است" (۵).    

در یک حکومت استبدادی، آن هم از نوع مذهبی و شکل به غایت عقب افتاده آن یعنی ولایت مطلقه فقیه، آن چیزی که به حساب نمیآید افکار، نظرات و حقوق توده های مردم است. در چنین جنگلی پر از وحوش ولایت باور و آدمخوار، مبارزه برعلیه بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مبارزه ای به وسعت تمامی طبقات و اقشار غیر حاکم میباشد و منحصر به یک قشر یا طبقه خاص اجتماعی نیست. عمق نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در سایه حکومت نماینده خدا بر زمین را میتوان به راحتی در گسترش وحشتناک فساد اداری و مالی، بیکاری، بی خانه مانی، خود فروشی، کلیه فروشی، کودک فروشی، اعتیاد، آشغال گردی، کارتون خوابی، پارک خوابی، خود کشی، کودکان کار ودهها بیماری اقتصادی و اجتماعی خانه مان سوز دیگر، همه روزه و درهرگوشه از آن زندان بزرگی که کشورمان ایران شدهاست، مشاهده نمود. مقاومت فعال در برابر اینهمه بی عدالتی و نابرابری، همان مبارزه ای است که از طرف سیستم ضد مردمی حاکم به تمامی نیروهای مردمی بدون درنظر گرفتن تمایلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وعقیدتی آنان تحمیل شده است. حتی شیوه مبارزه نیزهمانطور که قبلا توضیح دادیم (۶) از طرف سیستم ضد بشری به نیروهای مردمی تحمیل میگردد. سالیان سال است که شاهد مبارزه تسلیم ناپذیر نمایندگان و پیشاهنگان طبقات و اقشار مختلف ملل ایرانی درپیکاری جان فرسای، ولی نه همدوش و همسنگر، با استبداد مذهبی هستیم. خروش مردم دلیر خطه آذربایجان درهفته های اخیر، که دردوران جنبش سبز (صحیح تر بگوییم جنبش رنگین کمان) تا حد باور نکردنی سکوت اختیار نموده بودند،موعیداین ناهمگونی در مبارزه با دیوی است که از خون و دست رنج تمامی فرزندان این مرز و بوم ارتزاق کرده و بی عدالتی و نابرابری اقتصادی و اجتماعی را در بین طبقات و اقشارغیر حاکم، به تساوی تقسیم میکند.

این صحیح است که استقامت، پایداری و تاکتیکهای مبارزاتینیروهای متفاوت موجود در جبهه مردم در مقابله با رژیم ضد بشری ولایت مطلقه فقیه،واضحتر بگوییم، پیگیری و یا عدم پیگیری گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی در مسیر پر پیچ و خم و جانکاه مبارزه با استبداد مذهبی، تابعی ازخواستگاههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر کنشگران این گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی میباشد. اما استواری و پایداری نیروهای سیاسی در تحلیل نهایی نه درحیطه تئوری بلکه فقط و فقط درحیطه عمل قابل بحث و ارزشیابی است. کم نبودند افراد، گروه ها و احزاب مدعی بینش مارکسیستی و سوسیالیستی، در ایران و در جهان کهدر برهه های مختلف مبارزه برابری طلبانه وعدالت جویانه توده های مردم،به هر دلیلی به راه خطا رفتند و آلت دست و توجیه گر استبداد در وجه سیاسی و چه بخواهند و چه نخواهندبهطبعآن،توجیه گراستثمار دروجه اقتصادی آن شدند و چه بسیار افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی با بینشهاییملی،آزادیخواهانه، دموکراتیکو مذهبی که در برابر استبداد و استثمار سر فرود نیاوردندو بر احقاق حقوق توده های مردم پای فشردند وبهای این استواری وپافشاری را به سنگین ترین شکلممکن و حتی با نثار جان خودپرداختند.چراکه به درستی دریافته بودند که شعار توخالی انحصارطلبان سیاه اندیش، پیرامون مبارزهبا استعمار و حرکت در جهتاستقلال اقتصادی، بدون حضور و ثبوت آزادی های اجتماعی و سیاسی شعاری پوچ و بی محتواست.همانگونه که از زبان انقلابی نامدار شهید شکرالله پاک نژاد پس ازبه انحراف رفتن انقلاب ۱۳۵۷ نوشتیم "اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه، دست خود را خالی می‌یابند. بدون آن که درجبین حکومت، نور رستگاری ببینند آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل. به زبانی دیگر نه استقلال و نه آزادی..." (۷).

نگارندگان، فعالین معتقد به ضرورت تشکیلجبهه فراگیرملی درمبارزه با استبداد حاکم برایران، چپ و راست سیاسی را نه در حیطه تئوری و شعار، بلکه در حیطه عمل مشخص سیاسی و اجتماعی طبقه بندی نموده ودر این مرحله از تاریخ مبارزاتی مردم ایران برای سرنگونی حکومتی قرون وسطایی و جنایتکار، هر نیروی ملی با هر خواستگاه اجتماعی وعقیدتی را، مادامی که،تاکید میکنیم مادامیکه در مسیرمنافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توده های مردم و نه مستبدان و بیگانگان گام برمیدارند، مادامی که عدالت‌خواه،آزادیخواهوبرابری طلب هستند، مادامیکه ضد استعمار، ضد استبداد و ضد استثمار هستند، و در یک کلام مادامی که درعمل دغدغه سعادت و نیکبختی توده های مردم این مرز و بوم را دارند،در جبهه چپ که همان جبهه نیروهای مردمی میباشد تعریف میکنند."تمامی نیروهای ملی و آزادیخواهکهقائلبهسرنگونی این دیکتاتوری ضد بشری در تمامیتآن میباشند درون جبهه ای فراگیرو ضد استبدادی و تمامی نیروهایی که خواستار بقاء این دیکتاتوری ضد بشری میباشند در جبهه استبداد قرارمیگیرند"(۸).

تقسیم بندی های دیگر در درون جبهه چپ، مانند چپ کارگری، چپ دانشجویی و... نشان دهنده ارجحیتی درمبارزه نبوده و ارزش هر نیرو به دور از بینش سیاسی و عقیدتی آن نیرو، فقط و فقط تابعی از بهایی است که آن نیرو در مسیر مبارزه با تضاد اصلی مردم ایران در این دوران، یعنی مبارزه برای سرنگونی حکومت قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه در تمامیت آن میپردازد.

تنگ نظری های سیاسی و عقیدتی، ناشیاز خود ویژه بینی گروهی از نیروهای چپو انحصار طلبی در مبارزه ای مشترک، نتیجه ایجز تفرقه وتشتت در اردوی نیروهای مردمی نداشتهودر ۳۳ سال گذشته و تا به امروز بزرگترین صدمات و لطمات را به مبارزات آزادی خواهانه و عدالتطلبانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران و چه بخواهیم و چه نخواهیم،بزرگترین خدمت را به بقای استبداد مذهبی نمودهاست.

یکی از ساده ترین و درعین حال شاید گویاترین پردایش های موجود در رابطه با علل زمین گیر شدن وعدم موفقیت جنبش های آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری، به واسطه شناخت ناصحیح وغیرعلمی ازضرورت مبارزه ای جمعی، شعری است که توسط آقای مارتین نیمولرکشیش آلمانی پروتستان وضد نازیسم،درشرایطی مشابه با دیکتاتوری انحصار طلبان حاکم بر ایران و در رابطه با سرکوب آزادیخواهان و دموکراسی طلبان در آلمان هیتلری به رشته تحریر آورده شده است.

"زمانیکه نازیها کمونیستها را بردند،

سکوت کردم،

آخر من که کمونیست نبودم

هنگامیکه آنها اعضاء اتحادیه های کارگری را بردند،

سکوت کردم،

آخر من که عضو اتحادیه نبودم

وقتی سوسیالیستها را به زندان افکندند،

سکوت کردم،

آخر من که سوسیالیست نبودم

لحظه ایکه یهودیها را به حبس افکندند،

سکوت کردم،

آخر من که یهودی نبودم

و آنگاه که برای بردن من آمدند،

دیگر کسی باقی نمانده بود،

که اعتراض کند"(۹)  www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 19 آذر 1390,ساعت 07:04:51 )

 

پدیده مشی ولی و قوم لر کُشی در پشتکوه

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
21 دی 1392
بازدید: 1607
آذر 1390,ساعت 02:18:53

 مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است، هنوز یادش نرفته "لر" است،

از نسلی که ماهواره‌ها، کتاب‌ها، کلیپ‌های تصویری، جوک‌ها و... هنوز

نتوانسته‌اند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی"‌اش تاثیر بگذارند تا

وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند.

نشریه مردم لر (لور): به خاطر حجم بسیار بالای فایل ارسالی

آقای شیراوند ناچاریم تنها بخش کوچک مربوط به مصاحبه با

"مشی ولی" را  منتشر کنیم.

لینک دانلود فایل نخست (چهار مگا بایت/ سی ثانیه):

  http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi01.wmv

لینک دانلود فایل دوم (پانزده مگابایت/ یک دقیقه وبیست ثانیه):

http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi02.wmv


کامیار شیراوند

 پدیده مشی ولی؛ سیمای مرکز ایلام و قوم کُشی در لرستان پشتکوه

 

"مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است، هنوز یادش نرفته "لر" است، از نسلی که ماهواره‌ها، کتاب‌ها، کلیپ‌های تصویری، جوک‌ها و... هنوز نتوانسته‌اند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی"‌اش تاثیر بگذارند تا وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند. بیش از دو دهه پیش مسافری در روزنامه اطلاعات اشاره کرد که اتفاقی جالب در استان ایلام در حال وقوع است چرا که در مصاحبه‌اش نسل بالای پنجاه سال خود را لر معرفی می‌کنند ولی نسل زیر پنجاه سال لر بودن خود را قویا رد می‌کنند.

 

 

"مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است،  هنوز یادش نرفته "لر" است، از نسلی که ماهواره ها، کتابها، کلیپهای تصویری، جوک ها و... هنوز نتوانسته اند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی" اش تاثیر بگذارند تا وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند.

بیش از دو دهه پیش در مسافری در روزنامه اطلاعات اشاره کرد که اتفاقی جالب در استان ایلام در حال وقوع است چرا که در مصاحبه اش نسل بالای پنجاه سال خود را لر معرفی می کنند ولی نسل زیر پنجاه سال لر بودن خود را قویا تکذیب می کنند، اینک اما نمی توان این سخن را گفت، مگر آنکه عدد پنجاه را بزرگتر کنیم، آری اینک حکایت لر بودن مردم ایلام را نمی توان از زیر هفتاد ساله ها پرسید، راستی چرا نباید این روند "لر کُشی" در تاریخ منطقه ثبت شود؟ آیا باید منتظر ماند نسل هفتاد ساله های ایلام خاطرات لرستان پشتکوه را به خاک بسپارند؟

این پرسش "لک هستی یا لُر" اگر خوبست، چرا وقتی در شهر ایلام یا در ملکشاهی و ... گزارش تهیه می شود از مردم نمی پرسند شما کرد هستید یا لر یا لک؟

آنچه در کلیپ تصویری ضمیمه این مطلب مشاهده می کنید بخشی از جریان لُرکشی و لُر زدایی از سوی یکی از دستگاه های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در استان ایلام (سیمای مرکز ایلام) است،  فقط در راستای قوم پرستی و حساسیت زایی قومی است و قابل توجیه نخواهد بود.

تلویزیون ایلام معمولا به مردم برخی مناطق استان  توجه بسیار اندکی دارد و برنامه های خود را متوجه مناطقی می کند که به خاطر تفاوت زبانی بیشتر با سایر مردم لر خود را کُرد زبان می دانند(شهر ایلام و..)، اما در نمونه زیر گزارشگر برنامه "شونشین" به شهرک توحید، مرکز بخش هلیلان شیروان چرداول رفته است، از جمله مناطق استان که اغلب به زبان لکی سخن می گویند و خود را قویا بخشی از مردم لُر می دانند.

 نسل قدیم است که فرهنگ و هویت و شناسنامه یک قوم را به نسل جدیدتر انتقال می دهد، پدیده "مشی ولی" نشان می دهد که در استان ایلام روند برعکس است

داستان مردم کُرد و لر داستانی به درازای تاریخ است، برخی لرها را بخشی از مردم کُرد دانسته اند، حتی اگر این را نپذیریم نمی توانیم فرهنگ لر را شناخته باشیم و ندانیم بخش عمده ای از فرهنگ کُرد و لُر یکی است، آنچه مهم است همین فرهنگ، آداب، زبان، دین و احساس همگرایی و همبستگی است، بنابراین نباید اگر یک پدیده دو نام دارد اینهمه روی "نام" تاکید شود و اصل موضوع که یگانگی و همبستگی تاریخی کُرد و لُر در چارچوب ایران است تحت تاثیر قرار بگیرد.

اما آیا سیاست لُر زدایی و لُر کشی ای که به نام "تبلیغات کُردی" در بخشی از سرزمین تاریخی و فرهنگی لرستان (پشتکوه) آنهم از سوی دستگاهی دولتی به نام صدا و سیما صورت می گیرد توجیه منطقی و عقلانی دارد؟ عواقب آن برای مسایل هویتی و قومیتی منطقه چه خواهد بود؟ عواقب آن برای همبستگی مردم منطقه غرب کشور چه خواهد بود؟

 

نخستین نکته این کلیپ این است که مجری از تک تک مخاطبان می پرسد "شما لک هستی یا لُر؟" طبیعی است که هر لک زبانی به این پرسش پاسخ خواهد داد که لک است تا تفاوت زبانی خود را با باقی لرها پاس داشته باشد، این حق طبیعی و واکنش شایسته وی است، اما اساسا صدا و سیمای جمهوری اسلامی از کی تا کنون در مسایل قومی اینقدر حساسیت به خرج می دهد که از قومیت مردم چنین شفاف و با تاکید پرسش کند؟

 این سوال از اساس اشتباه است، چه از این نظر که مردم لک در طول تاریخ همواره بخشی از لرها بوده اند و چه از این نظر که ایجاد حساسیت قومی آنچنانی در شان تلویزیون جمهوری اسلامی نیست، اگر هست چرا وقتی در شهر ایلام یا در شهرستان ملکشاهی و مناطق دیگر گزارش تهیه می شود از مردم پرسش نمی شود شما کرد هستید یا لر یا لک؟ چرا این سوال منحصر به مناطقی است که هنوز قاطبه اهالی آن قومیت خویش را لر (با زبان لکی یا دیگر زبان های لرستان) معرفی می کنند؟

آیا تلویزیون ایلام منکر وجود لک زبان هایی که خود را لر می دانند در این استان است؟ آیا این فرصت را به دسته ای از مخاطبان می دهد که خود را "لر لک زبان" بدانند؟ آیا این مصداق بارز "قوم کشی" و "هویت کشی" نیست؟ قوم کشی اصطلاحی است که در قیاس با "نسل کشی" به کار می رود، نسل کشی به معنی کشتار فیزیکی مردم است در حالی که قوم کشی به معنی تغییر هویت و فرهنگ مردم می باشد.

دومین نکته این است که در مواجهه با یکی از مردم (که اهل منطقه باولگ ملکشاهی است، از همان سرزمین هایی که تبلیغات کُردی قویا موفق شده نسل جوانی را بپرورد که خویش را کُرد و غیر لُر معرفی کند، او برای کاری به هلیلان آمده) این پرسش را تکرار می کند، پیرمرد که خود را مشی ولی، 76 ساله معرفی می کند پاسخ می دهد من لُر ملکشاهی ام!

اما گزارشگر گویا اشتباه بزرگی صورت گرفته، با لحن خاصی توضیح می دهد: ملکشاهی؟ ملکشاهی ها که کُرد هستند نه لُر!

پیرمرد که از لحن و بی حوصلگی اش پیداست قبلا هم چنین تذکرهایی به او داده اند و از او خواسته اند از اینکه هفت دهه است "لر" زندگی کرده ابراز پشیمانی و اشتباه بکند جواب می دهد: حالا کُرد یا هر چی من اهل باولگ ملکشاهی ام!

از قدیم الایام شنیده بودیم نسل قدیم است که فرهنگ و هویت و شناسنامه یک قوم را به نسل جدیدتر انتقال می دهد، پدیده "مشی ولی" نشان می دهد که در استان ایلام روند برعکس است، این نسل جوان است که به پدران خود می گوید شما چه قومیت و چه هویتی دارید؟

پدیده "مشی ولی" به روشنی و شفافیت نشان می دهد برخی نه فقط جوانان لُر را تغییر هویت داده اند بلکه انتظار دارند کسانی که بیش از هفت دهه است خود را لُر معرفی می کنند وادار کنند این مساله را به عنوان "یک اشتباه!" بپذیرند.

از جمله نکات دیگری که در این برنامه وجود دارد استفاده تمام قد از نوعی موسیقی کُردی است که به تازگی به این منطقه وارد شده و عدم استفاده از موسیقی خود منطقه هلیلان و استان ایلام (که همان موسیقی لرستان است چه با ترانه های لکی و ملکشاهی و چه با ترانه های خرم آباد و بالاگریوه) می باشد که بازهم در راستای جعل هویت فرهنگی منطقه صورت می گیرد.

 

نشریه مردم لر (لور): به خاطر حجم بسیار بالای فایل ارسالی آقای شیراوند ناچاریم تنها بخش کوچک مربوط به مصاحبه با "مشی ولی" را در سایت منتشر کنیم. فایل نخست با حجم چهار مگابایت، فقط منحصر به (سی ثانیه) بخشی از گفتگو با "مشی ولی" است و فایل دوم با حجم پانزده مگابایت بخش بیشتری از این گزارش (یک دقیقه و بیست ثانیه) را شامل می شود، اگر سرعت اینترنت شما پایین است توصیه می شود فقط به دیدن فایل نخست اکتفاء کنید:

 

لینک دانلود فایل نخست (چهار مگا بایت/ سی ثانیه):  http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi01.wmv

 

لینک دانلود فایل دوم (پانزده مگابایت/ یک دقیقه و بیست ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi02.wmv 

 

در همین زمینه:

:: حسین حسن‌زاده رهدار  از «مشی ولی» تا «ملا حسن» لر خواهیم ماند

:: نادیده انگاشتن لرها از سوی صدا و سیمای مرکز ایلام

::  مسعود سیفی؛ روزي كه من «لر» شدم

:: ایرج کاظمی؛ ایل لر ملکشاهی ارتباطی با ترکان سلجوقی ندارد

:: دکتر علیرضایی: اقوام کنونی که در ایلام امروزی کُرد شده اند مثلاً رشنوادی ها یا طولابی ها در اصل لُر بوده اند

تاريخ بروز رساني ( 08 آذر 1390,ساعت 18:24:14 )

 

  1. نه به ظلم در سرزمینهای ستمدیده لر
  2. بازیگر هزارنقش مافیای جمهوری اسلامی,علی خامنه‌ای
  3. خاطراتی از مبارز لر فریدون اعظمی
  4. نورالله اسدیان با شوری در درون و لبخندی صمیمی

صفحه57 از79

  • شروع
  • قبلی
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • بعدی
  • پایان