به دنبال ایجاد کدام تغییر هستیم؟هر کس خود رهبر است
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2937
اسفند 1390,ساعت 10:39:23 | |
آغاز کارمشارکت کنندگان در درس هدایت شده توسط مربی:
|
|
تاريخ بروز رساني ( 24 اسفند 1390,ساعت 11:07:54 ) |
معلم مبارزمان اسفندیار مرادی هم رفت
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 3351
دي 1390,ساعت 20:42:37 | |
![]() جنبش رهائی بخش لرستان از طرف تمام دانش آموزان وهمرزمان
،بقول یکی از همرزمانش <سنبل مقاومت> در مقابل ستمهای
رنگارنگ حاکم از سایه خدا گفته تا نشان خدا بر روی زمین ایستاد،
یعنی اسفندیار مرادی، كمال تشكر را از شمائی که به هر شکل ممکن پیام
تسلیت دادید را داريم . سپاس از اینکه سایت جنبش رهائی بخش لرستان
را برای درج پیامتان انتخاب کردید ، اعتراف میکنیم که در این رابطه ما به خود
میبالیم . بويژه عزیزان فعال در فیس بوک ياد يكي ازعزيزترين رفقيشان را در
این دوران سخت گرامي داشته و میدارند . اسفندیار مرادی از ميان ما رفت
ولي پيوند عميقي ميان یاران جنبش رهائی بخش درسرزمینهای ستمدیده
برقرار شده است . به خود اميد میدهیم از اينكه اين پيوند
هميشه استوار ، زنده و باقي و استوار بماند.
یادداشت زیررا کسی که علاوه بر نقش دانش آموزیکی از پسر خاله های
در تبعید اسفندیار مرادی هم هست و اززمان خروجش ازایران،هنوز به میهن
برنگشته است ، برای ما ارسال نموده و بنابر خواست و تأکید این انسان
فرهیخته و آگاه،نوشتن را وظیفه خود بپاس تمام خوبیهای اسفندیار مرادی
عزیز دانسته، ازبردن نامش خودداری میگردد(کاش روزی بتوانیم ایشان
و هزاران هزار عزیز متخصص و تحصیلکرده را که هیچ عشقی را بالاتر
از برقراری عدالت و آزادی نمیشناسند را در سرزمینمان که آزاد
و آبادباشد ، این اقلیت فداکار را داشته باشیم. به امید آن روز
ضمن سپاس از همدردی همه یاران و همه شما عزیزان که پیامهای آرامبخش و دلنشین داده اید ، یاران و همدردان گرامی ،باید اعتراف کنم که در طول این مدت تبعید اجباریم در بیرون ازمرزهای ایران در بند ، مرگ کمتر کسی که به انداره اسفندیار مرادی مرا به هم ریخت ، زیرا علاوه بر اینکه ایشان پسر خاله ما از نظر خانوادگی به حساب می آمد ، نقش یک مربی دلسوز را برای همه ما داشتاسفندیار مرادیها از ميان ما رفته و میروند . يادآوري فقدان آنها هر بار دل ما را به درد مي آورد و آتش به جان مان مي زند. نامشان وقت هر دلتنگي جرئت مان مي بخشد، قوتم مان مي دهد و روشن مان مي دارددرود و صد درود بر تمام کسانی که مانند این معلم مبارز دیار ستمدیده لرستان اسفندیار مرادی که یادش همواره با من است، زندگی و مبارزه میکنند. درودی بیکران به همه کسانی که آنقدر خوبند که یاد و خاطره افکار انسانیشان ،بعد ار زفتنشان از بین ما ، هیچگاه فراموش نمیشود> آری تاکید میکنم که افکار و عقاید انسانی و انقلابی این شخصیتهای سیاسی و مبارز آنان را برجسته و فراموش نشدنی کرده است ، میکند و بس، لذا هر کدام از شما و ما میتوانیم ادامه دهنده راه این صمدهای بهرنگی دیارمان باشیم ، و صد البته تجربیاتی که جانشان را آگاهانه در راهش داده اند هم ،چراغ راهمان با توجه به شرائط دیکتاتوری سخت و خونریز کنونی بکنیمما اسفندیار مرادی را به روياهاي مان سپرديم.روياي بيداري و هشياريروياي پرواز و رهاييروياي آزادي و تجربه هاي نو را زيستنروياي به زير سئوال بردن، به نقد كشيدن، پرسش بر انگيختن و حقيقت را جستجو كردن.روياي جامعه اي عاري از ستم و استثماريا آنگونه كه اسفندیار مرادی همیشه شعارش بود و تا آخرین لحضه وفادار ماند، جامعه اي كه بر تارك آن نوشته شده باشدبه هر كس در جامعه انسانی به اندازه نيازش!اسفندیار مرادی برای بسیاری از یارانش فراموش نشدنی است و بس، در غم ار دست دادن این عزیز که نه شاه و نه شیخ را به رسمیت نمشتاخت تنها به قول حافظ میتوانم بگویم که ..... رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس // گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت // چون کمندش ای دل مپیچ کانجا // سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایتاسفندیار مرادی خود با چنين رويايي زيست؛ جسم و جانش را با آن گره زد، زندگي اش تعبير اين رويا بود. او تلاش كرد با شعله وجودش به زمستانهاي سرد این و آن دوران شكست مقطعی عشق وآزادی که من شاهد بودم ، در اوج کشتارو قتل عام زندانیان سیاسی که حتی آبت الله منتظری هم در خاطراتش آورده در تابستان سال 1367 در کنار اسفندیار عزیزم بودم و میدیدم چگونه خبر مرگ عزیزترین یارانش مانند هبت الله معینی چاغروند را که از زمان همرزم بودن با دکتر هوشنگ لرستانی که از اقوام ایشان هم بود میشناخت ، به مانندکوه تحمل میکرد و به ما که حتی به لحاظ مرزبندی سیاسی و دیدگاه خاصی هم در تاکتیک و هم در اهداف خاص استراتژیک خود در آن زمان با او داشتیم ، امید و گرمای ادامه مبارزه را مببخشیدمن و ما اسفندیار مرادی ها را از دست نداده ایم بلکه همه انسانیت آنها را از دست داده است . ولي او در روياي همه استثمار شدگان و ستمديدگان هر جا که ستمدیده هست حضور دارد.آری اسفندیار مرادی زنده است زماني كه زنان و مردان لر از رهنمودها و عشق و شور او الهام میگرفتند و مي گيرند.درقلب همه ما دانش آموزان و همکاران و همشهریها و همرزمانش او زنده است زماني كه چند صدهزار فرزند لر در رابطه با وصیتنامه اش پيوند برقرار مي كنند و به وجدی همراه با عشق به آزادی و برابری به میدان خواهند آمد.اسفندیار مرادی زنده است در پچ پچ محفلهاي مبارزاتی فرزندان عقیدتیش در سرتاسر سرزمنهای ستمدیده لرنشین ، در نجواي دختران وپسران دانشجوي معترض دانشگاها و یا کارگران رزمنده راه رهائی انسانیت كه يادش را همواره عزيز مي دارند و به قول يكي مبارزان خستگی ناپذیر و از دوست داران همه آزادیخواهان ، در ایمیلی به عنوان تسلیت برایم ارسال کرد نوشت,, غم از دست دادن یک فامیل که هم معلم بوده و هم همراهی در صف مبارزه با ستم در این غربت سخت است، و ادامه و نوشت ,,به یاد اسفندیار مرادیچه غمگین است عزیزانی که میروند زود ز دستیا به لجنزار زندگی فتاده یا بار کاکل آن نشستهچاره چیست زندگی همین است که هستپس در رنگین کمان این دشت، شمشیر را چسان باید بست؟,, ما ستمدیگان، لحظه سرخ موعود انفجار را تدارك مي بينیم.ما همه زمانی که انسانی دلسوز و آگاه را از دست میدهیم به هم میریزیم و البته باید بدانیم که، زندگی سخت و همواره سرتاپا معترض اسفندیار مرادی، تحقق ايده ها و آرزوهاي او هم بود زیرا هیچگاه تسلیم نشد ، هیچگاه کسی بیاد ندارد که او در مقابل هر ستمی سکوت کرده باشد چه در زمان بازداشت در زندان شاه و شیخ، و چه در زمان آزاد بودن و زندگی معمولی، لذا من و ما را بر مي انگيزاند كه هر چه سريعتر جاي خالي او را در مبارزه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در هر کجا، دقیقاً مانند خودش ، هرچند سخت است و پر بها ، جایش را پر كنيم.اسفندیار مرادی زندگي ساده اي داشت، اما بلند پرواز بود. براي او زندگي معنايي نداشت جز مبارزه برای عدالت و آزادی . او مبارزه انسانی را خوشبختي مي دانست. اسفندیار مرادی در روزهاي آخر زندگي اش گفته است به یکی از اقوام "خوشحالم از اينكه آنگونه که دلم خواست در حد توان مقابل هر ستمی ایستادم و زندگي كردم." او از اينكه آگاهانه و آزادانه زيست و توانست به زندگي خود و ديگران معنا بخشد لذت برد. اسفندیار مرادی شوق پرواز را به شخص من و ما آموخت.او الگويي از خود بجاي گذاشت كه همگان را بخود فرا مي خواند. الگويي كه توده هاي ستمديده بويژه مردان و زنان و دختران و پسران جوان لر را فرامي خواند كه زندگي معنا داري را جستجو كنند؛ همواره پرواز را به خاطر بسپارند؛ مستقل و متكي به خود باشند، شعر زندگي و شور مبارزه باشند و آينده اي روشن و درخشان را براي مردم ستمديده به تصوير كشند.عزیزان بیاد داشته باشید که جامعه ما بدون حضور و فعاليت افراد آگاه و مبارزي چون اسفندیار مرادی شانس تحول نخواهد داشت و به قهقراي بيشتري فرو خواهد رفت. اين اضطراري است كه هم اكنون با آن روبرو هستيم. يادآوري زندگي و مبارزه کسانی مانند اسفندیار مرادی اين مصاف را در مقابل ما قرار مي دهد كه هر چه سريعتر جاي يار و ياورستمدیدگان دیارمان را ، یعنی کسی که مانند رفيقي صمیمی تا لحظه آخر به آرمان انسان بودن و حقوق انسانی متعهد و وفادار بود پر كنيم.تنها از اين طريق است كه مي توان اندوه از دست دادنش را تحمل كنيم. حضورش را هموارهحس كنيم و قهقه هايش را به خاطر آوريم.بیاد دارم که روزی به من تلفن کرد و خبر مرگ یکی از پسرخاله های مشترکمان که در یک اختلاف فامیلی با گلوله حدود سال 1366 در خرم آباد به قتل رسیده بود را به من داد و پیشنهاد داد که به لرستان برویم ، هرگز فراموش نمیکنم که برای این عقبماندگی فرهنگی در آن منطقه که سبب مرگ این جوان و داغداری پدر بزرگوار این جوان، که او را صمیمانه دوست داشت در طول 500 کیلومتر راه اشک از چشمانش همواره سرازیر بود و مرا به این وظیفه که ما باید با این فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده برادر کشی تا میتوانیم مقابله کنیم وسلاح رابروی کسانی نشانه بگیریم که حقوق انسانی ما را پایمال میکنند
|
|
تاريخ بروز رساني ( 29 دي 1390,ساعت 13:08:35 ) |
یاد محمد حسن بهادری طولابی فرزند دلیر و مبارز لر گرامی باد
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1638
ضرورت ناگزیر جبهه فراگیر ملی در مبارزه1
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2985
آذر 1390,ساعت 14:13:41 | |
یکی از یاران جنبش رهائی بخش لرستاناین مطلب را فرستاد و درخواست کرد تابرای آگاهی جوانان منتشر شودچپ کیست؟ جبهه چپکداماست؟گروهیاز نیروهای کمونیست با اتکابه طبقه کارگربعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیستتاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی وتنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعالسیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجهدر مسیر مبارزهطبقاتی و اجتماعیغیرقابل اعتماد میدانند.این نحوه برخورد و شیوه تحلیلخود محورانه،بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزاتدموکراتیکو برابری طلبانه،که از اساس با حرکت براساسواقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد،درفرهنگ سیاسی ایران، معمولا کلمه چپ مترادف با نیروهایی با بینش کمونیستی بکار برده میشود. این یکسان نگری، بیدلیلنبوده وبه خاطر مبارزه طلبی و جانفشانی نیروهای معتقد به تئوری انقلابی درمسیر بازپسگیری حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقات واقشارکم درآمد جامعه مصطلح شده است.چنین برداشتی از چپ و به طبع آن از جبهه چپ، سالیان سال است که لااقل بخشی از نیروهای کمونیست ایرانی را به سمت نوعی انحصار طلبی مبارزاتی و خود ویژه بینی سیاسی سوق داده است. این خود محوری روشنفکرانه، تاثیرات بسیار مخربی بر تلاشهای همگرا، مابین نیروهای مردمی و به طبع آن برمبارزات مدنی و آزادیخواهانه توده های مردم برای احقاق حقوق به تاراج رفته خود گذاشته و کماکان میگذارد.در لغت نامه دهخدا (۱) واژه چپ به معنای " کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد" و یا پیروی از افکار چپ به معنای "در صف مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن" تعریف شده است.درویکیپدیا "جریانات سیاسی چپ دامنه نسبتا وسیعی از جهان بینی و طیفهای سیاسی را شامل میگردند. سیاست چپ نیز مشخص کننده روش های بسیار متفاوت اجرایی با ایدئولوژی های مختلف میباشد که حذف چهار چوب های اجتماعیمنجر به فشار براقشار کم درآمد اجتماعی را هدف خود قراردادهاند"(۲). با درنظرگرفتن اینکه واژه های چپ و راست سیاسی بعد از انقلاب فرانسه تولد یافته اند، به سادگی میتوان با توجه به شرایط اجتماعی و نیروهای درگیر درتحولات سیاسی آن دوران،درک صحیحتری از دامنه کاربرد سیاسی واجتماعی آن واژه ها به دست آورد.با توجه به این تعاریف،هرگاه به بازشناسی نیروهای چپ در ایران بپردازیم، طیف وسیعی از نیروهای فعال سیاسی با بینش های متفاوت عقیدتی، که هدف مبارزه خود را احیا حقوق پایمال شده اقتصادی و اجتماعی تودههای مردم تعریف کرده اند، مادامی که خلاف آن به اثبات نرسیده باشد،درچهارچوبنیروهای سیاسی چپ قرارمیگیرند. "چپ، گروه ها، احزاب و سازمانهایی هستند که خواستار اقدامات ترقی خواهانه، ریشه ای و انقلابی هستند" (۳).گروهیاز نیروهای کمونیست با اتکابه طبقه کارگر بعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیست تاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی و تنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعال سیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجهدر مسیر مبارزهطبقاتی و اجتماعی غیرقابل اعتماد میدانند.این نحوه برخورد و شیوه تحلیل خود محورانه،بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزاتدموکراتیکو برابری طلبانه،که از اساس با "حرکت براساس واقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد، تفکرات بخشی از نیروهای کمونیستیرا تا به آنجا تسخیر کرده است، که تمامی افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی، اعم ازملی، آزادیخواه و دموکراتیک را، به لحاظ سیاسی درتمامی مراحل مبارزه،بدون در نظر گرفتن تحلیل مشخص از شرایطمشخص، در جبهه راست و در واقع دربرابرمنافع توده های مردم طبقه بندی میکنند. اینگونه پیش داوریهای کلیشه ای و مکانیکی،بدون درنظر گرفتن شرایط و ویژگیهای خاص حاکم برجامعه ایران، موقعیت طبقات و اقشار موجود در اجتماع و چگونگیجبهه بندی آنها نسبت به تضاد اصلی، به زبان دیگربدونشناخت صحیح ازپدیده ها وروابط مابین آنها و همچنین سطح و مرحله مبارزاتطبقاتی،غیر منطقی و غیرعلمیبودهو با روح تئوری انقلابی، کههرپدیده را صرفا درظرفزمانی ومکانی مشخص خود تحلیل میکند، درتضادی آشکاراست. برای این چنین نیروهای چپزده ای، هیچ چیز ثابت و مقدسی به جز نظرات و تحلیلهای انحصار طلبانه خودشان وجود ندارد. آنها به آسانی فراموش کرده اند که "تشتت نیروهای چپ که در واقع میبایست وظیفه پیشاهنگی را درجنبش مردمی به عهده داشته باشند، فرصت بسیارمناسبی را جهت میدان گیری نیروهای غیرپیگیر،مشکوکو فرصت طلب فراهم آورده است" (۵).در یک حکومت استبدادی، آن هم از نوع مذهبی و شکل به غایت عقب افتاده آن یعنی ولایت مطلقه فقیه، آن چیزی که به حساب نمیآید افکار، نظرات و حقوق توده های مردم است. در چنین جنگلی پر از وحوش ولایت باور و آدمخوار، مبارزه برعلیه بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مبارزه ای به وسعت تمامی طبقات و اقشار غیر حاکم میباشد و منحصر به یک قشر یا طبقه خاص اجتماعی نیست. عمق نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در سایه حکومت نماینده خدا بر زمین را میتوان به راحتی در گسترش وحشتناک فساد اداری و مالی، بیکاری، بی خانه مانی، خود فروشی، کلیه فروشی، کودک فروشی، اعتیاد، آشغال گردی، کارتون خوابی، پارک خوابی، خود کشی، کودکان کار ودهها بیماری اقتصادی و اجتماعی خانه مان سوز دیگر، همه روزه و درهرگوشه از آن زندان بزرگی که کشورمان ایران شدهاست، مشاهده نمود. مقاومت فعال در برابر اینهمه بی عدالتی و نابرابری، همان مبارزه ای است که از طرف سیستم ضد مردمی حاکم به تمامی نیروهای مردمی بدون درنظر گرفتن تمایلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وعقیدتی آنان تحمیل شده است. حتی شیوه مبارزه نیزهمانطور که قبلا توضیح دادیم (۶) از طرف سیستم ضد بشری به نیروهای مردمی تحمیل میگردد. سالیان سال است که شاهد مبارزه تسلیم ناپذیر نمایندگان و پیشاهنگان طبقات و اقشار مختلف ملل ایرانی درپیکاری جان فرسای، ولی نه همدوش و همسنگر، با استبداد مذهبی هستیم. خروش مردم دلیر خطه آذربایجان درهفته های اخیر، که دردوران جنبش سبز (صحیح تر بگوییم جنبش رنگین کمان) تا حد باور نکردنی سکوت اختیار نموده بودند،موعیداین ناهمگونی در مبارزه با دیوی است که از خون و دست رنج تمامی فرزندان این مرز و بوم ارتزاق کرده و بی عدالتی و نابرابری اقتصادی و اجتماعی را در بین طبقات و اقشارغیر حاکم، به تساوی تقسیم میکند.این صحیح است که استقامت، پایداری و تاکتیکهای مبارزاتینیروهای متفاوت موجود در جبهه مردم در مقابله با رژیم ضد بشری ولایت مطلقه فقیه،واضحتر بگوییم، پیگیری و یا عدم پیگیری گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی در مسیر پر پیچ و خم و جانکاه مبارزه با استبداد مذهبی، تابعی ازخواستگاههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر کنشگران این گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی میباشد. اما استواری و پایداری نیروهای سیاسی در تحلیل نهایی نه درحیطه تئوری بلکه فقط و فقط درحیطه عمل قابل بحث و ارزشیابی است. کم نبودند افراد، گروه ها و احزاب مدعی بینش مارکسیستی و سوسیالیستی، در ایران و در جهان کهدر برهه های مختلف مبارزه برابری طلبانه وعدالت جویانه توده های مردم،به هر دلیلی به راه خطا رفتند و آلت دست و توجیه گر استبداد در وجه سیاسی و چه بخواهند و چه نخواهندبهطبعآن،توجیه گراستثمار دروجه اقتصادی آن شدند و چه بسیار افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی با بینشهاییملی،آزادیخواهانه، دموکراتیکو مذهبی که در برابر استبداد و استثمار سر فرود نیاوردندو بر احقاق حقوق توده های مردم پای فشردند وبهای این استواری وپافشاری را به سنگین ترین شکلممکن و حتی با نثار جان خودپرداختند.چراکه به درستی دریافته بودند که شعار توخالی انحصارطلبان سیاه اندیش، پیرامون مبارزهبا استعمار و حرکت در جهتاستقلال اقتصادی، بدون حضور و ثبوت آزادی های اجتماعی و سیاسی شعاری پوچ و بی محتواست.همانگونه که از زبان انقلابی نامدار شهید شکرالله پاک نژاد پس ازبه انحراف رفتن انقلاب ۱۳۵۷ نوشتیم "اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه، دست خود را خالی مییابند. بدون آن که درجبین حکومت، نور رستگاری ببینند آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل. به زبانی دیگر نه استقلال و نه آزادی..." (۷).نگارندگان، فعالین معتقد به ضرورت تشکیلجبهه فراگیرملی درمبارزه با استبداد حاکم برایران، چپ و راست سیاسی را نه در حیطه تئوری و شعار، بلکه در حیطه عمل مشخص سیاسی و اجتماعی طبقه بندی نموده ودر این مرحله از تاریخ مبارزاتی مردم ایران برای سرنگونی حکومتی قرون وسطایی و جنایتکار، هر نیروی ملی با هر خواستگاه اجتماعی وعقیدتی را، مادامی که،تاکید میکنیم مادامیکه در مسیرمنافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توده های مردم و نه مستبدان و بیگانگان گام برمیدارند، مادامی که عدالتخواه،آزادیخواهوبرابری طلب هستند، مادامیکه ضد استعمار، ضد استبداد و ضد استثمار هستند، و در یک کلام مادامی که درعمل دغدغه سعادت و نیکبختی توده های مردم این مرز و بوم را دارند،در جبهه چپ که همان جبهه نیروهای مردمی میباشد تعریف میکنند."تمامی نیروهای ملی و آزادیخواهکهقائلبهسرنگونی این دیکتاتوری ضد بشری در تمامیتآن میباشند درون جبهه ای فراگیرو ضد استبدادی و تمامی نیروهایی که خواستار بقاء این دیکتاتوری ضد بشری میباشند در جبهه استبداد قرارمیگیرند"(۸).تقسیم بندی های دیگر در درون جبهه چپ، مانند چپ کارگری، چپ دانشجویی و... نشان دهنده ارجحیتی درمبارزه نبوده و ارزش هر نیرو به دور از بینش سیاسی و عقیدتی آن نیرو، فقط و فقط تابعی از بهایی است که آن نیرو در مسیر مبارزه با تضاد اصلی مردم ایران در این دوران، یعنی مبارزه برای سرنگونی حکومت قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه در تمامیت آن میپردازد.تنگ نظری های سیاسی و عقیدتی، ناشیاز خود ویژه بینی گروهی از نیروهای چپو انحصار طلبی در مبارزه ای مشترک، نتیجه ایجز تفرقه وتشتت در اردوی نیروهای مردمی نداشتهودر ۳۳ سال گذشته و تا به امروز بزرگترین صدمات و لطمات را به مبارزات آزادی خواهانه و عدالتطلبانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران و چه بخواهیم و چه نخواهیم،بزرگترین خدمت را به بقای استبداد مذهبی نمودهاست.یکی از ساده ترین و درعین حال شاید گویاترین پردایش های موجود در رابطه با علل زمین گیر شدن وعدم موفقیت جنبش های آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری، به واسطه شناخت ناصحیح وغیرعلمی ازضرورت مبارزه ای جمعی، شعری است که توسط آقای مارتین نیمولرکشیش آلمانی پروتستان وضد نازیسم،درشرایطی مشابه با دیکتاتوری انحصار طلبان حاکم بر ایران و در رابطه با سرکوب آزادیخواهان و دموکراسی طلبان در آلمان هیتلری به رشته تحریر آورده شده است."زمانیکه نازیها کمونیستها را بردند،سکوت کردم،آخر من که کمونیست نبودمهنگامیکه آنها اعضاء اتحادیه های کارگری را بردند،سکوت کردم،آخر من که عضو اتحادیه نبودموقتی سوسیالیستها را به زندان افکندند،سکوت کردم،آخر من که سوسیالیست نبودملحظه ایکه یهودیها را به حبس افکندند،سکوت کردم،آخر من که یهودی نبودمو آنگاه که برای بردن من آمدند،دیگر کسی باقی نمانده بود،که اعتراض کند"(۹) www.lorabad.com |
|
تاريخ بروز رساني ( 19 آذر 1390,ساعت 07:04:51 ) |
پدیده مشی ولی و قوم لر کُشی در پشتکوه
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1607
آذر 1390,ساعت 02:18:53 | ||||
مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است، هنوز یادش نرفته "لر" است، از نسلی که ماهوارهها، کتابها، کلیپهای تصویری، جوکها و... هنوز نتوانستهاند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی"اش تاثیر بگذارند تا وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند. نشریه مردم لر (لور): به خاطر حجم بسیار بالای فایل ارسالی آقای شیراوند ناچاریم تنها بخش کوچک مربوط به مصاحبه با "مشی ولی" را منتشر کنیم. لینک دانلود فایل نخست (چهار مگا بایت/ سی ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi01.wmv لینک دانلود فایل دوم (پانزده مگابایت/ یک دقیقه وبیست ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi02.wmv
|
این پرسش "لک هستی یا لُر" اگر خوبست، چرا وقتی در شهر ایلام یا در ملکشاهی و ... گزارش تهیه می شود از مردم نمی پرسند شما کرد هستید یا لر یا لک؟ |
آنچه در کلیپ تصویری ضمیمه این مطلب مشاهده می کنید بخشی از جریان لُرکشی و لُر زدایی از سوی یکی از دستگاه های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در استان ایلام (سیمای مرکز ایلام) است، فقط در راستای قوم پرستی و حساسیت زایی قومی است و قابل توجیه نخواهد بود.
تلویزیون ایلام معمولا به مردم برخی مناطق استان توجه بسیار اندکی دارد و برنامه های خود را متوجه مناطقی می کند که به خاطر تفاوت زبانی بیشتر با سایر مردم لر خود را کُرد زبان می دانند(شهر ایلام و..)، اما در نمونه زیر گزارشگر برنامه "شونشین" به شهرک توحید، مرکز بخش هلیلان شیروان چرداول رفته است، از جمله مناطق استان که اغلب به زبان لکی سخن می گویند و خود را قویا بخشی از مردم لُر می دانند.
نسل قدیم است که فرهنگ و هویت و شناسنامه یک قوم را به نسل جدیدتر انتقال می دهد، پدیده "مشی ولی" نشان می دهد که در استان ایلام روند برعکس است |
داستان مردم کُرد و لر داستانی به درازای تاریخ است، برخی لرها را بخشی از مردم کُرد دانسته اند، حتی اگر این را نپذیریم نمی توانیم فرهنگ لر را شناخته باشیم و ندانیم بخش عمده ای از فرهنگ کُرد و لُر یکی است، آنچه مهم است همین فرهنگ، آداب، زبان، دین و احساس همگرایی و همبستگی است، بنابراین نباید اگر یک پدیده دو نام دارد اینهمه روی "نام" تاکید شود و اصل موضوع که یگانگی و همبستگی تاریخی کُرد و لُر در چارچوب ایران است تحت تاثیر قرار بگیرد.
اما آیا سیاست لُر زدایی و لُر کشی ای که به نام "تبلیغات کُردی" در بخشی از سرزمین تاریخی و فرهنگی لرستان (پشتکوه) آنهم از سوی دستگاهی دولتی به نام صدا و سیما صورت می گیرد توجیه منطقی و عقلانی دارد؟ عواقب آن برای مسایل هویتی و قومیتی منطقه چه خواهد بود؟ عواقب آن برای همبستگی مردم منطقه غرب کشور چه خواهد بود؟
نخستین نکته این کلیپ این است که مجری از تک تک مخاطبان می پرسد "شما لک هستی یا لُر؟" طبیعی است که هر لک زبانی به این پرسش پاسخ خواهد داد که لک است تا تفاوت زبانی خود را با باقی لرها پاس داشته باشد، این حق طبیعی و واکنش شایسته وی است، اما اساسا صدا و سیمای جمهوری اسلامی از کی تا کنون در مسایل قومی اینقدر حساسیت به خرج می دهد که از قومیت مردم چنین شفاف و با تاکید پرسش کند؟
این سوال از اساس اشتباه است، چه از این نظر که مردم لک در طول تاریخ همواره بخشی از لرها بوده اند و چه از این نظر که ایجاد حساسیت قومی آنچنانی در شان تلویزیون جمهوری اسلامی نیست، اگر هست چرا وقتی در شهر ایلام یا در شهرستان ملکشاهی و مناطق دیگر گزارش تهیه می شود از مردم پرسش نمی شود شما کرد هستید یا لر یا لک؟ چرا این سوال منحصر به مناطقی است که هنوز قاطبه اهالی آن قومیت خویش را لر (با زبان لکی یا دیگر زبان های لرستان) معرفی می کنند؟
آیا تلویزیون ایلام منکر وجود لک زبان هایی که خود را لر می دانند در این استان است؟ آیا این فرصت را به دسته ای از مخاطبان می دهد که خود را "لر لک زبان" بدانند؟ آیا این مصداق بارز "قوم کشی" و "هویت کشی" نیست؟ قوم کشی اصطلاحی است که در قیاس با "نسل کشی" به کار می رود، نسل کشی به معنی کشتار فیزیکی مردم است در حالی که قوم کشی به معنی تغییر هویت و فرهنگ مردم می باشد.
دومین نکته این است که در مواجهه با یکی از مردم (که اهل منطقه باولگ ملکشاهی است، از همان سرزمین هایی که تبلیغات کُردی قویا موفق شده نسل جوانی را بپرورد که خویش را کُرد و غیر لُر معرفی کند، او برای کاری به هلیلان آمده) این پرسش را تکرار می کند، پیرمرد که خود را مشی ولی، 76 ساله معرفی می کند پاسخ می دهد من لُر ملکشاهی ام!
اما گزارشگر گویا اشتباه بزرگی صورت گرفته، با لحن خاصی توضیح می دهد: ملکشاهی؟ ملکشاهی ها که کُرد هستند نه لُر!
پیرمرد که از لحن و بی حوصلگی اش پیداست قبلا هم چنین تذکرهایی به او داده اند و از او خواسته اند از اینکه هفت دهه است "لر" زندگی کرده ابراز پشیمانی و اشتباه بکند جواب می دهد: حالا کُرد یا هر چی من اهل باولگ ملکشاهی ام!
از قدیم الایام شنیده بودیم نسل قدیم است که فرهنگ و هویت و شناسنامه یک قوم را به نسل جدیدتر انتقال می دهد، پدیده "مشی ولی" نشان می دهد که در استان ایلام روند برعکس است، این نسل جوان است که به پدران خود می گوید شما چه قومیت و چه هویتی دارید؟
پدیده "مشی ولی" به روشنی و شفافیت نشان می دهد برخی نه فقط جوانان لُر را تغییر هویت داده اند بلکه انتظار دارند کسانی که بیش از هفت دهه است خود را لُر معرفی می کنند وادار کنند این مساله را به عنوان "یک اشتباه!" بپذیرند.
از جمله نکات دیگری که در این برنامه وجود دارد استفاده تمام قد از نوعی موسیقی کُردی است که به تازگی به این منطقه وارد شده و عدم استفاده از موسیقی خود منطقه هلیلان و استان ایلام (که همان موسیقی لرستان است چه با ترانه های لکی و ملکشاهی و چه با ترانه های خرم آباد و بالاگریوه) می باشد که بازهم در راستای جعل هویت فرهنگی منطقه صورت می گیرد.
نشریه مردم لر (لور): به خاطر حجم بسیار بالای فایل ارسالی آقای شیراوند ناچاریم تنها بخش کوچک مربوط به مصاحبه با "مشی ولی" را در سایت منتشر کنیم. فایل نخست با حجم چهار مگابایت، فقط منحصر به (سی ثانیه) بخشی از گفتگو با "مشی ولی" است و فایل دوم با حجم پانزده مگابایت بخش بیشتری از این گزارش (یک دقیقه و بیست ثانیه) را شامل می شود، اگر سرعت اینترنت شما پایین است توصیه می شود فقط به دیدن فایل نخست اکتفاء کنید:
لینک دانلود فایل نخست (چهار مگا بایت/ سی ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi01.wmv
لینک دانلود فایل دوم (پانزده مگابایت/ یک دقیقه و بیست ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi02.wmv |
در همین زمینه:
:: حسین حسنزاده رهدار از «مشی ولی» تا «ملا حسن» لر خواهیم ماند
:: نادیده انگاشتن لرها از سوی صدا و سیمای مرکز ایلام
:: مسعود سیفی؛ روزي كه من «لر» شدم
:: ایرج کاظمی؛ ایل لر ملکشاهی ارتباطی با ترکان سلجوقی ندارد
:: دکتر علیرضایی: اقوام کنونی که در ایلام امروزی کُرد شده اند مثلاً رشنوادی ها یا طولابی ها در اصل لُر بوده اند