• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

خمینی به کمک خلبان اروپائی از پلکان هواپیما پائین آمد؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1416

این پرواز چه تأثیری بر شما گذاشت؟ خمینی را چگونه دیدید؟

شول‌لاتور:خمینی آدمی بسیار جدی بود و من حتی لبخندی روی صورت او ندیدم. بعد چیز عجیبی اتفاق افتاد.امام پاکت زرد بزرگی به طباطبایی داد

 او آن را به من داد و گفت:اگر در تهران دستگیر یا کشته شدیم، لطفا این پاکت را پیش خودتانقایم کنید.واگر....ارسالی ازیکی ازهزاران یاور جنبش رهایی بخش لرستان 7+4 

چرادرسال 57، خمینی به کمک خلبان اروپائی از پلکان هواپیما پائین آمد؟

 

شول‌لاتور:خبرنگار آلمانی که همیشه وتاکنون طرفدار خمینی بوده است در مصاحبه ائی استثنائی پرده از حقایقی ناگفته برمی دارد که از سیاست های مرموز پشت پرده حکایت می کند.

این پرواز چه تأثیری بر شما گذاشت؟ خمینی را چگونه دیدید؟

شول‌لاتور:خمینی آدمی بسیار جدی بود و من حتی لبخندی روی صورت او ندیدم. بعد چیز عجیبی اتفاق افتاد. امام پاکت زردرنگ بزرگی به طباطبایی داد، و

 او آن را به من داد و گفت: "اگر در تهران دستگیر یا کشته شدیم، لطفا این پاکت را پیش خودتانقایم کنید. و اگر همه چیز به خیر گذشت، آن را در تهران به من برگردانید." به تهران که رسیدیم دو میلیون نفر به استقبال خمینی آمده بودند.

من همپاکت را به طباطبایی برگرداندم. هشت ماه بعد فهیمدم که در آنپاکت متنقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. یعنی خمینی واقعا فکر می‌کرد که ممکن است دستگیر شود؟

 شول‌لاتور:بله، و فکر می‌کرد که من به عنوان یک روزنامه‌نگار خارجی از معرکه جانسالم به در می‌برم. او نمی‌خواست که متن قانون اساسی از بین برود. آیت الله خمینی با تکیه بر شبکه سنتی روحانیت رهبری یگانه انقلاب را به دست گرفت وآیت الله خمینی بلافاصله دکتر محمد مصدق را مرتد خواند و به دوره مشارکت نسبی جناحهای موسوم به ملی و مذهبی در حکومت پس از انقلاب پایان داد.

خمینی با شرائط استثنائی که معلوم نبود از کجا برایش هدایت می شود ، گروه های ملی و گروه های چپگرای مخالف شاه را مجبور نمود تا از او حمایت و اطاعت نمایند و عملا امکان دیگری جز تن دادن به رهبری آیت الله خمینی نداشتند.'

سئوال اساسی ما در اینجاست که چرا  خمینی هنگام پائین آمدن از هواپیمای اختصاصی فرانسوی علیرغم اینکه همگان شاهد آن تصویر بوده ایم که همه مشاوران ویاران خمینی از بنی صدر تا قطب زاده و لاهوتی گرفته تا د یگران در هواپیما حضور داشتند ، دست خلبان اروپائی مسیحی مذهب را که طبق قوانین شرعی شیعه نجس است گرفت تا از پلکان های هواپیمائی پائین بیاید که جزء فاجعه چیز دیگری برای ایران ومرد مش نیافرید؟

بنظر من غرب خواست به شاپور بختیار و ارتش نشان دهد که خمینی در رکاب یک افسر خلبان غربی برخاک ایران قدم می گذارد و آنها می بایستی مواظب رفتار خود می شدند ودر ضمن خود خمینی نیز می خواست به دولت و ارتش نشان دهد که او در پناه غرب بسر می برد و آنها حق تعدی به اورا ندارند.آنروزپیرزنها و پیرمردهای د نیا دیده ایرانی با مشاهده تصاویر سئوال برانگیز ورود خمینی در رکاب یک افسر اروپائی ،بسرعت گفتند که غرب هد یه خود را برای مردم ایران فرستاد !خداوند مارا عاقبت به خیرکند.

خمینی همانطوریکه در بالا آمده است ـ قانون اساسی خود رابه خبرنگار آلمانی سپرد ونامه نگاری ها با نشست گودالپ را به قطب زاده ،که بعدا بلافاصله اورا اعدام کرد تا آثا ر جرم و پروژه چگونگی تسخیر قدرت را ازبین برده باشد.بیشتر نزدیکان خود را که به او یاری رسانده بودند تا به قدرت برسد یا مجبور به فرار از ایران کرد یا اعدام ویا خانه نشین!

نیروهای غیرخودی مانند چپی ها را آنقدر بازی داد ودر ژست های ضد امپریالیستی و گروگان گیری سفارت امریکا فریب داد تا آنها یکی پس از دیگری منحل و مضمحل شوند . ایران در کودتای 28 امرداد ،توسط امریکا از چنگ انگلیس بیرون آمد اما درسال 57 در آشی که انگلستان بنام قیام قائد اعظم خمینی پخت دوباره ایران را از چنگ امریکا در آورد.  

خمینی در تمام طول حیاتش علیه جریان فرماسینورها چیزی نگفت ؟ یکبار هنگامی که نمایند گان در مجلس شورای اسلامی شعار مرگ بر امریکا سر می دادند، زنده یاد مهندس بازرگان به آنها گفت چرا شعار مرگ برانگلیس نمی دهید؟مهندس بازرگان علیرغم ضعف های بی شمارش که در همه وجود دارد اما همان شخصیتی بود که در کوران پایکوبی سرنگونی نظام شاهنشاهی گفت:

ما باران می خواستیم اما سیل آمد.

او با این جمله بسیار کوتاه اما پر از حکمت ،خواست نشان دهد که مشکلات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ایران ـ تنها نیازمند یک رفرم است نه برگشت به 1400 سال پیش

مشکلات ایران حتی بواسطه مرگ زود هنگام شاه بعلت سرطان خون نیز می توانست حل شود اما دشمنان این کشور می دانستند در فقدان شاه ،هیچگاه نمی توانستند چنین فاجعه ائی را براه بیندازند چراکه مطمئنا پسر و همسر او سیاست های آرام تری را برای اداره کشور اتخاذ می کردند و دیگر نفرت به شاه وجود نداشت تا مردم را به خیابانها بیاورند.
تاريخ بروز رساني ( 25 بهمن 1387,ساعت 22:23:50 )

 

شما کجا بوديد؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1499
نوشته شده توسط atabak   
15 بهمن 1387,ساعت 15:08:28

 

سکوت بسیاری از ما ، در مقابل جنایات وحشتناک  پنهان و اشکار حکومت مافیایی، سیاسی و نظامی ملاهای حاکم بر ایران کثیرالمله ، که روی تمام دیکتاتورها را در تاریخ سفید کرده ،دقیقا به مانند این موضوع تاریخی است که در کنگره حزب کمونيست شوروي سابق هنگامي که نيکيتا خروشچف با تقبيح جنايت هاي استالين ،جهان را شگفت زده کرده بود .يک نفر از ميان جمعيت فرياد بر اورد :رفيق خروشچف !  

 

هنگام سخنراني اش يک نفر از ميان جمعيت فرياد بر اورد :رفيق خروشچف ! وقتي بي گناهان قتل عام مي شدند  شما کجا بو ديد؟

خروشچف گفت:هر کس اين را گفت از جا بر خيزد .

اما هيچکس از جايش تکان نخورد.

خروشچف ادامه داد:خودتان به سوالتان پاسخ داديد.در ان زمان من همان جايي بودم که الان شما هستيد!

www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 16 بهمن 1387,ساعت 15:15:34 )

 

 

نام لر، نماد هویت ما

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 3146
نوشته شده توسط atabak   
16 دي 1387,ساعت 19:57:36
وقتی لرهای بختیاری در عصر مشروطه و دموکراسی حماسه­ای آنچنان آفریدند خود را جز لر بختیاری معرفی نکردند و کابینه­شان جز به «کابینه لری» نامور نشد. اما فراموش نکنید که با این همه حیله و تدبیر و ظلم و تسخیر نه از صلابت زردکوه چیزی کم می شود و نه از سخاوت اشترانکوه، نه از شهامت پلنگ لرستان چیزی می‌کاهد و نه از زلالی سیمره و سرفرازی دنا! ما نه آن آتشیم که تا ابد زیر خاکستر خموشی گیریم و نه آن گنج که همیشه در کنج ویرانه سکنی گزینیم ما فرزند سرزمینی هستیم که نماد حماسه آن ساز  و دهل«پلنگ» است

ابراهیم خدایی

نام لرستان، نماد هویت و هستی ما

روزی روزگاری مردمی بودند و نامی داشتند، نام خویش مقدس و عزیز می‌دانستند، بدان می‌بالیدند و تلاش آنها این بود که هرجا فضلی و هنری از ایشان صادر می‌شود جز بدین نام نامور مباد.

            همین بود که اجازه ندادند اتابکان لر بزرگ و لر کوچک نامی دیگر گیرند، برخی منابع کوشیدند نام ایشان را مثل همه سلسله­های پادشاهی منطقه از روی طایفه و خاندانی برگزینند (چه لر بزرگ از هزارسفیان بود و لر کوچک از آل خورشید) اما نتوانستند، تا «لر» تقریبا تنها نام قومیتی ایرانی باشد که نام آن بر قدرتی سیاسی و دولتی نهاده شده است، این نه در میان سلسله­های ترک سابقه داشت و نه در سلسله های کُرد و پارس و گیلک و.. این اقوام همواره نام دولت خود را از دل طایفه‌ای بر می‌گزیدند نه تمامیت قومیت خویش، این لرها بودند که حکومت منطقه­ای خود را به نامی جز لر نامور نکردند.

            پس از دوره اتابکان که نزدیک به نیم هزاره طول کشید باز حاضر نشدند که سلسله کم قدرت­تر ولایت خویش را به صفتی جز «لرستان» مزین کنند و این شد که مابقی تاریخ لرستان تا روزگار معاصر زیر بیرق «والیان لرستان» بود گرچه می‌توانست با نام و نشان طایفه­ای هم مأنوس شود اما نشد و اگر بود کلمه «فیلی» فقط صفتی زاید بر لرستان بود تا از مابقی اراضی لرنشین مشخص شود.

            هرچند مستبدان و غاصبان صفوی و افشاری و مخصوصا قاجاری چشم دیدن بزرگی و حشمت و یکپارچگی لر بزرگ را نداشتند و آنرا تجزیه کردند اما لر بختیاری و لر کهگیلویه هیچگاه از پیشوند لری خود دست نکشیدند.

            همین بود که ادیبان و درویشان برخواسته از این دیار هیچکدام به صفتی غیر از لر و لره و لرستانی راضی نشدند از بابالره لرستانی (زهی سعادتا که نام لر دوبار در نامت تکرار شود) تا شاه‌خوشین لرستانی، تا خان‌الماس لرستانی تا طاهرهلره و فاطمه‌لره، و ده‌ها کس دیگر اگر لقب لر و لرستانی نداشتند الآن در این وانفسا به سادگی از سوی بدخواهان این آب و خاک نادیده گرفته شده بودند و تعلق ایشان از سرزمین لرستان و قومیت لر دریغ می‌شد!

            کسی نتوانسته آثار باستانی لرستان را جز با نام «مفرغ لرستان» عرضه کند ورنه می‌شد آن را به نام غاری یا محوطه‌ای باستانی یا سلسله‌ای باستانی (مثل کاسیت و عیلام و..) هم معرفی کرد.

            همین نام نامی لر و لرستان است که در سخن بزرگی چون مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) همپای عراق و شام ارج دارد و به ذهن متبادر می‌شود که الان این دو نامجا خود نام چند کشورند همچون کویت و عراق و فلسطین و لبنان و سوریه:

            گر شام و اگر عراق و گر لورستان / روشن شده زان چهره چون نورستان/ با منکر و با نکیر همدستی کن/ تا دست زنان رقص کند گورستان (کلیات شمس تبریزی، رباعیات)

            و سعدی نکوئی وی را ستود:

            هرچند که هست عالم از خوبان پر/ شیرازی و کازرونی و دشت و لر.. (کلیات سعدی، رباعیات)

            و فردوسی دربنای خرم‌آباد آن گزارشی در شاهنامه‌اش آورد (جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، ساکی، ص97)

            و حافظ از ملک ایذج (ایذه مرکز لر بزرگ) سخن به میان آورد و مدح اتابک گفت . 

            باز وقتی لرهای بختیاری در عصر مشروطه و دموکراسی حماسه­ای آنچنان آفریدند خود را جز لر بختیاری معرفی نکردند و کابینه­شان جز به «کابینه لری» نامور نشد.

            اما اینک قضای روزگار بین که بدخواهان (و گاه نمک نشناسان و قدرمدانانی از فرزندان همین سرزمین) چگونه تلاش می‌کنند هرجا نامی از لر و لرستان هست تضعیف شود و هرکدام به داعیه­ای تا به خواسته­های پلید و نامشروع  خویش دست یابند.

            نام شرکت «داروسازی لرستان» را به «اکسیر» تغییر دادند و کوشیدند نام تجاری شیشه لرستان (لرکروک) را دگرگون کنند، ماکارونی «سی لُر» را با نام بی‌معنا و مسخره سی لَر می­خوانند و از این همه بی‌مغزی و قباحت و خودباختگی خویش شرمنده هم نمی­شوند.

            و امروز می­بینیم آب خدادادی سرزمین ما را به کام خویش می­برند و حتی آنرا به نام شهری در چند استان آنسوتر در دل کویری که حتی در خواب هم یک «رود» ندیده است می‌خوانند تا نام آن شهر همنشین رود شود و نام «لرستان» و «الیگودرز» بیش از پیش یادآور محرومیت و عقب نگهداشته­شدگی و خشکی و خشکسالی عجین باشد و نه با رود و آب و آبادانی.

            امروز ما شاهد آن هستیم که برخی گرایش‌ها و مخصوصا در دستگاه‌های فرهنگی دولتی بر آن هستند با ساختن و پروراندن هویت‌هایی چون قوم بختیاری، قوم لک، قوم ممسنی و قوم کهگیلویه و امثال آن تلاشی در متلاشی کردن نام لر داشته باشند.

            هرکس منکر این سخن است فقط به متن سخنرانی مسافران دولتی به این سرزمین‌ها بنگرد آنگاه متوجه می­شود فلان مسئول وقتی به لرستان جنوبی (استان کهگیلویه و بویراحمد و شهرستان ممسنی) سفر می­کند با چه درایت و دقتی مواظب کلام خویش است که این مردم را به نام قومیت­شان نخواند تا مبادا لر بودن شان را تبلیغ کرده باشد بلکه مدام ایشان را «قوم کهگیلویه»، «مردم ممسنی» و معمولا «عشایر غیور» می­خواند و گمان می­کند با این حربه فرزنداد دهدشت و یاسوج و نورآباد فراموش می­کنند لر بوده و هستند.

            باز فراموش نکرده­ایم و نخواهیم کرد ریاست مجلس هفتم (که اتفاقا چهره­ای فرهنگ­مدار هم دارند و اخیرا ماندگار هم شدند) در قضیه توهین یک نشریه کذایی به نام و واژه «لُر» در توضیحات خود حتی حاضر نشد این کلمه را به زبان هم بیاورد و مدام می­گفت «توهین به عشایر»! حال آنکه به خود کلمه لر اهانت شده بود.

            چه عاجزانه امروز می­کوشیم فضائی به وجود بیاوریم که اگر باز هوس قیمه قیمه کردن هویت ما را کردند نام آن را بگذارند «لرستان شرقی» و خیال‌مان دست کم از این بابت راحت باشد که با نام‌های بی‌هویت و بیگانه‌ای همچون «استان زاگرس» و «بوستان» و «پارسیان» بیش از پیش مسخ‌مان نمی­کنند.

            بگذارید باز در قضیه «رود الیگودرز» یا «لُررود» (همین قمرود جعلی!) کسی به صدای اعتراض اهل قلم و بلاگ نویسان ما و حتی نماینده مردم خرم آباد  و نیز محلی از اعراب ننهد و حق حلال شیرمادری‌مان را در حد یک نامگذاری از ما دریغ شود، باز نشریات محلی استان خودمان به جای رساندن اعتراض‌مان مسایل مربوط به آمریکا و فلسطین را تیتر یک کنند (و نمی‌دانم چرا به آنها با این‌همه اندیشه­های روشنفکرانه و باز و جهانی نشریات محلی! لرستان می­گویند و از بودجه این استان می­خورند).

            اما فراموش نکنید که با این همه حیله و تدبیر و ظلم و تسخیر نه از صلابت زردکوه چیزی کم می شود و نه از سخاوت اشترانکوه، نه از شهامت پلنگ لرستان چیزی می‌کاهد و نه از زلالی سیمره و سرفرازی دنا! ما نه آن آتشیم که تا ابد زیر خاکستر خموشی گیریم و نه آن گنج که همیشه در کنج ویرانه سکنی گزینیم ما فرزند سرزمینی هستیم که نماد حماسه آن «پلنگ» است

کل دنیان وم بئی قدر هزارئ / ندئم ده لرسو یه بلگ دارئ

خوشین الس خوشین الس / هئ کَر یافته کوی بیاو وا نفس

ژه الوار کوه.. حق پیدا میو

بر گرفته از سایت http://www.setinelor.com/lorod.html

 

از این جا رانده و از آن جا مانده

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1544
نوشته شده توسط atabak   
12 دي 1387,ساعت 21:46:42

من دختر حوا هستم و چشیدن ممنوعه ها سنت موروثی ماست.....

 .این ماییم. من. خانم ب. خانم الف. زنانی از جنس ما. این ماییم متولدین در سرزمینهای لر نشین

 که درحاکمیت مافیای نظام ملاها در ایران و با تمام فرهنگ پدرسالار وحشتناک-قدرتمندش به دنیا آمدیم،

که با این فرهنگ بزرگ شدیم، که آموزه هایش کلیشه هایش ارزش هایش تقدس هایش با گوشت و خون مان عجین شد.

 که بزرگ شدیم، چشم باز کردیم، تازه و تازه تر دیدیم و شنیدیم،

تازه شدیم، با آزادی و آگاهی انتخاب کردیم که تفاله ی جامعه ی مردسالارمان نباشیم. که متفاوت شدیم با آن چه ازمان انتظار داشتند باشیم و با آن چه اکثریت بودند. عوض شد و عوض کردیم آن چه که قابل تغییر بود، اما نتوانستیم و نمی توانیم از تمام شاخه های آن پیچک دست و پاگیر ببریم.

 

چیزهایی ماند، می ماند؛ در آن اعماق - بیشتر ناخودآگاه که گاهی می شود با جراحی ذهن بیرون اش کشید و گاهی نه، لردهایی ته نشین شده در پنهانی ترین لایه های وجود، میراث هزارهزار سال آن پیچک لعنتی. از آن ها که درست وقتی فکرش را نمی کنی، درست سر پل خربگیری، یک هو سبز می شوند و می چسبند بیخ گلویت و علی رغم تمام تعقل ات و تمام منطقت و آگاهیت و دانش ات و انتخاب ات، همان کلیشه های قدیمی را به ات تحمیل می کنند. دست خودت نیست، می دانی بد است، بیمار است، نمی خواهیش، انتخاب اش نکرده ای، با تمام سیستم زندگی و فکر و اعتقاداتت ناسازگار است، ولی لعنتی آن چنان عمیق چسبیده و آن چنان قوی خواسته هایت را جهت می دهد که زیر بار تعارض تمایلات موجود اجتماع پذیر شده ی درون ات - که تمام آن ارزش ها به وجودش رسوخ کرده - و اعتقادات و باورها و خواسته های فعلیت، و زیر بار احساس گناه از این که چرا می خواهی آن چه را که خواستن اش را تحقیر می کنی؛ له می شوی.

 

دوستی داشتیم که ماتریالیست سفت و سختی بود و تقریبن بی اعتقاد به همه چیز، اما بزرگ شده در یک خانواده ی مذهبی. می دانست این حرف و این منطق و این خواسته به هیچ جای باورش و فکرش و اعتقادش مربوط نیست و بلکه متعارض است اما می گفت دوست ندارم همسرم با مرد غریبه روبوسی کند. می گفت چه کنم، می دانم اعتقادی ندارم، اما این طور بزرگ شده ام. این طور راحت ترم.

 

این ماییم. دخترانی که هر بار از پنهان شدن در آغوش مردی، از نمایشی از قدرت و توانایی و اقتدار از پارتنرشان، از بوسه ای هالیوودی با فاعلیت مرد، از سپردن کارها به مردی که اداره شان کند، از تصویر کلاسیک مردانه، از الگوی قدیمی و هژمونیک مردانگی لذت می برند، احساس گناه می کنند از داشتن ریشه هایی چنین مردسالار. که هر بار از یک مرد کلاسیک ساخته ی آن فرهنگ خوش شان آمد فحش دادند به خودشان و مجبور شدند از دل-خواسته بگذرند. که توی اندک مردهای روشن فهیم غیرمردسالار گشتند دنبال نشانه هایی اندک و ظاهری از آن ابرمرد اسطوره ای که دل شان را خوش کند و آرامش را هدیه کند به دخترک صورتی پوش درون شان که عمری می برد تا بتواند صورتی ها را از تن درآورد و رنگ خودش را پیدا کند. که پارتنرهای پرفکت معقول منطقی دوست داشتنی را رها کردند فقط چون زن سنتی درون شان را نمی توانستند ارضا کنند. ماییم که عقل مان یک چیز را انتخاب کرد و روان مان آن قدر قوی نبود که بتواند پا به پای انتخاب مان بیاید. ماییم که گذار می کنیم از مادران مطبخ نشین مان به دختران آزاد جسور رها از پیچک مان، و در این گذار خودخواسته می پیچیم و می تابیم و همان قدر رنج می بریم که لذت. شاید بیشتر.

این ماییم. از این جا رانده و از آن جا مانده. در گذاری خودخواسته و ضروری و گزیرناپذیر. چوب دو سر طلا. ناتوان از تحمل الگوی کلاسیک مردانگی و در عین حال عاجز و کلافه از گاهی اوقات ته دل خواستن اش، اقلن خواستن آن اندک خصایص دوست داشتنی غیرآزارنده که بدبختانه علی رغم بی ربط بوده گی انگار فقط در فرهنگ مردسالار می توانند تولید شوند.

ارسالی از طرف یکی از یاران جنبش که بنابر خواستشان از درج اسم نگارنده اجتناب می کنیم

www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 13 دي 1387,ساعت 21:52:32 )

 

لری چند زبان است ؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 3504
نوشته شده توسط atabak   
22 آبان 1387,ساعت 11:31:48
به طور سنتی لری تحت عنوان یک زبان واحد طبقه بندی شده است، گرچه از جهتی هم نظرات مختلف است و برخی پژوهشگران با نگرشی محافظه کارانه در قیاس با اکثریت فارس زبان ایران بیان داشته اند که لری فقط یک «لهجه» از فارسی است، از جهتی دیگر نیز شمار فزاینده ای از پژوهشگران می کوشند لری را بیش از یک زبان معرفی کنند، (در این نوشته) لکی نیز به عنوان زبانی که لرها در بخشی از سرزمین خویش بدان صحبت می کنند مقداری مورد توجه قرار داده شده است.

نویسنده :Erik John Anonby

ترجمه :ابراهیم خدایی

پیشگفتار

لری یکی از زبانهای شاخه هندواروپایی است که

[1] گویشور دارد. گستره نژادی لران در مناطق جنوب غربی ایران

 و جنوب شرقی عراق می باشد، هرچند شمار اندکی از گویشوران لر به جاهای دیگری در آسیا و نیز به برخی از شهرهای غربی (آمریکا و اروپا) مهاجرت نموده اند.من جستار زبان شناختی را با چکیده ای از خاستگاه تاریخی لران آغازیده ام، چراکه روشن شده است این کار نقش کلیدی در فهم مرزهای زبانی دارد، به ویژه در دو سوی پیوستار که با انواعی از زبانهای کردی و فارسی شانه به شانه است.پس از آماده کردن این برداشت تاریخی، یک گزارش از پژوهشهایی که پیشتر درباره لری انجام شده ارائه خواهم داد، به ویژه آنچه مربوط است به دوره انقلاب اسلامی ایران. نخستین مساله این بررسی پاسخ به این پرسش است که پیوستار زبان لری شامل چند زبان است؟به طور سنتی لری تحت عنوان یک زبان واحد طبقه بندی شده است، گرچه از جهتی هم نظرات مختلف است و برخی پژوهشگران با نگرشی محافظه کارانه در قیاس با اکثریت فارس زبان ایران بیان داشته اند که لری فقط یک «لهجه» از فارسی است، از جهتی دیگر نیز شمار فزاینده ای از پژوهشگران می کوشند لری را بیش از یک زبان معرفی کنند، (در این نوشته) لکی نیز به عنوان زبانی که لرها در بخشی از سرزمین خویش بدان صحبت می کنند مقداری مورد توجه قرار داده شده است.

بخش اعظم منابع فارسی
(در زمینه لرشناسی)
 برای پژوهشگران غربی ناشناخته است و به عکس پژوهشگران ایرانی هم از تحقیقات منتشر شده در غرب ناآگاه هستند.
پس از بازبینی این نظرات مختلف من پرسش محوری مقاله را با به کارگیری اطلاعات زبان شناختی و زبان شناسی اجتماعی دنبال می کنم، مشاهده گویشوران، بررسی های زبان شناسی زبان شناسان اجتماعی و فهرست واژگانی از مناطق مختلف لرنشین به کار گرفته شده است.با تقسیم بندی لری به سه منطقه زبانی (لرستانی، بختیاری و جنوبی) مطرح گردیده یک نقشه از گروههای زبانی نتیجه مقاله را شرح داده است.زمینه تحقیقاین مقاله یک ترکیب و برداشت است از متون مربوط به موضوع و همچنین تحقیق اصلی زبان شناسی، این بخش پراکندگی ها و دشو.اری های تحقیق تطبیقی که درباره لری در دسترس است را خلاصه می کند و برخی شکافها، تناقضها و ستیزه هایی که در این متون وجود دارد را نشان می دهد، بسیاری از این چالشها به خاطر عدم دسترس و بی سر  و سامانی مناطق لرنشین و فقدان شواهد در تحقیقات قبلی است.به همین ترتیب من هنوز نومیدم که بگویم لری نتوانسته آن گونه که سزاوار است توجهات را جلب کند، به خاطر زبانش که بیش از چهار ملیون نفر بدان تکلم می کنند با یک فرهنگ غنی و همچنین ویژگی های زبان شناسی و اجتماعی پیچیده، شاید این ابهام ناعادلانه به خاطر پژوهش بر همسایگانش فارسی و کردی باشد، چرا که سخنگویان این زبانها به صورت گسترده ای در دانشگاهها هستند، همچنین است در غرب، تحقیقات دانشگاهی درباره لری یک مانع مضاعف دارد، بخش اعظم منابع در دسترس فارسی برای پژوهشگران غربی ناشناس است و به عکس پژوهشگران ایرانی که در مورد لری کار می کنند هم از تحقیقات منتشر شده در غرب ناآگاه هستند.منابع فارسی درباره زبان لری چشم پوشیدنی نیستند و من کوشیده ام که از همه آنچه در دسترس است بهره ببرم، گرچه پر شمار نیستند، و با وجود اینکه دانسته های ما پس از بازبینی متون نارسا باقی می ماند، این بازبینی را برای بررسی مستقیم زبان شناختی لازم دیدم. این بدین خاطر است که داده های زبان شناسی اجتماعی و تحلیل فرهنگ لغتی را به کار گرفته ام تا به پرسش محوری این مقاله بپردازم: حقیقتا گروه لری شامل چند زبان است؟داده های اصلی این مقاله اغلب در طول یک دوره نه ماهه در سال 2000 تا 2001 در ایران به دست آمده است، محدودیتی که وجود داشت آن بود که من فقط می توانستم در بخشی از مناطق لرنشین به گردآوری اطلاعات بپردازم و آنهم منطقه ممسنی (لری جنوبی) بوده است، گرچه می توانستم اطلاعات دست اولی هم از گویشوران بخشهای دیگر لرنشین که در شیراز –جائی که من و همسرم سکونت داشتیم- ملاقات می کردم به دست آوردم، سرانجام پرسشهای باقیمانده از طریق انجمن لری شمال آمریکا مرتفع شدند.
در عراق وضعیت برای لرها کمتر خوشایند است از 1975 عوامل سیاسی موجب مهاجرت دسته جمعی لران عراق به ایران شده است چرا که بیشترین اشتراک مذهبی و قومی را با ایران دارند.
لرها شماری از خانواده اقوام ایرانی (هندو اروپایی) هستند که به ایلهای لر گروه قومی لرها منسوب میباشند، به عبارت دقیقتر این خانواده یک گروه جدا اما مرتبط از چند زير گروه پیوسته از ایلات یا قبایل و طوایف و.. است، شناخته شده ترین این گروهها عبارتند از فِیلی(feyli) یا لرکوچک، بختیاری، بویراحمد، کهگیلویه و ممسنی (چهار گروه اخیر لر برزگ را تشکیل میدهند) فیلی بیشتر به پیشکوه و پشت کوه تقسیم میشود، چند گروه کوچکتر دیگر هم هستند، چهارمیلیون نفز عضو «ایل لر» به حساب می آیند که زبان لری را متفاوت از یکدیگر صحبت می کنند.غیر از جمعیت اندک (نزدیک به 80000) در جنوب غربی عراق، لرها در چندین استان ایران پراکنده اند، زاد بوم لران در بخشی از کوهستان زاگرس گسترده است به علاوه چند منطقه دیگر در جنوب شرق که تا قلب بین النهرین کشیده می شود. در ایران بیشترین تمرکز لرها در استان لرستان، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، بویراحمد و کهگیلویه میباشد، جمعیت قابل توجهی از لرها همچنین در استانهای مجاور یعنی ایلام، اصفهان و فارس زندگی می کنند، به علاوه جمعیتهای تبعیدی به استانهای دیگر ایران هم وجود دارد، گرچه آرایش استانهایی که از زاد بوم لران درست شده اند حسایت برانگیز است برخی از مرزهای استانی با تقسیمات قومی منطبق است، تقریبا این گونه به نظر می رسد که طوری طراحی شده است که خانواده قومی لر متمرکز نباشد یک نمونه تقسیم جغرافیایی یک بختیاری قدرتمند میان چهار استان مختلف است که در سه تا از این چهار استان ادارات دولتی به طور مستقیم از مراکز شهری و به وسیله فرهنگ اکثریت فارسی کنترل میشوند.در عراق وضعیت جمعیت شناختی برای لرها کمتر خوشایند است از 1975 عوامل سیاسی موجب مهاجرت دسته جمعی لران عراق به ایران شده است چرا که این گروه بیشترین اشتراک مذهبی وقومی را با ایران دارند.خاستگاه لرهایک مرد فیلی از خرم اباد یک داستان معروف بازگو می کند که سالها پیش سه برادر بودند که کردان، لران و بختیاریان از نسل ایشانند، این نظر به همین سادگی مقدمه مناسبی است برای بیان جزئیات بیشتری که در این باره در کتابها یافت میشود، پژوهشگران معتقدند که ظاهرا لرها گروهی از طوایف اریایی هستند که از آسیای مرکزی با گذار از شمال دریای خزر از طریق قفقاز آمده اند به آنجا که امروزه ایران می نامیم، گروههای هندو ایرانی دیگر همچون فارسها و کردها نیز حاصل چنین مهاجرتی هستند، لرها نیز همچون دیگر ایرانیان با گروههای دیگر جزئی از یک جامعه بزرگتر هستند، چه ساکنین اولیه ایران مانند ایلامیها و چه مهاجمان هندو اروپایی اخیر.از میان تمام اقوام آریائی لرها از نظر سازمان زبانی رابطه تنگاتنگی با کرد زبانان و فارس زبانان دارند در حالیکه برخی پژوهشگران بیان داشته اند که لرها از کردها منشعب میشوند دیگر پژوهشگران معتقدند که لرها از قدیم الایام گروهی مستقل بوده اند گرچه از دو همسایه فرهنگی خویش تاثیر پذیرفته اند، نفوذ زبانی این دو گروه در مجموعه داده هایی که در ادامه این مقاله ارائه خواهد شد آشکار است.نسب شناسی ژنتیکی زبان لریگرچه لرها از نظر زبانی آشکارا با فارسی مرتبط هستند کارشناسان در این باره اختلاف نظر دارند که لری و فارسی از فارسی باستان منشعب شده اند یا از فارسی میانه –لری همچنین با کردی مرتبط می باشد این ارتباط در گویشهای شمالی لری بیشتر نمودار است- در بخش بعدی من می کوشم که اثبات کنم گویشهای لری یک پیوستار زبانی هستند مابین دو قطب فارسی و کردی.مطابق شماری از منابع لری یک زبان واحد است که به عنوان هندو-اروپایی، هندو-ایرانی، ایرانی، غربی، جنوب غربی، لری شناخته شده است. طبق گفته گریمز[2] لری یک زیر گروه دیگر به نام کومزاری دارد که توسط سه هزار نفر در عمان تکلم میشود هرچند شواهدی که این نظریه را حمایت کند وجود ندارد، دیگر زیر گروههای زبانهای ایرانی جنوب غربی عبارتند از : فارسی، لاری، ایماق، بخاری، دروازی، دهواری، فارسی شرقی، فارسی غربی، هزاره ای، پهلوانی، تاجیکی و تات و شاید بشاکردی در طبقه بندی  گریمزلکی به عنوان گونه ای لری ذکر شده است، اما     وینفور[3] آنرا دوشادوش کردی به عنوان زبانی ایرانی شمال غربی طبقه بندی کرده است. خلاصه اطلاعات این تحقیقات قبلی طبقه بندی های که درباره لری انجام شده ارائه می دهد اما بازبینی آن چند مساله پیچیده را نشان میدهد که باید پیگیری شود رابطه کومزاری و لکی با لری، وجود لرهایی که فارسی را به عنوان زبان مادری صحبت میکنند و لری واحد.قرار گرفتن گونه های کومزاری و لکی زیر چتر شاخه زبان لری یک مساله دشوار است و من مدارکی فراهم کرده ام که نافی این دیدگاه است در نتیجه این مقاله من مدعی هستم که اگرچه کومزاری هم جزو زبانهای ایرانی جنوب غربی است دلیلی برای آنکه آنرا با لری در یک گروه خاص طبقه بندی کنیم وجود ندارد، در مورد لکی من نظر فتاح را می پذیرم که برای لکی بیشتر نسب کردی قایل است تا لری. گرچه این نظر بیشتر مبنای تیپولوژی دارد تا تاریخی.وجود گروههای قومی لر که فارسی را به عنوان زبان مادری صحبت می کنند یک مساله است که عنوان شده است اما بدون مدارک کامل.چند زبان پیوستار لری را تشکیل می دهد؟پژوهشهایی که بر روی زبان لری انجام شده است بیشتر توصیفی است تا تطبیقی. به همین خاطر ارتباط انواع مختلف لری بسیار نامشخص است. تعداد اندکی از نویسندگان به حوزه زبان لری پرداخته اند. من چند منبع را که تاثیر بیشتری داشته اند برگزیده ام.لری به عنوان یک لهجه فارسیپژوهشگران غربی و برخی دانشگاهیان جدید ایرانی در قرنهای اخیر سخن از گونه های «زبان» لری برده اند، اما هنوز یک نگرش گسترده در میان ایرانیان فارس زبان هست که لری فقط یک لهجه و گویش از فارسی است. گرچه تحقیقات زبان شناسان و زبانشناسان اجتماعی اثبات کرده است که لری به راستی یک زبان به شمار می رود. به عبارت دیگر، لری نشان از جزئیات فراوانی از تفاوتها با فارسی دارد چه در زمینه های فونولوژی، مورفولوژی، گرامر و جمله بندی و چه در زمینه واژگان. گویشوران از این تفاوتها آگاهند. گویشوران این دو گونه زبانی ذاتا زبان همدیگر را نمی فهمند، یک واقعیت که البته به خاطر درجه بالای دو زبانگی مردم لر مورد تشکیک واقع میشود. به خاطر این عوامل، متون دانشگاهی کمی وجود دارد که این نظر که لری یک زبان باشد را مورد حمایت قرار می دهد.لری یک زبان منفرد استThe Ethnologue  دیدگاه غالب را چنین ارائه می دهد که لری یک زبان منفرد است، و همه انواع لری لهجه های آن زبان هستند. این دیدگاه به وسیله اسناد حمایت نشده است اما یک نظریه است و اخیرا توسط چند پژوهشگر به چالش کشیده شده است. همانطور که شرح داده خواهد شد و  امان اللهی و Peoples Of Iran هر دو تشخیص داده اند چندین زبان متمایز در شاخه لری وجود دارند.Peoples of Iran: لری و بختیاریپژوهشگران اولیه قرن بیستم یاد آوری می کنند که لری و بختیاری کاملا از یکدیگر متفاوتند. این تشخیص به طور مختصر در یک نقشه بسیار جزیی از Peoples of Iran (Ethnilinguistic Groups) شرح داده شده است. در آن نقشه زبان لری در دو قسمت دیده میشود، بین آن دو منطقه بختیاری وجود دارد.این نقشه به درستی منطقه بختیاری را ترسیم کرده است، اما روی یک نکته تاکید دارد؛ بختیاریها خود را جدا تصور می کنند: آنها اول بختیاری هستند (یک زیر گروه از مجموعه مردم لر) و سپس لرزبان. همچنین بختیاری تنها گونه لری است که گویشوران آن گاهی تصور میکنند یک «زون» یا زبان جداست (ظهراب مددی 1996). به هر حال گویشوران زبان بختیاری هنوز زبان خود را به عنوان یک گونه لری می شناسند (همان طور که ایتالیایی یک نوع از رومی[4] است). داده های زبانشناسی که در بخش بعدی ارائه شده مشخص می کند که بختیاری در حقیقت یک زبان مشخص است که به هرحال بین دو منطقه لری شمالی (لرستانی) و جنوبی (بویراحمدی، کهگیلویه ای، ممسنی و.. ) در نقشه Peoples of Iran نمایانده شده است. به سخن دیگر دو منطقه زبانی لری هر کدام با بختیاری بیشتر نزدیکند تا با یکدیگر، در نتیجه، تقسیم شاخه زبانی به دو بخش مرتبط و متعادل لری و یک منطقه بختیاری جدا نکته نادرستی است که در این نقشه ارائه شده است.امان اللهی: لری باختری و لری خاوریهمچون Peoples of Iran، امان اللهی از تشخیص دو زبان لری جدا سخن می گوید. گرچه تقسیم وی با آنچه در نقشه مذکور آمده است متفاوت می باشد. او در طبقه بندی لری به عنوان یک زبان ایرانی جنوب غربی تابع ارانسکی (oranskij)  است، اما گرچه در مورد تقسیم بندی نوآورانه اش از زیرگروههای لری خودش مسوول است: لری باختری –که نباید این لفظ را با بختیاری اشتباه گرفت- و لری خاوری، از آنجا که او خودش یک لر است این تقسیم بندی قابل توجه می باشد. لری باختری گویشهای خرم آبادی، بروجردی، نهاوندی و دیگران را شامل می شود. لری باختری یا غربی امان اللهی در نقشه Peoples of Iran   با منطقه لری در شمال منطقه بختیاری مطابقت می کند، لری خاوری یا شرقی شامل منطقه بختیاری و همچنین گویشهای متفاوتی که در دزفول و شوشتر صحیت می شوند  می گردد. گرچه او خود اشاره ای مستقیم نکرده است اما به نظر امان اللهی انواع گویشهای لر بزرگ در بویر احمد، کهگیلویه و ممسنی به لری خاوری متعلق هستند.سه زبان لری؟داده هایی که در ادامه ارائه می شوند از تقسیم بندی امان اللهی به لری شرقی و غربی (باختری و خاوری) حمایت می کنند. گرچه این اطلاعات پیشنهاد می کنند که لری شرقی نیز خودش به دو زبان جدا تقسیم می شود: بختیاری و لری جنوبی. لری جنوبی همان منطقه لری است که در نقشه peoples of iran  در جنوب منطقه بختیاری است.در طول زندگی در منطقه ممسنی استان فارس، من متوجه شدم که ممسنی ها برای ارتباط با لرهای مناطق دیگر از فارسی استفاده کنند نه لری، مثلا با لرهای بختیاری یا لرهای غربی. به همین خاطر من تصمیم گرفتم تا تحقیق کنم، و ارقام و اسناد متعددی فراهم کنم.متون موجود به فارسی نشان می دهد که لری جنوبی از دیگر انواع لری متمایز است. لری جنوبی اساسا از سه گروه تشکیل میشود: بویراحمدی، کهگیلویه و ممسنیبازبینی مرزهای زبانیطبق آزمون فرضیه های زبانی مطرح شده در بخش پیشین، من چند ابزار را به کار گرفته ام: مشاهده تفاهم متقابل بین گونه های مختلف، نظر گویشوران درباره امکان تفاهم متقابل با گونه های مختلف و «تحلیل واژه نامه ای».به عنوان تعریفی از آنچه یک زبان را می سازد، من تفاهم دو طرفه را به عنوان یک کلید می پسندم. در مواردی که پیوستگی فرهنگی خیلی بالاست اما مفاهمه بین گونه ها پایین است همین کافیست تا ارتباط دشوار شود (به عنوان مثال گونه های زبان چینی). من بسیار سختگیر بوده ام که تفاوتهای زبان شناختی را بسازم. این به خاطر این خط فکری است که من نتایج جمع آوری شده ام را تفسیر کرده ام.هیچ کدام از ابزارهای شرح داده شده به خودی خود یک معیار قطعی برای تعریف مرزهای زبانی نیست؛ هرچند با آمیختن آنها و با توجه به تحقیقات قبلی یک نشانه سرراست مطلوب که وضعیت زبانی را می رساند فراهم می آید.تفاهم متقابل مشهود (قابل مشاهده)مشاهده تفاهم متقابل ممکن است یک معیار دقیق و مطلوب باشد؛ تقریبا نمونه های کمی وجود داشت که در آن گویشورانی از مناطق لرنشین مختلف با همدیگر در وضعیت طبیعی روبرو می شدند و من می توانستم آنها را مشاهده و مطالعه کنم. در چنین وضعیتهایی که من مشاهده کردم، گویشوران لری جنوبی و بختیاری برای ارتباط با یکدیگر از فارسی بهره می بردند و از به کار بردن گونه زبانی خودشان عاجز بودند؛ به همین ترتیب گویشوران لرستانی و لری جنوبی هم برای ارتباط با یکدیگر از فارسی بهره می بردند. ارتباط گویشوران لرستانی و بختیاری را مشاهده نکردم. در میان مناطق زبانی که منظور من است، گویشوران یک لهجه مرتبط برای ارتباط از فارسی یا زبان دیگری بهره نمی برند.تفاهم متقابل محسوس (احساس و نظر گویشوران)دقت و صحت درک و نظر یک گویشور درباره تفاهم متقابل میان گونه های زبانی ممکن است زیر سوال برود، اما یک مطالعه فراگیر و مقطعی در مناطق مختلف زبانی می تواند در کنار اسناد دیگر یک سند باشد.در بسیاری از مصاحبه ها ، من بیش از 200 مدخل (لغت) درباره تفاهم متقابل محسوس با دیگر انواع پرسیدم. گویشوران منطقه زبانی لرستانی استدلال می کردند که انواع لرستانی قابل درک است. فقط مقداری از مدخلها (لغتها)ی موجود در منطقه زبانی لرستانی در منطقه جنوبی شنیده می شود. همه این موارد می گفتند که آنها نمی توانند زبانی که آنجا صحبت می شود را بفهمند.بسیاری از گویشوران بختیاری گفتند که انواع گفته های بختیاری در چلگرد و کهرنگ به سختی قابل فهم است وگرنه تمام انواع بختیاری به آسانی قابل فهم است. آنها که با گویشورانی از لرستانی و لری جنوبی برخورد داشتند، می گفتند این انواع به سختی قابل فهم هستند.تعداد خیلی کمی از گویشوران لری جنوبی، در فهم سخن گویشوران کهگیلویه مشکل داشتند به این خاطر که گویشوران کهگیلویه در میان گونه های دیگر لری دو گویشی  هستند. تحلیل واژه شماریتحلیل واژه شماری (مقایسه فهرست واژگان) تنها معیار عینی است که در مطالعه برای سنجش خویشاوندی انواع زبانی به کار می اید. گرچه چند ضعف دارد، یکی اینکه این روش فقط یک بخش کوچک از زبان (واژگان) را می آزماید و بنابراین ممکن است مستقیما به تفاهم دوطرفه مربوط نباشد. دیگر اینکه یک نقطه دقیقی وجود ندارد که یک گویش بتواند به عنوان یک زبان تعریف گردد، یا برعکس. به طور تقریبی، انواعی که بین 70-90 درصد تشابه واژگانی دارند ممکن است به یک زبان واحد تعلق داشته باشند یا نه. زبانهای با بیش از 90 درصد تشابه واژگانی معمولا گویشهای یک زبان هستند.برای این مطالعه من دوازده واژه نامه از 225 سرمشق (در صورت دسترسی) از بزرگترین گویشهای سه منطقه فرضی لری گرد آورده ام. به عنوان کنترل و کمک به مشخص کردن مرزهای شاخه لری من چهار واژه نامه مکمل نیز آماده کرده ام (دو نوع فارسی و دو نوع لکی). انواعی که برگزیده شده اند بر مبنای مرکزیت فرهنگی و زبانی موجود در متون و اظهار شده توسط گویشوران در مصاحبه زبان شناختی بوده است. مواردی که در جدول با ستاره مشخص شده اند دارای درجه اعتبار پایینی هستند زیرا تعداد واژگانی برای سنجش زبان شناختی نداشته ام. واژه نامه ها در بخش ضمیمه دو آمده اند.در حدول شماره دو ، برخی از الگوها بدیهی هستند، برجسته ترین الگو وضعیت یک پیوستار است که از فارسی آغاز می شود و از طریق لری به لکی می رسد. انواع زبانی به طور جغرافیایی از جنوب شرقی تا شمال غربی ارنج شده اند. این پیوستار بدیهی است، به عنوان مثال شباهت واژگانی بین لری ممسنی و دیگر انواع لری اینگونه است که هرچه فاصله جغرافیایی بیشتر می شود شباهت واژگانی نیز کمتر میگردد.تعدادی از سرمشقها نیز انصافا اعتبار چنین پیوستاری را زیر سوال می برد. در ضمیمه  دو یک تسلسل منطقی جالب (و نه کامل) در مورد سرمشق انگشت  وجود دارد:
فارسی angušt
لری جنوبی؛ ممسنی tiyluw
لری جنوبی؛ کهگیلویه liyjč
لری جنوبی؛ بویراحمدی kiliyč
بختیاری هفت لنگ kiliyj
بختیاری چهارلنگ anguliy
لرستانی مخلوط kiliiyk
لرستانی، خرم آبادی و لکی kilik
 موارد دیگری هم هستند که تسلسلشان در وهله اول چشم نواز است، مانند سرمشق شماره 24 “bone” ، 148 “run” و 212 “near” در صد بالای تشابه گونه ها مختلف با فارسی یک الگوی دیگر مطرح می کند:وام گیری گسترده از زبان فارسییک الگوی دیگر تقسیم لری به سه زبان است: لرستانی، بختیاری و لری جنوبی. این گروههای زبانی به خطوط سیاه در جدول مشخص شده اند؛ نزدیکی تقریبی 80 درصد سرآغاز تقسیم زبانی است. برای پژوهشگرانی که با تحلیل واژه نامه آشنایند، دقت و صراحت مرزهای زبانی قابل توجه است، غیر از لری لرستانی که تنوع درونی در آن بالاست.نزدیکی جغرافیایی گونه های همسایه (مانند لرستانی با لکی یا فارسی بوشهری و لری جنوبی) با بیشترین شباهت واژگان نشان داده شده است چه بتوانیم آنها را جز یک زبان قرار دهیم و چه نه. این طبقه  بندی پررنگ زبانی نسبت به مرزهای قومی نیز مطابق است.یک لیست از زبانهای لری و گویشهای وابسته شان مبتنی بر این مقاله و آمارهای بالا در ضمیمه دو به دست داده شده است.نتیجه: لری به عنوان یک پیوستار از سه زبانبر اساس متون موجود و همین طور اطلاعاتی که در بخشهای قبلی ارائه شد، به نظر من بهترین طبقه بندی برای لری اینست که یک پیوستار باشد بین گونه های کردی و فارسی، و خودش از سه زبان جدا متشکل باشد: لرستانی، بختیاری و لری جنوبی (مطابق نقشه زیر). 

1- مترجم:در باره جمعیت لرزبان اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، علاوه بر آنکه سرشماری قابل استنادی در این زمینه صورت نگرفته است، هنوز زبان لری و مناطق لرنشین به درستی تعریف نشده اند، نویسنده مقاله (آقای آنونبی) نیز در ادامه به همین مساله اشاره کرده است، عجالتا در باره رقم چهار میلیون این توضیح لازم است عنوان شود که به تصریح خود آنونبی فقط آمار لرزبانان است و نه همه ی «اقوام لر» چرا که به عنوان مثال آنونبی از لرهای فارس زبان سخن به میان آورده است که قومیتشان لر اما زبانشان فارسی است، همچنین گروه زبانی لک از نظر تاریخی، فرهنگی و قومی بخشی از مردم لر هستند اما زبانشان با دیگر لران متفاوت است، در همین مقاله و نیز مقاله دیگری (عنوان: هویت مورد مناقشه لک زبانان لرستان؛ به زودی ترجمه فارسی این مقاله نیز در نشریه لور انتشار خواهد یافت) تاکید کرده است اگر چه هویت قومی لک زبانان بخشی از لرستان است لکی خود زبانی مستقل و جدای از شاخه زبانی لر و کرد می باشد.[2]- Grimes[3]- Winfuhr[4]- Romance          وبلاگ کرانه گمنام                              http://www.denaboy.persianblog.ir                  وبلاگ آموزش های کاربردی                              http://www.et4ir.blogfa.com         وبسایت فرزند دنا                                      http://denaboy.parsaspace.com           

برگرفته از سایت http://www.parsaspace.com/denaboy/karaneh/books1.htm

تاريخ بروز رساني ( 23 آبان 1387,ساعت 19:38:09 )

 

  1. جستاری در باره ی جدایی لر ها-لر بزرگ ولر کوچک
  2. دفاع از حقوق ملی- مدنی و فرهنگی ملیت های ایرانی
  3. تازيانه توسعه رضاخاني بر پشت عشاير « لر »
  4. بختياري ها و مشروطه...

صفحه68 از80

  • شروع
  • قبلی
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • بعدی
  • پایان